اهدای عضو و بررسی حکم شرعی آن

اهدای عضو و بررسی حکم شرعی آن

۱۴۰۳-۰۲-۳۰

152 بازدید

یکی از مسائل جدیدی که در دهه های اخیر مطرح شده مسئله اهدای عضو و پیوند اعضا می باشد. پیوند اعضا جزء مسائلی است که در زمان حضور ائمه معصومین (علیهم السلام) و حتی فقهای قدیم به شکل امروزی مطرح نبوده؛ اما با پیشرفت های علمی بشر و نیز به جهت پویایی دین اسلام علی الخصوص مذهب شیعه و رابطه تنگاتنگ دین و علم از منظر فقهای شیعه، فقهای معاصر بر آن برآمدند تا  با توجه به ادله معتبر اسلامی این مسئله را حل نمایند چرا که دین اسلام به عنوان کامل ترین دین و مسلک الهی، برای همه اعمال کوچک و بزرگ انسان اعم از فردی و اجتماعی برنامه جامع و کاملی دارد.

در مورد مسئله اهدای عضو و پیوند اعضا، در میان فقها برخی معتقد به عدم جواز به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی و برخی دیگر به جواز اما به صورت مقید و مشروط شده اند. قابل ذکر است؛ بخشی از اختلافات میان دو گروه از فقها به مبانی فقهی هر یک باز می گردد و نا گفته نماند که اکثر علمای شیعه اصل اولی در اهدای عضوی را حرمت قلمداد کرده؛ اما بنابر اصول ثانویه مانند نجات جان مسلم، حکم به جواز اهدای عضو نموده اند.

تعریف اهدای عضو

اهدای عضو یا به تعبیر دیگر پیوند اعضا به معنای برداشتن عضوی از بدن یک فرد و جایگذاری آن در بدن فردی دیگر می باشد. این مسئله در کتب فقهی امامیه با کلمه «ترقیع» یا «وصل» یا «زرع الاعضاء» مورد بحث و بررسی فقها قرار گرفته است.

ترقیع در لغت به معنای اصلاح لباس ها بواسطه وصله و تکه پارچه می باشد.[۱]

در اصطلاح فقهی و پزشکی نیز به جدا کردن عضوی از بدن یک شخص و جایگذاری آن در بدن فردی دیگر را ترقیع یا زرع الاعضاء می گویند.[۲]

پس از تعریف اهدای عضو لازم است به انواع و اقسام اهدای عضو و احکام شرعی و فقهی هر قسم بپردازیم.

انواع اهدای عضو

۱-اهدای عضو کافر به مسلمان

از منظر فقهای امامیه اهدای عضو انسان غیر مسلمان به مسلمان جایز است و مانعی ندارد.

ادله قائلین به جواز

۱- عضوی که از بدن زنده جدا می شود بدون فرق میان مسلمان و غیر مسلمان نجس است و پس از آنکه جزیی از بدن مسلمان و یا کسی که در حکم مسلمان است،گردید و روح درآن حلول کرد محکوم به طهارت و پاکی است.[۳]

۲- قاعده اولویت: وقتی اهدای عضو مسلمان به مسلمان یا شرایطی جایز است، اهدای عضو کافر به مسلمان به طریق اولی جایز می باشد.

۳- عدم احترام کافر نسبت به مسلمان[۴]

قابل ذکر است این دلیل نسبت به کافر حربی صحیح است؛ اما در رابطه با کافر ذمی نمی توان به این دلیل استناد نمود؛ زیرا این گروه از کفار، تا زمانی که به عهد خود پایبند بوده و تحت ذمه اسلام و حکومت اسلامی باشند، جان و مال و ناموسشان محترم بوده و در رده مسلمانان قرار می گیرند.[۵]

۲-اهدای عضو مسلمان به کافر

برخی از فقهای معاصر امامیه معتقدند اهدای مسلمان به کافر جایز است و بر این مسئله استدلال نمودند که وقتى اهداى عضو مسلمان با رضایت به مسلمان نیازمند، جایز شد، دادن عضو به کافر نیازمند نیز به مقتضاى قواعد جایز خواهد بود.

اما برخی دیگر از فقها قائل به عدم جواز چنین پیوندی هستند؛ زیرا ادله حرمت ضرر رساندن به خود و دیگران را بدون معارض دانسته و اقدام به برداشتن عضو مسلمان و اهدای آن به غیر مسلمان را به علت عدم ضرورت و مصلحت شرعی، جایز نمی دانند؛ مگر اینکه عضوی که انتقال می یابد بخشی از پوست یا گوشت ران باشد که جای آن روییده می شود که در این صورت با رضایت شخص مسلمان مانعی وجود ندارد.

دلیل قائلین به عدم جواز، استدلال به قاعده نفی سلطه و سبیل (وَ لَنْ‌ یَجْعَلَ‌ اللّهُ‌ لِلْکافِرِینَ‌ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ‌ سَبِیلاً) [۶]است.

برخی از فقها به این استدلال چنین پاسخ داده اند که؛ آنچه در این آیه مورد نفی و نهی قرار گرفته است، سلطه بر اساس حکومت کافر بر مسلمان و مالکیت کافر بر عبد مسلمان است نه مجرد اهدای عضو. اگر چنین امری جایز نبود لازم می آمد فقها حکم به حرمت شیردهی زن مسلمان به نوزاد کافر می نمودند در حالی که هیچ فقیهی حکم به چنین امری ننموده است.

همه آنچه ذکر شد در رابطه با کافر ذمی است؛ اما در مورد کافر حربی فقها معتقدند اگر اهدای عضو موجب کمک و تقویت کافر حربی شود، اهدای عضو حرام است.[۷]

۳-اهدای عضو مسلمان به مسلمان

اهدای عضو مسلمان به مسلمان، به دو بخش تقسیم می شود:

الف) اهدای عضو از مسلمان زنده

شکی نیست که اهداء عضوی که موجب فوت مسلمان شود به هیچ عنوان جایز نیست[۸] حتی اگر اهدا کننده اذن و رضایت دهد نیز، چنین جوازی صادر نمی شود؛ زیرا این اقدام ذیل حرمت خودکشی قرار می گیرد.

اما در صورتی که اهدای عضو موجب فوت مسلمان نشود بعضی از فقها قائلند اهدای عضو مطلقا جایز است[۹] اما برخی دیگر از فقها قائل به تفصیل بین اعضای رئیسه (عضوی که زندگی انسان بر آن وابسته است) و غیر رئیسه (غیر اصلی) شده اند.[۱۰]

دلیل قائلین به جواز، استدلال به قاعده عقلائی ولایت داشتن انسان بر خودش که همان قاعده (الناسُ مُسَلَّطونَ علَی اموالِهِم و انفسهم)[۱۱] است که مورد امضای شارع نیز قرار گرفته است[۱۲]

اما قائلین به عدم جواز دو دلیل آورده اند:

۱-قاعده لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ فی الاِسلامِ

قائلین به عدم جواز اهدای عضو مسلمان زنده، به قاعده لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام استدلال نموده اند؛ به این بیان که اهدای عضو موجب ضرر رساندن به انسان اهدا کننده است و اضرار به نفس (ضرر رساندن به خود) در اسلام بواسطه قاعده لا ضرر مورد نفی و نهی قرار گرفته است؛ پس اهدای عضو جایز نیست.[۱۳]

استدلال به این قاعده در مسئله محل بحث مورد خدشه واقع شده است؛ زیرا فقره اول که «لا ضرر» باشد، جهت نفی احکام ضرری و الزامی است و احکام ترخیصی که مورد بحث است را شامل نمی شود و فقره دوم که «لا ضرار» باشد که حرمت ضرر رساندن به دیگران باشد با دو جهت قابل رفع است؛ اولا اگر خودش عضو را جدا کند ثانیا اگر با رضایت خودش عضو را جدا کنند.

به نظر می رسد به این جهت است که برخی از فقهای معاصر حکم احتیاطی به پرداخت دیه توسط کسی که عضو را جدا می کند نموده اند.[۱۴]

۲-ادله داله بر احترام مسلمان و حرمت اذلال نفس[۱۵]

به این بیان که در شریعت اسلام، شخص مسلمان دارای احترام بوده و به هیچ عنوان نمی تواند خود را ذلیل کرده و موجبات بی احترامی به خود را فراهم نماید و بدین دلیل است که برخی از فقها قائل به حرمت اهدی عضو شده اند؛ زیرا با این کار مورد ذلت و خواری واقع می شود.

در پاسخ به اسن استدلال گفته شده؛ شکی در حرمت اذلال نفس وجود ندارد؛ اما این حرمت بحث کبروی است اما آیا اهدای عضو مصداق اذلال نفس است یا خیر؟ به نظر می رسد عرف که وظیفه شناسایی مصادیق و موضوعات را بر عهده دارد اهدای عضو را اذلال تلقی نمی کند بلکه در بسیاری از موارد مورد تجلیل و تکریم قرار می دهد.

ب) اهدای عضو از مسلمان غیر زنده (میت)

بسیاری از فقهای امامیه قائل به جواز اهدای عضو میت مسلمان به مسلمان زنده هستند البته به شرطی که زندگی مسلمان زنده به اهدای عضو متوقف باشد و الا چنین عملی تجویز نمی شود و عامل به آن مشمول پرداخت دیه می باشد.[۱۶] اما برخی دیگر از فقها شرط توقف زندگی مسلمان زنده بر اهدای عضو مسلمان میت را معتبر نمی دانند.[۱۷]

قائلین به جواز به دو دلیل استدلال کرده اند:

الف) قاعده تزاحم: وقتی زندگی مسلمان به اهدای عضو مسلمان میتی متوقف باشد، شکی در جواز اهدای عضو وجود ندارد؛ زیرا حفظ حیات مسلمان دارای اولویت و ضرورت است و وقتی امر دائر باشد بین حفظ حرمت میت مسلمان (مهم) و حفظ جان مسلمان دیگر (اهم)، قطعا جانب اهم مقدم می گردد.[۱۸]

ب) روایات دال بر برداشتن دندان میت: از بعضی روایات استفاده می شود که برداشت یک عضو از میت و جایگذاری آن در بدن مسلمان زنده اشکالی ندارد مانند روایتی که از زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که شخصی از امام صادق سوال نمود در حالی که زراره حاضر بود و پرسید از مردی که دندانش افتاده و دندان انسان مرده ای را جای دندان خود قرار داده است؛ آیا چنین فعلی جایز است؟ امام صادق (علیه السلام) پاسخ دادند که «اشکالی ندارد». [۱۹]

ممکن است اذن شارع به استفاده از اجزاء میت مسلمان به جهت اهم بودن حفظ سلامتی او باشد؛ بنابراین استناد به این روایات نیز به دلیل سابق رجوع می کند.

اما قائلین به عدم جواز به این موارد استدلال کرده اند:

  • وجوب حفظ احترام میت: روایات فراوانی دلالت می کنند بر وجوب حرمت میت مسلمان مثل احترام مسلمان زنده و آنچه از این روایت استفاده می شود آن است که اهدای عضو میت مسلمان هتک حرمت به او می باشد؛ پس این فعل جایز نیست.

در پاسخ به این استدلال باید گفت که حرمت میت مسلمان، حرمتی غیر از احترامی که بر شخص زنده مترتب می شود نیست؛ یعنی این احترام استمرار همان احترامی است که مسلمان زنده دارد؛ پس همانگونه که در زمان حیات، و با رعایت شرایطی، حکم جواز اهدای عضو صادر می شود، امکان صدور حکم به جواز اهدای عضو در زمان موت به طریق اولی وجود دارد.

مضافا به اینکه در صورت تزاحم حیات مسلمان با حفظ حرمت میت مسلمان، زندگی مسلمان مقدم می شود.[۲۰]

  • حرمت مثله کردن و تکه تکه نمودن میت مسلمان: روایات متعددی بر حرمت مثله کردن بدن میت مسلمان دلالت دارند و از این روایات میتوان چنین استفاده نمود که اهدای عضو نیز حرام است؛ زیرا می تواند جزء مصادیق چنین فعلی واقع شود.

در پاسخ به این استدلال باید گفت که در مفهوم اصطلاحی مثله نمودن بدن میت، هتک حرمت و ذلیل نمودن میت نهفته است و اصلا به شکافتن بدن بدون قصد تذلیل میت، مثله کردن اطلاق نمی شود.

پس با این تعبیر اهدای عضو از ذیل عنوان مثله نمودن میت خارج می شود زیرا چنین فعلی علاوه بر این که هتک حرمت میت به حساب نمی آید بلکه عرفا مورد تجلیل و تکریم دیگران واقع می شود.[۲۱]

  • ادله وجوب دفن میت: لفظ میت اسمی ست برای مجموع میت و اعضای اهدایی نیز داخل در آن واقع می شود پس اگر عضوی از اعضای میت اهدا شود به روایات وجوب دفن میت عمل نشده است پس اهدای عضو حرام است.

در پاسخ به این استدلال باید گفت که این روایات در رابطه با میت صادر شده و عضو جدا شده بعد از اتصال به بدن مسلمان زنده و تجدید حیات دیگر از ذیل موضوع میت خارج می شود و دیگر حکم آن را ندارد.

  • نجاست عضو اهدا شده: اهدای عضو میت جایز نیست چون میت نجس است و عضوی که از آن جدا می شود نیز نجس می باشد پس نماز و همه اعمالی که نیازبه طهارت ندن دارد صحیح نیست.

در پاسخ به این استدلال نیز باید گفت که:

اولا: این دلیل عمومیت ندارد زیرا ممکن است اهدای عضو بعد از غسل میت صورت پذیرد که نجاستی بر میت نباشد و نیز ممکن است اهدای عضو از اعضای داخلی بدن باشد مانند کلیه و . . . که دلیلی بر وجوب طهارت آن اعضا در نماز وجود ندارد.

ثانیا: این استدلال از اساس باطل است زیرا عضو اهدا شده بعد از تجدید حیات در بدن جدید در حکم بدن زنده است و اصلا میت بر آن صدق نمی کند تا نجاستی بر آن مترتب گردد.

حکم مرگ مغزی

پس از بررسی احکام و ادله اهدای عضو از انسان زنده و میت مسلمان لازم است حکم اهدای عضو از انسانی که دچار مرگ مغزی شده است نیز مورد بررسی قرار گیرد.

قبل از ورود به مسئله لازم است روشن شود که ملاک صدق حیات چیست؟ شکی نیست که اگر حواس ۵ گانه انسان قابلیت فعال شدن داشته باشند حکم به زنده بودن انسان می گردد.

اما اگر حرکت قلب و تنفس آن به خودی خود نباشد بلکه بواسطه وسایل و ادوات خارجی باشد حکم به مرگ چنین شخصی می گردد و شاهد آن زمانی است که قلب از حرکت بایستد و پزشک حکم به مرگ کند اما هر چند دیگران قلب را به حرکت وادارند و خون را در بدن به جریان بیاندازند، حیات به این شخص باز نمیگردد زیرا مغز چنین شخصی مرده است.[۲۲]

اما برخی دیگر از فقها قائلند به اینکه انسانی که دچار مرگ مغزی شده اما قلب او بواسطه وسایل خارجی در حال فعالیت است، میت شمرده نمی شود.[۲۳]

بنابراین لازم است طبق هر یک از دو ملاک و نظریه حکم شرعی اهدای عضو بیان شود.

قائلین به جواز، بر سه گروه می باشند:

گروه اول: اهدای عضو را مشروط به دو امر نموده اند:

الف) توقف نجات جان مسلمان زنده به اهدای عضو مسلمان دچار مرگ مغزی متوقف است.

ب) در صورتی که اهدای عضو موجب مرگ کامل انسان دچار مرگ مغزی نباشد.[۲۴]

گروه دوم: اهدای عضو در صورت مرگ مغزی مطلقا جایز است.[۲۵]

گروه سوم: اهدای عضو مرگ مغزی مشروط به حکم عرف نسبت به چنین شخصی است یعنی اگر عرف، مبتلا به مرگ مغزی را میت تلقی می کند اهدای عضو به جهت حفظ جان مسلمان دیگر جایز است و الا تمامی احکام انسان زنده بر شخص مبتلا به مرگ مغزی نیز مترتب می گردد.

اما قائلین به عدم جواز معتقدند شخصی که دچار مرگ مغزی شده است به جهت تحرک داشتن قلب و جریان خون در رگ ها به طور کامل فوت نکرده است و احکام انسان زنده بر او مترتب می شود و اهدای عضو آن جایز نیست.[۲۶]

نتیجه گیری

احکام مسئله اهدای عضو با توجه به نوع اهدا کننده و گیرنده عضو، مختلف است؛ یعنی اگر اهدا کننده کافر و گیرنده عضو مسلمان باشد بستگی به ذمی یا حربی بودن کافر حکم آن متفاوت است و همینطور باقی انواع اهدای عضو احکام مختلفی مترتب می گردد. همچنین در رابطه با مرگ مغزی نیز ، فقها دارای مبانی مختلفی هستند و ۳ نظریه کلی مطرح می باشد و این اختلاف به صدق کلمه مرگ حقیقی بر انسان مبتلا به مرگ مغزی باز می گردد.

نویسنده: محمدعلی شیخی

 پی نوشت ها

[۱] بستانی، فرهنگ ابجدی، ص ۴۳۹

[۲] شهرکانی، معجم المصطلحات الفقهیه، ص ۹۵

[۳] موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۶۲۴، سیستانی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۴۵۹

[۴] قائنی، المبسوط فی فقه المسائل المعاصره، ج۱، ص۱۱۷

[۵] مومن قمی، کلمات سدیده، ص ۱۷۶

[۶] نساء/۱۴۱

[۷] مکارم شیرازی، بحوث فقهیه، ص۳۳۵

[۸] مومن قمی، کلمات سدیده، ص۱۶۶

[۹] مومن قمی، کلمات سدیده، ص۱۶۶

[۱۰] خویی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۴۲۶

[۱۱] مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۲۷۳، ح ۷

[۱۲] مومن قمی، کلمات سدیده، ص۱۶۴

[۱۳] ‌المبسوط فی فقه المسائل المعاصره ج۱ ص۱۶۱

[۱۴] سیستانی، منهاج الصالحین، ج۱، ۴۵۹

[۱۵] ‌ قائنی، المبسوط فی فقه المسائل المعاصره، ج۱، ص۲۰۲

[۱۶] موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۶۲۴

[۱۷] حسینی الخامنه ای، اجوبه الاستفتائات، ج۲، ص۷۶

[۱۸] مکارم شیرازی، بحوث فقهیه، ص۳۲۸

[۱۹] حر عاملی، الوسائل الشیعه، ج۳، الباب ۳۱ من أبواب لباس المصلّی، الحدیث ۴

[۲۰] ‌قائنی، المبسوط فی فقه المسائل المعاصره، ج۱، ص۱۵۵

[۲۱] ‌قائنی، المبسوط فی فقه المسائل المعاصره، ج۱، ص۱۵۸

[۲۲] مومن قمی، کلمات سدیده، ص۱۹۶

[۲۳] سیستانی، المسائل المنتخبه، ص۵۷۵

[۲۴] موسوی الخمینی، توضیح المسائل، ص۵۵۳ ، حسینی الخامنه ای، اجوبه الاستفتائات، ج۲، ص۳۶

[۲۵] مکارم شیرازی، توضیح المسائل، ج۱، ص ۴۴۶

[۲۶] سیستانی، توضیح المسائل، ص ۵۷۴

منابع

  1. قرآن کریم
  2. بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، اسلامی، ۱۳۷۵ش
  3. حر عاملی، محمد، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۶ق
  4. حسینی خامنه ای، علی، اجوبه الاستفتائات، بیروت، دار الاسلامیه، ۱۴۲۰
  5. خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، قم، مدینه العلم، ۱۴۱۰ق
  6. سیستانی، علی، المسائل المنتخبه، قم، مکتب آیت الله العظمی سیستانی، ۱۴۲۲ق
  7. سیستانی، علی، منهاج الصالحین، قم، مکتب آیت الله العظمی سیستانی، ۱۴۱۵ق
  8. سیستانی، علی، توضیح المسائل، قم، بی نا، ۱۳۹۳ش
  9. شهرکانی، ابراهیم اسماعیل، معجم المصطلحات الفقهیه، قم، ذوی القربی، ۱۴۳۰ق
  10. ‌قائنی، محمد، المبسوط فی فقه المسائل المعاصره، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۴۲۴ق
  11. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم‌السلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
  12. مکارم شیرازی، ناصر، بحوث فقهیه، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب، ۱۳۸۰ش
  13. مکارم شیرازی، ناصر، توضیح المسائل، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب، ۱۴۲۴ق
  14. موسوی الخمینی، روح الله، توضیح المسائل، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۲ش
  15. مومن قمی، محمد، کلمات سدیده فی مسائل جدیده، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *