جلوه های رفتاری امام حسین (ع) در عرصه ی مدیریت

جلوه های رفتاری امام حسین (ع) در عرصه ی مدیریت

۱۴۰۰-۰۷-۱۹

625 بازدید

یکی از مؤلفه های قابل توجّه امام حسین در تعمیق و استحکام نهضت، که خود در مدیریت اثر بخش حائز اهمیت است، میزان تأثیرگذاری و ثمردهی عملکردهاست. فی المثل، یکی از توصیه های ولایی امام به «مسلم بن عقیل» (ع) قبل از حرکت آن سفیر به کوفه این بوده است که: منزل متنفذترین شیعیان کوفه را، قرارگاه نهضت قرار دهد.

مقدمه

یکی از مصادیق عزّت و افتخار و متغیر تأثیرگذار در تنظیم و استحکام ساختار روابط انسانی و نوسازی جامعه بر اساس الگوی علوی، مدیریت مکتبی است. این نوع مدیریت از عناصر به هم پیوسته ی «دانش» و «خلاّقیت» ترکیب می یابد؛ که بر حول محور تعهّد و مسئولیت دینی تحقق می پذیرند. به بیانی دیگر می توان گفت که «علم» و «تعهد» دو بال پرواز مدیریت مکتبی هستند؛ پرنده ی بدون بال، از حیثیت پرندگی خارج می گردد و در حد قطعاتی از چوب و سنگ و اشیای جامد دیگر، تنزّل می یابد. همانگونه که پرنده ی تک بال نیز، ناقص بوده، نیروی پروازش در نیمه ی ناقص وی محبوس می گردد؛ لذاست که یوسف (ع) با تأکید بر دو عنصر «حفظ» و «علم» برای اثبات شایستگی خود در احراز ریاست عالیه ی خزانه کشور مصر، می فرماید: اجعلنی علی خزاین الارض انّی حفیظ علیم.(۱)

بنابراین در مدیریت مکتبی، حفیظ بودن (صیانت از بیت المال بر اساس آموزه های ایدئولوژیک) و علیم بودن (دانش اداره ی امور مردم) از مؤلّفه های اصلی و ثابت و از متغیرهای مستقل تأثیرگذار در دوران تأسیس، استقرار، تثبیت و استمرار نظام حکومتیِ پایدار است.

خلاقیت مدیریتی نیز از «بلوغ رشد» یعنی بلندترین نقطه ی علم بر می خیزد. زیرا علم در نقطه ی اوج خود، حیثیت هنری می یابد، زیبا می شود و به بار خلق و ابداع می نشیند. با توجّه به اهمیّت مدیریت مکتبی و تأثیر آن در رضایتمندی رعایا (شهروندان) و شکوفایی استعدادهای خلاّق و نقش غیر قابل انکار این نوع مدیریت در فراهم سازی قسط اسلامی و عدالت علوی، در این مقاله، حماسه ی افتخار آفرین عاشورا را از دریچه ی مدیریت مکتبی به تماشا می نشینیم و گوشه هایی از مدیریت مکتبی حضرت را تقدیم نظر شیفتگان مدیریت مکتبی می کنیم.

شایان ذکر است که یکی از مؤلفه های قابل توجّه امام حسین در تعمیق و استحکام نهضت، که خود در مدیریت اثر بخش حائز اهمیت است، میزان تأثیرگذاری و ثمردهی عملکردهاست. فی المثل، یکی از توصیه های ولایی امام به «مسلم بن عقیل» (ع) قبل از حرکت آن سفیر به کوفه این بوده است که: منزل متنفذترین شیعیان کوفه را، قرارگاه نهضت قرار دهد. در آن برهه از تاریخ شخصیت هایی مانند «سلیمان بن صرد خزاعی»، «مسلم بن عوسجه»، «مسیب بن نجبه»، «رفاعه بن شداد» و… از متنفذترین شیعیان کوفه بودند، امّا «مختار ثقفی» علاوه بر نفوذ شهری از یک امتیاز دیگری نیز برخوردار بود؛ او داماد «نعمان بن بشیر»، امیر منصوب بنی امیه در کوفه بود. مسلم بن عقیل با نصب العین قرار دادن رهنمودهای امام، خانه ی مختار را به عنوان قرارگاه نهضت انتخاب کرد و این امر در منفعل کردن نعمان بن بشیر و اتخاذ موضع مسالمت آمیز نعمان در قبال نهضت شیعیان کوفه و در نتیجه، گسترش دامنه ی نهضت در کوفه، نقش به سزایی داشته است.

همچنین به خاطر رعایت اصل مخفی کاری تاکتیکی در تحقق اهداف مکتبی، در تنفیذ مأموریت مسلم بن عقیل مؤکّدا توصیه کرده بود که در جریان این مأموریت حساس، اصل مخفی کاری را رعایت کند، مسلم نیز در راستای اجرای اهداف مکتبی پیشوا، مسیر مأموریت مکه به کوفه را به گونه ای طراحی کرده بود که مأموران و مزدبگیران بنی امیه، بویی از حرکت او نبرند و روند اهداف مرحله ای حضرت را در این مأموریت به مخاطره نیندازند. مسلم بن عقیل، با مطمح نظر قرار دادن نقطه نظرات مدبّرانه امام در رعایت مخفی کاری تشکیلاتی (تقوای سیاسی) پس از عزل نعمان بن بشیر، امیر مسالمت جو و خویشتندار کوفه از سوی یزید و ورود «عبیدالله بن زیاد» و متعاقب آن، پیوستن تعداد معتنابهی از مهره های ذی نفوذ و سیاسی کارِ کوفه مانند «شبث بن ربعی» و «عمروبن حجاج» به حکومت و انفعالِ تعداد دیگری از نیروهای مرعوب و واپسگرا و ریزش رو به تزاید نیروها و در نتیجه، سنگین شدن کفه ی ترازوی قدرت به نفع بنی امیّه، دیگر فعّالیّت علنی را به مصلحت اهداف مأموریت ندید و قرارگاه تبلیغاتی و عملیاتی نهضت را از منزل مختار به منزل هانی بن عروه ی مرادی تغییر داد.

انتخاب افراد مؤمن، مصمّم و مقاوم به عنوان سفیر

امام حسین (ع) می دانستند که یکی از ابزارهای راهبردی دشمن در خنثی نمودن نهضت، به دست آوردن اطلاعات مفید از موقعیت رده های تأثیرگذار نهضت و شناسایی مرتبطین کلیدی نهضت است، تا از این طریق فرآیند تبادل اطلاعات بین امام و مرتبطین، مخدوش گشته، زنجیره ی ارتباطی نیروها کور گردد. از این رو حلقه های واسط نهضت، یعنی سفرا و پیک های اطلاعاتی را، از میان نیروهایی برمی گزید که علاوه بر ایمان راسخ به آرمان های امام و توان مقاومت در مقابل مضایق (و شکنجه های دوران اسارت در صورت دستگیر شدن)، با بهره گیری از کیاست مکتبی، فرصت های سوخته را بازسازی کنند و روشنگر افکار عمومی باشند. انتخاب سفیران سرفراز: شهید قیس بن مسهّر صیداوی و شهید عبداللَّه بن یقطر در سِمتِ رابطین تبادل اطلاعات نهضت بین امام و شیعیان کوفه، در همین راستا بوده است، مرحوم سماوی، مؤلف اثر ارزشمند «ابصار العین فی انصار الحسین» در معرفی شهید قیس بن مسهّر با انعکاس گوشه هایی از محاکمه ی قیس بن مسهّر در بیدادگاه ابن زیاد، تصویری از کیاست مکتبی این سفیر آگاه را در استفاده از فرصت های نیمه سوخته بیان می نماید. (۲)

ابن زیاد پس از دستگیری قیس بن مسهّر، خطاب به این مجاهد می گوید:

– نامه ی حسین را چه کار کردی؟

– آن را پاره کردم.

– حسین نامه را برای چه کسانی نوشته بود؟

– نمی دانم.

سپس ابن زیاد می گوید:

– اگر از محتوای نامه به من خبر نمی دهی، پس به منبر برو و حسین را دشنام ده.

قیس بالای منبر می رود. او تصمیم گرفته است تا از فرصت به دست آمده، برای اطلاع رسانی به نفع نهضت، حداکثر استفاده را بنماید و مردم را از حرکت امام آگاه کند، پس روی به مردم می کند و می گوید:

– ای مردم! حسین فرزند علی (ع) بهترین بندگان خداست. او فرزند فاطمه (س) و رسول خداست و من فرستاده ی او به سوی شما هستم. من در محل حاجز از او جدا شده و به سوی شما آمده ام.

سپس، ابن زیاد را لعنت کرد و به امیرالمؤمنین علی (ع) صلوات فرستاد.

ابن زیاد از شدت خشم دستور داد تا آن مجاهد آگاه و جان بر کف را از بام قصر به زمین افکندند و بدین ترتیب دومین سفیر سینه سرخ حسین (ع) نیز به شهادت رسید.

اطلاع رسانی قیس بن مسهر از فراز منبر، که مردم را از مسیر حرکت امام، با خبر ساخته بود به سرعت در جامعه ی کوفه انعکاس یافت. از زمان سرکوب جنبش مسلحانه ی مردم کوفه به رهبری مسلم بن عقیل (ع) عده ای از مجاهدین، زندگی مخفیانه داشتند تا به دام مأموران حکومتی یزید نیفتند. آگاهی آنها از مسیر حرکت امام حسین (ع) موجب شد تا علی رغم حکومت نظامی حاکم بر کوفه، با بهره گیری از کیاست مکتبی و تجارب جهادی، ره کوره های خطر را درنوردیده و خود را در دشت های بین مدینه و عراق به حسین (ع) برسانند. چنان که، نافع بن هلال بجلی، فرمانده یگان تیرانداز سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا، اسب خود را به همرزم دیگر خود عمرو بن خالد صیداوی سپرد و خود، پیاده از روی نشانه هایی که قیس بن مسهر داده بود، به سوی حسین (ع) حرکت کرد و نرسیده به منطقه ی دو حُسم (محل تلاقی سپاه امام با سپاه حرّ) به کاروان امام رسید. متعاقب آن، عمرو بن خالد صیداوی نیز در حالی که اسب همرزم خود نافع را یدک می کشید، همراه با چند رزمنده ی دیگر در محل عذیب هجانات، به کاروان امام پیوست.

بر خورد با عناصر مردّد و چهره های آسیب پذیر

شفاف سازی جبهه ی نبرد و آزاد سازی تشکیلات نهضت از عناصر مردد و آسیب پذیر، یکی دیگر از خلاقیت های مدیریتی امام بود. امام، می دانست که در یک تشکیلات آرمان خواه و مکتبی، عناصر تشکیلات باید مانند حلقه های زنجیر به هم متصل باشند. نیروهای آبدیده در آزمون شرف و افتخار باید سربلند بیرون آمده، با الهام از »ان الحیاه العقیده و الجهاد« مصلحت مکتب و منویّات پیشوا را بر مال و جان خود مقدم بدانند. حضور نیروهای مردد و نااستوار به انگیزه های مختلف، از جمله مال، مقام، افتخار، اشتهار و … در تشکیلات مکتبی، مقدّرات نهضت را دست خوش آسیب جدّی ساخته، توان انقلابی نهضت را از درون متلاشی می کند. از یاد نباید برد که حضور نیروهای ناخالصی مانند اشعث بن قیس، چگونه جبهه ی یاران امام علی (ع) را به شدت دچار انفعال کرده و مجاهدان جان بر کف جبهه ی جمل و صفین را در مقابل ناملایمات کوران مبارزه آسیب پذیر ساخته بود تا جایی که برای توجیه روحیه ی استحاله گرا و جنگ گریز خود، در زمستان، سرما را بهانه می کردند و در تابستان گرما را، گویی بر چهره ی زعفرانی آنها غبار مرگ افشانده اند و در چشم های وحشت دمیده ی آنها شرنگ مرگ چشانیده اند. (۳)

در تشکیلات آرمان گرا و مکتبی، انگیزه ی نیرومند و هدف آگاهانه و شفاف، دو ضلع اصلی راهنمای عمل می باشند. هدف باید صرفا الهی باشد و از هرگونه زواید غیر توحیدی پاکسازی شده باشد. از این رو وقتی یکی از سربازان مجروح سپاه پیامبر، در جنگ بدر، هدف از ورود به جبهه ی اسلام را دفاع از خاک وطن خود، اعلام کرده بود، پیامبر (ص) او را از زمره ی شهدا خارج دانسته و فرموده بود که او رنگ بهشت را نخواهد دید و جهنم در انتظار اوست (۴) و شاعری مسلمان در رجزی حماسی، سروده است؛ ما در دفاع از نژاد، هر لشکری را در هم می کوبیم. پیامبر شعر او را اصلاح نمود و به آن سمت و سوی توحیدی بخشید و فرمود: «بگو ما در دفاع از دین هر لشکری را در هم می کوبیم».(۵)

پی نوشت ها:

۱– آیه ی ۵۵، سوره ی یوسف.

۲- سماوی، ابصارالعین فی انصار الحسین، ص ۶۵ .

۳ – خطبه ی ۳۴ نهج البلاغه.

۴- رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا (ص)، ص ۴۶۸٫

۵- همان، ص ۴۶۹٫

منبع :خیمه – تیر ۱۳۸۳ – شماره ۱۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *