سید حسن مدرس، شخصیت برجسته ای در تاریخ معاصر ایران است که به دلیل پایبندی به اصول اخلاقی، مبارزه با استبداد و استعمار و ساده زیستی شهرت یافته است. وی با اتخاذ رویکردی قاطع در مقابل ظلم و ستم، الگویی از مقاومت و پایداری را برای نسل های بعدی به نمایش گذاشت.
مدرس که به عنوان یک روحانی شیعه و سیاستمدار شناخته می شد، با بهره گیری از دانش دینی و آگاهی سیاسی، توانست به یکی از مهمترین منتقدان رژیم پهلوی تبدیل شود. تبعید به روستای ربذه خواف و شهادت مظلومانه وی، گواهی بر استواری اعتقادات و پایبندی او به اصول اخلاقی است.
نسب، ولادت و تحصیلات
شهید سید حسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه ای که مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از سی و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبی(ع) می رسد. یکی از طوایفی که مدرس گل سرسبد آن به شمار می رود، طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند.
پدرش سید اسماعیل طباطبائی که از این طایفه محسوب می گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره ای قطع نکند، تصمیم گرفت از طریق ازدواج، پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده و سنت حسنه صله ارحام را احیا کند.
به همین علت دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت، فرزندی بود که به سال ۱۲۷۸ ق. چون چشمه ای پاک در کویر زواره جوشید. پدر، وی را حسن نامید. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر می بردند تا آنکه حادثه ای [۱] موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال ۱۲۹۳ به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند.
این در حالی بود که میرعبدالباقی قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیت های علمی و تبلیغی مشغول بود.[۲] سیدعبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه ای سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود. زمانی که سیدعبدالباقی دارفانی را وداع گفت، مدرس چهارده ساله بود.[۳]
سید حسن مدرس در سال ۱۲۹۸ق. به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد.[۴] ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملامحمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت، حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایی است.[۵]
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمدباقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد.
شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربی نگاشته، آورده است. وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان ۱۳۱۱ ق وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلی اصفهانی هم حجره گردید.
مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی، سیدمحمد صادق طباطبائی، شیخ عبدالکریم حائری، سید هبه الدین شهرستانی و سیدمصطفی کاشانی ارتباط داشت و مباحثه های دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلی کازرونی انجام می داد.
مدرس به هنگام اقامت در نجف، روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار می پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر، به سال ۱۳۱۸ق (در سن چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید.
تدریس و رسیدگی به معیشت طلاب
سید حسن مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه و دیدار با بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وی صبح ها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید سید حسن مدرس)، درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ، درس منطق و شرح منظومه می گفت و در روزهای پنجشنبه، طلاب را با چشمه های زلال حکمت نهج البلاغه آشنا می نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت. وی همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال، با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد.
سید حسن مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آن ها رسیدگی می کرد و متولیان را تحت فشار قرار می داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیرمنطقی، بر گروهی سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت سید حسن مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجرای نقش مکارانه خود ناکام ماندند.[۶]
آیه الله شهید سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیه الله العظمی مرعشی نجفی(ره) تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است که از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است.[۷]
آیه الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینی در مصاحبه ای اظهار داشته است مرحوم سید حسن مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است؛ زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمی یابد.[۸]
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت، درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپه سالار (شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است. [۹]
وی در ۲۷ تیرماه ۱۳۰۴ ش که عهده دار تولیت این مدرسه گشت برای اینکه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده، و با جدیت افزونتری به کار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه های موقوفه مدرسه، زحمات زیادی را تحمل کرد.
عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستاهای اطراف ورامین رفته و خود قنات های روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می داد و گاه به داخل چاه ها می رفت و در تعمیر آن ها همکاری می کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد، هیچ ابایی نداشت.[۱۰] در این مدرسه شخصیت هایی چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانی، آیه الله سیدمرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام )، شیخ محمدعلی لواسانی و… تربیت شدند.[۱۱]
پژوهش و تالیفات
سید حسن مدرس در اصفهان و در سنین جوانی کتابی تحقیقی در فقه و اصول نگاشت که مقام فقهی او را به ثبوت می رساند. از آن شهید رساله ای در فقه استدلالی به جای مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی کنند، تصدیق می نمایند که در صورت تکمیل، این کتاب هم تراز کتاب مکاسب شیخ انصاری است.[۱۲]
سید حسن مدرس اولین کسی بود که تدریس نهج البلاغه را در حوزه های علمیه رسمی کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزا آقاعلی شیرازی استاد شهید مطهری و آیه الله العظمی بروجردی نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند.
از کارهای مهم و درخور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیری جامع برای قرآن بود که علاوه بر جمع آوری تفاسیر خطی و چاپی عده ای از دانشمندان را برای نیل بدین مقصود به همکاری دعوت نمود و در صورتی که این طرح تفصیلی جامع به اجرا در می آمد، روشی بسیار عالی و سبکی تازه و عمیق بود. سید حسن مدرس مدت ها فلسفه تدریس می کرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف برای عده ای از مأموران قلعه ای که در آن به سر می برد، مثنوی را تفسیر می کرد.[۱۳]
آثار قلمی سید حسن مدرس به شرح زیر است:
- علیقه بر کفایه الاصول آخوند خراسانی
- رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکوری بتازگی انتشار یافته است
- رساله ای در ترتب (در علم اصول فقه)
- رساله ای در شرط متأخر (در اصول)
- رساله ای در عقود و ایقاعات
- رساله ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه
- کتاب حجیه الظن (در اصول)
- شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری
- حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیه الله شیخ محمد رضا نجفی مسجدشاهی
- دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی
- رساله ای در شرط امام و مأموم
- کتابی در باب استصحاب (در علم اصول)
- کتاب احوال الظن فی اصول الدین
- شرح روان بر نهج البلاغه
- اصول تشکیلات عدلیه با (همکاری دیگران)
- زندگینامه «خودنوشت» که برای روزنامه اطلاعات فرستاده است
فعالیت های سیاسی سید حسن مدرس
۱) مبارزه با بی عدالتی و استبداد حاکم اصفهان
پس از شکست کامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در رأس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر، مخارج قوا و خساراتی را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود، به عنوان غرامت از مردم اصفهان آن هم با ضربات شلاق طلب نمود.
سید حسن مدرس که در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود، با شنیدن این خبر به شدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است، پس در صلاحیت مجتهد می باشد و آن ها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه، مردم را کتک می زنند.[۱۴]
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع، دستور بازداشت و تبعید سید حسن مدرس مبارز را صادر کرد؛ اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید، کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را به شدت نگران کرد و خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری، در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدید نظر کرد و سید حسن مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم که می گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
۲) حضور قدرتمند در صحن مجلس
در اصل دوم متمم قانون اساسی ایران، پیش بینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیأتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل، در هر مرتبه باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تأیید و امضای آن ها برسد.
در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید، شهید سید حسن مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه که از مجلس دوم گذشت، در تاریخ ۲۸ ذیحجه ۱۳۲۸ ق در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم، به ایراد نطق پرداخت.
وقتی که سید حسن مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت، بعضی فکر می کردند او یک روحانی معمولی است و باور نمی کردند که این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس کرباس، بزودی تمام امور را به دست گیرد و کسی حریفش نشود.
۳) ایستادگی در برابر اولتیماتوم ننگین روسیه
موقعیت حساس ایران و بی کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان، شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید سید حسن مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید.
یکی از این موارد، در اوایل قرن بیستم بود که ایران با دخالت های روسیه و انگلیس روبرو شد. یکی از این دخالت ها، اولتیماتوم ننگین روسیه در سال ۱۳۲۹ هجری قمری بود که خواستار اخراج مستشار مالی خارجی، شوستر، شده بود.[۱۵] سید حسن مدرس و محمد خیابانی به همراه دیگر روحانیون و مردم به شدت با این اولتیماتوم مخالفت کردند.[۱۶]
با شروع جنگ جهانی اول، روسیه و انگلیس به بهانه حفظ منافع خود، بی طرفی ایران را نقض کرده و به خاک ایران تجاوز کردند. در مقابل این تجاوز، گروهی از نمایندگان مجلس و روحانیون، از جمله سید حسن مدرس، به رهبری نظام السلطنه مافی، دولت موقت تشکیل دادند و به مقابله با نیروهای متجاوز پرداختند.[۱۷]
سید حسن مدرس به عنوان یکی از چهره های شاخص این مقاومت، پس از شکست موقت، به همراه دیگر همراهانش عازم قلمرو عثمانی شد. در آنجا نیز به فعالیت های سیاسی و مذهبی ادامه داد و با شخصیت های مهم آن کشور دیدار و گفتگو کرد و در راستای حفظ استقلال ایران و وحدت مسلمانان تلاش نمود.[۱۸][۱۹]
۴) مخالفت با قرارداد ننگین وثوق الدوله
یکی از مهمترین رویدادهای مبارزاتی سید حسن مدرس، مخالفت قاطع او با قرارداد ننگین وثوق الدوله بود. این قرارداد که در سال ۱۲۹۹ شمسی به صورت محرمانه با انگلیس امضا شد، استقلال مالی و نظامی ایران را به شدت تهدید می کرد. مدرس با درایت و بصیرت خاص خود، خطرات این قرارداد را تشخیص داده و با تمام توان در برابر آن ایستادگی کرد.
تلگراف های فاش شده نشان می دهد که مدرس از سوی انگلیس به عنوان یکی از مهمترین مخالفان این قرارداد شناسایی شده بود.[۲۰] او با رهبری مخالفت ها در مجلس، توانست جلوی تصویب این قرارداد زیانبار را بگیرد و به نوعی بزرگترین قدرت استعماری آن زمان یعنی انگلیس را شکست دهد.[۲۱]
با این حال، انگلیس دست از تلاش برای نفوذ در ایران برنداشت. آنها با حمایت از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به دنبال تضعیف نیروهای ملی و مذهبی به ویژه روحانیون، از جمله سید حسن مدرس بودند. مدرس نیز با هوشمندی خود به این توطئه پی برد و پس از کودتا دستگیر و تبعید شد. با این حال، او همچنان به مبارزه خود ادامه داد و پس از مدتی کوتاه، کودتا شکست خورد.[۲۲][۲۳]
۵) ایستادگی در مقابل رضاخان
یکی از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود، طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است. وی سعی داشت امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید سید حسن مدرس بدون آنکه از تشکیلات عنکبوتی رضاخان هراسی به دل راه دهد، با قدرت معنوی فوق العاده ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد و در جلسه ۱۴۸ دوره چهارم مجلس که مصادف با ۱۲ مهر ۱۳۰۱ بود، طی نطقی علیه رضاخان اظهار داشت: در وضع کنونی، امنیت مملکت در دست کسی است که اغلب ما از دست او راضی نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده بر کنارش کنیم.[۲۳]
رضاخان برای فریب مردم و عملی ساختن برنامه های استعمار، آرزوی موهوم جمهوری خواهی را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیاری نمود. این حرکت به ظاهر مردمی و در باطن ضد استقلال و هویت فرهنگی ایران بنا به تصمیم انگلستان جهت تمرکز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود.
سید حسن مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد و در صدد چاره برخاست. تدین که از طرفداران جدی رضاخان بود، سعی کرد به هنگام سخنرانی سید حسن مدرس در مخالفت با جمهوری، نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج کند که موفق نشد ولی در خارج جلسه و هنگام تنفس، شخصی به نام حسین بهرامی معروف به احیاء السلطنه پس از مشاجره ای لفظی به تحریک تدین بر گونه سید حسن مدرس سیلی محکمی نواخت.
صدای این سیلی که به گونه مجتهدی آگاه برخورده بود، چون تندر در تهران پیچید و مانند کبریتی که به انبار باروت برسد، انفجاری در شهر به وجود آورد و انبوهی از مردم مسلمان به سوی مجلس روانه شدند. طرفداران رضاخان با درماندگی، رضاخان را از راهی مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید سید حسن مدرس با آرامش کامل به میان مردم آمد و از بیداری و آگاهی آنان تشکر کرد.
فریادهای رعدآسای مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان که این حرکت را شکستی مفتضحانه برای خود دید در روز ۱۸ فروردین ۱۳۰۲ ش به حالت قهر به بومهن (واقع در ۴۰ کیلومتری تهران) رفت. بعد از رفتن وی، مزدوران رضاخان مجلس را تهدید کردند که باید سردار سپه را برگردانند و شایعه کردند در غیر این صورت کودتا می شود؛ ولی شهید سید حسن مدرس به نمایندگان دلداری داد و گفت: نترسید که او نمی تواند کودتا کند.[۲۴]
ولی اکثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نکرده، گروهی را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیأتی دوازده نفری به سرپرستی مصدق السلطنه مأمور اجرای این کار شدند.[۲۵] پس از بازگرداندن رضاخان، با حیله ای که گروهی از نمایندگان تدارک دیده بودند، شهید سید حسن مدرس را به بهانه آنکه رضاخان می خواهد از در دوستی درآید، در منزل قوام السلطنه معطل کردند و در غیاب او، مجلس با ۹۲ رأی به سردار سپه اظهار تمایل کرد.
در مجلس پنجم و در حالی که مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهای زیادی به مدرس و یارانش وارد می آمد، سید حسن مدرس تنها راه چاره را مطرح کردن مسأله استیضاح دانست و در هفتم مرداد ۱۳۰۳ با مقدمه ای ماهرانه و به دور از خشونت و جدل، جنایات رضاشاه را افشا کرد و متن استیضاح را که به امضای وی و تنی چند از یاورانش رسیده بود، قرائت نمود؛ ولی به دلیل جنجال و هیاهویی که طرفداران رضاخان و گروهی اراذل و اوباش به راه انداختند، استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب تری موکول گردید.
در دوره ششم مجلس، سید حسن مدرس ریاست سنی مجلس را عهده دار بود. در این مقطع، مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس می رفت و بیشتر مشغول تدریس بود و وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی سید حسن مدرس خاموش نخواهد شد، تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده بازو و کتف سید حسن مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از ۶۴ روز، سلامتی خود را بازیافت و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۵ در مجلس حاضر شد.
با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۷، رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود سید حسن مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری کند و به همین دلیل انتخاباتی کاملا فرمایشی برگزار کرد. به نحوی که حتی یک رأی به نام سید حسن مدرس از صندوق ها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت: (اگر) ۲۰ هزار نفر از مردمی که در دوره گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند، پس آن یک رأی را که خودم به خودم دادم چه شده است؟!
شهادت سید حسن مدرس
سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با سید حسن مدرس داشت، در پی فرصتی می گشت تا زهر خود را بریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح، به منزل سید حسن مدرس رفت و پس از ضرب و شتم اهل خانه و مرحوم مدرس، وی را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند.
آن شهید والامقام دوران تبعید را علیرغم اوضاع مشقت بار با روحیه ای با نشاط و چهره ای ای ملکوتی سپری کرد.[۲۶] آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالی غروب ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ ق مطابق با دهم آذر ۱۳۱۶ ش، سه جنایتکار خبیث به نام های جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد سید حسن مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او خوراندند و چون دیدند سم اثر نکرد، عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مزار این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت می باشد.
جمع بندی
شهید سید حسن مدرس، یکی از شخصیت های برجسته تاریخ معاصر ایران است که به دلیل پایبندی به اصول اخلاقی و ساده زیستی و مبارزه با استبداد و استعمار شهرت یافته است. وی پس از تحصیلات حوزوی در اصفهان و نجف، به یکی از فقها و چهره های شاخص سیاسی ایران تبدیل شد. او با ورود به مجلس شورای ملی، به عنوان ناظر شرعی قوانین، نقش مؤثری در مبارزه با استبداد و استعمار ایفا کرد. مخالفت با قرارداد ننگین وثوق الدوله، ایستادگی در برابر اولتیماتوم روسیه و مبارزه با دیکتاتوری رضاشاه، از جمله مهمترین اقدامات شهید مدرس بود.
پی نوشت ها
[۱] محیط طباطبائی، طفولیت مدرس، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر ۱۳۲۱
[۲] عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۶
[۳] سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۲۱
[۴] سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۲۱
[۵] عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۶۰ و ۱۶۱
[۶] مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۹ و ۲۱۳؛ دکتر علی مدرسی، مدرس شهید نابغه ملی ایران، ص ۴۵ و ۴۷؛ عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۳۰
[۷] حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس، ص ۱۲۹
[۸] مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص ۴۲
[۹] یادنامه شهید مدرس، ص ۷۴
[۱۰]عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۳۳
[۱۱]ابوالفضل شکوری، مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، (مندرج در کتاب مدرس، ج ۲)
[۱۲]یادنامه شهید مدرس، ص ۵۷ و ۵۸
[۱۳]مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۶۸
[۱۴] عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۹
[۱۵] رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، دو مبارز مشروطه، ص ۲۰۶ و ۲۰۷
[۱۶]کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۴۸۸
[۱۷]حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۲۴ و ۱۲۵
[۱۸]حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۴۰ و ۱۴۱
[۱۹] عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۴۲
[۲۰]مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، مقدمه
[۲۱] مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۰۳
[۲۲] متن کامل این نامه ها در کتاب مدرس قهرمان آزادی آمده است
[۲۳] محمد ترکمان، مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شورای ملی، ج اول، ص ۳۲۷ و ۳۲۸
[۲۴] مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، بخش خاطرات، ص ۲۲۴
[۲۵] دکتر حسن آیت، چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص ۴۰
[۲۶] حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ص ۷۸
منبع اقتباس: ماهنامه امید انقلاب، شهید سید حسن مدرس، آذر ۱۳۸۷؛ شماره ۳۹۶