اشاره:
در تصوف فرقه های متعدی وجود دارد. هم در میان اهل سنت و هم در میات شیعه فرقه صوفیه با نامهای مختلف فعالیت دارند یکی از فرقه های صوفیه که ادعای شیعه بودن را دارد، فرقه گنابادیه است. این فرقه در حقیقت ادامه فرقه نعمت اللهیه است و در اثر انشعابی از نعمت اللهیه توسط سلطانعلی شاه گنابادی فرقه ای به همین نام به وجود آمده است. در این نوشته به عقاید این فرقه اشره شده است.
صوفیه و دراویش گنابادی مانند سایر صوفیان دارای عقایدی هستند که با عقل و مبانی دین اسلام منافات دارند. در اینجا به چند مورد آن اشاره می شود:
۱. دراویش و صوفیه همگی معتقداند که کل عالم مساوی با خدا است و ذات احدیت به صورت مجرد از مظاهر خودش که همۀ مخلوقات باشد بالفعل تحقق ندارد و تمام موجودات به نحوی تجلی خداوند است.[۱] و بر همین اساس حسین بن منصور حلاج ادعای «انا الحق» نمود و به اعتقاد خودشان اسرار حقیقت را فاش کرد و متهم به زندیق و ملحد گردید.[۲] اشعار صوفیه پر از مطالبی است که اعتقاد آنان را به وحدت وجود ثابت می کند و به عنوان نمونه شعری از عطار نیشابوری را ذکر می کنیم:
منم الله در عین کمالم منم الله در عین وصالم
من الله خود در خود بدیدم به خود گفتم کلام حق شنیدم[۳]
بطلان این عقیدۀ صوفیه و دراویش هم از جهت برهان عقلی که منافات با توحید ذاتی خداوند دارد و همه از نظر شرعی که با تمام ادیان الهی در تضاد است، بر هیچ کسی پوشیده نیست
و نیز اتحاد و حلول یکی دیگر از عقاید صوفیه می باشد به این معنا که خداوند در مخلوقات خود حلول میکند و برای همین معتقدند که خداوند در پیامبران و امامان و اولیاء حلول نموده است.[۴] این عقیده صوفیه هم از نظر عقل مردوداست زیرا حلول موجود بی نهایت در موجود محدود مثل اقطاب صوفیه اولا محال است و ثانیا مستلزم اثبات محل برای خدا می باشد.
۲. اساس و اصل تصوف را ولایت اقطاب تشکیل می دهد و هر فرقه ای در پی آن است که آن را برای اقطاب خود اثبات کند[۵] و از دیگری نفی کند. گنابادی ها (سلطان محمد گنابادی و فرزندانش) نیز در این ادّعا سعی کردند از دیگر فرقه ها عقب نمانند که به چند نمونه از ادعاهای عجیب و غریب آن ها اشاره می شود:
الف) محمد حسن گنابادی معروف به صالح علیشاه می گوید: در بدو غیبت کبری امام دوازدهم، جنید بغدادی از طرف حضرت مأمور شد تا به نام آن حضرت بیعت بگیرد و جانشین خود را هم تعیین کرده به او نیز اجازه تعیین جانشین بدهد و این سلسله اجازه تا زمان ظهور حضرت ادامه خواهد داشت و امروز این اجازه به من رسیده است. [۶]
ب. علی تابنده می گوید: سلسله اقطاب مأذون اجازه شان در امر طریقت و درایت با واسطه به امام می رسد. [۷]
ج. سلطان حسین تابنده نیز می گوید: سلسله نیابت بعد از غیبت کبری تاکنون بوده و هست و نوابی که از جهت خلافت رسالت نیابت داشتند… .[۸]
د. ملا علی نور علیشاه می گوید: دراویش قائل به نیابت خاصه اند و نایب خاص کسی را گویند که برای امور خود همیشه خدمت قائم غایب برسد.
نمونه هایی از این قبیل حرف ها در آثار آن ها زیاد است و ذکر آن ها چندان لازم نیست. و تا این جا دانسته شد که اقطاب گنابادی خود را نایب خاص امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ می دانند اما محض ادّعا موجب حقانیت این نیست و اشکالات ذیل به آن وارد است:
۱. روند نیابت غیبت صغری (نیابت خاصّه) در ایام غیبت کبری باید به تأیید امام ـ علیه السلام ـ برسد و اسناد و مدارک معتبر نشان می دهد که باب نیابت توسط حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ مسدود گردیده است. امام مهدی به آخرین نایب خاص خود نوشت: «کارت را جمع کن و به احدی وصیت منما تا پس از وفات به جایت بنشیند. بدرستی که غیبت تامّه واقع گردید و ظهوری نیست مگر پس از آن که خدای تعالی اذن دهد. [۹]
۲. جناب سلطان محمد گنابادی ادعای فرزند، نوه، نتیجه و نبیره خود را قبول ندارد و سلسله ادعائی خویش را نتوانسته به امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ برساند. [۱۰] او سعی داشت خود را امام جا بزند.[۱۱]
۳. جنید بغدادی سنّی مذهب است. [۱۲] اهل بیت و امام قائم را اصلاً قبول ندارد تا خود را واسطه آن حضرت بداند و به غیر از گنابادی ها دیگر فرقه ها و حتّی مشایخ قبلی خود این ها چنین ادعائی نکرده اند.
۴. اصل ادّعای نیابت بدون اصل و سند است و قائلان به نیابت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ (گنابادی ها) کوچکترین دلیلی برای این ادعاهای خود اقامه نکرده اند و فقط و فقط ادعای خود را با زور گاو و شاخش به پیش برده اند. [۱۳]
پی نوشت:
[۱] . جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ۱/۲/۴۱ ـ ۴۹۲.
[۲] . لاهیجی،شیخ محمد،شرح گلشن راز، ص ۳۱ ـ ۳۳،.
[۳] . عطار، فریدالدین،تذکرۀ الاولیاء، ۱/۱۷۳.
[۴] . دهخدا، لغتنامه، ماده حلول.
[۵] . هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، تصحیح و. ژوکوفسکی، مقدمه قاسم انصاری، ص۲۶۵.
[۶] . ر.ک: جذبی، سید هبۀ الله، رساله باب ولایت و راه هدایت، ص ۲۱۱، و فصلنامه عرفان ایران، شماره ۱۰، صفحه ۱۱.
[۷] . تابنده، علی، خورشید تابنده، ص ۴۲ ـ ۴۳.
[۸] . فصلنامه عرفان ایران، شماره ۱، ص۱۳.
[۹] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۶۰ و ج۵۲، ص ۲۵۲ و ج۵۳، ص۳۱۸.
[۱۰] . سلطان محمد، گنابادی بیچاره، ولایت نامه،ص۲۴۰ـ۲۴۲.
[۱۱] . ر.ک: وعیدی، عباس، فرقه صوفیان، ص ۱۴۳.
[۱۲] . کشف المحجوب، ص ۱۷۱.
[۱۳] . رک: مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه می گذرد؟، با مقدمه عابدی، احمد، ص ۱۷۶.