اشاره
بحث از فلسفه احکام و قوانین اسلامى، از بحثهایى است که امروزه با آن سر وکار داریم و بخش قابل توجهى از پرسشها و پاسخهاى ما را تشکیل مى دهد.
جوانان مى پرسند ما چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باری نماز باید وضو بگیریم؟ به زیارت خانه خدا برویم؟ فلسفه این که در نماز پیشانى خود را بر روى خاک مى گذاریم چیست؟ چرا در اسلام استعمال ظروف طلا و نقره حرام است؟ چرا دفن میت لازم است؟ چرا خوردن گوشت خوک جایز نیست؟ چرا رباخوارى در اسلام حرام است؟ و…؟
علت حکم و حکمت حکم
در مباحث فقهی، فلسفه احکام را با دو تعبیر ذکر کرده اند:
الف ـ علل احکام: در این تعبیر مقصود از فلسفه تشریع احکام، علت واقعی حکم است که با رفع این علت، حکم مربوطه نیز برداشته می شود.
ب ـ حکمت احکام: این طور نیست که با رفع این حکمت ها وجوب و حرمت احکام برداشته شود؛ بلکه در این تعبیر، مقصود از فلسفه تشریع یک حکم شرعی، برخی حکمت های تشریع حکم و آثار و فوایدی است که بر آن حکم مترتب می شود. آن چه در بعضی «روایات» و یا به «حکم عقل» درباره فلسفه بعضی از احکام، بیان شده غالباً از این باب است.
مثلاً در بیان فلسفه روزه، روایتی از امام صادق علیه السلام هست که «لیستوی به الفقیر و الغنی (۱) تا به وسیله آن، ثروتمند و مستمند یکسان باشند» یعنی در حال روزه، غنی و فقیر یکسان زندگی می کنند؛ ثروتمندان از حال مستمندان آگاه شوند و به کمک آنها بشتابند.
قطعاً تمام فلسفه روزه به این ختم نمی شود؛ زیرا اولا در روایات دیگری سلامتی و صحت و تقوی و … نیز جزء فلسفه روزه شمرده شده است، ثانیا اگر استواء و یکسانی فقیر و ثروتمند برداشته شود و روزی بیاید که همه یکسان باشند، باز هم روزه واجب است.
از آنجا که علت تام روزه، تساوی فقیر و غنی نیست و یکی از حکمت های آن است؛ با نبودش حکم منتفی نمی شود؛ در حالی که در مورد علت چنین نیست و با نبودن علت، معلول نیز نخواهد بود.
تمام دستوراتی الهی قطعاً دارای فوائد و مصالح و مفاسدی است که انسان ها را به سوی سعادت و کمال می برد، چه انسان ها به آن مصالح و مفاسد پی ببرند یا پی نبرند
احکام شرعی، نسخه هایی آسمانی
اولا خداوند متعال وجودی بی نیاز و بی نهایت است و علمش ازلی و ابدی می باشد، خداوند بر همه چیز احاطه کامل دارد و هیچ چیز حتی به اندازه سر سوزنی از علم بی پایان او مخفی نیست. از جمله این که عالم به سود و زیان مخلوقاتش و راه کمال آن هاست.
ثانیا هدف از خلقت بشر تکامل و سعادت و خوشبختی اوست و به همین جهت خداوند قوانین و مقرراتی وضع کرده و پیامبران و انبیاء علیهم السلام را نیز جهت ابلاغ این قوانین به سوی خلق فرستاده است.
ثالثا پیامبران الهی معصوم هستند و در رساندن احکام الهی دچار هیچ گونه خطا و لغزشی نمی شوند.
نتیجه:
از آنجا که علم خدا مطلق است، به همه مصالح و مفاسد افعال مطلع است و از آنجا که خیر و سعادت بشری را می خواهد حکم عبث و بیهوده ای برای آنان وضع نمی نماید و از طریق انبیاء الهی، آن چه را که برای انسان دارای مصلحت بوده و او را به سعادت و کمال می رساند نشان داده و انجامش را می خواهد و از سوی دیگر ترک اعمالی را می خواهد که انسان را از این راه باز می دارد.
لذا، تمام دستوراتی الهی قطعاً دارای فوائد و مصالح و مفاسدی است که انسان ها را به سوی سعادت و کمال می برد، چه انسان ها به آن مصالح و مفاسد پی ببرند یا پی نبرند.
ضعف بشر از دستیابی به علل احکام
اصولا بشر توانایی آگاهی یافتن به تمام مصالح و مفاسد را ندارد و عقل ما از رسیدن به علل واقعی احکام ناتوان است.
اولا علم بشری بسیار ناقص و محدود و قطره ای در برابر اقیانوسی بی کران می باشد و دانسته های او بسیار اندک است.
ثانیا در میان مجهولات بشری چیزهایی هست که اگر از جهان مافوق کسی را بیاورند که آن ناشناخته ها را برای بشر روشن کند، استعداد درک آن را نخواهد داشت، همان طور که بسیاری از مسائل روشن و واضح امروزه برای انسانهای قرون گذشته اصلاً قابل فهم و درک نبوده است و همه این ها به دلیل محدودیت انسان ها است.
لذا انتظار نا بجائی است که ما با این همه محدودیت به همه عمق و اسرار دین، احکام و قوانین الهی پی ببریم. ما تنها به اندازه معلومات خودمان می توانیم فلسفه احکام را دریابیم نه همه آنها را.
تمام مصالح و مفاسد، دنیوی و ملموس نیستند
احکام شرع تابع مصالح و مفاسد می باشد و هیچ حلالی بدون مصلحت و هیچ حرامی بدون مفسده نمی باشد؛ حضرت رضا علیه السلام مى فرماید: «إنّا وجدنا کلّ ما أحلّ الله تبارک و تعالى ففیه صلاح العباد وبقائهم و لهم إلیه الحاجه التى لایستغنون عنها و وجدنا المحرّم من الاشیاء لا حاجه للعباد إلیه و وجدنا مفسدا داعیا إلى الفناء والهلاک » (۲) همانا ، چنین یافتیم که هر آنچه را که خداى تبارک و تعالى حلال فرموده صلاح و بقاى بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بى نیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازى براى بندگان به آن نیافتیم بلکه مایه فسادى است که ایشان را به سوى نابودى و هلاکت سوق مى دهد.»
اما نباید مصالح و مفاسد را فقط در امور دنیوی و جسمی بشر دید، بلکه خیلی از احکام به خاطر مصالح فردی اجتماعی و روحی و اخروی بشر آورده شده اند؛ زیرا همان طور که بشر دارای ابعاد فردی و جسمی است و خداوند برای این جنبه او احکامی را با پشتوانه مصالح و مفاسد فرستاده است، حکمت بالغه حضرتش ایجاب می کند برای ابعاد روحانی و اجتماعی نیز احکامی را با پشتوانه مصالح و مفاسد بفرستد. بلکه چه بسا این ابعاد اهمیت بیشتر داشته و احکامی که برای جسم انسانی وضع شده درجهت تکامل و تقویت بُعد ابدی و روحی انسان ها باشد.
بنا بر این وقتى گفته مى شود، فلان کار به مصلحت بشر است، نباید تنها به فواید جسمى و بهداشتى آن توجه داشت، بلکه فواید، روحى، فردى، اجتماعى، دنیوى، اخروى و دیگر فواید آن را نیز ملاحظه کرد، که همه جزء مصالح بندگان است و چه بسا یک حکم، فایده جسمى براى بشر نداشته باشد، ولى روحیات او را تهذیب نماید.
مثال ۱. شاید گذاشتن پیشانى برروى خاک اثر بهداشتى نداشته باشد، ولى این که روح تواضع و بندگى انسان را در مقابل خداوند پرورش مى دهد و کبر و خودبزرگ بینى را از وى دور مى کند، خود ، بزرگترین فایده و مصلحت محسوب مى شود.
مثال۲. ممکن است فایده یک حکم از نظر فردى معلوم نباشد؛ مثلا اسلام مى گوید: استعمال ظروف طلا و نقره حرام است. شاید به ظاهر این حکم، مصلحت فردى نداشته باشد، ولى رواج این کار موجب مى شود که قسمت مهمى از ثروت مملکت در خانه ها متمرکز شود و در نتیجه، زیانهاى اقتصادى زیادى براى جامعه و ملت به بار آورد. همچنین اگر عده اى غذا نداشته باشند، در مقابل، دسته دیگر در ظروف طلا غذا بخورند، اختلاف طبقاتى فاحشى پیش مى آید و چه بسا مشکلاتى به وجود مى آورد که ممکن است گاهى اجتماعى را به خاک و خون بکشد و اتفاقا همین اختلاف طبقاتى و رفع خصومتهاى بین طبقات، یکى از فواید و فلسفه هایى است که اسلام در قانون وجوب زکوت در نظر گرفته است.
مثال۳. امام هشتم علیه السلام مى فرماید: «و عله الزکوه من أجل قوت الفقراء وتحصین أموال الأغنیاء» (۳)
و امام ششم علیه السلام نیز مى فرماید: «إن الله عز و جل فرض للفقراء فى مال الاغنیاء ما یسعهم… و لو أن الناس أدّوا حقوقهم لکانوا عایشین بخیر» (۴)
و نیز در حدیث دیگر مى فرماید: «و لو أن الناس أدّوا زکوه آموالهم ما بقى مسلم فقیرا محتاجا» (۵)
خلاصه معناى این چند حدیث این است که خداوند متعال با مقرر کردن قانون زکات خواسته است، نیازمندیهاى فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنیا محفوظ بماند و همه مردم زندگى رضایتبخشى داشته باشند و اگر مردم زکات و سایر حقوق مالى را مى پرداختند، هرگز فقیر و نیازمندى در جامعه مسلمانان پیدا نمى شد و همه با خیر و خوبى زندگى مى کردند.
اگر ما اعتقاد داشته باشیم که این احکام از علم بى پایان الهی سرچشمه گرفته و به حکمت و لطف خدا ایمان داشته باشیم و نیز بدانیم که پیامبران الهى در رساندن احکام گرفتار خطا نمى شوند، با کمال جدیت و بدون هیچ گونه اضطرابى در عمل به دستورهاى دینى مى کوشیم و هیچ نیازى نمى بینیم که از فلسفه احکام و مقرراتى که قرار داده شده است، سؤال نماییم.
رجوع به متخصص قابل اعتماد
ما در زندگى روزانه خود، هنگامى که بیمار مى شویم و به پزشک مراجعه مى کنیم، نسخه اى را که مرکب از چند داروى مخصوص براى ما مى نویسد و دستور مى دهد به روش خاصی و طبق برنامه خاصی از آن استفاده کنیم و گاهی ممکن است خوردن بعضی چیزها و انجام برخی کارها را بر ما ممنوع کند. ما بدون این که درباره خصوصیات داروها سؤال کنیم، به دستورهاى پزشک عمل مى کنیم، زیرا دانش و تخصص وى را در طب قبول داریم و مى دانیم که او جز معالجه و بهبود ما منظور دیگرى ندارد.
چنین مثال هایی از روش عقلایی زندگی، روشن مى کند که اگر انسان به علم و دانش کسى ایمان داشته باشد و او را در رشته خود متخصص بداند و نیز بداند که قصد سوئى در کار نیست، قطعا دستورات او را در آن رشته بدون این که از او توضیحات زیادى بخواهد، مورد عمل قرار مى دهد.
احکام و مقررات دینى هم نسخه هایى است که پیامبران الهى و پیشوایان دینى از طرف خدا براى بشر آورده اند تا سعادت و خوشبختى آنان را از هر جهت تامین نمایند. بدیهى است هنگامى که ما اعتقاد داشته باشیم که این احکام از علم بى پایان خداى تبارک و تعالى سرچشمه گرفته و به حکمت و لطف و مهربانى خدا ایمان داشته باشیم و نیز بدانیم که پیامبران الهى در تبلیغ و رساندن احکام به هیچ وجه گرفتار خطا و لغزش نمى شوند، در این صورت با کمال جدیت و بدون هیچ گونه اضطرابى در عمل به دستورهاى دینى مى کوشیم و هیچ نیازى نمى بینیم که از فلسفه احکام و مقرراتى که قرار داده شده است، سؤال نماییم؛ زیرا مى دانیم که خدا علم بر آغاز و انجام همه چیز دارد و هرچه مقرر کرده به خیر و صلاح ما بوده است و انبیاى الهى، در بیان احکام، اشتباهى نکرده اند.
آرى، اگر کسى در وجود خدا یا علم و دانش و حکمت او یا در حقانیت انبیا و معصوم بودن آنان تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال، در اصل اعتقاد به خدا و صفات کمالیه او و حقانیت پیامبران الهى و صفات ایشان وارد بحث شود. بنابراین، کسانى که پایه توحید خود را محکم ساخته اند و طبق دلایل قطعى عقیده دارند که قانونگذار اسلام یعنى، خداوند متعال، بى نیاز مطلق و داراى علم و حکمت بى پایان است، هیچ گونه تردیدى نخواهند داشت که تمام احکام و مقررات و دستورهاى اسلامى که پیامبر اسلام از طرف خداى متعال براى بشر آورده است، داراى مصالح و فوایدى مى باشد، زیرا علم و حکمت خداى بزرگ ایجاب مى کند که هیچ فرمانى را بدون رعایت مصالح بندگانش ندهد و چنین افرادى همیشه در صدد پیروى از دستورهاى الهى هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفه احکام در روحیه آنان اثرى نخواهد داشت.
لذا بحث از فلسفه احکام و پی بردن به آن بحثی است و انجام و پیروی از آنها بحثی دیگر است و به هیچ عنوان اطاعت و پیروی از احکام مشروط به پی بردن اسرار و فلسفه احکام نخواهد بود.
آیا ما حق سؤال از فلسفه احکام را داریم؟
مطالعه متون اسلامى، قرآن، احادیث پیامبر صلوات الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و گفتگوهاى اصحاب و یاران آنها نشان مى دهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آنها رایج بوده است و باید هم چنین باشد؛ زیرا روش قرآن را یک روش استدلالى و منطقى آزاد مى دیدند و به خود حق مى دادند در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه حکم کنند.
اگر تصور کنیم روش قرآن تنها استدلال در «اصول دین» و مسائل عقیدتى است نه «فروع دین» و «مسائل علمى» اشتباه کرده ایم.
در احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام نیز موارد بسیار زیادى دیده مى شود که پیشوایان اسلام بدواً یا پس از پرسش مردم، به ذکر اسرار و فلسفه احکام پرداخته اند و کتاب معروف «علل الشرایع» تألیف محدث بزرگوار مرحوم «شیخ صدوق» – همان طورى که از نامش پیداست – مجموعه اى از این گونه اخبار و مانند آن مى باشد که به علل و حکمت هایی که در روایات برای احکام اشاره شده پرداخته است، همچنین مرحوم «شیخ حر عاملی» در کتاب «وسائل الشیعه» در آغاز هر فصل، غالباً بابی برای بیان فلسفه احکام ذکر کرده است.
بنابراین، هنگامى که مى بینیم قرآن مجید و پیشوایان اسلام در موارد زیادى به بیان فلسفه و اسرار احکام مى پردازند، دلیل بر این است که چنین حقى را به ما داده اند که در این باره به بحث بپردازیم، در غیر این صورت مى بایست مردم را صریحا از غور و بررسى و دقت در این قسمت ممنوع سازند.
لذا ما نمى گوییم کسى نباید از فلسفه احکام سؤال کند و یا نباید به دنبال تحقیق و جستجو بر آید، زیرا شکى نیست که هر کسى این حق را دارد که با تمام وسایل ممکن براى آگاهى از اسرار احکام و قوانین دینى بکوشد.
خوشبختانه امکانات زیادى هم براى این کار موجود است، چنان که اولا در قسمتى از آیات قرآن مجید و بسیارى از کلمات پیشوایان بزرگ دین ما، توضیحاتى درباره فلسفه احکام وارد شده است و ثانیا یک سلسله قراین عقلى که با پیشرفت علوم، روز به روز افزایش مى یابد، پرده از روى بسیارى از این اسرار برداشته است.
خلاصه، با این که ما حق این سؤال را داریم و تا اندازه اى هم امکانات آن موجود است، ولى هرگز نباید انتظار داشته باشیم که با معلومات محدود بشرى به تمام جزئیات اسرار و فلسفه احکام دست یابیم، زیرا این احکام از مبدأى سرچشمه گرفته است که تمام علوم و دانشهاى وسیع امروز، در برابر علم او حکم قطره در برابر دریا راهم ندارد و اساسا ناچیزى معلومات ما در برابر مجهولات، مطلبى است که امروزه دانشمندان بزرگ دنیا با صراحت کامل به آن اعتراف مى کنند.
همچنین، اگر ما تمام کوششهاى لازم را براى آگاهى از فلسفه یک حکم به کار بردیم، ولى مطلب قابل توجهى به دست نیاوردیم، هرگز نمى توانیم آن حکم را نادیده بگیریم و یا بگوییم این حکم هیچ فایده و مصلحتى در بر ندارد، زیرا عدم درک مصلحت غیر از آن است که مصلحتى نداشته باشد.
فلسفه اصول احکام و واجبات و محرمات، براى ما روشن است، ولى فلسفه خصوصیات آنها بطور کامل براى ما روشن نیست
روشن نبودن فلسفه خصوصیات احکام
به طور خلاصه باید گفت: فلسفه اصول احکام و واجبات و محرمات، مثل فلسفه تحریم شراب (که مضرات جسمى و روحى آن از نظر علم هم ثابت شده است) و وجوب نماز و زکات و وضو (که یکى از فلسفه هاى وضو همان نظافت و پاکیزگى است) براى ما روشن است، ولى فلسفه خصوصیات آنها بطور کامل براى ما روشن نیست.
به عنوان مثال، نمى دانیم که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر وعصر چهار رکعت است و یا چرا هنگام وضو باید دستها را از بالا به پایین بشوییم و یا چرا وقتى گندم به یک حد معلومى رسید، زکات دارد و… . ولى یقین داریم که آنها بدون فایده و مصلحت هم نیستند؛ زیرا همان طور که قبلا گفته شد، خداى حکیم هیچ حکمى را بدون حکمت و مصلحت نفرموده است، و کسى که به علم و حکمت بى پایان خدا ایمان داشته باشد، دانستن فلسفه احکام و ندانستن آن براى او هیچ تاثیر عملى ندارد، بلکه در هر صورت با جدیت کامل در صدد اطاعت و انجام دستورهاى الهى بر مى آید.
و شاید یک جهت این که پیشوایان دینى ما زیاد در موضوع فلسفه احکام و جزئیات آن وارد نشده اند، همین باشد که خواسته اند مقررات اسلامى به عنوان یک سلسله قوانین مقدس الهى پیروى شود و از این راه روح ایمان، خداشناسى، بندگى و اطاعت در افراد تقویت گردد تا در مقابل فرمان خداى دانا و حکیم و مهربان، هیچ چون و چرایى نداشته و کاملا مطیع باشند.
اولا معلومات ما در برابر آنچه نمى دانیم، قطره اى در برابر دریاست؛ ثانیا ما استعداد درک بسیاری از حقایق را نداریم.
اثر دانستن یا ندانستن فلسفه احکام در اعمال ما
ذکر فلسفه احکام از اهمیت و قاطعیت و عمومیت آنها نمی کاهد؛ بلکه به عکس، با اشباع کردن عقل و روح انسان، احکام را داخل در زندگى او و جزء ضروریات و نیازمندیهاى وى مى سازد که نه تنها به عنوان تعبد خشک، بلکه به عنوان یک واقعیت شناخته شده از آن استقبال خواهد کرد.
از سوى دیگر مى دانیم اولا معلومات ما در برابر آنچه نمى دانیم، قطره اى در برابر دریاست؛ ثانیا ما استعداد درک بسیاری از حقایق را نداریم، حتى در میان مجهولات ما چیزهاى بسیارى است که اگر هم معلم و استادى براى شرح آن از جهانى مافوق جهان ما بیاورند، باز هم ما استعداد درک آن را نداریم؛ همان طور که بسیارى از مسائل علمى امروز اگر براى انسانهاى هزار سال پیش شرح داده مى شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پاى عقل و فکر خود به سوى آن بروند. این را نیز مى دانیم که احکام و دستورات آسمانى از علم بى پایان خداوند سرچشمه مى گیرد.
با توجه به این حقایق نمى توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم. اگر چنین بود چه نیازى به پیامبران براى تشریع احکام داشتیم؟ خودمان مى نشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب مى کردیم و این همه در سنگلاخهاى زندگى سرگردان نمى شدیم!
همان گونه که ما همه اسرار آفرینش و تمامى موجودات جهان و قوانینى که بر آنها حکومت مى کند و فلسفه وجودى هر یک را نمى دانیم؛ احکام تشریعى هم جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است.
لذا ما تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشرى در هر عصر و زمان مى توانیم فلسفه و اسرار احکام الهى را دریابیم، نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم.
مفهوم این سخن این است که هرگز نمى توانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنیم، زیرا در این صورت ادعاى علم نامحدود براى خود کرده ایم و دانش خود را در سطح دانش پروردگار آورده ایم و این با هیچ منطقى سازگار نیست.
بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق ورود در این بحث مطلبى است و اطاعت از آن ها مطلبى دیگر و هیچ گاه دومى مشروط به اولى نبوده و نیست. ما درباره فلسفه احکام الهى بحث مى کنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه براى این که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه؟
این مسأله درست به این مى ماند که از طبیب حاذق خود، توضیحاتى درباره فواید داروهایى که براى ما تجویز کرده و چگونگى تاثیر آنها بخواهیم تا آگاهى و علاقه بیشترى به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورات وى مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم.
بحث از فلسفه و اسرار احکام و حق ورود در این بحث مطلبى است و اطاعت از آن ها مطلبى دیگر و هیچ گاه دومى مشروط به اولى نبوده و نیست.
چند نکته
۱. منظور از بحث و بررسى درباره اسرار احکام این نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و براى احکام و دستورات عالى مذهبى با یک مشت تخیلات و حدس و گمان، فلسفه هایى سر هم کنیم و مثلا نماز را یک نوع ورزش سوئدى و اذان را وسیله اى براى تقویت تارهاى صوتى و روزه را منحصرا رژیمى براى لاغر شدن و حج را وسیله اى براى کمک مالى به بادیه نشینیان عرب و رکوع و سجود را دستورى براى بهداشت ستون فقرات و پیشگیرى از بیمارى سیاتیک بدانیم! نه، منظور هرگز این نیست؛ زیرا این فلسفه بافیهاى مضحک نه تنها کسى را به دستورات علاقه مند نمى سازد، بلکه وسیله خوبى براى از بین بردن ارزش و بى اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود.
۲. فلسفه هایى که در بعضى از روایات وارد شده، اغلب به عنوان یکى از فلسفه ها و [حکمت و] فواید حکم ذکر شده است؛ مانند روایت زیر:
«امروا بدفن المیت لئلا یتأذى به الأحیاء بریحه و بما یدخل علیه من الآفه و الفساد»
در این روایت فلسفه لزوم دفن میت این است که مردم از بوى تعفن او اذیت نشوند و نیز موجب امراض و بیماریها نگردد. این سخن بدان معنا نیست که تنها فلسفه وجوب دفن میت همین است، بلکه منظور بیان یکى از فلسفه هاى آن بوده است.
۳. در بیان حکمت و فلسفه احکام فقط به دو اصل مى توان تکیه کرد:
الف) آن چه از قرآن مجید و کلمات پیشوایان دینى به ما رسیده است؛ که بیشتر آنها را مرحوم شیخ صدوق، یکى از علماى بزرگ شیعه (متوفاى ۳۸۱ه.ق.) در کتابى به نام «علل الشرایع » جمع آورى کرده و به چاپ نیز رسیده است.
ب) آن چه از نظر علم، به طور قطع ثابت شده است؛ مانند این که امروزه ثابت گردیده است که شراب براى جسم و روان انسان، ضررهاى زیادى دارد؛ یا گوشت مردار، کانون میکروب و منشأ بیماریهایى مى باشد که خوردن آن خطرناک است.
این دو اصل باید در فلسفه یابى احکام، همیشه مورد نظر باشد، اما مطالبى که فقط در حد احتمال مى باشد، به هیچ وجه نباید در مورد فلسفه احکام، مورد اعتماد قرار گیرد و به عنوان فلسفه احکام ذکر شود، زیرا همان طور که احکام دینى حقایقى است صد در صد ثابت، باید فلسفه هایى هم که براى آنها بیان مى گردد، جنبه قاطعیت و ثبوت داشته باشد. بنابراین، تئورى و فرضیه اى که اساس محکمى ندارد و ممکن است چند روز بعد، تغییر پیدا کند، نباید در فلسفه احکام مورد اعتماد قرار بگیرد.
۴. کلاً احکام از حیث ذکر فلسفه آنها و یا درک عقل بشری به چهار دسته تقسیم می شوند.
الف: احکامی که از اول فلسفه آن بر همه آشکار بوده و مردم همه به تناسب معلومات خود چیزی از آن درک می کردند مانند، تحریم دروغ، خیانت، تهمت، قتل نفس، سرقت و امر به عدالت، نیکی به پدر و مادر؛ اما برای این که مردم را به صورت عمومی موظف به انجام آنها کنند شکل تشریعی به آن بخشیده اند.
ب: احکامی که فلسفه آن بر توده مردم آشکار نبوده و در متن قرآن و روایات اشاراتی به آن شده است. مثلاً شاید مردم آن عصر از فلسفه سه گانه روزه (اخلاقی، اجتماعی، بهداشتی) با خبر نبوده اند لذا در قرآن در یک جا اشاره به تأثیر اخلاقی آن کرده و می فرماید:«لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (۶) و در جایی دیگر امام صادق علیه السلام می فرماید: «لیستوی به الفقیر و الغنی» (۷) و در مورد دیگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «وَ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ صُومُوا تَصِحُّوا » (۸) «روزه بگیرید تا سالم گردید» که اشاره به فلسفه بهداشتی روزه دارد.
ج: احکامی که با گذشت زمان پرده از فلسفه و اسرار آنها برداشته شده و بشر با پیشرفت علم به آنها دست یافته است، مثل اثرات زیانبار و سنگین مشروبات الکلی که هم به روح و جسم هر انسان و هم بر اجتماع اثرات منفی دارد و یا زیان های اخلاقی، اقتصادی رباخواری که بر هیچ کس نهفته نیست.
د: احکامی هم هست که نه در آغاز، فلسفه آنها روشن بوده و نه در متون چیزی درباره آنها گفته شده و نه پیشرفت علم در کشف آنها ثمری داشته، مانند تعداد رکعات در نمازها و این که واقعاً چه سری در به جا آوردن نماز به این گونه هست، اما هیچ فرقی بین این دسته و آن دسته که بعضی از اسرار آن ها معلوم می باشد نیست و همه اوامر الهی و نواهی او با علم به این که مصالح و مفاسدی دارند به جا آورده می شوند به جهت این که تمامی این احکام از جانب خداوند حکیم و علیم توسط پیامبران معصوم برای سعادت و خوشبختی اخروی و دنیوی بشر آورده شده است.
پی نوشت:
(۱) علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۷۸
(۲) وسائل الشیعه، ج۲۵، باب الاطعمه و الاشربه، باب ۱۹، حدیث۴
(۳) الفقیه، ج۲، حدیث ۱۵۸۰
(۴) الکافی، ج۳، کتاب الزکاه، ص۴۹۶
(۵) الفقیه، ج۲، حدیث ۱۵۷۹
(۶) سوره بقره، آیه ۱۸۵
(۷) علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۷۸
(۸) مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۵۰۲
منبع: تبیان
https://article.tebyan.net/137106/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A7%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D9%85