باب و جریان شناسی انحرافی بابیت

۱۳۹۵-۰۳-۰۱

527 بازدید

یادسپاری

عنوان «باب» لقبی مقدّس در احادیث و روایات رسیده از پیامبر و اهل بیت اطهار (علیهم السلام) است و افرادی از اصحاب برجسته پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به خاطر ویژگی هایی که بر شمرده خواهد شد، به عنوان «باب» خوانده می‌شدند.

در این میان، عدّه ای جهت رسیدن به امیال و هواهای نفسانی خویش، از این واژه مقدّس در تعالیم دینی و شیعی، بهره جسته و به دروغ خود را «باب ائمّه» معرّفی کرده اند.

البتّه خوانندگان محترم بر این امر آگاهند که در طول تاریخ، عدّه ای با ادّعای دروغینِ «الوهیّت»، «ربوبیّت»، «نبوت» و «امامت»، هم خود از راه حق منحرف شدند و هم عدّه ای از مردم ناآگاه یا مغرض و سود جو را به انحراف کشاندند.

در جریان شناسی انحرافی «بابیّت» دقیقا تکرار همین نکته را می‌بینیم. از این رو، بر عالمان دین و دست اندرکاران امور دینی ـ فرهنگی فرض است که ضمن بازخوانی تاریخ گذشته، به شناسایی زمینه های این نوع انحراف در عصر کنونی پرداخته و با اطّلاع رسانی لازم و هشدار به هنگام، از پیدایش «بابیّت» دروغین و گرایش به آن جلوگیری به عمل آید.

اینک با توجّه به اهمیّت مسأله، و تناسب مباحث گذشته، در بخش معرّفی فرقه های انحرافی در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) ـ که از فرقه ضالّه «بابیّه» سخن به میان آمد ـ در این نوشتار به مسأله «باب» به عنوان لقبی ارزش مند و از «ابواب» و «بوّاب» به عنوان انسان های برجسته سخن خواهیم گفت و سپس با شناسایی اجمالی مدّعیان دروغین بابیّت در عصر حضور و غیبت، عدّه ای را معرّفی خواهیم کرد.

«باب» صفتی برجسته

«باب» یا «باب الله» در برخی از احادیث اسلامی به عنوان صفت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوازده امام معصوم (علیهم السلام) به کار گرفته شد. چنان که واژه های دیگری مانند: «صراط»، «سبب»، «طریق» و «سبیل» که همه تعبیرهای دیگری از «باب الله» اند، برای ائمّه (علیهم السلام) به کار رفته است.(۱)

امام باقر (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لقب «باب الله» و «سبیل الله» داده است:

«انّ رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) بابُ الله الذین لایؤتی الاّ منه و سبیله الذی من سلکه وصل الی الله».(۲)

حضرت علی (علیه السلام) نیز، در چند روایت به «باب» و «باب الله» و «باب الجنّه» خوانده شده است. مانند:

«انّ علیّا بابٌ فتحه الله فمن دخله کان مؤمنا».(۳)

«انّ علیّا بابٌ من ابواب الهدی فمن دخله کان مؤمنا».

«انّ علیّا بابٌ من ابواب الجنّه فمن دخل بابَه کان مؤمنا».(۴)

من عائده حرم اللّه علیه ریح الجنه».(۵)

«انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب». این حدیث صحیح و متواتر است.(۶)

فردوسی آن را چنین معنی کرده است:

که من باب علمم علیَم در است درست این سخن گفت پیغمبر است

و مولانا جلال الدین روی آن را چنین تفسیر کرده است:

چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه اله کفوا احد

در حدیثی معروف که به روایت های گوناگون و در حدّ تواتر در کتاب های حدیثی اهل سنّت و شیعه نقل شده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود را شهر علم، حکمت، فقه، بهشت و خانه، دانش و حکمت («مدینه العلم»، «مدینه الحکمه»، «مدینه الفقه»، «مدینه الجنّه» و «دارالعلم»، «خزانه العلم»، «دارالحکمه») و حضرت علی (علیه السلام) را «باب» آن خوانده است.(۷)

دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) را «باب خدا» و «باب خود» نامیده است.(۸)

ابواب الله

در احادیث و روایات تفسیری، اهل بیت اطهار و امامان معصوم (علیهم السلام) ـ که واسطه میان خدا و خلق اند ـ «ابواب الله» خوانده شده‌اند؛ هم چنان که از آنان به «طریق» و «سبیل» و «سبب» و «صراط» تعبیر شده است. امام سجاد (علیه السلام) در معرّفی خود و اهل بیت اطهار (علیهم السلام) می‌فرماید: «نحن ابواب اللّه و نحن الصراط المستقیم و نحن غیبه علمه»(۹).

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:

«نحن الشعار و الاصحاب و الخزنهُ و الابواب ولاتوتی البیوت الاّ من ابوابها».(۱۰)

من اتّقی و اُتوا البیوت من ابوابها».(۱۱)

مدینه علم پیامبرند.(۱۲)

(۱۳)(۱۴)

مَعین» یا آب گوارای زندگی معنوی را به انسان ها نخواهد چشاند.

ابواب ائمّه علیهم السلام

در زمان حضور ائمّه (علیهم السلام)، افرادی از صحابه به عنوان «باب» آنان معرّفی شده اند. گویا این تعبیر در زمان ائمه (علیهم السلام) رواج داشت، هرچند در سخنان خود ائمه (علیهم السلام) و در کتاب های رجال از آنان با عنوان «باب» تعبیر نشده است، ولی در کتب تراجم و مناقب امامان شیعه (علیهم السلام) (مانند کتاب مناقب آل ابی طالب(۱۵) و الفصول المهمّه فی معرفه احوال الائمّه علیهم السلام (۱۶) و…) از عدّه ای به عنوان «باب» یا «بوّاب» تعبیر شده است. مانند: سلمان (باب حضرت علی علیه السلام)، سفینه (باب امام حسین علیه السلام)، ابوخالد کابلی و یحیی بن امّ الطویل (باب امام سجّاد علیه السلام) و از افرادی دیگر که خود را به دروغ باب ائمّه (علیهم السلام) معرّفی می‌کردند، مذمّت شده اند و مورد تکذیب و نفرین قرار گرفته‌اند.

دسته اوّل، آنانی بودند که با ائمّه ارتباط خاص داشتند، و علاوه بر بهره وری از علوم و معارف ائمه (علیهم السلام)، در برخی امور وکیل و مباشر کارهای ایشان و در شرایط حسّاس سیاسی، واسطه ائمّه (علیهم السلام) و پیروان آنان بوده‌اند. برای نمونه: ابوخالد کابلی و یحیی بن ام الطویل از یاران نزدیک امام سجّاد (علیه السلام) و سال ها در خدمت آن حضرت بودند.

جابر بن یزید جُعفی از اصحاب سرّ اهل بیت و از نزدیکان امام باقر (علیه السلام) بود.

مفصّل بن عمر، که بنا بر روایات، از علوم ائمّه (علیهم السلام) آگاهی داشته و مورد توجّه خاص امام صادق (علیه السلام) بوده است، به نمایندگی از آن حضرت به کارهای شیعیان رسیدگی می‌کرد و در منازعات مالی ایشان برای رفع اختلاف، به وکالت از آن حضرت، اموالی پرداخت می‌کرد. وی همچنین مباشر کارهای مالی امام کاظم (علیه السلام) بود و آن حضرت خود شخصا پرداخت های مالی شیعیان را نمی‌پذیرفت.

از سوی دیگر، در کتاب های سیره و تاریخ، نوّاب اربعه امام زمان (علیه السلام) در دوره غیبت صغری نیز «باب» خوانده شده اند. طبرسی از آنان به عنوان «الابواب المرضیون و السّفراء الممدوحون» نام می‌برد.(۱۷) ابن اثیر درباره حسین بن روح نوبختی، یکی از نواب اربعه، می‌گوید که امامیه او را «باب» می‌نامیدند.(۱۸)

نزدیکی آنان به ائمه (علیهم السلام) تصریح شده است.(۱۹)

«ابواب» امام مهدی علیه السلام

علاوه بر نوّاب اربعه که هر یک پس از دیگری، باب حضرت حجّت (علیه السلام) بودند، کسانی دیگر نیز به «باب» معروف هستند؛ او در عصر خود، از ثقات و برجستگان شیعه به شمار می‌رفت و به دست سفرای اربعه توقیعات به نام آن ها از طرف حضرت مهدی(عج) صادر گشته است.

برخی از بزرگان شیعه که در کتاب های تراجم و مناقب از آن ها به «باب» تعبیر شده است، عبارتند از:

۱ـ ابوالحسین، محمدبن جعفر اسدی کوفی رازی، باب حضرت حجت(عج) در «ری»؛ اردبیلی (صاحب جامع الرواه) می‌گوید: «کان احد الأبواب».(۲۰)

حضرت حجت(عج) در قم؛ وی به خدمت حضرت حجت(عج) رسید و باب امام در قم بود.(۲۱)

۳ـ ابراهیم بن محمد همدانی، باب امام مهدی(عج) که چهل بار حج انجام داده است.(۲۲)

۴ـ ابواسحاق ابراهیم بن مهزیار اهوازی، باب امام (علیه السلام) . کشی درباره او می‌گوید:

«و کان وکیل الناحیه و کان الأمر یدور علیه».(۲۳)

۵ـ احمدبن حمزه بن الیسع قمی، باب امام حجت(عج).(۲۴)

حجت(عج).(۲۵)

بامامه الحسن بن علی فیهم».(۲۶)

۸ـ ابومحمد الوجنائی، باب امام حجت(عج).

۹ـ محمدبن ابراهیم بن مهزیار؛ اردبیلی می‌گوید: وی نیز مانند پدرش، ابراهیم بن مهزیار، از ابواب امام و وکیل آن حضرت بود.(۲۷)

۱۰ـ عمر اهوازی از ابواب حضرت حجت(عج).

۱۱ـ ابوجعفر، عبدالله أبو غانم قزوینی که به نام وی از حضرت حجت(عج) توقیع صادر گردید. وی باب امام (علیه السلام) در قزوین بود.(۲۸)

یادآوری

۱ـ چنان که سید محسن عاملی امین گفته است: ظاهرا نواب اربعه که به باب امام نیز معروف هستند دارای نیابت عامه بودند و دیگر سفرا و ابواب امام، دارای سفارت و وکالات در امور خاصّه بودند.(۲۹)

عموما، «سفراء» و «وکلاء» می‌خوانده اند و از نمایندگان امام کاظم (علیه السلام) به «قوّام» تعبیر می‌کرده اند. در مقابل از کسانی چون نمیری و شلمغانی، به عنوان مدّعیان «بابیّت» نام می‌برده اند. البتّه اصل وجود واسطه میان امام و شیعیان، چه در زمینه بیان احکام و معارف دینی و چه در امورمالی، هیچ گاه انکار نشده است.(۳۰)

بابیّت دروغین

چنان که اشارت رفت، در عصر حضور کسانی خود را به دروغ باب ائمّه (علیهم السلام) معرّفی کرده و بدین سبب به تکذیب و نفرین ایشان گرفتار شده اند. در این بخش از نوشتار، به شناسایی برخی از این افراد در عصر حضور و غیبت می‌پردازیم تا ضمن اطّلاع رسانی تاریخی، هشداری باشد برای شناختن و دوری جستن از مدّعیان دروغین بابیّت یا وکالت و نیابت خاصّه در این عصر ـ که از راه های گوناگون مانند: اینترنت به فعّالیّت و انحراف مردم می‌پردازند ـ و در نتیجه بستن راه های نفوذ و ترویج باطل.

برخی از مدّعیان دروغین بابیّت در عصر حضور عبارتند از:

۱ـ علی بن حسکه

۲ـ قاسم یقطینی

۳ـ محمدبن فراست

۴ـ ابن بابا؛

کشّی در کتاب رجال(۳۱) از این چهارتن به عنوان افرادی نام می‌برد که ضمن نشر اندیشه های انحرافی، مدّعی بابیّت امام عسکری و امام رضا (علیهماالسلام) بوده‌اند، ولی ائمّه (علیهم السلام) آنان را به شدّت رد کرده و شیعیان را از تماس با ایشان برحذر داشته‌اند.

برخی از مدّعیان دروغین «بابیت» در عصر غیبت

در میان شیعیان، گروهی از همان آغاز غیبت به کذب و افترا، ادّعای بابیت و سفارت نمودند که برخی از آن ها عبارتند از:

۱ـ ابومحمد شریعی؛ وی که از اصحاب امام یازدهم (علیه السلام) بود، نخستین شخصی است که «بابیّت» را به دروغ مدّعی گردید و این مقام را به خود نسبت داد.(۳۲)

سه آنان ادّعای بابیّت نمودند.(۳۳)

۳ـ حسین بن منصور حلاّج، عارف مشهور، از مدّعیان بابیت.(۳۴)

۴ـ ابوجعفر، محمدبن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر از مدّعیان بابیّت.(۳۵)

دوم حضرت حجت(عج) از مدّعیان بابیّت.(۳۶)

دینه… ورد فیه ذموم عن سیدنا أبی محمد العسکری».(۳۷)

۷ـ ابودلف مجنون، محمدبن مظفر الکاتب ازدی، صاحب کتاب «اخبارالشعراء» از مدّعیان بابیت.(۳۸)

۸ـ عبدالله بن میمون القداح در سال ۲۵۱ ه .ق مدّعی نیابت خاصه گردید.

۹ـ یحیی بن زکرویه (ذکرویه) در سال ۲۸۱ ه .ق مدّعی نیابت خاصه و باب امام گردید.

۱۰ـ محمدبن سعد شاعر کوفی متوفّای سال ۵۴۰ ه .ق مدّعی باب امام گردید.

۱۱ـ احمدبن حسین رازی متوفای سال ۶۷۰ ه .ق مدّعی باب امام گردید.

۱۲ـ سید شرف الدین ابراهیم متوفّای سال ۶۶۳ ه .ق؛ مدّعی نیابت خاصه و باب امام گردید. سپس مدّعی امامت شد، از شیراز به خراسان رفته، مدّتی در خراسان بود و هنگام برگشتن به شیراز داعیه خود را آشکار کرد.(۳۹)

۱۳ـ حسین بن علی اصفهانی کاتب متوفّای ۸۵۳ ه .ق صاحب کتاب «ادب المرء».

۱۴ـ علی بن محمد سجستانی بغدادی متوفّای سال ۸۶۰ ه .ق صاحب کتاب «ایقاظ».

۱۵ـ محمد نوربخش، رئیس و مؤسّس فرقه نوربخشیه (۷۹۵ ـ ۸۹۶ ه .ق)؛ در سال ۸۲۶ ه .ق مدّعی نیابت و باب امام گردید و سپس مهدویت خود را اعلام نمود.

۱۶ـ سیّد محمد هندی متوفّای سال ۹۸۷ ه .ق؛ وی که ادیب و شاعر بود، در مشهد می‌زیست و مدّعی بابیّت گردید.

۱۷ـ محمدبن فلاح مشعشع رئیس مشعشعین خوزستان که دعوی نیابت خاصه و بابیت نمود. سپس مدّعی مهدویت شد و در سال ۸۴۱ ه .ق دعوت خود را آشکار نمود. وی سال ها در خوزستان حکومت نمود تا آن که در سال ۸۷۰ ه .ق وفات یافت.(۴۰)

دولت وی منقرض گشت.(۴۱)

وی از طایفه مانلو است و در زیِّ درویشان و قلندران به سیاحت پرداخت. سپس به مقام ریاست و رهبری رسید.(۴۲)

گردید.

۲۱ـ سیّد علی مشهدی بزّاز که در زمان سلطنت سلطان سلیمان صفوی می‌زیسته مدّعی بابیّت گردید.

۲۲ـ محمّد فاسی مغربی متوفّای ۱۰۹۵ ه .ق صاحب کتاب سبیل الاولیاء مدّعی بابیّت گردید.

۲۳ـ میرزا محمد هروی؛ مدّتی در هندوستان بود و تألیف هایی دارد که نظم کلمات قصار حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) از آن جمله است. وی در زمان فتحعلی شاه قاجار پس از آن که مدّعی بابیت گردید، به قتل رسید.

۲۴ـ محمدبن عبداللّه حسان المهدی، پس از تحصیل در علوم دینی به حج رفت و از مکّه به صومال بازگشت و از مدّعیان اصلاح بود و در سال ۱۸۹۹ میلادی خود را باب و سپس مهدی موعود اعلان نمود. وی مؤسّس فرقه صالحیه است.

۲۵ـ محمد احمدبن عبدالله سودانی (۱۸۴۳ ـ ۱۸۸۵ م) از خاندان سادات حسینی، پس از تکمیل علوم دینی به حج رفت و در بازگشت از مکّه مکرّمه خود را باب امام سپس مهدی موعود اعلام نمود و تمام قبایل کردخان و دارخور و بحرالغزال و سودان شرقی با وی بیعت کردند او به جنگ با انگلیسی ها که سودان را تصرّف کرده بودند پرداخت و خرطوم پایتخت سودان را فتح نمود و درام درمان وفات یافت.(۴۳)

این موضوع سوء استفاده کرده و به دروغ ادّعاهایی را مطرح کردند ولی مورد قبول دیگران قرار نگرفته اند.

به خواست خداوند، در نوشتار آتی از فرقه ضالّه بهائیت که پس از بابیّت به وجود آمد، سخن خواهیم گفت.

پی نوشت ها

۱- دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، ج ۱، ص ۱۰؛ لازم به یادآوری است که در این مقاله علاوه بر مصادر معرّفی شده در پا نوشت، مصادر زیر هم استفاده و اقتباس شده است: دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۰ ـ ۱۲، مقاله عباس زریاب و حسن طارمی؛ دایره المعارف تشیع، جلد سوم، باب.

۲- بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد، محمدبن حسن صفار قمی، ص ۱۹۹، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴

۳- اصول کافی، ۱/۴۳۷

۴- همان: ۲/۳۸۸ ـ ۳۸۹

۴ و ۵- علاوه بر مصادر پیش گفته شیعی، برای اسناد این حدیث نگاه کنید به: حلیه الاولیاء: ۱/۶۵، ۷/۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری: ۳/۱۲۶؛ تاریخ بغداد: ۲/۳۷۷؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر: ۲/۴۶۲، ۴۶۳

۶- ر.ک: بحارالانوار: ۴۰/۲۰۰-۲۰۷؛ الغدیر: ۶/۶۱-۸۱؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، نورالله شوشتری، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۱۵

۷- بحار: ۲۶/۲۶۳

۸- بحار: ۲۴/۱۲

۹- نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴

۱۰- بقره / ۱۸۹

۱۱- ر.ک: مجمع البیان طبرسی، ذیل آیه؛ تفسیر فیض کاشانی، ذیل آیه.

۱۲- ملک / ۳۰

۱۳- بحار: ۲۴/۱۰۰

۱۴- ر.ک: مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۷۷، ۱۷۶، ۲۱۱، ۲۸۰، ۳۲۵، ۳۶۸، ۳۸۰، ۴۰۲، ۴۲۳

۱۵- الفصول المهمّه، ابن صباغ، ص ۲۲۹، ۲۴۱، ۲۶۲، ۲۷۴، ۲۸۱

۱۶- ر.ک: الاحتجاج، ص ۴۷۷

۱۷- ر.ک: الکامل فی التاریخ: ۸/۲۹۰

۱۸- در کتاب الهدایه الکبری فی تاریخ الائمّه (حسین بن حمدان خصیبی… ـ ۳۵۸ ه .ق) کسانی به عنوان «ابواب» نام برده شده اند که «حاملان اسرار و علوم ائمه (علیهم السلام) » بودند و در عین حال برای هر امام وکلایی نیز معرّفی شده اند که واسطه امام با شیعیان در کارهای مالی و غیر آن بودند.

۱۹- جامع الرواه: ۲/۸۳

۲۰- همان: ۱/۴۱؛ رجال ابن داود، ص ۲۴

۲۱- رجال کشی، ص ۵۰۸ ـ ۵۰۹؛ جامع الرواه: ۱/۳۳

۲۲- رجال کشی، ص ۴۴۶؛ و نیز ر.ک: رجال ابن داود، ص ۱۹؛ جامع الرواه: ۱/۳۵

۲۳- ر.ک: اعیان الشیعه: ۲/۴۸؛ رجال ابن داود، ص ۲۷؛ جامع الرواه: ۱/۴۹

۲۴- جامع الرواه: ۱/۳۰۷؛ فهرست شیخ طوسی، ص ۱۳۱

۲۵- جامع الرواه: ۲/۱۵۳؛ رجال ابن داود، ص ۲۴

۲۶- جامع الرواه: ۲/۴۴

۲۷- ضیافه الاخوان، ص ۶۶؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۷۲

۲۸- ر.ک: اعیان الشیعه: ۲/۴۸

۲۹- ر.ک: دانش نامه جهان اسلام، همان: ۱/۱۲

۳۰- رجال کشی، شماره ۹۹۷ ـ ۹۹۹، ۱۰۴۸

۳۱- بحارالانوار: ۵۱/۳۶۷

۳۲- معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خوئی: ۱۷/۳۳۶-۳۳۸

۳۳- بحارالانوار: ۵۱/۳۶۹؛ معجم رجال الحدیث: ۶/۹۷

۳۴- بحارالانوار: ۵۱/۳۷۱؛ معجم رجال الحدیث: ۱۷/۵۳

۳۵- معجم رجال الحدیث: ۱۷/۲۹۷

۳۶- جامع الرواه: ۱/۷۴؛ بحارالانوار: ۵۱/۳۶۸؛ معجم رجال الحدیث: ۲/۳۶۷-۳۷۱

۳۷- جامع الرواه: ۲/۲۰۲؛ معجم رجال الحدیث: ۱۷/۲۹۶

۳۸- تاریخ وصاف، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲؛ مدّعیان نبوت و امامت، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۴

۳۹- تاریخ پانصد ساله خوزستان، کسروی، ص ۲۳ به بعد؛ مدّعیان نبوت و مهدویت، ص ۲۶۵-۲۷۱

۴۰- مدّعیان نبوت و مهدویت، ص ۲۶۵

۴۱- همان، ص ۲۷۶

۴۲- دائره المعارف تشیع، ج ۳، ص ۳ و ۴

منبع: انتظار؛ تابستان و پاییز ۱۳۸۲؛ شماره ۸