شیعه و سنی دو فرقه ای اسلامی هستند که مشترکات فراوانی در اصول و فروع دین دارند اما نقطه افتراق اساسی شیعه و سنی مساله امامت است که منشاء خیلی از اختلافات دیگر شده است.
در مساله امامت اختلاف هم در اصل قضیه است که اهل سنت آن را از فروع دین و شیعه از اصول دین می شمارند و هم در امور متفرع بر آن اختلاف وجود دارد از قبیل ضرورت وجود امام، عصمت امام و تنصیصی بودن مقام امامت و انحصار ائمه (علیهمالسلام) در دوازده نفر.(۱) در این مقاله به اثبات امامت امامان شیعه پرداخته شده است.
مقام امامت به اعتقاد شیعه مقام جانشینی پیغمبر (صلیالله علیه و آله) در توضیح، تبیین، بیان، حفظ، اجرای قوانین الهی و تربیت نفوس می باشد. زیرا امام به اعتقاد شیعه به جز وحی همه مقامات پیغمبر (صلیالله علیه و آله) را دارا است و همان ادله ای که بعثت انبیاء را الزامی می کند اصل امامت را نیز مستدل می نماید.
و به عقیده ای شیعه جز مقام عصمت به آن نائل نمی شود زیرا قرآن از امامت به عهد الهی یاد می کند که ابراهیم خلیل (علیهالسلام) بعد از امتحانات و بعد از طی مقام نبوت، رسالت و خلّت به آن منصب می رسد.(۲) و لذا خداوند چون که معصومین را می شناسد آنان را برای امت معرفی نموده است.
اما اهل سنت امامت بعد از پیغمبر را صرف یک مسئولیت ظاهری در حد ریاست حکومت دینی از فروع دین می دانند و معتقدند مساله جانشینی پیغمبر (صلیالله علیه و آله) یک امر انتخابی و واگذار شده به مردم است.(۳)
آیاتی از قرآن که دلیل حقانیت دعوای تشیع یعنی اثبات امامت است فراوان است که به برخی از آنها اشاره می شود،
الف) آیه اطاعت:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً. ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر و اولی الامر از خودتان را….»(۴)
به طور اطلاق در این آیه خدا به اطاعت از خود و رسول و اولی الامر دستور داده و اطاعت از اولی الامر و اطاعت از خدا و رسول بدون قید و شرطی در کنار هم قرار گرفته و معلوم می شود اطاعت از اولی الامر با اطاعت از خدا و رسول خدا تفاوت ندارد و لازمه موافقت اوامر و نواهی اولی الامر با اوامر و نواهی خدا و رسول، آن است که آنها از خطا و گناه باید معصوم باشند.
و گرنه لازم می آید خدا به اطاعت از کسانی امر کرده باشد که مصون از گناه نیستند و چنین فرمان مطلق از خدای حکیم عقلاً قبیح و منکر است. زیرا مستلزم عصیان خالق و اطاعت مخلوق است و چنین اطاعتی مطابق احادیث رسیده از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) جایز نیست.(۵)
و لذا کسانی دیگری که اطاعت آنها لازم است مثل والدین با این که اطاعت آنها در حدّ اهمیت اطاعت از اولی الامر نیست همواره محدود به حدودی و مقید به این است که معصیت خدا لازم نیاید.(۶)
از آن چه گفته شد نتیجه می گیریم که اولی الامر باید افراد معصوم و معینی باشند و خدا باید آنان را معرفی کرده باشد زیرا درک عصمت از حیطه عقل خارج است و معقول نیست خدا از یک طرف امر به اطاعت بدون چون و چرا از اولی الامر بکند و از طرفی تعریف آنها را به مردمی واگذار کرده باشد که معصوم را نمی شناسند چون چنین فرمانی تکلیف به امر غیر مقدور است.
فخر رازی از علمای برجسته اهل سنت با اذعان به این که لازمه امر به اطاعت مطلقه از اولی الامر عصمت آنها است. ضرورت عصمت آنان را پذیرفته و می گوید، اگر معصوم نباشند تضاد در حکم الهی لازم می آید زیرا از یک طرف اطاعت آنها را واجب کرده و از طرفی دیگر آن جا که آنان به خطا فرمان می دهند ارتکاب آن عمل ممنوع است.
لکن فخر رازی به بهانه این که شخص معصوم در میان امت قابل تشخیص نمی باشد و نیز به دلیل این که پیامبر (صلیالله علیه و آله) فرموده است، «امت من هرگز به خطا اتفاق نمی کند» اهل حل و عقد را مصداق اولی الامر قرار داده و رأی آنها را معصوم پنداشته است.(۷)
به فخر رازی و کسانی دیگری که به این مطلب قائلند باید گفت اولاً هیچ گاه اجماع امت به عنوان اهل حل و عقد در میان مسلمانان تحقق پیدا نکرده است.
ثانیاً با فرض تحقق، به علت عدم معصوم بودن افراد حل و عقد ممکن نیست، با جمع شدن آنان وصف عصمت برای این جمع به وجود آید.
ثالثاً امت اسلامی در مساله امامت و حکومت از شخص خلیفه پیروی می کند نه از شورای حل و عقد زیرا در خارج اولی الامر فقط یک نفر بوده است و شورای حل و عقد هیچ گاه خلافت را به عهده نداشته است.
رابعاً مضمون کلام پیغمبر (صلیالله علیه و آله) این نیست که رأی هیأت حاکمه به خطا نمی رود زیرا گذشته و حال، شهادت به خطای رأی نمایندگان امت می دهد بلکه معنای حدیث این است که امت بر خطا اجماع نمی کند و هیچ گاه وضعیت به حدی نمی رسد که حتی یک نفر هم از حق پیروی نکند، هر چند آن یک نفر معصوم باشد و هیچ دلیلی بر این وجود ندارد که کلمه «امت» به اهل حل و عقد معنی شود.(۸)
خامساً راه شناخت فرمانروایان مفترض الطاعه، قرآن و روایاتی است که در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است.
آیات ولایت، مودت، تطهیر، مباهله و آیه تبلیغ و روایات وارده در تفسیر آنها و نیز روایات ثقلین، منزلت، غدیر، سفینه و اولی الامر را معرفی نموده است و روایاتی مربوط به آیه اطاعت به این مضمون که اولی الامر کیانند زیاد است در اینجا به سه نمونه اکتفا می کنیم،
۱. سلیمان حنفی نقل نموده از امام علی (علیهالسلام) سئوال شد که کوچک ترین امری که موجب گمراهی انسان می شود چیست؟ حضرت فرمود، «نشناختن ولی الله مفترض الطاعه که حجت خدا و شاهد بر خلق است و خدا به اطاعت او دستور داده است». وقتی سائل از حضرت درخواست توضیح بیشتری می کند می فرماید، «منظور کسانی است که خدا در قرآن آنها را قرین خود و رسولش قرار داده و فرموده است، (ای مؤمنان، خدا و رسول و اولی الامر را اطاعت کنید)».
و سپس ادامه می دهد، منظور از اولی الامر کسانی است که پیغمبر (صلیالله علیه و آله) در مواضع متعدد و حتی در خطبه ای که هنگام رحلت خود آنها را معرفی نموده و فرموده است، دو چیز نفیس را میان شما می گذارم یکی کتاب الله و دیگری عترت و اهل بیتم (علیهمالسلام) ».(۹)
۲. و نیز در تفسیر همین آیه از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) نقل شده که حضرت اسامی دوازده امام را به ترتیب برده و آنها را معرفی کرده است.(۱۰)
۳. جابر بن عبدالله انصاری می گوید، وقتی آیه «اولوالامر» نازل شد از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) پرسیدم مراد چه کسانی هستند؟ فرمود، «آنهایی که خدا اطاعت شان را قرین اطاعت خود و رسولش قرار داده و آنها خلفاء من و ائمه مسلمین بعد از من هستند، اول آنها علی (علیهالسلام) است بعد امام حسن (علیهالسلام) و بعد…».(۱۱)
ب) آیه تطهیر:
«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. همانا خدا می خواهد که هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و طاهر قرار دهد».(۱۲)
آیه دلالت بر عصمت اهل بیت (علیهمالسلام) دارد زیرا زدودن هر نوع رجس و پلیدی شامل گناهان صغیره و کبیره می شود به خصوص که تطهیر به اراده تکوینی خداست.
به بهانه این که جملات قبل و بعد آیه تطهیر مربوط زنان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) است نمی توان گفت مراد از «اهل بیت» زن های حضرت است. زیرا اولاً برگرداندن ضمیر مردان (عنکم) به زنان صحیح نیست.
ثانیاً روایات فراوانی از طریق فریقین وارد شده که این آیه اختصاص به پیغمبر (صلیالله علیه و آله) و علی (علیهالسلام) و فاطمه (علیهاالسلام) و حسن و حسین(علیهماالسلام) دارد و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد.
در بعضی از این روایات آمده که پیغمبر (صلیالله علیه و آله) فاطمه و علی و حسن و حسین (علیهمالسلام) را زیر عبا جمع کرد و فرمود، «خدایا اینها خاندان من هستند رجس و پلیدی را از آنها دور کن». در این هنگام آیه تطهیر نازل شد. فخر رازی می گوید در صحت این روایت جای مناقشه نیست زیرا مورد اتفاق علمای تفسیر و حدیث است.(۱۳)
سیوطی در حدود ۱۸ روایت ذکر نموده است که دلالت بر نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن دارند و در دسته ای از آنها خود زنان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) و پیشاپیش آنها ام سلمه و عایشه اعتراف نموده اند به این که آیه ویژه پنج تن است و خودشان از جمله اهل بیت (علیهمالسلام) نیستند.(۱۴)
ثالثاً پیغمبر (صلیالله علیه و آله) پیشاپیش زمینه هر گونه شبهه را از بین برده زیرا می دانسته که ممکن است مسلمان ها قرآن را بخوانند و «اهل بیت» را بر طبق آیات ما قبل و ما بعد این آیه حمل کنند همان آیاتی که به بانوان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) هشدار می دهد و لذا پیامبر (صلیالله علیه و آله) برای آموزش مردم طبق برخی از روایات تا نه ماه پس از نزول آیه تطهیر پیش از اقامه نماز صبح همواره از در خانه علی (علیهالسلام) و فاطمه (علیهاالسلام) و حسنین (علیهمالسلام) ردّ می شد و صدا می زد که، «الصلوه یا اهل البیت» و آن گاه آیه تطهیر را تلاوت می نمود.(۱۵)
پی نوشت ها
- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، دارالمفید، بی تا، ص۷۱.
- بقره ، ۱۲۴.
- ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، بی تا، ج۱، ص۱۹۱.
- نساء ، ۵۹.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، دفتر نشر اسلامی، بی تا، ج۴، ص۶۲۰.
- عنکبوت ، ۸.
- فخر رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۴۴.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، دفتر نشر اسلامی، بی تا، ج۴، ص۶۲۶.
- سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۵۱.
- سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۵۱.
- المیرزا محمد المشهدی، تفسیبر کنز الدقائق، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۹۲.
- احزاب ، ۳۳.
- فخر رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۹۰.
- سیوطی، الدرالمنثور، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۳۶۵، ج۵، ص۱۹۶. سنن ترمذی، ج۵، ص۳۱.
- محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۱.