به یقین اهل بیت (ع) برترین و والاترین بندگان خداوند هستند. بهترین توصیف ائمه (ع) را باید از زبان خود ایشان شنید. یکی از بهترین زیارت هایی که در آن ویژگی ها و کمالات ائمه (ع) بیان شده، زیارت جامعه کبیره است. این زیارت که از امام هادی (ع) به دست ما رسیده، دربردارنده بهترین و والاترین کمالات و صفات اهل بیت (ع) می باشد. در این نوشتار، به اختصار برخی از فضائل بیان شده در زیارت جامعه کبیره را مرور و بررسی می کنیم.
خاندان نبوت
در ابتدای زیارت جامعه کبیره ائمه با عنوان «اهل بیت النبوه» توصیف شده اند. عنوان «اهل بیت» در قرآن و سنت، جنبه اصطلاحی یافته است. اهل بیت در کتاب و سنت به گونه ای اصطلاح شده که گویی لقب و عنوانی برای پیامبر خدا، امیر مومنان، صدیقه طاهره و ائمه (ع) است. از جمله موارد طرح مقصود از عنوان اهل بیت، تفسیر آیه تطهیر است، آنجا که خداوند متعال می فرماید:
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛[۱] خداوند فقط مىخواهد پلیدى گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»
این عنوانی است که مصداقی در لسان کتاب و سنت جز محمد و آل محمد (ع)، یعنی حضرات معصومین (ع) ندارد. [۲]
«بیت» به معنای اتاق است. در معنای این لفظ استقرار داشتن هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی لحاظ شده است؛ چرا که که انسان در اتاق از نظر جسمی و روحی آرامش دارد و از بیگانگان، غارت گران، دشمنان و حیوانات مصون و محفوظ است.
از همین روی، واژه بیت بر امور معنوی نیز صدق می کند. گاهی می گویند: فلانی از بیت علم و تقواست. مراد استقراریت علم و تقوا در آنجاست و گرنه علم و تقوا جایی را پر نمی کند تا بگوییم مکان لازم دارد.
با توجه به این مقدمه، اگر بگوییم ائمه (ع) بیت نبوت هستند؛ یعنی حقایق، اسرار و مطالب ویژه ای که به افراد دیگر بیان نشده؛ چرا که استعداد و تحمل آن ها را ندارند، در وجود ائمه (ع) است. بنابراین مراد از «اهل بیت النبوه» در زیارت جامعه کبیره، همان است که بگوییم ائمه (ع) محل استقرار حقایق نبوت و حفظ اسرار آن هستند.
جایگاه رسالت
در زیارت جامعه کبیره آمده است که ائمه (ع) «موضع رسالت» هستند و به همین عبارت در کتب اهل سنت نیز موصوف شده اند. [۳] واژه «موضع» به معنای ظرف است؛ یعنی ظرف رسالت. ظرف رسالت به همان دو صورتی که در توضیح معنای «بیت» بیان کردیم (هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ روحی)، تفسیر می شود؛ یعنی خانه ایشان خانه رسالت بوده و اینان موضع رسالت الهی هستند.
به معنای دقیق، رسالت در اهل بیت (ع) است؛ یعنی ائمه خود حامل رسالت هستند و این بزرگواران در رسالت پیامبر اکرم (ص) شریک و ادامه دهنده آن هستند که به امر خدا و تبلیغ پیامبر اکرم (ص) برای این جهت منصوب گردیده اند.
به عبارت دیگر، هر چند رسول الله (ص) از دار دنیا رفت؛ اما شریعت آن حضرت تا روز قیامت ادامه دارد. پس کسـی گمان نکند که بشـر و به ویژه امت اسـلامی، روزی از روزها از شریعت اسلام بی نیاز می گردد و عقل یا غیر عقل، او را کافی می شود و کسـی نپندارد که برای ادامه دادن شـریعت، می تواند، خودسرانه یا به درخواست دیگران، خود را به عنوان جانشین پیامبر (ص) منصوب کند. این کار فقط به دست خداست و از عهده کسی بر می آید که او نصب کرده باشد.
محل آمد و شد فرشتگان
ائمه (ع) محل آمد و شد فرشتگان هستند. این سومین ویژگی آن بزرگواران در زیارت جامعه کبیره است و در کتب اهل سنت نیز آمده است.[۴]
از ظاهر عبارت چنین به دست می آید که ذوات مقدس ائمه (ع) «مختلف الملائکه» هستند، نه خانه آنان و نه خانه پیامبر خدا (ص). گرچه بدون شک خانه ایشان هم محل رفت و آمد فرشتگان است؛ اما آنچه در اینجا بر آن تاکید ویژه شده نه صرف خانه، بلکه وجود و حقیقت معصومین (ع) می باشد که محل آمد و شد ملائکه است.
«مختلف الملائکـه» یعنی چه؟ ظاهر این عبارت چنین است که خود ائمه مختلف الملائکـه هسـتند که گروهی خدمت ائمه می آمدند و گروهی می رفتند. یا فردی می آمد و فردی می رفت. دسـته دسـته یا به تنهایی و جداگانه فرشـتگان الهی با ائمه ارتباط داشتند، در خطبه امام مجتبی (ع) بعد از شهادت حضرت امیر (ع) در کوفه، که در کتب فریقین به سندهای معتبر روایت شده، فرموده اند:
«أَنَا مِنْ أَهْلِ اَلْبَیْتِ اَلَّذِی کَانَ نَزَلَ فِیهِ جَبْرَئِیلُ وَ یَصْعَدُ؛ [۶] من از اهل بیتی هستم که جبرئیل بر آن ها فرود می آید و بالا می رود.»
به یقین، فرشتگان در روزهای هفته خدمت امام عصر (عج) می رسند و اعمال را بر امام عرضه می دارند. درباره این که فرشتگان در شب های قدر به حضور ائمه (ع) می رسیده اند و می رسند، هیچ اشکالی وجود ندارد. از سویی در روایات فراوان وارد شده که فرشتگانی بر قبور ائمه (ع) به خصوص سیدالشهداء (ع) موکل هسـتند و همواره در رفت و آمدند. آنان برای زیارت سیدالشهداء (ع) یا برای انجام وظایفی می آیند که نسبت به مزار آن حضرت دارند. این روایات در کامل الزیارات آمده است.[۷]
در نقل دیگری آمـده است: فرشـتگان پس از وفات پیامبر اکرم (ص) با خاندان عصـمت و طهارت به خصوص صدیقه طاهره (س) ارتباط داشته اند و برای حضرتش مطلب می گفته اند و امیر مؤمنان علی (ع) مطـالب را می نوشـته است. این همان مصحف فـاطمه (س) است و از این رو یکی از القاب آن حضرت محدثه است.[۸]
هرگز این امور غلو نیست؛ چرا که این قضایا برای رسول اکرم (ص) در کتب عامه نیز روایت شده، (۸) بلکه برای غیر معصومان نیز ادعا می شود. در کتاب های آنها چون اسد الغابه و الاستیعاب در احوالات عمران بن حصین چنین آمده است: «کَانَت الْمَلَائِکَهُ تُسْلِمُ عَلیه؛ کانَت الحَفَظَهُ تُکْلِمُهُ؛[۹] فرشتگان بر او سلام می کردند؛ فرشتگانِ موکلش با او سخن می گفتند.»
وقتی عمران بن حصـین که یکی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) است نوشـته انـد که دارای چنین مقامی بوده است؛ پس صـدیقه طاهره، حضـرت زهرا (س) که بضـعه الرسول، سیده نساء أهل الجنه، سیده نساء العالمین بوده، با آن مقامات و منازلش چگونه خواهد بود؟ بنابراین، جای هیچ گونه خدشه، شک، شبهه و استبعادی نباید باشد.
عبارت مختلف الملائکه، ظهور در استمرار دارد؛ یعنی همیشه فرشـتگان با ائمه اطهار (ع) در ارتباط هستند؛ بلکه آنان درعالم قبل هم ارتباط داشته اند. در روایات آمده است که ملائکه از ائمه تسبیح، تحمید و عبادت خداوند متعال را یاد گرفته اند. [۱۰]
معدن رحمت و مهرورزی
در ادامه زیارت جامعه کبیره آمده است که ائمه «معدن الرحمه» هستند. معنای جمله این است که ائمه (ع) محل وجود مستقر رحمت و مهرورزی هستند و لذا به «بیت الرحمه» نیز در روایت موصوف شده اند و اهل سنت هم روایت کرده اند.[۱۱] می گویند: فلانی معدن کرم است؛ یعنی اگر کرم، جود و سخاوت میخواهید، به فلانی مراجعه کنید که این صفت از او جدا نمی شود.
در مفهوم «معدن» چهار ویژگی وجود دارد:
۱. این که شیء نفیس باشد و انسان ها برای دریافت آن از هم پیشی گیرند، نه هر چیزی که انسان به آن تمایل چندانی ندارد. برای نمونه، در زمینی که سنگ تولید می شود، به آن قسمتی که سنگ قیمتی تولید می کند، «معدن» می گویند.
۲. ویژگی دیگری که در واژه معدن وجود دارد این است که معدن به گونه ای در خفا و پنهان است؛ یعنی ناگزیر بایستی بررسی و کاوش گردد و پرس و جو شود تا آن جنس نفیس به دست آید.
۳. ویژگی سوم این است که آن شیء در آنجا مستقر و پایدار است.
۴. ویژگی چهارم این است که آن شیء در همان جا تولید شده و پیدایش داشته، نه این که در آنجا گذاشته باشند. با توجه به خصوصیات ذکر شده، فرق بین «معدن» و «مخزن» واضح می گردد.
در واژه معدن فرقی نیست که آن شیءِ نفیسِ گرانبها، از امور مادی باشد یا معنوی. از این رو همان گونه که معدن طلا و نقره گفته می شود، معدنِ رحمت، علم، کرم، جود و سخاوت نیز می توان گفت. در وجود ائمه (ع) رحمت الهی به همه انحاء و اقسام آن نهفته و مستقر است و از ذاتشان جدا نمی شود، و آن چه بروز و ظهور نکرده و هویدا نگشته، بسیار بیشتر است.
با این بیان روشن شد که ائمه (ع) خود رحمت الهی هستند و رحمت خداوند متعال را بایستی نزد ائمه (ع) جستجو کرد و از آن ها باید خواست، که هر چه رسیده، به توسط آن ها بوده است.
رحمت الهی در جهان، اساس هر چیزی است. همه فیوضات و نعمت ها رحمت الهی هستند. نخستین فیضی که
خداوند متعال عنایت کرده، فیض وجود است که همه نعمت ها بر اصل وجود متفرع هستند. پس رحمت الهی به توسط
ائمه (ع) به مردم می رسـد و اگر این رحمت را به معنای گسترده آن بگیریم که در رأس همه امور باشد، اصل هستی موجودات و تمام آن چه بر هستی متفرع است، به واسطه ائمه (ع) و به برکت آنان خواهد بود.
خازنان علم و دانش
فضیلت دیگر ائمه در زیارت جامعه کبیره با عبارت «خزان العلم» بیان شده است. پیشوایان معصوم خازنان علم و دانشند و در روایت اهل سنت بــه «معدن العلم» نیز موصوف شده اند. [۱۲]
واژه «خزان» و«خزنه» جمع خازن و به معنای حافظ و نگهدارنده است. [۱۳] آن بزرگواران مخزن علم و دانش هستند. بدون شک هیچ کس همانند اهل بیت (ع) از علم و دانش در موضوعات مختلف برخودار نیستند. کوتاه سخن در مورد علم و مقام علمی ائمه (ع) این که علم بر دو قسم است:
۱. علوم دینی که ارتباط مستقیم با دین دارند.
۲. علوم دنیوی که ارتباط مستقیم با دین ندارد.
و به مقتضای «خزان العلم» هر دو قسم نزد ائمه (ع) می باشد.
ائمه (ع) علوم اسلامی را از جمیع ابعاد دارا هستند. البته در علوم دینی بیشتر زمینه وجود داشته که علوم ائمه (ع) ظهور و بروز پیدا کنند؛ چون بیشتر محل ابتلا و حاجت بوده است.
در نزد ائمه علوم غیبی نیز وجود داشته است. خداوند متعال می فرماید: «وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَآ إِلَّا هُوَ؛ [۱۴] کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسى آنها را نمىداند.»
در جای دیگر می فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَىٰ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ؛ [۱۵] داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، مگر پیامبرانى که آنان را برگزیده و از آنها راضى است.»
عالم بر غیب خداوند است و دیگران را بر اسرارش آگاه نمی کند، مگر پیامبرانی که از آن ها راضی است.
در آیه دیگری می فرماید: «مَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَآءُ؛[۱۶] خداوند از میان پیامبران خود، هر کس را بخواهد برمىگزیند؛ و براى رهبرى مردم از غیب آگاهش مىکند.»
وقتی کسانی به اذن خداوند متعال از غیب مطلع هستند، چه کسی در این عرصه بر رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) تقدم دارد؟
حضرت امام رضا (ع) می فرماید: «فَرَسُولُ اَللَّهِ عِنْدَ اَللَّهِ مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَهُ ذَلِکَ اَلرَّسُولِ اَلَّذِی أَطْلَعَهُ اَللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ؛ [۱۷] پس پیامبر خدا (ص) در پیشگاه خدا پسندیده است و ما وارثان چنین پیامبری هستیم که خداوند آن چه از غیب و نهانش خواسته او را آگاه ساخته؛ از این رو ما نیز به آن چه بوده و آن چه تا روز رستاخیز رخ خواهد داد، آگاهیم.»
نهایت بردباری
اهـل بیت (ع)، نهـایت حلم و بردباری هسـتند. در زیارت جامعه کبیره آمده است که ائمه «منتهی الحلم» هستند. واژه «حلم» از نظر لغوی به معنای تحمل ناملایمات است؛ ناملایماتی که به طور طبیعی انسان را به سوی خشم و غضب وا می دارد. اگر انسانی در برابر این گونه ناملایمات خشمگین نگردد، خودداری نماید و تحمل کند، یا از کار و یا سخن ناشایست فردی که او را می تواند کیفر دهد و به سزایش برساند در گذرد، چنین انسانی حلیم و بردبار است. راغب اصفهانی گوید: «حلم یعنی کنترل نفس و طبع انسانی از هیجان و تحریک خشم.» [۱۸]
تفاوت حلم با صبر
با توجه به معنای لغوی حلم، دامنه حلم کوچکتر از دامنه صبر و شکیبایی است؛ چرا که صبر و شکیبایی، هم ناملایمات و هم ملایمات را در بر می گیرد. در روایتی آمده است: «اَلصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تُحِبُّ وَ صَبْرٌ عَلَى مَا تَکْرَه؛ [۱۹] صبر و شـکیبایی دو گونه است: صبر در برابر اموری که انسـان، آنهـا را دوست می دارد و صبر در برابر اموری که انسان از آنها ناخرسـند است.» بنابراین، دامنه صبر و شکیبایی گسترده تر از دامنه حلم و بردباری است.
با توجه به زیارت جامعه کبیره، ائمه (ع) منتهای حلم و بردباری خوانده شده اند. معنای واژه «منتهی» چیست؟ این واژه به دو صورت معنا می شود:
۱. آخرین و پایانی ترین درجه حلم و بردباری
بنابراین معنا، پایانی ترین درجه حلم و بردباری که امکان دارد، نزد پیشوایان معصوم (ع) است. برای نمونه اگر قرار باشد افراد بشری از نظر حلم و بردباری سنجش شوند و رتبه ای دریافت کنند، بالاترین رتبه، مقام و درجه به ائمه (ع) تعلق خواهد داشت.
۲. سرچشمه و سر منشأ حلم و بردباری
بنا بر این معنا، پیشوایان معصوم (ع) سرچشـمه و سـر منشـأ حلم و بردباری هسـتند، به این معنا که هر فردی هر انـدازه به ویژگی پسندیده حلم و بردباری خو گرفته، از ائمه (ع) دریافت کرده است و هر چه حلم و بردباری وجود دارد، به آنان ختم می شود.
پس «منتهی الحلم» در زیارت جامعه کبیره را به هر دو معنا می توانیم تفسیر کنیم و هر دو معنا صحیح است.
گفتنی است که واژه «حلم» در لغت، قرآن مجیـد و برخی از روایـات به معنای عقل و خرد نیز آمـده است. [۲۰] در این صورت نیز بی تردید پیشوایان معصوم (ع) پایان بخش و منتهای عقل و خرد هستند.
بنیان های کرامت و بزرگواری
در زیارت جامعه کبیره می خوانیم که ائمه (ع) اصول و ریشه های کرم و بزرگواری هسـتند. واژه «اصول» جمع «اصل» است که گاهی به معنای ریشه آمده است، مانند جذور که جمع جذر می باشد. می گویند اصل این درخت کجاست؛ یعنی ریشه آن در کجاست. به عبارت دیگر، ائمه (ع) ریشه کرم هسـتند، آن سانی که برگ های درخت بر ریشه های آن متفرع هستند. گاهی واژه «اصل» به معنای منشأ و محل نشو به کار می رود. می گویند: اصل این رودخانه کجاست؟ اصل این رودخانه فلان چشمه است.
«کرم» صفتی از صفات حسنه به شمار می رود و هر گاه این واژه به کار رود یا شنیده شود، آنچه نزد همه به ذهن می آید، معنای سخاوت است؛ پس «اصول الکرم» در زیارت جامعه کبیره یعنی ائمه (ع) منشأ و اصل سـخاوت هسـتند که همه سـخاوت های موجود در عالم بر اصل سخاوت ائمه (ع) متفرع و از آنجا اخذ شده است.
معنای دقیق تر و برتر این که واژه «کرم» در لغت به معنای شرف و عظمت است. در قرآن مجید آمده است: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ؛ [۲۱] که آن، قرآن پر ارزشی است.»
در آیه دیگر می خوانیم: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ؛ [۲۲] که این قرآن، کلام فرستاده بزرگوارى است.»
برای نمونه وقتی می گوییم: فلانی از بیت کریمی است؛ یعنی از بیت شرف، عظمت و بزرگواری است. با توجه به
معنای دوم، می توان گفت سخاوت یکی از مصادیق و مظاهر کرامت است نه تمام آن. بنابراین ائمه (ع) مرکز، ریشه و اصل شرف هستند.
به عبارتی دیگر هر کس شرفی دارد، منشأ آن اهل بیت (ع) هسـتند. هر عظمت و شکوهی که نصیب هر انسانی شـد، به برکت ارتباط با اهل بیت (ع) است که هر گونه ارتباط و تماس با این خاندان برای انسان شرف می آورد و از این طریق کسب می گردد. بنابراین، همه خوبی ها، پاکی ها و جلالت ها از ائمه اطهار (ع) است.
نتیجه گیری
ائمه (ع) بهترین بندگان خداوند هستند؛ به همین دلیل نیز بالاترین و با فضیلت ترین صفات و کمالات در ایشان جمع شده است. بهترین راه شناخت این صفات، بیانات حضرات معصومین (ع) درباره خودشان است. یکی از بهترین زیارت هایی که در آن ائمه توصیف شده اند، زیارت جامعه کبیره از امام هادی (ع) است. در زیارت جامعه کبیره، معصومین (ع) به عنوان خاندان نبوت، جایگاه رسالت، محل آمد و شد فرشتگان، معدن رحمت، خازنان علم و دانش، نهایت بردباری و بنیان های کرامت و بزرگواری معرفی شده اند.
پی نوشت ها
[۱] احزاب/۳۳.
[۲] رک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص ۲۹۸ـ۲۹۳.
[۳] سیوطی، الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۹۶.
[۴] سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص ۲۰۰.
[۵] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج ۱۰، ص ۳۸۴.
[۶] کامل الزیارات، ص ۲۳۳.
[۷] بصائر الدرجات، ص ۳۹۲.
[۸] الحاوی للفتاوی، ج۲، ص ۱۴۷.
[۹] الاستیعاب، ج۳، ص ۱۲۰۸؛ اسدالغابه، ج۴، ص ۱۳۸.
[۱۰] مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۸۷ و۲۶.
[۱۱] سیوطی، الدر المنثور، ج ۵، ص ۲۰۱.
[۱۲] سیوطی، الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۰۰.
[۱۳] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۴۶.
[۱۴] انعام/۵۹.
[۱۵] جن/۲۶.
[۱۶] آل عمران/ ۱۷۹.
[۱۷] مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۷۳.
[۱۸] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۲۹.
[۱۹] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۳۸.
[۲۰] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۲۹.
[۲۱] واقعه / ۷۷.
[۲۲] تکویر / ۱۹.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار الکتب العربی، بی تا.
۳. ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله، الإستیعاب فی معرفه الأصحاب، بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲.
۴. ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزیارت، قم، نشر الفقاهه، موسسه نشر اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۷.
۵. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دار المعرفه، بی تا.
۶. حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، حسینی جلالی، محمدرضا، قم ـ ایران، مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۶.
۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بی جا، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴.
۸. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ابنعباس، عبدالله بن عباس، قم ـ ایران، مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴.
۹. سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، الحاوی للفتاوی، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا.
۱۰. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تهران، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۴.
۱۱. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، درگاهی، حسین، تهران – ایران، وزاره الثقافه و الإرشاد الإسلامی. مؤسسه الطبع و النشر، بی تا.
۱۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، بیروت ـ لبنان، دار الإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳.
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران ـ ایران، درالکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۶.
منبع: اقتباس از «حسینی میلانی، علی، با پیشوایان هدایت گر، ج ۱، ص ۱۴۱ ـ ۹۵، قم، الحقائق، ۱۳۸۹.»