اشاره:
حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء (۴-۶۱ق)، امام سوم شیعیان است، که ده سال امامت را بر عهده داشت و در واقعه عاشورا به شهادت رسید. او فرزند دوم امام علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. حسین(علیهالسلام) در آداب اجتماعی و حسن معاشرت با دور و نزدیک بلندپایه و بینظیر بود. عفو و گذشت از خصال آن حضرت بود.
جمالالدین محمد زرندی حنفی مدنی روایت کرده از علی بن حسین زینالعابدین از پدرش حسین(علیهماالسلام) که گفت: شنیدم میفرمود: اگر مردی به من دشنام دهد در این گوش و به گوش راستش اشاره فرمود و عذر بیاورد در گوش دیگرم عذر او را میپذیرم برای اینکه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حدیث کرد مرا که شنید، جدّم پیغمبر(ص) فرمود:
«لَا یَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُحِقٍّ أَو مُبْطِلٍ»؛[۱]
«وارد حوض کوثر نمیشود کسی که عذر را نپذیرد، خواه عذرآور حقّ بگوید یا باطل».
حسین(علیهالسلام) با فرزندان و بانوان و با کسان و اهلبیت خود در نهایت ادب، محبّت، رحمت، مهربانی و انس و مودّت زندگی میکرد.
ابنقتیبه روایت کرده: مردی خدمت حضرت امامحسن(علیهالسلام) آمد، و از آن حضرت درخواست چیزی کرد. حضرت فرمود: «سؤال شایسته نیست مگر برای وام سنگین یا فقر خوارکننده یا دیه و تاوانی که ادانکردن آن سبب رسوایی شود». عرض کرد: نیامدم به خدمت شما مگر برای یکی از آنها. حضرت فرمان داد صد دینار به او دادند.
سپس آن مرد خدمت حسین(علیهالسلام) رفت و از آن حضرت نیز سؤال کرد، حسین(علیهالسلام) هم همان سخن برادرش را به او فرمود و همان پاسخ را شنید، سپس پرسید، برادرم به تو چقدر داد؟ عرض کرد. صد دینار. حسین(علیهالسلام) نودونه دینار به او عطا کرد؛ زیرا نخواست با برادرش برابری کرده باشد.[۲]
یاقوت مستعصمی از انس روایت کرده که گفت: در خدمت حسین(علیهالسلام) بودم، کنیزکی دستهگلی برای آن حضرت آورد، حسین(علیهالسلام) فرمود:
«أَنْتِ حُرّهٌ لِوَجْهِ اللهِ تَعَالَی»؛
«تو برای خدا آزادی».
گفتم: کنیزکی یک دستهگل برایت آورده او را آزاد میکنی؟ فرمود: اینچنین خدا به ما ادب آموخته است که فرمود:
﴿وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْرُدُّوهَا﴾[۳]
و نیکوتر از این دستهگل آزادساختن او بود.[۴]
عقّاد بعد از آنکه این شعر را از آن حضرت نقل کرده است:
لَعَمْرُکَ إِنَّنِی لأَحَبُّ دَاراً
اُحِبُّهُمَا وَأَبْذُلُ جُلَّ مَالِی
تَکُونُ بِهَا سَکَیْنَهُ وَالرُّبَابُ
وَلَیْسَ لِعَاتِبٍ عِنْدِی عِتَابُ
«به جان تو سوگند! آن خانهای را که سکینه و رباب در آن باشند دوست دارم. آن دو را دوست دارم و بیشتر مالم را نثار آنان میکنم و کسی نمیتواند مرا بر این دوستی ملامت کند».
میگوید: حسین(علیهالسلام) از آن کسان بود که به فرزندان خود محکمترین علائق مهر و محبّت را دارا هستند، و عواطف آنها نسبت به همسرانشان بهترین و نیرومندترین عواطف است.
سپس میگوید: از وفای همسرانش بعد از شهادت آن حضرت این است که: رباب (همان بانویی که نامش در این دو شعر برده شده) ازطرف رجال و بزرگان قریش خواستگاری شد، نپذیرفت، و گفت:
مَا کُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَماً بَعْدَ رَسُولِ اللهِ؛
پس از این شرافت و افتخار بزرگ که پدر شوهری چون رسول خدا یافتم، کسی را به پدر شوهری انتخاب نمیکنم.
و تا یک سال در زیر سقفی منزل نکرد، و تا وفات کرد گریه و اندوه او کم نشد.
پی نوشت:
[۱]. زرندی، نظم دررالسمطین، ص۲۰۹٫
[۲]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص۱۵۲٫
[۳]. نساء، ۸۶٫ «هرگاه کسی شما را ستایش کند، شما نیز باید در مقابل به ستایشی بهتر از آن، یا مانند آن، پاسخ دهید».
[۴]. علایلی، سموالمعنی فی سموالذات، ص۱۵۹؛ عقّاد، ابوالشّهداء، ص۱۴۵٫
نویسنده:آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی