اشاره:
هدف اصلى این نامه آن است که امام(علیه السلام) مخاطب خود، ابن عباس و به یک معنا تمام رهروان راه حق را به این نکته مهم توجّه دهد که سرور و شادى انسان نباید نسبت به مواهب مادى دنیا که در دسترس او قرار مى گیرد باشد، و غم و اندوه او نباید مربوط به مواهبى که از دست مى رود بوده باشد، بلکه سرور و شادى باید فقط براى نیل به مواهب معنوى و اخروى، و تأسف و اندوه به جهت از دست رفتن آنها باشد.
و من کتاب له (علیه السلام) إلى عبد الله بن العباس رحمه الله تعالى و کان عبد اللّه یقول: «ما انتفعتُ بکلام بعد کلام رسول الله صلى اللّه علیه و آله، کإنتفاعی بهذا الکلام!»:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ؛ فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ وَ لْیَکُنْ أَسَفُکَ عَلَى مَا فَاتَکَ مِنْهَا؛ وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلَا تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلَا تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً، وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْت.
لغات
یَفُوتَهُ: از دستش مى رود بدون آنکه بتواند دوباره آن را بدست آورد.
یُدْرِکُهُ: به آن مى رسد، به آن دست مى یابد.
یَسُوءُ: ناراحت میکند
نِلتَ: رسیده اى، بدست آورده اى
أسَف: حسرت خوردن
لا تَأسَ: محزون نباش
ترجمه
نامه اى از آن حضرت (علیه السلام) این نامه را به ابن عباس نوشته، و او مى گفت که پس از سخن رسول الله (ص) از هیچ سخنى بدین پایه سود نبرده ام:
اما بعد. گاه آدمى را دست یافتن به چیزى که براى او مقدّر بوده، شادمان مى سازد، و گاه از دست دادن چیزى که دست یافتن به آن برایش مقدر نبوده است، غمگین مى کند. پس باید شادمانى تو به چیزى باشد که براى آخرتت به دست آورده اى، و اندوهت به چیزى باشد که از آخرتت از دست داده اى. به آنچه از دنیا به دست آورده اى فراوان شادى مکن، و بر آنچه از دنیایت از دست مى دهى، تأسف مخور و زارى منماى. و باید همه همّ تو منحصر به کارهاى پس از مرگ باشد.
از نامه هاى آن حضرت علیه السّلام است بعبد اللَّه ابن عبّاس که مى گفته: پس از سخن رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از سخنى مانند این سخن سودى نبردم (که در آن او را به شادى و افسردگى در امر آخرت پند داده):
(۱) پس از ستایش خدا و درود بر پیغمبر اکرم، مرد را شاد مى نماید رسیدن بآنچه که (مقدّر) نبوده است از دست بدهد، و اندوهناک مى سازد او را در نیافتن آنچه که (شایسته) نبوده است دریابد (سود و زیان دنیا را باعث قضاء و قدر است، نه سعى و کوشش در بدست آوردن سود و نه نادرستى اندیشه و تنبلى در زیان بردن، ولى مردم با بصیرت و بینائى نمى نگرند و نمى دانند سود و زیان بهر که مقدّر شده خواهد رسید، چنانکه در قرآن کریم سوره ۵۷ آیه ۲۳-۲۲ مى فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها، إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ – لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» یعنى غمّ و اندوهى در زمین «مانند گرانى و خشکسالى» و در نفسهاى شما «مانند بیمارى و درویشى و مرگ فرزندان» رخ نخواهد داد مگر آنکه در لوح محفوظ نوشته شده پیش از آنکه آن نفسها را بیافرینم، و ثبت این امور «هر چه هم بسیار باشد» بر خدا آسان است «و این براى آنست» تا شما بر آنچه از دستتان رفت اندوهگین نشوید و بآنچه بشما برسد شاد نگردید، و خدا دوست نمى دارد یعنى از رحمت خود دور مى سازد هر گردنکشى را که «بر اثر رو آوردن دنیا» بنازد و سرفرازى نماید) پس (با اینکه دانستى سود و زیان دنیا بسبب قضاء و قدر است، چون شادى از سود و اندوه به زیان فطرىّ بشر است) باید شادیت به سود آخرت باشد که (وسیله آنرا در دنیا) دریافته اى، و اندوهت براى براى سود آخرت از دست رفته باشد،
(۲) و بآنچه از دنیا از دست رفته و اندوهگین و ناشکیبا مباش، و باید کوشش تو در کار بعد از مرگ باشد (باید سعى کنى تا وسائل آمرزش و نیکبختى زندگانى جاوید بعد از مرگ را دریابى).
اما بعد (از حمد و ثناى الهى) انسان گاه مسرور مى شود به سبب رسیدن به چیزى که هرگز از دستش نمى رفت! و ناراحت مى شود به سبب از دست دادن چیزى که هرگز به او نمى رسید، حال که چنین است شادى و سرور تو باید به خاطر چیزى باشد که در مسیر آخرت به دست آورده اى و تأسف و اندوهت به سبب آن امور معنوى و اخروى باشد که از دست داده اى. بنابراین به خاطر آنچه از دنیا به دست آورده اى زیاد خوشحال نباش و آنچه را از دنیا از دست داده اى بر آن تأسف نخور و جزع نکن; تمام همّت خود را به آنچه بعد از مرگ و پایان زندگى است متوجه ساز.
شرح
إلى عَبْدِاللهِ بْنِ الْعَبّاسِ رَحِمَهُ اللهُ تَعالى، وَکانَ عَبْدُاللهِ یَقُولُ: «مَا انْتَفَعْتُ بِکَلام بَعْدَ کَلامِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، کَانْتِفاعی بِهذا الْکَلامِ!»
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که به عبدالله بن عباس(رحمه الله) مرقوم داشته و عبدالله همواره مى گفت: پس از سخنان پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از هیچ سخنى به اندازه این سخن سود نبردم.(۱)
نامه در یک نگاه:
روح این نامه همان چیزى است که در قرآن مجید در سوره حدید آمده است: «(لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ); این به جهت آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده شده دلبسته و شادمان نباشید».
اگر این دستور را انسان در زندگى به کار بندد هرگز دگرگونى هاى روزگار و طوفان هاى زندگى او را تکان نخواهد داد.
خوشحالى و تأسف بیجا:
در این نامه، امام(علیه السلام) نخست به دو نکته مهم و سرنوشت ساز که در سراسر زندگى انسان تأثیر گذار است اشاره کرده ومى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) انسان گاه مسرور مى شود به سبب رسیدن به چیزى که هرگز از دستش نمى رفت! و ناراحت مى شود به سبب از دست دادن چیزى که هرگز به او نمى رسید»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرَکُ(۲) مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ).
مواهب دنیا بر دو گونه است; بخشى از آن با سعى و کوشش به دست مى آید و با سستى و تنبلى از دست مى رود. بخشى دیگر چنان است که بدون سعى و کوشش در اختیار او قرار مى گیرد و قسمتى چنان است که به هر حال از دست مى رود، هرچند نهایت سعى و تلاش را بنماید.
بخش اوّل محدوده اختیارات انسان است و آیه شریفه (وَأَنْ لَّیْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى)(۳) اشاره به آن دارد; ولى بخش دوم محدوده قضا و قدر حتمى است که از تحت اختیار انسان بیرون است.
امام(علیه السلام) در حقیقت به این نکته اشاره مى کند که بسیارى از چیزهایى که مایه مسرت انسان است از بخش دوم است. به هر حال امورى بوده که طبق قضا و قدر الهى در اختیار او قرار مى گرفته، بنابراین مسرور شدن به سبب آن بیهوده است; مثل اینکه کسى به سبب طلوع آفتاب مسرور شود و در نقطه مقابل امورى است که با هیچ سعى و کوششى به دست نمى آید و اگر کسى به سبب از دست رفتن آن غمگین شود، بیهوده غمگین شده; مثل اینکه براى غروب آفتاب غمگین گردد که چرا آفتاب چهره خود را پنهان کرد.
مواهب مادّى اعم از اموال، ثروت ها، مقامات و پیروزى ها و همچنین شکست ها، ناکامى ها و از دست رفتن امکانات، در بسیارى از مواقع از همین قبیل است; نه آمدنش اختیارى بوده و نه از دست رفتنش، نه آمدنش باید مایه سرور باشد و نه از دست رفتنش مایه تأسف.
هنگامى که ما از این دیدگاه به حوادث زندگى خود نگاه کنیم و پیروزى ها و شکست ها را از این منظر ببینیم، نه پیروزى ها موجب شادى و ذوق زدگى مى شود و نه شکست ها مایه اندوه و غم.
آن گاه امام(علیه السلام) چنین ادامه مى دهد: «حال که چنین است شادى و سرور تو باید براى چیزى باشد که در مسیر آخرت به دست آورده اى و تأسف و اندوهت به سبب امور معنوى و اخروى باشد که از دست داده اى»; (فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ، وَلْیَکُنْ أَسَفُکَ عَلَى مَا فَاتَکَ مِنْهَا).
دلیل آن هم روشن است مواهب مادى چه اختیارى و چه غیر اختیارى به سرعت رو به فنا مى رود و حتى در زمان وجودش قابل اعتماد نیست و دائما در معرض آفت ها و آسیب هاست و محرومیّت هاى مادى نیز زودگذر و پایان پذیر است; آنچه همیشه باقى مى ماند، مواهب اخروى است و آنچه براى از دست رفتنش باید تأسف خورد، همین مواهب جاودانى است.
امام(علیه السلام) در پایان در یک نتیجه گیرى شفاف و روشن مى فرماید: «بنابراین آنچه از دنیا به دست آورده اى زیاد به آن خوشحال نباش و آنچه را از دنیا از دست داده اى بر آن تأسف نخور و جزع نکن; تمام همّت خود را براى آنچه بعد از مرگ و پایان زندگى است قرار ده»; (وَمَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلاَ تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَمَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً، وَلْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْتِ).
در پایان این نامه لازم است توجّه کنیم که مواهب دنیا بر دو قسم است و مواهب آخرت یک نوع بیش نیست، مواهب دنیا گاه با تلاش و کوشش به دست مى آید و گاه بدون تلاش و کوشش; و به تعبیر بعضى: «گر نستانى به ستم مى دهند». از آنجا که انسان در بسیارى از مواردى که به نعمتى مى رسد یا از نعمتى محروم مى شود، نمى داند دقیقا از کدام قسم است به همین دلیل امام(علیه السلام) مى فرماید: به آنچه مى رسى زیاد مسرور و شادمان نباش چه بسا از آن نوع مواهبى بوده که هرگز از دست نمى رفت، همچنین از آنچه محروم مى شوى نگران نباش چه بسا چیزى بوده که هرگز به دست نمى آمده است; ولى تمام همّت خود را براى آخرت بگمار که آن را جز با سعى و تلاش و کوشش به کسى نمى دهند. همان گونه که امام(علیه السلام) در جاى دیگر از نهج البلاغه مى فرماید: «لاَ تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الاْخِرَهَ بِغَیْرِ عَمَل; از کسانى نباش که امید نجات درآخرت دارد و عمل صالحى انجام نمى دهد».(۴)
*****
نکته ها:
پاسخ به یک سؤال:
در تعبیر امام(علیه السلام) در نامه بالا آمده بود که باید شادى تو براى امورى باشد که از آخرت به دست آورده اى در حالى که مى دانیم آخرت در آینده به دست مى آید نه در دنیا.
ولى باید توجّه داشت که اولاً بسیارى از امور معنوى است که انسان در دنیا به دست مى آورد و نوعى امور اخروى محسوب مى شود; مانند موفقیّت در سیر و سلوک الى الله. ثانیاً این جمله ناظر به اسباب نائل شدن به مواهب اخروى است; کسى که داراى اعمال صالح و صفات پسندیده در این دنیاست مى توان گفت که به مواهب اخروى نائل شده است; زیرا اسبابش را از امروز فراهم ساخته است و به تعبیر دیگر نائل شدن به اسباب، نوعى نیل به مسببات است.
انسان فاعل مختار است:
در بحث جبر و اختیار ثابت شده است که طبق دلایل عقلى و آیات فراوان در قرآن مجید و روایات اهل بیت(علیهم السلام) انسان در اعمال خود فاعل مختار است و محال است انسان مجبور بر گناه باشد و خداوند عادل او را مجازات کند و ممکن نیست مجبور بر اعمال صالح باشد و خداوند پاداشى به عنوان استحقاق به او بدهد; ولى بى شک در زندگى انسان امورى وجود دارد که از اختیار او بیرون است و خداوند هرگز نه او را مجازات مى کند و نه پاداشى مى دهد; مثل اینکه انسان در چه زمان و چه مکان و از کدام پدر و مادر و با چه خصوصیات جسمانى متولد شود. این امور ممکن است در چگونگى اعمال انسان اثر بگذارد ولى تأثیر قطعى و غیر قابل اجتناب نمى گذارد و به تعبیر دیگر این امور ممکن است زمینه هایى براى اعمال صالح و غیر صالح فراهم سازد; اما حرف آخر را اراده انسان مى زند که تصمیم مى گیرد کارى را انجام دهد یا ندهد.
البتّه آنها که زمینه هاى مساعدترى براى اعمال صالح دارند نسبت به آنها که از زمینه هاى نامساعدترى برخوردارند پاداش کمترى دارند و به عکس آنها که زمینه هاى مساعدترى براى گناه دارند و آن را ترک مى کنند پاداش بیشترى از کسانى که زمینه هاى نامساعدترى دارند، خواهند داشت که با ذکر دو مثال مى توان آن را روشن ساخت; بسیارى از مردم به مسجد مى روند ولى همسایه مسجد با کسى که در یک کیلومترى آن قرار دارد یکسان نیست.
مسلمانان روزه مى گیرند ولى پاداش کسى که مزاج قوى و نیرومندى دارد با کسى که مزاج ضعیفى دارد نمى تواند یکسان باشد. شرح این مطلب در کتب مختلف آمده است.
*****
پی نوشت:
۱ . سند نامه: به گفته نویسنده مصادر نهج البلاغه، این نامه از روایات متواترى است که گروه زیادى قبل از سیّد رضى و بعد از او در کتاب هاى خود آورده اند. از جمله کسانى را که قبل از سیّد رضى نام مى برد: نصر بن مزاحم در کتاب صفین، مرحوم کلینى در روضه الکافى، بلاذرى در انساب الاشراف و یعقوبى در کتاب تاریخش و بعد از مرحوم سیّد رضى گروه دیگرى را نیز نام مى برد و از مجموع این نقل ها استفاده مى شود که نامه، نامه بسیار مشهور و معروفى بوده است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۳۴).
۲ . «درک» در بسیارى از نسخه هاى نهج البلاغه «دَرَک» بر وزن «نمک» آمده است; ولى در بعضى «دَرْک» بر وزن «ارک» آمده است و هر دو به یک معناست و آن به دست آوردن چیزى است.
۳ . نجم، آیه ۳۹ .
۴ . نهج البلاغه، کلمات قصار ۱۰۵ .
منبع: ahlolbait.ir/article/16482/