زندگی علامه حلی، نمادی از تعهد، صداقت و اخلاص در راه پاسداری از فقه شیعه و معارف اهل بیت (ع) است. او با برافراشتن پرچم ولایت، به عنوان مرزبان بیداری در عرصه دانش و معرفت درخشید. مطالعه دقیق زندگانی وی، می تواند الگویی ارزشمند برای همه دانش پژوهان باشد تا با بهره گیری از روح بلند، ایمان قوی و فضیلت های اخلاقی او، در مسیر رشد و کمال گام بردارند.
ولادت و خاندان
چنانکه نقل است مولاى متقیان على (ع) در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه هاى بابل روى تل بزرگى ایستاد و اشاره به بیشه و نیزارى نمود و این سخن را فرمود: اینجا شهرى است و چه شهرى! اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! مى بینم از وجود شهرى در اینجا سخن مى گویى، آیا در اینجا شهرى بود و اکنون آثار آن از بین رفته است؟
فرمود: نه، ولى در اینجا شهرى به وجود مى آید که آن را «حلّه سیفیّه» مى گویند و مردى از تیره بنى اسد آن را بنا مى کند و از این شهر مردمى پاک سرشت و مطهر پدید مى آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوه مى شوند.[۱]
در شب ۲۹ رمضان ۶۴۸ق در این شهر فرزندى از خاندانى پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه بارى تعالى قرار گرفت. نامش حسن و معروف به آیت الله علامه حلى است. مادرش بانویى نیکوکار و عفیف، دختر حسن بن یحیى بن حسن حلّى خواهر محقق حلّى است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهاى عصرخویش در شهر فقاهت حلّه است.
علامه حلی از طرف پدر به «آل مطهّر» پیوند مى خورد که خاندانى مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آن ها آثار و نوشته هاى گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش پژوهان قرار گرفته است. آل مطهّر به قبیله بنى اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حلّه است پیوند مى خورند که مدت زمانى حکومت و سیادت از آن ها بود.[۲]
حیات علمی علامه حلی
۱) آغاز تحصیل
منزل شیخ سدیدالدین که سرشار از کرامت و تقواست، کودکى را در خود جاى داده که مایه افتخار آن است. حسن فرزند شیخ گرچه هنوز از عمرش چند سالى بیش نگذشته، با راهنمایى دلسوزانه پدرش براى فراگیرى قرآن مجید به مکتب خانه رفت و با تلاش و پیگیرى مداوم و هوش و استعداد خدادادى که داشت در زمانى کوتاه خواندن قرآن را به خوبى یاد گرفت. فرزند شیخ نوشتن را در مکتب خانه آموخت ولى به این مقدار راضى نشد. از این رو نزد معلم خصوصى خط رفت و در محضر شخصى به نام «محرّم» با تلاش و جدیت فراوان در اندک زمانى نوشتن را به خوبى فرا گرفت.
حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحى و خط، کم کم آمادگى فراگیرى دانش ها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادى علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلت ها و نیکی ها در سنین کودکى به لقب «جمال الدین» (زینت و زیبایى دین) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت.
علامه حلی و بحران مغول
هنوز یک دهه از سن جمال الدین حسن نگذشته بود که با حمله وحشیانه مغولان رعب و وحشت سرزمین هاى اسلامى را در برگرفت. ایران در آتش جنگ مغولان مى سوخت و شعله ی آن دیگر نواحى را نیز تهدید مى کرد. در این میان مردم عراق دلهره عجیبى داشتند. هر لحظه ممکن بود لشکریان مغول از ایران به سوى عراق حرکت کنند و شهرهاى آنجا را یکى پس از دیگرى فتح نمایند. بغداد پایتخت عباسیان آخرین روزهاى زوال خلافت عباسیان را مشاهده مى کرد. مردم از ترس احتمال حمله مغولان وحشى شهرها را خالى کرده و سر به بیابان گذاشته بودند.
شیعیان و مردم شهرهاى مقدس عراق چون کربلا، نجف و کاظمین به بارگاه ملکوتى ائمه معصومین(ع) روى آورده و در حرم امن اهل بیت عصمت و طهارت (ع) پناهنده شدند و حریم دل را آرامش مى دادند.
مردم حلّه نیز سر به بیابان و نیزارها گذاشته و بعضى به کربلاى معلّا و نجف اشرف پناهنده شدند و چند نفرى هم در شهر ماندند که از جمله ی آنان سه نفر فقیه و دانشمند به نام هاى: شیخ یوسف سدیدالدین، سید مجدالدین بن طاووس و فقیه ابن العزّ بودند. این دانشمندان در جایى جمع شدند و براى نجات شهرهاى مقدس کربلا، نجف، کوفه و حلّه درپى چاره اندیشى برآمدند و پس از گفت و گوهاى زیاد و مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که نامه اى نزد هولاکوخان پادشاه مغول بفرستند و از وى امنیت و آسایش براى شهرهاى مقدس عراق درخواست نمایند. سرانجام در سال ۶۵۷ق بغداد به دست هولاکو فتح گردید و «معتصم» آخرین خلیفه بنى عباس از بین رفت.
حوزه فرهنگ اسلام و مذهب شیعى در بغداد که از رونق بسزایى برخوردار بود متلاشى شد و بر شهرهاى عراق ترس و وحشت مغولان سایه افکند. ولى با تلاش، همت بلند و درایت فقهاى شیعه در حلّه، به ویژه شیخ یوسف سدیدالدین پدر جمال الدین حسن و لطف و عنایت پروردگار، امنیت به شهر حلّه و شهرهاى مقدس عراق بازگشت و سرزمین حلّه پناهى براى فقها و دانشمندان شد.[۳]
۲) اساتید علامه حلی
جمال الدین حسن، عالم بزرگ شیعه، بخش عمده ای از دانش و معرفت خود را مدیون اساتید برجسته ای است که در شهر حله از آن ها بهره برد. او در محضر دانشمندانی همچون پدر بزرگوارش، شیخ یوسف سدیدالدین، فقه و اصول را آموخت.
همچنین، از محضر محقق حلی، فقیه و اصولی دان، خواجه نصیرالدین طوسی، دانشمند بزرگ فلسفه و ریاضیات، سید رضی الدین علی بن طاووس و سید احمد بن طاووس، از نوادگان امام موسی کاظم (ع)، یحیی بن سعید حلی، مفیدالدین محمد بن جهم حلی، علی بن سلیمان بحرانی، ابن میثم بحرانی، جمال الدین حسین بن ایاز نحوی، محمد بن محمد بن احمد کشی، نجم الدین علی بن عمر کاتب، برهان الدین نسفی، شیخ فاروقی واسطی و شیخ تقی الدین عبدالله بن جعفر کوفی بهره برد.[۴]
این اساتید بزرگ، با دانش گسترده و اخلاق والای خود، زمینه ساز رشد و شکوفایی علمی علامه حلی شدند و او را به یکی از برجسته ترین دانشمندان زمان خود تبدیل کردند.
۳) شاگردان علامه حلی
جمال الدین حسن، که به علامه حلی شهرت یافت، در مدت کوتاهی به دانشمندی برجسته تبدیل شد. او با ذوق سرشار و علاقه وافر به دانش، به تمام علوم اسلامی و بشری مسلط شد. شهرت او به سرعت گسترش یافت و دانشمندان بسیاری از سراسر جهان اسلام برای بهره مندی از دانش او به حله آمدند.
برخی از شاگردان برجسته علامه حلی عبارتند از:
- فخرالمحققین: فرزند علامه حلی که خود نیز دانشمندی بزرگ شد.
- سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیاء الدین عبدالله حسینى اعرجی حلّى: خواهرزاده های علامه حلی و از دانشمندان برجسته زمان خود بودند.
- تاج الدین سیدمحمدبن قاسم حسنی (ابن مُعیّه)
- رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی
- قطب الدین رازی
- سیدنجم الدین مهنّا بن سنان مدنی
- تاج الدین محمود بن مولا
- تقى الدین ابراهیم بن حسین آملى
- محمد بن على جرجانى
این دانشمندان بزرگ، پس از فراگیری علوم مختلف از محضر علامه حلی، خود به اساتید بزرگی تبدیل شدند و در گسترش معارف اسلامی نقش مهمی ایفا کردند.
۴) آغاز عصر جدیدی از مرجعیت
بعد از رحلت محقق حلّى در سال ۶۷۶ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وى و فقها و دانشمندان حلّه به دنبال فقیه و مجتهدى بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفى کنند.
آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهى محقق حلّى بود و فقها و مجتهدان بنام آن روزگار در حوزه درس وى شرکت مى کردند، شایسته مرجعیت و پیشوایى دین مى شناختند و این در زمانى بود که فقط ۲۸ بهار از عمر شریف علامه گذشته بود.
این امر حاکى از نبوغ و شخصیت والاى اوست که در این سنین تمام دانش ها و فضایل اخلاقى و کرامت هاى معنوى و انسانى را به کمال رسانده و از دیگر عالمان و مجتهدان برترى جسته و به مقام شامخ مرجع تقلید و فتوا در احکام شرع مقدس اسلام نایل گشته بود.
آرى پس از رحلت محقق حلّى زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهى بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف «آیه اللَّه» مشهور گردید که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده مى شد و هرشخصی آیت الله مى گفت منظورش علامه حلى بود.
۵) تألیفات ماندگار علامه حلی
تدریس و تألیف هریک فضیلت بسیار مهمّى براى راد مردان عرصه دانش است و علّامه شخصیتى بود که در این دو جنبه از دیگر محققان و دانشوران پیشى گرفت و سرآمد روزگار شد.
چنانکه گفته اند: علامه حلی زمانى از نوشتن کتاب هاى حکمت و کلام فارغ شد و به تألیف کتاب هاى فقهى پرداخت که از عمر مبارکش بیش از ۲۶ سال نگذشته بود.[۵]
او در رشته هاى گوناگون علوم کتاب هاى زیادى دارد که اگر در مجموعه اى جمع آورى شود دایره المعارف و کتابخانه ی بسیار ارزشمندى خواهد شد. یکى از دانشمندان مى نویسد: اگر به نوشته هاى علامه حلی دقت کنید پى خواهید برد که این مرد از طرف خداوند تأیید شده است، بلکه نشانه اى از نشانه هاى خداست؛ چنانچه نوشته هاى وى بر ایام عمرش از ولادت تا وفات تقسیم شود، سهم هر روز یک دفترچه بزرگ مى شود.[۶]
الف . آثار فقهى
- منتهى المطلب فى تحقیق المذهب
- تلخیص المرام فى معرفه الاحکام
- غایه الاحکام فى تصحیح تلخیص المرام
- تحریر الاحکام الشرعیّه على مذهب الامامیّه
- مختلف الشیعه فى احکام الشرعیّه
- تبصره المتعلمین فى احکام الدین
- تذکره الفقهاء
- ارشاد الاذهان فى احکام الایمان
- قواعد الاحکام فى معرفه الحلال و الحرام
- مدارک الاحکام
- نهایه الاحکام فى معرفه الاحکام
- المنهاج فى مناسک الحاج
- تسبیل الاذهان الى احکام الایمان
- تسلیک الافهام فى معرفه الاحکام
- تنقیح قواعدالدین
- تهذیب النفس فى معرفه المذاهب الخمس
- المعتمد فى الفقه
- رساله فى واجبات الحج و ارکانه
- رساله فى واجبات الوضوء والصلوه
ب . آثار اصولى
- النکه البدیعه فى تحریرالذریعه
- غایه الوصول و ایضاح السّبل
- مبادى الوصول الى علم الاصول
- تهذیب الوصول الى علم الاصول
- نهایه الوصول الى علم الاصول،
- نهج الوصول الى علم الاصول
- منتهى الوصول الى علمى الکلام و الاصول
ج . آثار کلامى و اعتقادى
- منهاج الیقین
- کشف المراد
- انوارالملکوت فى شرح الیاقوت
- نظم البراهین فى اصول الدین
- معارج الفهم
- الابحاث المفیده فى تحصیل العقیده
- کشف الفوائد فى شرح قواعدالعقائد
- مقصد الواصلین
- تسلیک النفس الى حظیره القدس
- نهج المسترشدین
- مناهج الهدایه و معارج الدرایه
- منهاج الکرامه
- نهایه المرام
- نهج الحق و کشف الصدق
- اَلْالَفین
- باب حادى عشر
- اربعون مسأله
- رساله فى خلق الاعمال
- استقصاء النظر
- الخلاصه
- رساله السعدیّه
- رساله واجب الاعتقاد
- اثبات الرجعه
- الایمان
- رساله فى جواب سؤالین
- کشف الیقین فى فضائل امیرالمؤمنین(ع)
- جواهر المطالب
- التناسب بین الاشعریه
- فرق السوفسطائیّه المباحث السنیّه والمعارضات النصریّه
- مرثیه الحسین(ع)
د . آثار حدیثى
- استقصاء الاعتبار فى تحقیق معانى الاخبار
- مصابیح الانوار
- الدرر و المرجان فى الاحادیث الصحاح و الحسان
- نهج الوضاح فى الاحادیث الصحاح
- جامع الاخبار
- شرح الکلمات الخمس لامیرالمؤمنین(ع)
- مختصر شرح نهج البلاغه
- شرح حدیث قدسى
ه. آثار رجالى
- خلاصه الاقوال فى معرفه الرجال
- کشف المقال فى معرفه الرجال
- ایضاح الاشتباه
و . آثار تفسیرى
- نهج الایمان فى تفسیر القرآن
- القول الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز
- ایضاح مخالفه السنّه
و آثار ارزنده دیگری که در زمینه ی دعا، ادبیات و… از ایشان به یادگار مانده است.
نقش علامه حلی در ترویج آموزه های تشیع
عصر علامه حلی را باید زمان توسعه فقه اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، حقانیت مذهب شیعه و دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید؛ چرا که علامه حلى تلاش و کوشش خستگى ناپذیرى در نشر علوم و فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بیت(ع) نمود و در فقه، تحول و شیوه نوینی را ارائه کرد.
وى اولین فقیهى بود که ریاضیات را به عنوان دانشى در فقه وارد کرد و به فقه استدلالى تکامل بخشید. تأثیرى که دیدگاه فقهى، کلامى و آثار علامه حلی گذارده بود محور بحث و تکیه گاه دانشمندان بر طبق نظرات فقهى فقها و دانشمندان شیعى بود.[۷]
در آن روزگار، در بغداد و عراق خاندان جوینى حکومت مى کردند که گرچه از طرف پادشاهان مغول به بغداد و این منطقه گمارده شده بودند، بیش از سى سال فرمانرواى مطلق بودند و در ترویج دین مبین اسلام و تعظیم علما و نشر دانش و فضیلت ها و ترمیم خرابی هاى مغولان، هرچه توانستند دریغ نکردند. به واقع اگر وجود آنان نبود آثارى از تمدن اسلام بر جاى نمى ماند.[۸]
در ایران نیز گرچه حاکمان مغول حکومت مى کردند و مدت زیادى رعب و وحشت و جنایت و خونریزى حکم فرما بود، رفته رفته از بى فرهنگى و خوى ستمگرى مغولان کاسته شد و این به سبب تأثیر فرهنگ مردم ایران و اسلام و نیز هوشیارى و سیاست وزراى لایق و شایسته اى نظیر خواجه نصیرالدین طوسى بود. حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملّت در دستگاه مغولان، در پیشرفت علم و جلوگیرى مغولان وحشى از تخریب و آتش سوزى مراکز فرهنگى و کتابخانه ها، نقش بسزایى ایفا کرد؛ دانشمندانى که در انجام این مهم از آبروى خویشتن سرمایه گذاشتند و هم چون شمع سوختند.
تأثیر متقابل علامه حلی و حاکمان مغول
علامه حلى شهرت جهانى داشت و آوازه او به تمام نقاط رسیده بود. حاکم عصر وى سلطان محمد اولجایتو یکى از پادشاهان مغول بود که از سال ۷۰۳ تا ۷۱۶ق در ایران بر متصرفات مغول حکومت مى کرد.
اولجایتو در سال ۷۰۴ق در پنج فرسخى ابهر در سرزمینى سرسبز که رود کوچک ابهر و زنجان رود از آنجا سرچشمه مى گیرد، شهر «سلطانیه» را تأسیس کرد. بناى شهر ده سال طول کشید و در سال ۷۱۳ ق شهرى بزرگ داراى ساختمان و بناهاى بسیار زیبا به وجود آمد. در آنجا قصرى براى خویش ساخت و مدرسه بزرگى شبیه مدرسه مستنصریه بغداد بنیان گذارى و از هر سو مدرسان و علماى اسلام را دعوت کرد.
نوشته اند در یکى از روزها سلطان در پى ناراحتى شدید از روى خشم یکى از زنانش را در یک مجلس سه طلاقه کرد! پس از مدتى پشیمان شد و از دانشمندان سنّى مذهب دربارى از حکم چنین طلاقى سؤال کرد. آن ها در پاسخ گفتند: آن زن دیگر همسر شما نیست؛ یکى از وزرا گفت: در شهر حله فقیهى است که فتوا به باطل بودن این طلاق مى دهد.
فقیهى را که آن وزیر پیشنهاد داد علامه حلى بود. از این رو سلطان از علامه دعوت کرد و قاصدان به شهر حلّه رفتند و علامه حلى را همراه خود به مرکز حکومت آوردند. هرچند زمان مسافرت علامه به ایران به طور دقیق روشن نیست ولى ممکن است پس از سال هاى ۷۰۵ق به بعد باشد.
علّامه حلی پس از ورود به ایران، در اولین جلسه اى که سلطان تشکیل داد شرکت کرد و بدون توجه به مجلس شاهانه، با برخورد علمى و پاسخ هاى دقیق و محکمى که به سؤالات مى گفت دانشمندان و پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت را به پذیرش نظر خویش ملزم کرد و در خصوص طلاق همسر شاه فرمود: طلاق باطل است چون شرط طلاق که حضور دو شاهد عادل باشد فراهم نبوده است. شاه با خوشحالى از این فتوا، از قدرت علامه حلى در بحث و مناظره، صراحت لهجه، حضور ذهن قوى، دانش و اطلاعاتى که داشت و با شهامت و دلیل هاى روشن صحّت نظرات خویش را ثابت مى کرد خوشش آمد و علاقه وافرى به فقیه شیعى پیدا کرد.[۹]
بذر تشیع
حضور فقیه یگانه عصر علامه حلى در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایى که حاکم مغول براى وى به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین(ع) برخاست. از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعى و علماى مذاهب مختلف برگزار شد. از طرف علماى اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه اى که از علماى شافعى و داناترین آن ها بود برگزیده شد.
علامه حلی با وى در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلافصل مولا على (ع) بعد از رسالت پیامبر اسلام(ص) را ثابت نمود و با دلیل هاى بسیار محکم برترى مذهب شیعه امامیّه را چنان روشن ساخت که جاى هیچ گونه تردید و شبهه اى براى حاضران باقى نماند.
پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، اولجایتو مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشیع وى، در سراسر ایران مذهب اهل بیت(ع) منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین(ع) سکّه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرّفه به نام ائمه مزیّن گردد.[۱۰]
یکى از دانشمندان مى نویسد: اگر براى علامه حلی منقبت و فضیلتى غیر از شیعه شدن سلطان محمد به دست او نبود، همین براى برترى و افتخار علامه بر دانشمندان و فقها بس بود. حال آنکه مناقب و خوبی هاى وى شمارش یافتنى نیست و آثار ارزنده اش بى نهایت است.[۱۱]
نقش مؤثر علامه حلی در ترویج تشیع در ایران
علامه حلى، عارف و فقیه برجسته شیعه، در ایران باقى ماند و حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطّه گذشت. او در این مدت خدمات بسیار ارزنده اى نمود و در نشر علوم و معارف اهل بیت(ع) کوشش فراوان نمود و شاگردان زیادى را تربیت کرد.
علامه حلی چه در شهر سلطانیه و چه در مسافرت ها به دیگر شهرهاى ایران پیوسته ملازم با سلطان بود. به پیشنهاد وى سلطان دستور داد مدرسه سیّارى را از خیمه و چادر، داراى حجره و مدرس آماده کنند تا با کاروان حمل گردد و در هر منزلى که کاروان اقامت کرد خیمه مدرسه در بالاترین و بهترین نقطه منزل برپا شود.[۱۲]
او علاوه بر تدریس و بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنت و تربیت شاگردان، به نوشتن کتاب هاى فقهى، کلامى و اعتقادى مشغول بود؛ چنانکه در پایان بعضى از کتاب هاى خود نگاشته است: این نوشته در مدرسه سیّار سلطانیّه در کرمانشاهان به اتمام رسید. وى کتاب ارزشمند «منهاج الکرامه» را که در موضوع امامت است براى سلطان نوشت و در همان زمان پخش گردید.
علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگى و به اهتزاز درآوردن پرچم ولایت و عشق و محبّت خاندان طهارت(ع) در سراسر قلمرو مغولان در ایران، در سال ۷۱۶ق بعد از مرگ سلطان محمد خدابنده، به وطن خویش سرزمین حلّه برگشت و در آنجا به تدریس و تألیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت.[۱۳]
ارتباط با امام عصر(ع)
درباره ارتباط علامه حلی با امام زمان(ع) نیز مطالبی در منابع نقل شده که با اشاره مختصر بیان می شود.
علامه شوشتری نقل می کند که یکی از علمای اهل سنت کتابی در رد مذهب شیعه نوشته بود و آن را فقط خودش برای شاگردانش و سایر مردمان می خواند و کتاب را در اختیار کسی نمی گذاشت و این هم به خاطر ترس از ردیّه (جواب) نوشتن بر آن کتاب بود.
علامه همیشه سعی می کرد که آن کتاب را به دست آورده و از آن نسخه برداری کند و با دقت در رد آن جواب بنویسد. پس از اصرار فراوان به هر صورت صاحب کتاب رضایت داد که کتاب را فقط یک شب به علامه حلی دهد. علامه همین مدت را هم غنیمت دانسته کتاب را گرفت و شروع به استنساخ کتاب نمود ولی خستگی بر علامه حلی چیره شد و علامه به خواب رفت.
وقتی که بیدار شد از اینکه نتوانسته بود کتاب را استنساخ کند، ناراحت بود ولی چون کتاب را باز کرد دید که تمام کتاب نوشته شده و در پایان چنین نوشته شده است: «کتبه (م ح م د) بن الحسن العسکری صاحب الزمان (ع)»[۱۴]
حکایت دیگر حاکی از این است که علامه حلی شب های جمعه به زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) می رفت و در یک شب جمعه در بین راه با عربی برخورد می کند و پس از طی مسافتی باب صحبت باز می شود.
وقتی که علامه متوجه می شود که شخص عرب، مردی فاضل و صاحب علم است، مشکلات علمی که داشته مطرح می کند و وقتی که مرد عرب فتوایی در رابطه با یکی از مشکلات علامه صادر می کند، علامه در ابتدای امر قبول نمی کند و می گوید که برای این فتوا حدیثی نداریم.
مرد عرب گفت: حدیثی در این باب از شیخ طوسی در تهذیب ذکر شده و شما از کتاب تهذیب از اول فلان مقدار صفحه بشمارید و در فلان صفحه و در فلان سطر این حدیث مذکور است؛ علامه حلی در حیرت و فکر فرو می رود که این شخص کیست؟ سپس از او پرسید آیا در عصر غیبت می توان حضرت صاحب الامر(ع) را ملاقات کرد یا نه؟ مرد دست در دست علامه می گذارد و می فرماید چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست تو است.[۱۵]
وفات
علامه حلی پس از مرگ سلطان محمد خدابنده در سال ۷۱۶ قمری به شهر حله بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام ۲۱ محرم ۷۲۶ق در سن ۷۸ سالگی، در شهر حله وفات یافت و در حرم امیرالمومنین(ع) به خاک سپرده شد.[۱۶]
جمع بندی
علامه حلی یکی از بزرگترین فقها و متکلمان شیعه در قرن هشتم هجری بود که نقش بسیار مهمی در گسترش فقه شیعه و تقویت مبانی اعتقادی این مذهب ایفا کرد. زندگی او نمادی از تعهد، صداقت و اخلاص در راه پاسداری از معارف اهل بیت(ع) است. علامه حلی علاوه بر دانش گسترده، از اخلاق والایی نیز برخوردار بود و به همین دلیل مورد احترام و علاقه مردم و دانشمندان قرار گرفت. زندگی و آثار او الگویی ارزشمند برای همه دانش پژوهان است تا با بهره گیری از روح بلند، ایمان قوی و فضیلت های اخلاقی او، در مسیر رشد و کمال گام بردارند.
پی نوشت ها
[۱] خوانسارى، روضات الجنات، ج۲، ص۲۷۰.
[۲] فارس حسون،مقدمه ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۰.
[۳] علامه حلى، کشف الیقین، ص ۸۰.
[۴] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۷، ص۶۲تا۶۷.
[۵] امین، اعیان الشیعه، ج۵، ص۴۰۲.
[۶] علامه حلی، مقدمه کشف الیقین.
[۷] محقق ثانى، جامع المقاصد، ج۱، ص۲۱.
[۸] شوشترى، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۴۸۰.
[۹] خوانسارى، روضات الجنات، ج۲، ص۲۷۹
[۱۰] شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۷۱
[۱۱] بحرانی، لؤلؤه البحرین، ص۲۲۶
[۱۲] خوانسارى، روضات الجنات، ج۲، ص۲۸۲
[۱۳] امین، اعیان الشیعه، ج۵، ص۳۹۸.
[۱۴] شوشترى، مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۵۷۳.
[۱۵]شوشترى، مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۳۴۷.
[۱۶] شوشترى، مجالس المؤمنین،ج ۱، ص ۵۷۳.
منابع
- خوانسارى، محمد باقر، روضات الجنات، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۹۰ق.
- فارس حسون، ارشاد الاذهان، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۰ ق.
- علامه حلی، کشف الیقین، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، ۱۴۱۱ ق.
- علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء تراث العربی، بی تا.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
- شوشتری، قاضى نور الله، مجالس المؤمنین، تهران، انتشارات اسلامیه، بی تا.
- محقق ثانى، جامع المقاصد، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت (ع)، ۱۴۱۴ق.
- بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین،قم،انتشارات مؤسسه آل البیت (ع)، بی تا.
منابع اقتباس
- کتاب علامه حلی، نوشته محمدحسن امانی، ۱۳۸۳ش، برگزفته از صفحات ۱تا ۱۹۲.
- مقاله ابومنصور جمال الدین، حسن بن یوسف بن مطهر حلی (علامه حلی)، سایت پژوهشکده باقرالعلوم(ع).