گفتار دوم: وجوب امر به معروف و نهی از منکر
هر چند روایتها و احادیثی که تاکنون بیان گردید، هر یک به نوعی بیانگر وجوب امر معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی علیهاسلام، میباشد، اما در اینجا چند روایت دیگر را که با صراحت بیشتر نمایانگر این مسأله میباشند، میآوریم. البته در مباحث آتی هم موضوع وجوب این دو فریضه نهفته است.
۱. «فرضالله … و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهی عن المنکر ردعاً للسفهاء:[۱] خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت عوام و نهی از منکر را به خاطر کوبیدن سفیهان واجب نموده است». از این روایت علاوه بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر، حکمت تشریع آن دو نیز فهمیده میشود که عبارت از مصلحت عوام و راندن سفیهان جامعه است.
۲. «کن بالمعروف آمراً و عن المنکر ناهیاً:[۲] آمر به معروف و ناهی از منکر باش». امام علی (علیهالسلام)، در کوتاهترین عبارت، وجوب این دو فریضه را بیان داشته است.
۳. «وأمروا بالمعروف و أنهوا عن المنکر:[۳] امر به معروف و نهی از منکر کنید» در این دو روایت با صیغهی امر، واجب بودن این دو فریضهی مقدس به مسلمانان یادآوری شده است. در جای دیگری حضرت سکوت و چشمپوشی در برابر گناهان دیگران را حلال نمیدانند.
۴. «لا یحل لعین مؤمنهتری الله یعصی فتطرف حتی تغیره:[ ۴] حلال نیست برای چشم مؤمنی که ببیند نافرمانی خداوند میشود، چشمپوشی نماید، مگر اینکه نسبت به تغییر آن اقدام نماید.»
گفتار سوم : شرط و خصوصیات آمر و ناهی
علی(علیهالسلام)، تعابیر زیادی در خصوص آمر و ناهی و اینکه چه خصوصیاتی باید داشته باشد و به چه نکاتی توجه نماید، دارند. مهمترین خصوصیت امر به معروف و ناهی از منکر از نظر امیرالمؤمنین این است که باید خودش به آنچه که میگوید، عامل باشد. دیگر اینکه اهل مدارا، سازش و تابع مطالع نباشد. همچنین آمر و ناهی باید در این راه از سرزنش ملامتگران نهراسند.
الف. عامل بودن آمر و ناهی
عامل بودن شخص آمر و ناهی که اغلب در لسان دین و بالاخص در کلمات امام علی (علیهالسلام)، از آن به «ائتمار» و «تناهی» تعبیر میشود، نکته بسیار مهمی است که باید آمر و ناهی آن را مراعات نماید. این موضوع که در قرآن کریم و احادیث معصومین علیهمالسلام، نیز بر آن صحه گذاشته شده است، به اندازهای اهمیت دارد که عدهای از علما آن را شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر دانستهاند.[ ۵] البته در مقابل، جمهور فقها و علما قائل به این شرط برای وجوب نیستند و همان چهار شرط مشهور(علم، عدم اصرار عاصی بر معصیت، احتمال تأثیر، عدم احتمال مفسده و ضرر مالی و جانی و عرضی. را شروط وجوب میدانند.[ ۶] معالوصف عدم پایبندی آمر و ناهی به آنچه خود میگوید و از دیگران انتظار دارد، به عنوان یک صفت بسیار نکوهیده قلمداد شده است:
۱. «آئتموا بالمعروف و أمروا به و تناهوا عنالمنکر و انهواعنه:[ ۷] به معروف عمل کنید و به آن امر و فرمان دهید. از منکر دست بکشید و دیگران را نیز از آن باز دارید.» در اینجا حضرت ابتدا به «ائتمار» و عمل نمودن به معروف و کار نیک دستور میدهند سپس خواستار «امر به معروف» میگردند. همچنین اول «تناهی و ترک منکر را لازم میدانند، آنگاه میخواهند که «نهی از منکر» صورت گیرد.
۲. «إنی لارفع نفسی أن انهی الناس عمالست انتهی عنه او آمرهم بما لا اسبقهم الیه بعملی اوارضی منهم لا یرضی ربی:[ ۸] من نفس خود را بالاتر از این میدانم که مردم را از چیزی نهی کنم که خودم دست از آن برنداشته باشم، یا آنان را به چیزی دستور دهم که خودم قبل از آنان بدان عمل نکرده باشم، یا به کاری از آنان راضی باشم که خداوند از آن رضایت نداشته باشد». امر و نهی بدون عمل، که در سیرهی شخص آمر و ناهی مورد توجه نباشد و صرفاً دیگران را مدنظر قرار دهد و در آن، آمر و ناهی از کردار خودش غافل باشد، آنچنان ناپسند و خلاف شأن یک انسان وارسته است که حضرت شأن خود را بالاتر از آن میداند که اینگونه باشد.
۳. «ایها الناس إنی والله لا احثکم علی طاعه إلا و أسبقکم الها، و لا أنها عن معیصه الا و أتناهی قلبکم عنها:[۹] ای مردم، به خدا قسم من هیچگاه شما را به طاعتی تشویق و ترغیب نکردهام مگر اینکه خودم قبل از شما از آن دست کشیدهام». زشتی و ناپسندی امر و نهی بدون عمل را حضرت دلالت بر گمراهی جهل میداند، آنچنان که در این دو روایت که درپی میآید، ملاحظه مینماییم.
۴. «کفی بالمرء غوایه أن یأمر الناس بما لا یأمر به وینها هم اعمالا ینهی عنه:[۱۰] برای گمراهی انسان همین کافی است که دیگران را به چیزی امر کند که خود، بدان عمل نمیکند و دیگران را از چیزی نهی کند که خود از آن دست نمیکشد.»
۵. «کفی بالمرء جهلاً أن ینکر علی الناس ما یأتی مثله:[۱۱] در نادانی انسان همین بس است که مردم را از کاری باز دارد که خودش همان را انجام میدهد». بیاناتی این چنین رسا و بلیغ، عدم التزام شخص را به اوامر و نواهی خود، ناشی از گمراهی و جهل انسان میداند. به راستی بدترین خصلتی که ممکن است آدمیب داشته باشد، همین است که خودش اهل معروف و تارک منکر نیست، ولی دیگران را اینگونه میخواهد. آن حضرت تعابیر ارزنده دیگری نیز در این خصوص دارند.
۶. «کن بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیاً و بالخیر عاملاً و للشر مانعاً:[۱۲] آمر به معروف و ناهی از منکر باش، همچنین عامل به خیر(معروف. و تارک(مانع. شر و منکر باش». امام پس از واجب نمودن امر به معروف و نهی از منکر، بلافاصله میخواهد که انسان نسبت به خیر یا معروف عامل، و نسبت به شر یا منکر، تارک و مانع باشد. در کلامی دیگر آن حضرت همین نکته را به بیانی دیگر تشریح میفرمایند.
۷. «کن عاملاً بالخیر ناهیاً عن الشر منکراً شیمهالغدر:[۱۳] عامل به خیر، ناهی شر و انکارکنندهی شیوهی نیرنگ باش».
۸. «کن آمراً بالمعروف و عاملاً به ولا تکن ممن یأمر به ولا یعمل به فتبوء یأثمه و تتعرض لمقت ربه:[۱۴] آمر و عامل به معروف باش و از کسانی نباش که به معروف امر میکنند، ولی به آن عمل نمینمایند؛ چراکه در این صورت دچار گناه شده و سخط و خشم خداوند را نصیب خود گردانیدهای». در صورتی که آمر به معروف عامل به معروف نباشد، مرتکب گناه و معصیت گردیده و سخط و نارضایتی و خشم خداوند را برای خودش خریده است. در واقع امر به معروف به همراه عمل به آن ارزشمند است و چناچه عمل، همراهش نباشد، مجازات و عقاب الهی را درپی خواهد داشت.
۹. «و الا للذکر لاهلاً … و یأمرون بالقسط و یأتمرون به و ینهون عنالمنکر و یتناهون عنه:[۱۵] اهل ذکر کسانی هستند که … امر به قسط میکنند و خود نیز بدان عاملند، از منکر نهی میکنند و خود نیز از آن دوری میجویند». میبینیم که ائتمار و تناهی از صفات «اهل ذکر» به حساب میآید و آنان را که اینگونه نباشند، باید اهل غفلت و ناآگاهی دانست که روایتهای قبل به خوبی نمایانگر این امر میباشد.
۱۰. «لا تکن ممن … ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لا یأتی:[۱۶] از جمله کسانی نباش که نهی میکنند. ولی خود از آن دست برنمیدارند و امر میکنند اما خود عمل نمیکنند». این روایت و روایت بعدی همانند پارهای از روایتهای گذشته انسان را نهی میکند از اینکه امر به معروف و ناهی از منکر باشد، ولی در عین حال خودش به معروف عمل نکند و از کار زشت و منکر دست بر ندارد:
۱۱. «لا تکن ممن … یحبالصالحین و لا یعمل عملهم و یبغض المذنبین و هو احدهم:[۱۷] از جمله کسانی نباش که صالحان را دوست دارند، ولی همانند آنان عمل نمیکنند و از گناهکاران خشمگیناند ولی خود یکی از آنان میباشند».
۱۲. «من نصب نفسه للناس اماماً فعلیه أن بیدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه. و معلم نفسه احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم:[۱۸] کسی که خود را امام و مقتدای دیگران میداند، باید قبل از اینکه به تعلیم دیگران بپردازد، خود را تعلیم بدهد و تربیت کردنش به وسیله سیرتش باشد نه با زبان؛ کسی که معلم خودش باشد، سزاوارتر است که گرامی داشته شود تا کسی که معلم و مربی دیگران است». در این بیان حضرت علی(ع. تعلیم نفس را مقدم بر تعلیم دیگران میداند و بر همین اساس میفرماید: باید تأدیب و اصلاح دیگران به وسیلهی سیرهی عملی باشد نه به وسیله زبان.
۱۳. «و انهوا عن المنکر و تناهوا عنه فانما امرتم بالنهی بعد التناهی:[۱۹] نهی از منکر کنید و خود نیز از آن بپرهیزید. همانا نهی از منکر بر شما واجب شده است بعد از تناهی(ترک منکر.». امام(ع. تناهی و ترک منکر را مقدم بر نهی از منکر میداند. لذا انسان باید اول خودش را اصلاح نماید، سپس همت به اصلاح دیگران بگمارد؛ چراکه در غیر این صورت اقدامش تأثیر مطلوب را نداشته و نمیتواند دیگران را اصلاح نماید.
۱۴. «من لا یصلح نفسه لا یصلح غیره:[۲۰] کسی که خودش را اصلاح نکند دیگران را نیز اصلاح نخواهد کرد». در پایان بیانی را از آن حضرت میآوریم که نسبت به سخنان قبل، از شدت بیشتری برخوردار میباشد و در آن، آمرین به معروف را که تارک آن هستند و همچنین ناهیان از منکر را که عامل به منکرند، مورد نفرین قرار میدهد و درخواست لعن خداوند را برای آنان مینماید.
۱۵. «و لعنالله الامرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به:[۲۱] خداوند لعنت کند کسانی را که امر به معروف میکنند، ولی تارک آنند و نهی از منکر مینمایند، ولی عامل به آن هستند». این فریاد امیرالمؤمنین به دنبال سخنان دردمندانه دیگری است که آن را در گفتار دیگر تحت عنوان «آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر» بیان خواهیم داشت؛ آنجا که میفرماید: «فساد در همه جا آشکار شده است ولی نهیکنندهای نیست که اوضاع را تغییر بدهد و بازدارندهای که خود را نیز باز دارد، پیدا نمیشود. آیا اینگونه میخواهید که مجاور و همنشین خداوند شوید در منزلگاه قربش؟ و اینگونه میخواهید که اولیای الهی شوید در نزد او؟ هرگز! خداوند را نمیتوانید در مورد بهشتش گول بزنید و رضای خداوند جز با طاعت به دست نمیآید».[۲۲]
ب. اهل مدارا، سازش و طمع نبودن
حضرت امیر (علیهالسلام)، در کلامی زیبا میفرمایند:
۱. «لا یقیم امرالله سبحانه الامن لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع:[۲۳] کسی نمیتواند امر خدای سبحان را اقامه کند مگر آنکه مدارا نکند، سازشکار نباشد و پیرو آرزوها نگردد». در خصوص اقامهی حدود و امر خدا و ارتباط آن با امر به معروف و نهی از منکر در مطالب گذشته اشاراتی شده و در ادامه نیز در گفتاری مستقل مطالب دیگری آورده خواهد شد. به هر حال کسی که بخواهد در راه خدا قدم بردارد و امر خداوند را اجرا نماید، مسلماً باید ثابت قدم و استوار باشد و طمع و آز و نیز مدارا و سازشکاری را از خود دور کند.
ج. بیتوجهی به ملامتگران
امیر مؤمنان در کلامی حکمتآمیز، آنجا که پس از جنگ صفین برای فرزند گرامیاش امام حسن (علیهالسلام)، وصیت مینویسند، پس از دستور دادن به این که امر به معروف کن تا از اهل آن باشی«و أمر بالمعروف تکن من اهله»[۲۴] و با دست و زبان نهی از منکر کن«وانکر و منکر بیدک و لسانک»[۲۵] و بهطور کامل از کسی که مرتکب منکر است، دوری نما«و با ین من فعله بجهدک»:[۲۶] میفرماید:
۱. «و جاهد فیالله حق جهاده و لا تأخذک فی الله لومه لائم:[۲۷] و در راه خدا جهاد کن، آنگونه که شایسته است و در راه خدا مبادا سرزنش سرزنشکنندگان تو را باز دارد». از آنجا که یکی از موانع اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ممکن است سخنان ملامتگران و یاوهگویان باشد، حضرت تذکر میدهد که مبادا به صحبت اینان توجه نمایی. بیشک امر به معروف و نهی از منکر که از یک نوع جهاد است، اعتراض عدهای را به دنبال خواهد داشت، اما آمر و ناهی نباید به این موضوع توجه نمایند.
پی نوشت:
[۱]. الآمدی، همان، ج ۲، ص ۶۴، شماره ۸۲. فیض الاسلام، علی نقی. ترجمه و شرح نهجابلاغه. به خط طاهر خوشنویس، بیتا، بیجا، حکمت ۳۶۵، ص ۱۲۶۲.
[۲]. الآمدی. پیشین، ج ۲، ص ۱۰۷، شمارههای ۴۳ و ۵۰.
[۳]. الکلینی. پیشین، ج ۱، ص ۱۹۴.
[۴]. مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولیفقیه در سپاه، امر به معروف و نهی از منکر. ۱۳۷۱ ش، چاپ اول، ص ۱۲۳ به نقل از بحارالانوار ج ۱۰۰، ص ۷۷.
[۵]. الشیخ البهائی، ابوالفضل محمد. الاربعون حدیثاً. مؤسسه النشر الاسلامی، قم: ۱۴۱۵ ه.ق، الحدیث الثانی عشر، ص ۲۱۷ ـ ۲۱۸.
[۶]. همان؛ نوری، حسین. امر به معروف و نهی از منکر. ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم: ۱۳۷۸، صص ۲۴۶ ـ ۱۵۱.
[۷]. الآمدی. پیشین، ج ۱، ص ۱۵۰، شماره ۷۹.
[۸]. همان، ص ۲۵۸، شماره ۹.
[۹]. همان، شماره ۱۰. دشتی. پیشین، خطبه ۱۷۵، ص ۳۳۲.
[۱۰]. الآمدی. همان، ۲، ص ۹۸، شماره ۶۴.
[۱۱]. همان، شماره ۶۵.
[۱۲]. همان، ص ۱۰۷، شماره ۳۶.
[۱۳]. همان، ص ۱۰۶، شماره ۳۵.
[۱۴]. همان، ص ۱۰۸، شماره ۵۸.
[۱۵]. دشتی، پیشین، خطبه ۲۲۲، ص ۴۵۴.
[۱۶]. همان، حکمت ۱۵۰، ص ۶۶۲.
[۱۷]. دادسرای انقلاب اسلامی مبارزه با مواد مخدر و منکرات تهران. شیوههای صحیح امر به معروف و نهی از منکر. سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۱۴۸ به نقل از حکمت ۱۴۲ نهجالبلاغه.
[۱۸]. همان، ص ۱۴۴. به نقل از حکمت ۷۰ نهجالبلاغه.
[۱۹]. دشتی. همان، خطبه ۱۰۵، ص ۱۹۴.
[۲۰]. علیزاده، ابوالقاسم. نظارت ملی یا امر به معروف و نهی از منکر. دفتر تبلیغات اسلامی، قم: ۱۳۷۱ ش، ص ۱۱۹ به نقل از میزانالحکمه ج ۱۰ ص ۵۸.
[۲۱]. فیضالاسلام. پیشین، خطبه ۱۲۹، ص ۴۰۱.
[۲۲]. ابن ابیالحدید. پیشین، ج ۲، جزء ۸، خطبه ۱۲۹، ص ۳۵۲. فیض الاسلام. پیشین.
[۲۳]. عبده، محمد. شرح نهجالبلاغه. دارالذ خائر للمطبوعات، قم: ۱۴۱۲ ه/ ۱۳۷۰ ش، حکمت ۱۱۱، ص ۶۸۲.
[۲۴]. ر.ک. حدیث شماره ۶.
[۲۵ و ۲۶]. ترجمه و شرح این دو عبارت در ادامه مباحث(مراتب امر معروف و نهی از منکر. آمده است.
[۲۷]. دشتی. پیشین، نامه ۳۱، ص ۵۱۰.
منبع: شبکه تحلیلی نخبگان