مسلمانان در طول تاریخ برای زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از کشورهای مختلف دور و نزدیک بار سفر بسته تا قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را از نزدیک زیارت کنند. زیارت قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از سیره همه مسلمانان از صدر اسلام تا امروز محسوب می گردد. این سیره حسنه تا زمان ظهور فرقه وهابیت هیچ مانع و مشکلی نداشته است.
شبهه وهابیت
وهابیت سفر برای زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را حرام و موجب شرک می داند. بن باز مفتی اعظم وهابیت می گوید که به سوی هیچ قبری حتی به سوی قبر نبی نباید قصد سفر شود. [۱]
محمد بن عبدالوهاب می گوید کسی که به مدینه سفر می کند قصد سفر باید برای مسجد النبی باشد و بعد از رسیدن به مسجد، مردان می توانند قبر نبی را زیارت کنند اما زنان حق زیارت را ندارند.[۲]
پاسخ شبهه
این شبهه متوجه تمام کسانی است که برای زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد سفر می کنند. لبه تیز این شبهه وهابیت بیشتر متوجه مذهب شیعه است. ما در اینجا سعی نموده که بر طبق آرای علمای اهل سنت به این شبهه پاسخ داده شود:
این عقیده وهابیها مخالف با احادیثی است که از شخص پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص زیارت آن حضرت نقل شده است. افزون بر آنچه که بر جواز بلکه بر استحباب زیارت قبور در شبهات مربوطه نقل شده، در اینجا به احادیث و سخنان برخی از علمای اهل سنت اشاره می کنیم که بر استحباب زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دلالت دارد و از باب ملازمه سفر به سوی قبر آن حضرت نیز مستحب خواهد بود.
۱. در برخی از روایات نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند هرکسی بعد از وفاتش او را زیارت کند گویا او را در زندگی اش زیارت کرده است و هر کی با او بیعت نکرده و بعد از وفاتش به مدینه رفته و قبر آن حضرت را زیارت کند گویا با او بیعت نموده است و هر کی رکن اسود را ببوسد مثل این است که با خدا بیعت کرده است.[۳]
این حدیث بی هیچ شکی استحباب را برای سفر زیارت قبر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ثابت میکند؛ زیرا پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زیارت قبر خود را مانند زیارت در حال حیات خود قرار داده و بین این دو نوع زیارت هیچ تفاوتی قائل نشده است.
افزون بر آن بیعت با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از وفاتش با زیارت قبر آن حضرت تحقق پیدا می کند. بنابراین ممکن نیست زیارتی که باعث این همه برکات می شود، سفر برای آن حرام یا بدعت و شرک باشد. این وهابیت است که با این حدیث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مخالفت نموده و سفر به سوی زیارت قبر پیامبر اسلام را حرام و شرک دانسته است.
۲. مجیر الدین حنبلی با استناد به سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید اگر برای کسی زیارت آن حضرت امکان ندارد، پس باید قبر حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) را زیارت کند… . این عالم حنبلی آدابی را برای زیارت قبر حضرت ابراهیم(علیه السلام) بیان می کند و می گوید هر که زیارت قبر ابراهیم خلیل(علیه السلام) را قصد کند باید از گناه جدا شده و در برابر خدا توبه نصوح انجام داده و سپس زیارت حضرت خلیل را نیت نموده و به سوی آن حرکت کند و در مسیر راه بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و سلم) و بر همه انبیا (علیه السلام) بسیار صلوات بفرستد و بعد از رسیدن به زیارت در زمان داخل شدن به مسجد بگوید: «بسم الله اللهم صل على محمد و افتح لی أبواب رحمتک» و دو رکعت نماز تحیت بخواند و سپس در برابر قبر حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) بایستد و از خدا طلب بخشش نماید و بر پیامبر خدا محمد (صلی الله علیه و سلم) درود بفرستد و سپس بگوید: «السلام علیک أیها النبی ورحمه الله وبرکاته أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأن محمداً عبده و رسوله و إنک عبدالله و رسوله و خلیله جزاک الله عنا خیراً کما هو أهله ثم یقول صلوات الله البر الرحیم و الملائکه المقربین و الأنبیاء و المرسلین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین من أهل السماوات وأهل الأرضیین علیک یا أبا الأنبیاء».[۴]
این حدیث که از پیامبر گرامی اسلام نقل شده به وضوح استحباب قبر آن حضرت را ثابت می کند و حتی به صراحت می فرماید هرکسی اگر توان رفتن به زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارد به زیارت قبر ابراهیم خلیل (علیه السلام) برود و معنای آن این است که در صورت توان لازم است که به زیارت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته و آن را زیارت کند و این دلیل روشن بر استحباب سفر برای زیارت قبر پیامبر اسلام است.
۳. کمال الدین سیواسی عالم و فقیه حنفی معتقد است کسی که برای زیارت مسجد النبی سفر میکند درمسیر راه باید درود و سلام بر پیامبر را زیاد کند و بهتر است که از همان ابتداء سفر زیارت قبر پیامبر اسلام را جداگانه نیت کند؛ زیرا در این کار تعظیم و اجلال پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) میباشد.
او در تایید این عقیده خود سخنی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که آن حضرت فرمود هر کسی به زیارت او رود و قبرش را زیارت کند شفاعتش در روز قیامت بر او واجب می گردد،. و سپس به آداب زیارت مثل غسل کردن و پوشیدن لباس پاک و نو سفارش می کند و می گوید بعد از نزدیک شدن به مدینه بهتر است با پای پیاده مسیر را ادامه داده و در هنگام دخول در ضمن رعایت احترام و ادب با خشوع و تواضع بگوید: «باسم الله رب أدخلنی مدخل صدق اللهم افتح لی أبواب رحمتک وارزقنی من زیاره رسولک (صلی الله علیه و سلم) ما رزقت أولیاءک وأهل طاعتک واغفر لی وارحمنی یا خیر مسئول».[۵]
این عالم حنفی به صراحت میگوید که به احترام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بهتر است از ابتدای سفر، زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد شود و روایتی که شفاعت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر زیارت قبر آن حضرت مترتب می کند این مطلب را تاکید می کند که باید برای به دست آوردن شفاعت آن حضرت سفر انجام بگیرد.
از آنچه بیان شد سفر برای زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام نه تنها جایز بلکه مستحب است و مانند سفری کسی است که در حال حیات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بخواهد به زیارت آن حضرت برود. و نیز با سفر به زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شفاعت آن حضرت نصیب زائر می گردد و چه چیزی از شفاعت پیامبر گرامی اسلام برای یک مسلمان بهتر است؟ بنابراین سفر به سوی زیارت قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جهاتی متعددی مستحب بوده و هیچ شائبه ای از شرک و گناه در آن دیده نمی شود.
حرمت سفر برای زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی وهابیت بهانه است بلکه آنان در حقیقت اصل زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر نمی تابند. هرچند وهابی ها اظهاراتی مبنی بر جواز زیارت قبور دارند، لکن در عمل مانع از زیارت قبور میشوند. محمد بن عبدالوهاب در آغاز فعالیت خود به بهانه اینکه قبور اولیاء و پیامبران توسط مسلمانان زیارت می شد، مسلمانان را قتل عام نمود و به اصطلاح خود، غزوات را علیه مسلمانان راه انداخت و آنان را متهم به عبادت قبور به جای خدا کرده و خون و مال و ناموس شان را مباح اعلام کرد.[۶]
نظر وهابیان مبنی بر اینکه آنان اصل زیارت را هم قبول ندارند، از عقیده آنان در باره سفر به سوی زیارت به دست می آید؛ زیرا آنان بدون هیچ دلیل قانع کننده ای سفر به سوی زیارت قبر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و قبرهای انبیا و اولیا را حرام و بدعت دانسته و آن را شرک می شمارند. اگر زیارت قبور جایز باشد هیچ دلیلی نمیتواند سفر به سوی زیارت را منع کرده، آن را به بدعت و حرام تبدیل کند. بنابراین اگر خود زیارت بدعت و حرام نباشد و از نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب هیچ محذور شرعی نداشته باشد، پس سفری که هیچ شائبه حرمت و بدعتی در آن نیست، هیچ دلیلی وجود ندارد که با قصد زیارت، به کار حرام و امر غیر مشروع تبدیل شود. پس معلوم میشود که از نظر آنان خود زیارت مشکل دارد که سفر به سوی آن را حرام و بدعت میدانند.
نتیجه گیری
از آنچه بیان شد این شبهه وهابیت درباره سفر برای زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیهو اله و سلم) نه تنها حرام، بدعت و شرک نیست بلکه بر طبق احادیث نبوی و آرای علمای اهل سنت یک امر مستحب است. بنابراین این وهابیت است که خود را در برابر احادیث نبوی و آموزه های مسلم اسلام قرار داده و مسلمانان را به خاطر سفر شان برای زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیهعو آله و سلم) تکفیر می کند.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . فتاوی مهمه، ص ۱۰۴.
[۲]. فتاوی مهمه، ص ۱۰۴.
[۳] . فضائل مکه والسکن فیها، ص ۳۷.
[۴] . الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل، ج ۱، ص ۵۷.
[۵] . شرح فتح القدیر ج۳ ص۱۸۰.
[۶]. رک: تاریخ نجد یا روضهالأفکار و الأفهام، ص۹۵-۲۰۳؛ عنوانالمجد فی تاریخ نجد،ج ۱، ص ۴۵ – ۱۸۰.
منابع
۱. ابو سعید الحسن بن یسار البصری، فضائل مکه والسکن فیها، مکتبه الفلاح – الکویت – ۱۴۰۰، تحقیق: سامی مکی العانی.
۲. بن باز، عبدالعزیز بن باز، – محمد بن صالح العثیمین، فتاوی مهمه ، ص۱۰۴، ریاض، دارالعاصمه، اول، ۱۴۱۳ق ، محقق: ابراهیم الفارس.
۳. سیواسی، کمال الدین محمد بن عبد الواحد ، شرح فتح القدیر، دار الفکر ، بیروت، چ۲، بیتا.
۴. مجیر الدین الحنبلی العلیمی، الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل، مکتبه دندیس، عمان ، ۱۴۲۰هـ- ۱۹۹۹م، تحقیق: عدنان یونس عبد المجید نباته.
۵. نجدی حنبلی، عثمان بن عبدالله بن بشر، عنوانالمجد فی تاریخ نجد، ریاض ، مطبوعات داره الملک عبدالعزیز، چ۴، ۱۴۰۲ق./۱۹۸۲م.
۶. نجدی، حسین بن غنام، تاریخ نجد یا روضهالأفکار و الأفهام، بیروت، دارالشروق، چ۴، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م. تحریر و تحقیق: ناصرالدین اسد.