اهم اقدامات سیاسی رسول خدا پس از هجرت

۱۴۰۰-۱۲-۲۳

565 بازدید

از مهمترین مراحل زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می­ توان به دوره­ پس از هجرت به مدینه اشاره کرد. ایّام بسیار سختی که رسول گرامی اسلام و یاران ایشان در نهایت صلابت، سختی­ های آن را به جان خریدند و با رها کردن خانه و کاشانه از شهر و دیار خود به سرزمین ناآشنا و پر حادثه هجرت نمودند. می­ توان گفت: هجرت پیامبر و یاران حضرت به مدینه طلیعه­ زندگی و تاریخ جدید اسلام بود، زیرا با فراهم شدن زمینه­ های جدید، پیامبر توانست در نشر عقاید الهی خود جهانی شدن رسالت و دعوت را تحقق بخشد و به جاودانه شدن دین اسلام که از ویژگی­ های این دین است، کمک نماید.

پس از پیمان عقبه­ دوم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این نتیجه رسیدند که از آن پس حضورشان در مکه صلاح نمی­ باشد زیرا مشرکان آزار و اذیت و شکنجه­ مسلمین را به شدّت دنبال می­ کردند و می­ بایست به دنبال اجرای فرمان الهی به سوی مدینه حرکت می­ کردند، از این ­رو به مسلمانان فرمودند: خداوند سرزمینی را برای شما در نظر گرفته است تا در آن با برادری و آرامش زندگی کنید. بدین ترتیب مسلمانان به مدینه، هجرت کردند و فقط حضرت علی و ابوبکر در خدمت پیامبر و در مکه باقی ماندند.(۱)

تأسیس مسجد به عنوان پایگاه حکومت اسلامی

پس از ورود حضرت رسول به مدینه و قدم نهادن به خانه ­ابوایوب انصاری اجرای مهم­ترین اقدامات برای اقامت در موقعیت جدید آغاز گردید. بنای اولین پایگاه حکومت اسلامی از بدو ورود به مدینه مورد نظر حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و از همین ­رو در اولین لحظات استقرار از مسلمانان خواسته شد تا مسجدی را در محل خوابیدن شتر بسازند.(۲)

در واقع پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد ایجاد مرکزی را داشتند که در آن محل عموم اعضای حزب اسلام یک روز معین در هفته گرد هم آیند و در مورد مصالح اسلام و مسلمین به شور و مشورت بپردازند. با احداث مسجد مسلمانان فرصت پیدا کردند تا ارتباط خود را با یکدیگر افزایش دهند، و در صفوف به هم فشرده نماز را برپا نمایند و قدرت و عظمت خود را در برابر مشرکین به نمایش بگذارند.

مسجد به عنوان مرکز تمام فعالیت ­های سیاسی و اجتماعی و نظامی و … بود. هرگاه عهد و پیمان بسته می ­شد؛ و یا این­که پیامبر تصمیم به مصالحه با گروهی می­ گرفتند این امر در مسجد اعلام می ­شد و همگان از آن اطلاع می­ یافتند. گاهی اوقات دستورات خاصی در مورد برخی امور صادر می ­شد و یا شرایط خاصی برای آن تعیین می­ گردید که این همه در مسجد انجام و اعلام می ­شد.

در واقع پایگاه اطلاع رسانی خوبی برای مسلمین به حساب می­ آمد. کسانی که قصد صحبت کردن با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشتند، می توانستند داخل مسجد شوند و نظرات و پیشنهادات خود را ارایه دهند و با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشاوره نمایند و حضرت پاسخگوی آنان بودند.

پیمان­ نامه­ عمومی و تشکیل حکومت

گام بلند دیگری که در تاریخ اسلام و سیره پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ثبت گردید، پیمانی است که در آن مرز روابط سازنده و مسالمت آمیز روشن شده است و زمینه­ های تیرگی روابط و فلسفه جنگ و ستیز نیز در آن بیان گردیده است.(۳)

با اندیشه در این پیمان تاریخی به روشنی می­ توان دریافت که چگونه در فرهنگ بعثت، انسان­ها مورد احترامند. هر قبیله، جایگاه بایسته ­خود را می ­یابد و به آزادی انسان­ها توجه می ­شود و برای زورگویی و تحمیل جایی نیست. در این پیمان نه تنها حقوق مهاجران قریش و تیره های اوس و خزرج مورد تأکید است، بلکه برای یهودیان در هر قبیله نیز این امکان فراهم آمده که در کنار امت اسلامی زندگی کنند.(۴)

در واقع می­ توان گفت که تمرکز مسلمانان در مدینه فصل جدیدی در زندگی رسول گرامی اسلام بود. حضرت قبل از ورود به مدینه درصدد جلب قلوب و تبلیغ آیین اسلام بود، ولی از هنگام ورود به مدینه بسان سیاستمداری الهی و کارآزموده، موجودیت خود و مسلمانان را حفظ کرده و نگذارند دشمنان داخلی و خارجی آسیبی برسانند و از راه نفوذ در میان مسلمانان نقشه­ های خود را عملی سازند.

سه مشکل بزرگ در مدینه نمود و بروز پیدا کرد: اول خطر قریش و عموم بت ­پرستان شبه جزیره­ عربستان، دوم یهودیان یثرب که در داخل و خارج شهر زندگی می­ کردند و ثروت و امکانات زیادی داشتند و سوم اختلافی که میان هواداران پیامبر و اوس و خزرج وجود داشت و سابقه­ جنگ­ های طولانی این دو قبیله بزرگ کار را سخت­ تر می­ کرد. اوسیان و خزرجیان بیشترین جمعیت انصار را تشکیل می­ دادند، صد و بیست سال با هم در نبرد بودند و دشمنان خونی هم به شمار می­ رفتند.

وجود این اختلافات و خطرات، ادامه حیات دینی و سیاسی را غیر ممکن می­ نمود؛ ولی پیامبر گرامی اسلام تمامی این مشکلات را به صورتی بسیار خردمندانه از میان برداشت و وحدت سیاسی و معنوی مسلمانان را حفظ کرد. عقد اخوت، پیمان نامه عمومی و خصوصی با یهود و دفاع نظامی از جمله تدابیر رسول گرامی در مقابل مشکلات یاد شده بود.

تشکیل حکومت

حضور قبایل و طوایف متعدد که بنا بر سنت­ های جاهلی خود در مدینه زندگی می­ کردند، سبب اصلی نزاع و اختلاف بود. افزون بر آن، قبایل یهودی بر سر مسایل قبیله ­ای، تعارض تازه­ای با مسلمان­ ها پیدا کرده بودند که این خود زمینه­ های اختلاف و تعارض را گسترده می­ نمود. و از آنجا که حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد تشکیل دولت را داشت، می­ بایست اختلافات را از بین می­ برد.

در برخی مواضع باید اختلافات از اساس محو می­ گردید و در مواردی نیز می­ بایست براساس مصالح سیاسی و یا سیاست­ های اصولی که اسلام در ارتباط با ادیان دیگر مطرح می­ کرد حل و فصل می ­شد. در این راستا یهود و پس از آن مشرکان مسلمان نشده ­مدینه و پس از آن مسیحیان نجران قرار داشتند. تشکیل دولتی قدرتمند که بتواند برتری خود را در چنین محیطی متشتّت و پراکنده حفظ کند؛ مشروط به ایجاد انسجام در میان مردم آن بود.(۵)

به همین منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قراردادی را میان انصار، مهاجران و یهودیان امضا فرمود که به پیمان عمومی و موادعه یهود معروف شده است.

متن این پیمان را ابن هشام از ابن اسحاق روایت کرده که به بخش ­هایی از آن اشاره می ­شود:

این نوشته ­ای است از محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر، بین مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که به ایشان ملحق شدند و به همراهشان جهاد کردند. آنان ملتی واحد را تشکیل می­ دهند، مهاجران در پرداخت دیه و فدیه بر آداب پیش از اسلام باقی­ اند، هر یهودی از ما پیروی کند، یاری می ­شود و با دیگر مسلمانان مساوی است و بر او ستم نمی ­شود و دشمنش یاری نمی­ گردد… بنی عوف، بنی ساعده، بنی جشم، بنی نجار، بنی عمرو بن عوف، بنی نبیت و بنی اوس هم بر رسوم پیش از اسلام باقی­ اند. یهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه جنگی را می­ پردازد، یهود بنی عوف و بندگانشان با مسلمانان در حکم یک ملتند، یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را.

اما هر که ستم کند خود و خانواده ­اش را به هلاکت خواهد انداخت، برای یهودیان بنی نجار و بنی حارث و بنی ساعده و بنی جشم و بنی اوس و بنی ثعلبه و بنی شطیبه همان حقوق بنی عوف ثابت است، نزدیکان ایشان هم از این مزایا برخوردارند. کسی بدون اجازه محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) از این مجموعه بیرون نرود، از قصاص جراحتی کوچک هم گذشت نخواهد شد، هرکه دیگری را ترور کند، خود و خانواده ­اش را در معرض ترور قرار داده است مگر این­که به او ستم شده باشد.

یهودیان و مسلمانان هزینه­ جنگ را به سهم خود می­ پردازند… به قریش و دوستان آن­ها پناه داده نمی ­شود، اگر کسی به مدینه حمله کرد، همه دفاع خواهند کرد. یهود اوس و موالی آن­ها هم از این حقوق برخوردارند.(۶)

پیمان نامه خصوصی با یهود

پس از آن­که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میان مردم مدینه پیمان عمومی برقرار فرمود؛ به طور خاص با سه قبیله بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع پیمان دیگری را امضا کرد. مرحوم طبرسی در اعلام الوری از علی­ بن ابراهیم نقل کرده است که یهود بنی قریظه و بنی نضیر و بنی قینقاع نزد پیامبر آمده و گفتند:

مردم را به چه چیز می­ خوانی؟ فرمود: به گواهی دادن به توحید و رسالت خود می­ خوانم… من کسی هستم که نامم را در تورات می­ یابید و عالمانتان گفته ­اند که از مکه ظهور می ­کنم و به این حرّه یثرب کوچ می­ نمایم. یهودیان گفتند: آنچه را گفتی شنیده ­ایم و اکنون آمده ­ایم با تو صلحی کنیم که به سود و زیان تو نباشیم و کسی را علیه تو یاری نکنیم و متعرض یارانت نشویم و توهم متعرض ما و دوستان ما نشوی، تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می ­انجامد؟!

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پذیرفت و میان آن­ها قراردادی نوشته شد که یهود نباید علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش به زبان و دست و اسلحه و مرکب و نه در پنهان و نه در آشکارا و نه در شب و نه در روز اقدامی انجام دهند، و خداوند بر این پیمان گواه است. پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می­ تواند خون ایشان را بریزد و زنان و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را به غنیمت بگیرد. آن­گاه برای هر قبیله ­ای از یهودیان نسخه ­ای جداگانه تنظیم شد و به مسئول پیمان هر قبیله داده شد.(۷)

این قرارداد نسبت به آنچه که به عنوان پیمان عمومی شهرت یافته از صراحت و انسجام بیشتری برخوردار است، زیرا طرف­ های قرارداد در آن به خوبی روشن است و پیداست که در یک زمان برای هر سه قبیله نوشته شده است.(۸)

در مورد این پیمان چند نکته قابل ذکر است:

الف. با این­که درباره انعقاد پیمان عمومی تردیدهایی وجود دارد، اما شواهدی در دست است که بر اساس آن، پیمان با قبایل یهود را نمی توان دیرتر از ماه­ های اول هجرت دانست. زیرا در گزارش این پیمان آمده است: یهودیان نزد پیامبر آمده و از دعوتش پرسیدند از این مطلب پیداست که این اولین برخورد یهود با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده که چنین سؤالی را مطرح کرده ­اند. دیگر آن­که مخیریق که طرف قرارداد بنی قینقاع است وقتی که پیمان­ نامه را گرفت و نزد قوم خود برگشت، به آنان گفت: بیایید به محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان بیاوریم.

ب. نکته مهم دیگر این که یهودیان مفاد این پیمان را زیر پا گذاشتند و عهد خود با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نادیده گرفتند. آنان متعهد شده بودند که به این اقدامات نزدیک نشوند:

۱. همکاری علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)،
2. همکاری علیه یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی مسلمانان،
3. اقدام تبلیغاتی،
4. اقدام فیزیکی و مسلحانه،
5. پشتیبانی تدارکاتی دشمن. با وجود همه این قیود و تأکیدها باز هم این قوم لجوج تمام تعهداتشان را زیر پا گذاشته و سر ناسازگاری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بنا نهادند.

ج. از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای هر یک از سه قبیله نسخه ­ای نوشته شد تا نزد بزرگانشان محفوظ بماند. بزرگ قبیله، مسئول پیمان­ نامه و طرف قرارداد با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می­ آمد و تصمیم گیری درباره ­پایبندی یا نقض قرارداد بر عهده­ او بود. امضای پیمان بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یهود ـ با مفادی که ذکر شد ـ و پیمان شکنی یهود، اتمام حجتی بود برای مقابله با توطئه­ ها و کارشکنی ­های یهودیان مدینه و جلوگیری از اعتراضات بی­جای غیر مسلمانان، و این از تدابیر مهم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می ­رود.

د. نکته­ آخر این است که بین مواد این قرارداد با پیمان عمومی تناقض وجود دارد. گاه گفته می ­شود که وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه آمد، با یهود پیمان بست که به سود و زیان او جنگ نکنند و گاه می­ گویند در پیمان آمده که اگر جنگی روی دهد یهود نیز به یاری مسلمانان بروند. بار دیگر گفته می ­شود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هر گروه از یهودیان را به هم پیمانان خود ملحق کرده است. همچنان که گفته می ­شود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سود و زیان آن­ها شرایطی مقرر فرمود.

در این میان پیداست این دو قرارداد با هم خلط شده ­اند، چون قسمت دوم و سوم کلام مورخان مربوط به پیمان عمومی است که یهودیان اوس و خزرج به دوستان هم پیمان خود ملحق شدند و متعهد گردیدند که در دفاع از مدینه همراه مسلمانان بجنگند، اما قسمت اول و چهارم سخن مربوط به پیمان سه قبیله­ یهودی غیر از اوس و خزرج است که قرار شد در جنگ­ ها به سود و زیان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد نشوند و مقصود از شرایط همان تعهدات طرفین برای عدم تعرض به یکدیگر است که در این قرارداد آمده است.(۹)

عملکرد سیاسی رسول خدا در مقابل منافقان

علاوه بر مهاجرین و انصار که در مدینه زندگی می­ کردند، نیروی سومی در مدینه شکل گرفت که منافقان بودند. شکل­ گیری آن­ها می­ توان از پی­آمدهای هجرت به مدینه و تشکیل حکومت برشمرد. شمار فراوانی از آیه­ های قرآن با صراحت گویای این واقعیت است که گروه نیرومندی در عصر بعثت و پس از هجرت حضور داشتند که با مسلمانان در اظهار ایمان هم زبان بودند، بی­ آن­که با آنان کمترین همدلی داشته باشند.

تاریخ از عبدالله­ بن ابی به عنوان پایه­ گذار نفاق در مدینه یاد می ­کند. او پیش از هجرت در چنان جایگاهی بود که با رؤیای شیرین حکومت یثرب می­ زیست، ولی با تحول ژرفی که در آن شهر پدید آمد رؤیای شیرین او تبدیل به خوابی آشفته شد و مجبور به پذیرش اسلام گردید. عبدالله ­بن ابی به عنوان محوری برای منافقان مدینه درآمد که بخش اعظم آن یهودیان بودند. چهره­ هایی چون جدّ بن قیس، معتب­بن قشیر، ثعلبه بن خاطب و نبتل ­بن حرث، در شکل­ گیری جریان نفاق نقش مؤثری داشتند.(۱۰)

آنچه در اینجا به عنوان نکته ­ای آموزنده از سیره­ رسول خدا ما را به اندیشه و تأمل فرا می ­خواند، واکنش آن حضرت در برابر جوسازی­ ها و تهاجم تبلیغاتی دشمن است و آنچه راه را بر جو­سازان و متهاجمان سد می ­کند، تصحیح اصولی بینش­ ها و مصونیت بخشی به کسانی است که مورد تهاجم واقع شده ­اند.

منافقان مدینه به سردمداری عبدالله ­بن ابی، رابطه تنگاتنگی با بزرگان یهود داشتند چرا که آنان نیز پیش از ظهور اسلام در مدینه، رهبران مذهبی یهودیان بودند و حال با پذیرفتن اسلام خود را در صف پیروان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جا زنند و شرط هماهنگی دل و زبان آنان نیز ـ در پذیرش اسلام و رهبری رسول خدا ـ دل کندن از ریاست بود.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با منافقان مدارا می­ کرد و طی نامه ­هایی از آنان می­ خواست که دست از اعمال منافقانه خود بردارند، ولی آن­ها سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را جدی نمی­ گرفتند. و به نامه ­ها و دستوراتی که از سوی شخص اول حکومت به آن­ها ابلاغ می ­شد اعتنا نمی­ کردند و با زیرکی از زیر آن شانه خالی می­ کردند و وقتی که به اشتباه خود پی می­ بردند، اظهار پشیمانی کرده و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عذرخواهی می­ نمودند، ولی باز هم به نافرمانی خود ادامه می­ دادند.

اوج فعالیت منافقان در مدینه، ساختن مسجدی در نزدیکی مسجد قبا به نام مسجد ضرار بود. داستان از این قرار بود که گروهی از منافقان نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه­ ساخت مسجد نمودند تا افراد ناتوان و بیمار که نمی­ توانند به مسجد قبا بروند در آنجا نماز بخوانند. پیامبر که در آن هنگام عازم جنگ تبوک بود، به آنان اجازه­ی ساخت مسجد را صادر فرمود.

البته شایان ذکر است که منافقان از شرکت در جنگ تبوک سرباز زدند و در مدینه به فکر توطئه­ ای جدید بودند. هنگام بازگشت رسول خدا از جنگ، منافقان از حضرت خواستند که در آن مسجد نمازگزارد. در این هنگام پیک وحی خدا نازل شد و آیات ۱۰۷ تا ۱۱۰ سوره توبه را بر پیامبر خواند و پرده از توطئه منافقان برداشت. پیامبر هم دستور دادند که مسجد را خراب کنند و بسوزانند و جای آن را محل دفن زباله­ های مردم قرار دهند.(۱۱)

صلح حدیبیه

سال ششم هجری با تمام حوادث تلخ و شیرین رو به پایان بود که ناگهان پیامبر گرامی در رؤیایی شیرین مسلمانان را مشغول انجام مراسم حج در مسجد الحرام دیدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواب خود را برای یارانش تعریف کرد و آن را این­ گونه تعبیر فرمود که مسلمانان به زودی به آرزوی دیرینه­ خود خواهند رسید.(۱۲)

پس از مدت کوتاهی حضرت در ماه ذی ­القعده به مسلمانان دستور حرکت به سوی مکه را داد و از قبایل دیگری که در مدینه و اطراف آن زندگی می­ کردند و هنوز بر کفر خود پایدار بودند، خواست تا با آن­ها همراه شوند. این مسافرت روحانی علاوه بر مزایای معنوی، یک سلسله مصالح اجتماعی و سیاسی را هم در برداشت و موقعیت مسلمانان را در شبه جزیره بالا ­برد و باعث ترویج دین اسلام ­گردید.

در واقع رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با درخواست از سایر قبایل برای شرکت در مراسم عمره به آنان نشان داد که با این آیین مراسم حج و عمره مخالفتی ندارد و بدین ترتیب قبایل مشرک را از ترس و وحشتی که گرفتار آن بودند، رهانید. دیگر این­که صحنه های حج عمره تبلیغ عظیمی از وحدت مسلمانان در مقابل مشرکان بود. همچنین احترام ماه­ های حرام را نگه داشته و به مسلمانان دستور فرمود که جز سلاح مسافر چیز دیگری همراه خود نیاورند.(۱۳)

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) جوانب موضوع را در نظر گرفت و با هزار و چهارصد نفر به نقل ابن هشام به راه افتاد. در ذوالحلیفه محرم شدند و هفتاد شتر برای قربانی به همراه خود بردند. در این حال گزارش­گران پیامبر جلوتر از کاروان حرکت می­ کردند تا اگر در راه به دشمن برخورد کردند به پیامبر اطلاع دهند.

در نزدیکی عُسفان(۱۴) مردی خزاعی که عضو دستگاه اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، خبر آورد که قریش، خالدبن ولید را به همراه دویست اسب به مقابله­ با آن­ها فرستاده است و به لات و عزّی قسم یاد کرده ­اند که از ورود شما به مکه جلوگیری کنند.

با شنیدن این خبر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راهنمایی طلب فرمود تا آنان را از راهی دیگر به سوی مکه ببرد. مردی از قبیله­ اسلم راهنمایی کاروان را عهده­ دار شد و آنان را تا منطقه ­ای به نام حدیبیه برد. به امر خدا ناقه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا زانو زد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این ناقه به امر خدا از حرکت باز ایستاده است تا تکلیف ما روشن شود. همچنین خطاب به یاران خود فرمود: اگر امروز قریش از من چیزی بخواهد که باعث تحکیم روابط شود، من آن را خواهم داد و راه مسالمت را پیش خواهم گرفت.(۱۵)

پس از گفتگو­های فراوان بین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نمایندگان قریش و برخی از اقدامات خردمندانه حضرت، سرانجام معاهده ­ای بین قریش و مسلمانان امضا شد که بر اساس آن ده سال از جنگ با یکدیگر خودداری می­ کردند و اسیری از هم نمی گرفتند و هر کس بنابر علاقه و مصلحت خویش با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم پیمان می ­شد.(۱۶) این صلح برای مسلمانان پی­آمدهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی بسیاری داشت. که می­ توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف. مسلمانان عملاً به فریب خوردگان مکه نشان دادند که آن­ها قصد کشتار ندارند و برای شهر مقدس مکه و خانه­ خدا احترام فراوان قائلند. همین امر سبب جلب قلوب جمع بسیاری از مردم به سوی اسلام شد.

ب. قریش برای اولین بار، اسلام و مسلمین را به رسمیت شناختند و این مطلب باعث تثبیت موقعیت مسلمانان در شبه جزیره عربستان شد.

ج. بعد از صلح حدیبیه، مسلمانان به راحتی می­ توانستند به همه­ جا رفت و آمد کنند و جان و مالشان محفوظ بماند و با مشرکان از نزدیک تماس داشته باشند؛ تماسی که نتیجه­ اش شناخت بیشتر اسلام از سوی مشرکان بود.

د. بعد از صلح حدیبیه راه برای نشر اسلام در سراسر جزیره عرب گشوده شد و آوازه­ صلح طلبی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اقوام مختلفی را که برداشت غلط از اسلام و شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند به تجدید نظر وادار کرد و امکانات وسیعی از نظر تبلیغاتی به دست مسلمانان افتاد. همچنان که امام صادق (علیه السلام) فرمود: هیچ حادثه ­ای در تاریخ رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سودمندتر و با برکت­ تر از صلح حدیبیه نبود.(۱۷)

ﻫ . صلح حدیبیه راه را برای گشودن خیبر و برچیدن غده سرطانی یهود که بالفعل و بالقوه خطر مهمی برای اسلام و مسلمین محسوب می ­شد هموار ساخت.

ی. وحشت قریش از درگیری با سپاه هزار و چهارصد نفری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ـ که هیچ سلاح مهم جنگی با خود نداشتند ـ و پذیرفتن شرایط صلح، خود عامل مهمی برای تقویت روحیه­ی طرافداران اسلام و شکست مخالفان بود ـ که تا این اندازه از مسلمانان حساب بردندـ .(۱۸)

از آن هنگام مشرکین نمی­ توانستند مسلمین را به عنوان نیروی ضعیف و ناکارآمد حساب کنند و مجبور بودند که برای عدم نفوذ مسلمانان در بین آن­ها چاره­ دیگری بیندیشند.

فتح مکه پایان قدرت سیاسی مشرکین

پس از گذشت بیست و دو ماه از پیمان حدیبیه با نقض عهدی که از سوی قریشیان صورت گرفت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مصمم شد تا کار مکه را یکسره کرده و به حاکمیت سیاسی شرک پایان دهد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در صلح حدیبیه بسیاری از امتیازاتی را که قریشیان می ­خواستند و بر آن پافشاری می­ کردند به آنان داده بود این­ همه برای آن بود که از گمراهی بازآیند و امنیت به سراسر شبه جزیره باز گردد. اما با این کار معلوم شد که آنان برای صلح اهمیتی قایل نبودند. از جهت دیگر هیچ چیز به اندازه­ نفوذ و سیطره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مکّه و گشودن راه آن به سوی جهانیان آن مشرکان را زمین­ گیر نمی­ کرد.

از این رو قریش تصمیم گرفت ابوسفیان را به مدینه بفرستد تا از اساس پیمان شکنی­ های قریش را انکار کرده و با عذرخواهی پیمان حدیبیه را تجدید نماید. ابوسفیان که در راه مدینه و از مسافت دور بدیل­ بن ورقاء و یارانش را دیده بود از این که مبادا آنان پیش از او نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته باشند و قضیه را به گوش حضرت رسانده باشند، دچار ترس و وحشت شد. ولی بدیل درباره ­رفتنش نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوسفیان جواب منفی داد. ابوسفیان به مدینه رفت تا پیامبر را ببیند ولی حضرت اجازه­ دیدار به او را ندادند و او با ناامیدی تمام به مکه بازگشت و جریان را برای قریش بازگفت.(۱۹)

سرانجام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه تعداد زیادی از اصحاب و لشکریان بدون اقدام نظامی وارد مکه شد و در بدو ورود به مسجد الحرام رفت و کعبه را طواف نمود و استلام حجر کرد. پس از آن کلید کعبه را به حضرت علی (علیه السلام) داد و آن حضرت در کعبه را گشود و تمام بت­ها و مجسمه ­ها و نشانه­ های کفر را از آن خارج کرد؛ این در حالی بود که قریش در مسجد اجتماع کرده بودند و ذلت و خواری خود و عزت و سرافرازی مسلمین را با چشم خود مشاهده می­ کردند.(۲۰)

گفته شده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از پاکسازی کعبه در کنار خانه کعبه ایستاد و فرمود: مرا چگونه می ­شناسید! گفتند به بزرگواری و حلم فرمود: امروز آن چیزی را به شما می­ گویم که برادرم یوسف به برادرانش گفت: لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم(۲۱) که متن آیه­ قرآن است. و این همان عفو عمومی حضرت برای مشرکان مکه بود.

پیامبر رحمت و مهربانی همه آزارها و اذیت­ های مشرکان مکه را نادیده گرفت و همه را به جز چند نفر بخشید و در مدتی که در مکه حضور داشتند با مردم بیعت نمود.(۲۲)

فتح مکه برای مسلمین یک موفقیت بسیار عظیم بود چون اهمیت آن تنها از جنبه نظامی نبود. بلکه اهمیت معنوی و سیاسی آن بیشتر بود، چرا که مکه ام­ القرای عرب و مرکز عربستان بود و قسمت­ های دیگر تابع مکه بودند و بعد از قضیه عام الفیل و ابرهه یک اهمیت ویژه­ ای پیدا کرده بود. پس از آن، این فکر برای همه­ مردم عرب پیدا شده بود که این سرزمین تحت حفظ و حراست خداوند است و هیچ جباری بر این شهر مسلط نخواهد شد.

وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن سهولت مکه را فتح کرد او را بر حق دانستند. در این حال در مکه یک جامعه دوگانه به وجود آمده بود که نیمی مسلمان و نیمی مشرک بودند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود، حاکمی برای مکه انتخاب کرد تا مسلمین و مشرکین تحت حکومت اسلامی زندگی کنند.(۲۳)

پی نوشت ها

  1. سروی المازندرانی، محمدبن علی­بن شهرآشوب، مناقب آل ابی­طالب، ج۱، ص۱۸۲ وهاشمی البصری، محمدبن سعدبن منیع، طبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۷۵.
  2. ابن هشام، سیره، ج ۲، ص ۱۴۲ ـ ۱۳۸.
  3. ابن هشام، سیره، ج ۲، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۱ و شیخ طوسی، امالی، ص ۵۸۷ .
  4. عبدالمجید معادیخواه، تاریخ اسلام عرصه دگراندیشی و گفتگو، ص ۱۸۵.
  5. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۴۳۵ ـ ۴۳۲.
  6. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج ۲، ص ۲۷۳ تا ۲۷۹ و صالحی الشامی و محمدبن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج ۳، ص ۳۸۲ و محمد حمیدالله، نامه ­ها و پیمان­ های سیاسی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسناد صدر اسلام، ص ۶۵ و علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۶۳ ـ ۲۴۱.
  7. ابن علی الفضل­بن الحسن طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۵۷ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۱۰و علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۶۰.
  8. مصطفی صادقی، پیامبر و یهود حجاز، ص ۷۲.
  9. همان، ص ۷۵.
  10. ابن هشام، السیره النبویه، ج ۲، ص ۲۶۲ ـ ۲۶۰.
  11. واقدی، مغازی، ج ۲، ص ۱۰۴۶، علی­بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۰۵.
  12. همان، ص ۵۷۲ و ۵۷۳ .
  13. سیره­ی ابن اسحاق، ج ۳، ص ۳۲۲ و طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۲۰۳.
  14. منطقه­ای در نزدیکی مکه است دو منزلی مکه، معجم البلدان.
  15. ابن هشام، سیره، ج ۳، ص ۳۲۴ و محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۰.
  16. یعقوبی، ج ۲، ص ۵۴ ، ۳ سال و تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۱۴، ده سال.
  17. اصول کافی، ج ۸ ، ص ۳۲۷ و اعلام الوری، ص ۹۸ و مناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۲۰۴.
  18. سیدعلی میرشریفی، فریادی به بلندای تاریخ، ص ۷۹ ـ ۷۷.
  19. شیخ مفید، ارشاد، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳ و طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۲۱۷ و ۲۱۸.
  20. مغازی واقدی، ج ۲، ص ۸۳۲ و شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۸.
  21. یوسف ۱۲ : ۹۲.
  22. ابن اسحاق، سیره، ج ۴، ص ۵۴ و ۵۵ و یعقوبی، ج ۱ ، ص ۶۰ و طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۲۲۶.
  23. سعید روحانی، تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری، ج ۱، ص ۱۲۵.

نویسنده: رضوان بدخشان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *