کندن درب قلعه خیبر

۱۳۹۵-۰۵-۲۴

2224 بازدید

مقدمه

یکی از فضائل بی نظیر امیرمؤمنان علیه السلام که هیچ شخص دیگری در آن شریک نیست، قضیه کندن قلعه خیبر توسط آن حضرت است. برجستگی و اهمیت این فضیلت از آن جا آشکار می شود که بدانیم لشکر اسلام چندین روز پشت دروازه این قلعه متوقف ماندند و فرماندهان مسلمان یکی از پس دیگری برای فتح این قلعه هجوم می آوردند؛ اما شکست خورده، درمانده و دست از پا درازتر به لشکرگاه برمی گشتند.

از جمله این فرماندهان ابوبکر و عمر بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست آن ها داد تا قلعه را فتح و شادی را به اردوگاه اسلام بیاوردند؛ اما هر دوی آنان نرسیده به دروازه قلعه شکست خورده و با فرار خود نا امیدی و سرشکستگی را در میان مسلمانان افزایش دادند.

فرار ابوبکر از جنگ

حاکم نیشابوری در المستدرک می نویسد:

 أَخْبَرَنَا أَبُو قُتَیْبَهَ سَالِمُ بْنُ الْفَصْلِ الآدَمِیُّ بِمَکَّهَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی شَیْبَهَ، ثنا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَی، عَنِ الْحَکَمِ، وَعِیسَی، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِی لَیْلَی، عَنْ عَلِیٍّ، أَنَّهُ قَالَ: یَا أَبَا لَیْلَی أَمَا کُنْتَ مَعَنَا بِخَیْبَرَ؟ قَالَ: بَلَی وَاللَّهِ کُنْتُ مَعَکُمْ، قَالَ: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ بَعَثَ أَبَا بَکْرٍ إِلَی خَیْبَرَ، فَسَارَ بِالنَّاسِ وَانْهَزَمَ حَتَّی رَجَعَ “. هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ

از أبو لیلی نقل شده است که امیرمؤمنان علیه السلام به او گفت: ای ابو لیلی ! آیا در خیبر با ما نبودی؟ گفت: بلی به خدا سوگند همراه شما بودم. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله ابوبکر را به سوی خیبر فرستاد، او همراه مردم رفت و شکست خورده برگشت. سند این روایت صحیح است؛ اما بخاری و مسلم نقل نکرده اند.[۱]

شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک گفته است که سند این روایت صحیح است.

فرار عمر از جنگ

 أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَحْبُوبِیُّ بِمَرْوَ، ثنا سَعِیدُ بْنُ مَسْعُودٍ، ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی، ثنا نُعَیْمُ بْنُ حَکِیمٍ، عَنْ أَبِی مُوسَی الْحَنَفِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: ” سَارَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إِلَی خَیْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ، وَبَعَثَ مَعَهُ النَّاسَ إِلَی مَدِینَتِهِمْ أَوْ قَصْرِهِمْ، فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ یَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءُوا یُجَبِّنُونَهُ وَیُجَبِّنُهُمْ، فَسَارَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ” الْحَدِیثُ. هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ

 حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ سَلْمَانَ الْفَقِیهُ، بِبَغْدَادَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ، ثنا الْقَاسِمُ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا مَعْقِلُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دَفَعَ الرَّایَهَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِلَى عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَیُجَبِّنُونُهُ» هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ “[۲]

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله به خبیر رفت، هنگامی که به آن جا رسید، عمر را به همراه مردم به سوی شهر و یا قصر اهل خبیر فرستاد، عمر جنگید؛ اما طولی نکشید که عمر و همراهانش شکست خوردند. وقتی برگشتند، مردم عمر را به ترسیدن متهم می کردند و عمر آن ها را متهم می کرد. سند این روایت صحیح است؛ اما بخاری و مسلم نقل نکرده اند.

از جابر بن عبد الله نقل شده است که در روز خبیر، رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست عمر داد، پس عمر رفت و برگشت؛ در حالی که یارانش او را متهم به ترس می کردند و او یارانش را. این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد؛ اما او نقل نکرده است.

شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک، صحت این دو روایت را تأیید کرده است.

پیام آور خدا که درود خدا بر او خاندان پاکش باد، وقتی چنین دید، در میان لشکریان آمد و فرمود:

«فردا پرچم را به دست کسی خواهد داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، او کسی است که هیچ گاه پشت به دشمن نکرده و فرار نخواهد کرد و خداوند به وسیله او فتح و پیروزی را نصیب مسلمانان می نماید».

فردای آن روز وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله به میان مسلمانان آمد، فرماندهان مسلمانان با گردن های کشیده چشم به دهان مبارک پیامبر خدا دوخته بودند که این فرمانده لایق چه کسی است که خداوند او را شایسته فتح و پیروزی دانسته است.

تاریخ نویسان شیعه و سنی نوشته اند که امیرمؤمنان علیه السلام در این چند روز گرفتار چشم درد بود و نمی توانست جایی را ببیند. پیامبر خدا هنگامی که در میان انبوه جمعیت امیرمؤمنان علیه السلام را نیافت و از بیماری ایشان با خبر شد، او را خواست و از آب دهان پاک و مبارک خود به چشمان امیرمؤمنان علیه السلام کشید تا اثری از بیماری در چشم آن حضرت دیده نشود.

در روایتی که محمد بن اسماعیل بخاری نقل کرده است، رسول خدا صلی الله علیه وآله در شبی که قرار بود پرچم را به دست مبارک امیرمؤمنان علیه السلام بسپارد، فرمود:

فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خداوند فتح و پیروزی را به دست او نصیب ما می کند، کسی که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند.

حَدَّثَنَا قُتَیْبَهُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِی حَازِمٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی سَهْلُ بْنُ سَعْدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ یَوْمَ خَیْبَرَ: «لَأُعْطِیَنَّ هَذِهِ الرَّایَهَ غَدًا رَجُلًا یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى یَدَیْهِ، یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ»، قَالَ: فَبَاتَ النَّاسُ یَدُوکُونَ لَیْلَتَهُمْ أَیُّهُمْ یُعْطَاهَا، فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّاسُ غَدَوْا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کُلُّهُمْ یَرْجُو أَنْ یُعْطَاهَا، فَقَالَ: «أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ». فَقِیلَ: هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَشْتَکِی عَیْنَیْهِ، قَالَ: «فَأَرْسَلُوا إِلَیْهِ». فَأُتِیَ بِهِ فَبَصَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی عَیْنَیْهِ وَدَعَا لَهُ، فَبَرَأَ حَتَّى کَأَنْ لَمْ یَکُنْ بِهِ وَجَعٌ، فَأَعْطَاهُ الرَّایَهَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى یَکُونُوا مِثْلَنَا؟ فَقَالَ: «انْفُذْ عَلَى رِسْلِکَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ، وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا یَجِبُ عَلَیْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِیهِ، فَوَاللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ بِکَ رَجُلًا وَاحِدًا، خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ یَکُونَ لَکَ حُمْرُ النَّعَمِ»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در جنگ خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که فتح و پیروزی با دست وی نصیب ما گردد؛ او خدا و رسولش را دوست می‌دارد؛ خدا و رسولش هم او را دوست می‌دارند. سهل می‌گوید آن شب لشگریان را خواب نبرد زیرا هر یک انتظار داشت که پرچم به دست او داده شود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: علی کجاست، گفتند: چشمش درد می‌کند، رسول خدا از آب دهانش به چشم او زد و بر وی دعا نمود چشم علی در اثر آب دهان و دعای پیغمبر بهبودی یافت؛ گویی که سابقه مرض نداشته است. آنگاه رسول خدا پرچم را به دست او داد. علی عرض کرد یا رسول‌الله با آنان بجنگم تا (در ایمان و عمل) مثل ما گردند؟ پیامبر فرمود: به سوی آنان حرکت کن و به اسلام دعوتشان بنما و برنامه‌های ما را بر آنها روشن کن، زیرا به خدا سوگند اگر خداوند تنها یک نفر را به وسیله تو هدایت کند برایت بهتر است از شتران سرخ موی.[۳]

فضائل حضرت علی

امیرمؤمنان علیه السلام به فرمان خدا و پیامبرش برای فتح خیبر حرکت و پیش از رسیدن به قلعه دو پهلوان نامدار یهودی یعنی مرحب و برادرش را که هیچ پهلوانی تا آن روز جرأت مقابله با آن ها را نداشت، از سر راه برداشت و سپس در قلعه خیبر را که چهل نفر برای باز و بسته کردن آن نیاز بود، از جا کند و آن را پلی قرار داد بر روی خندقی که پشت در کنده بودند تا سربازان مسلمان از روی آن رده و وارد قلعه شوند.

ارزش این فتح زمانی روشن می شود که بدانیم جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرب درگاه خداوند در این جنگ در خدمت امیرمؤمنان علیه السلام بوده اند و با ایشان همکاری می کرده اند.

احمد بن حنبل در مسند خود با سند صحیح این چنین نقل کرده است:

 حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ شَرِیکٍ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ هُبَیْرَهَ، خَطَبَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، فَقَالَ: ” لَقَدْ فَارَقَکُمْ رَجُلٌ بِالْأَمْسِ لَمْ یَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ، وَلا یُدْرِکُهُ الْآخِرُونَ، کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَبْعَثُهُ بِالرَّایَهِ جِبْرِیلُ عَنْ یَمِینِهِ، وَمِیکَائِیلُ عَنْ شِمَالِهِ لَا یَنْصَرِفُ حَتَّى یُفْتَحَ لَهُ “

از هبیره نقل شده است که حسن بن علی علیهم السلام خطبه خواند و فرمود: شما دیشب مردی را از دست دادید که گذشتگان از او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز به او نخواهند رسید. رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست او داد؛ در حالی که جبرئیل از طرف راست و میکائل از طرف چپ آن حضرت را همراهی می کردند، او باز نمی گشت؛ مگر این که فتح و پیروزی نصیبش می شد.[۴]

احمد محمد شاکر، محقق کتاب مسند احمد سند این روایت را صحیح دانسته است. محمد ناصر الدین البانی نیز این روایت را در کتاب سلسلهء الأحادیث الصحیحه آورده است:[۵]

طبق این روایات امیرمؤمنان علیه السلام خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. جبرئیل و میکائیل خادم امیرمؤمنان علیه السلام است و او را در فتح خبیر یاری کرده اند.

اما ابوبکر و عمر نه خدا و پیامبرش را دوست داشتند و نه خدا و پیامبر برای این دو نفر ارزشی قائل بودند؛ چون اگر چنین بود، آن ها جان خود را فدای راه اسلام می کردند و فرار را بر قرار ترجیح نمی دادند.

جبرئیل و میکائیل نیز تنها خدمت به امیرمؤمنان علیه السلام را برای خود افتخار دانسته اند و آن حضرت را یاری کرده اند؛ اما به ابوبکر و عمر هیچ کمکی نکرده اند.

طرح شبهه

کندن در خیبر توسط حضرت علی علیه السلام از جمله وقایع مشهور تاریخ صدر اسلام است که علمای شیعه و علمای سنی این واقعه را در کتاب های تاریخی و حدیثی آورده اند؛ ولی در مقابل عده ای نیز روایات قلعه در خیبر توسط حضرت علی علیه السلام را منکر شده وآن را غیر واقعی دانسته اند.

از جمله افرادی که طرق این روایات را غیر صحیح دانسته و معتقد هستند تمام روایات قلع خیبر توسط حضرت علی علیه السلام واهی و غیر واقعی است، ابوالخیر محمد بن عبد الرحمن بن محمد السخاوی استاد قسطلانی است. سخاوی بعد از اینکه روایاتی را در این باره از ابن اسحاق، و بیهقی نقل می کند، می گوید: قلت بل کلها واهیه ولذا أنکره بعض العلماء؛ من می گویم تمام طرق این روایات( قلع در خیبر) واهی و غیر واقعی است و بخاطر همین عده ای از علماء منکر شده اند.[۶]

توهین به حضرت علی

همچنین مقرزی در کتاب الامتاع السماع به عده ای نسبت داده است که آنها قلع خیبر توسط حضرت علی عبیه السلام را منکر بودند و این روایت از عوام مردم نقل شده است.

وی گوید: وزعم بعضهم: أن حمل علیّ باب خیبر لا أصل له، وإنما یروى عن رعاع الناس. ولیس کذلک؛  برخی گمان می کنند که حمل باب خیبر توسط علی علیه السلام ریشه و اساسی ندارد زیرا از عوام مردم نقل شده است، درحالی که چنین نیست.[۷]

حلبی نیز در السیره الحلبیه به مسئله انکار سخاوی و بعض علماء که نامشان مشخص نیست، اشاره کرده است. (الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴هـ)، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، ج۲، ص۷۳۷، ناشر: دار المعرفه – بیروت – ۱۴۰۰.)

خلاصه این که افرادی مثل سخاوی و بعضی از علماء اهل سنت که نامشان مشخص نیست منکر قضیه کندن در خیبر توسط حضرت علی علیه السلام شده اند و روایت در این باب را ضعیف و واهی و دروغ دانسته اند.

نقد و بررسی

منکرین کندن خیبر توسط حضرت علی علیه السلام، تمام روایات در این باره را انکار و و پوچ و یا دروغ دانسته اند؛ ولی با بررسی این روایات روشن خواهد شد که چنین چیزی ادعایی بیش نبوده؛ بلکه تعصب و دشمنی آنها نسبت به حضرت علیه السلام را می رساند.

روایات اهل سنت

روایت اول

ابن ابی شیبه روایتی را از جابر بن عبدالله چنین نقل می کند:

 حَدَّثَنَا مُطَّلِبُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ لَیْثٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ فَذَکَرَ ذُنُوبَهُ وَمَا یَخَافُ , قَالَ: فَبَکَى ثُمَّ قَالَ: حَدَّثَنِی جَابِرٌ أَنَّ عَلِیًّا «حَمَلَ الْبَابَ یَوْمَ خَیْبَرَ حَتَّى صَعِدَ الْمُسْلِمُونَ فَفَتَحُوهَا وَإِنَّهُ جُرِّبَ فَلَمْ یَحْمِلْهُ إِلَّا أَرْبَعُونَ رَجُلًا»؛  لیث گوید بر ابی جعفر علیه السلام داخل شدم که گناهانش را و آنچه را که مایه خوف بود را یاد می کرد گفت سپس گریه کرد و فرمود: جابر بر من حدیث کرد که کرد که علی علیه السلام در جنگ خیبر درب قلعه را روی دست بلند کرد، و مسلمانان دسته دسته از روی آن عبور کردند و وارد قلعه شده وآن را فتح کردند و آن درقلعه به این صورت تجربه شده که چهل نفر نتوانستند آن را بلند کنند.[۸]

بیهقی نیز این روایت را از دو طریق از جابر بن عبدالله چنین نقل می کند:

وَأَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الْحَافِظُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْهَیْثَمُ بْنُ خَلَفٍ الدُّورِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی السُّدِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُطَّلِبُ بْنُ زِیَادٍ، عَنْ لَیْثِ بْنِ أَبِی سُلَیْمٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَهُوَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَیْهِ، فَقَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ: ” أَنَّ عَلِیًّا حَمَلَ الْبَابَ یَوْمَ خَیْبَرَ حَتَّی صَعِدَ الْمُسْلِمُونَ عَلَیْهِ، فَافْتَتَحُوهَا، وَأَنَّهُ حَرِبَ بَعْدَ ذَلِکَ فَلَمْ یَحْمِلْهُ أَرْبَعُونَ رَجُلا “، تَابَعَهُ فُضَیْلُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ، عَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ زِیَادٍ، وَرُوِیَ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ ضَعِیفٍ، عَنْ جَابِرٍ، ثُمَّ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ سَبْعُونَ رَجُلا فَکَانَ جُهْدَهُمْ أَنْ أَعَادُوا الْبَابَ؛ لیث بن ابی سلیم از ابی جعفر محمد بن علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: جابر بن عبد اللَّه برایم حدیث کرد که علی (علیه السلام) در جنگ خیبر درب قلعه را روی دست بلند کرد، و مسلمانان دسته دسته از روی آن عبور کردند با اینکه سنگینی آن درب به قدری بود که چهل نفر نتوانستند آن را بلند کنند و نیز گفته که از طریقی دیگر از جابر روایت شده که گفت: سپس هفتاد نفر دور آن درب جمع شدند تا توانستند آن را به جای اولش برگردانند.[۹]

این روایت را علماء دیگر اهل سنت امثال بغدادی، ابن عساکر، عسقلانی، سخاوی، سیوطی، ملاعلی قاری، عاصمی ملکی و عجلونی نیز نقل کرده اند.[۱۰]

روایت دوم

احمدبن حنبل روایتی را از ابی رافع در باره کندن در خیبر توسط حضرت علی علیه السلام این چنین نقل می کند:

 حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أَبِی ثنا یَعْقُوبُ ثنا أَبِی عن مُحَمَّدِ بن إِسْحَاقَ قال حدثنی عبد اللَّهِ بن حسن عن بَعْضِ أَهْلِهِ عن أَبِی رَافِعٍ مولی رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال خَرَجْنَا مع عَلِیٍّ حین بَعَثَهُ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم بِرَایَتِهِ فلما دَنَا مِنَ الْحِصْنِ خَرَجَ إلیه أَهْلُهُ فَقَاتَلَهُمْ فَضَرَبَهُ رَجُلٌ من یَهُودَ فَطَرَحَ تُرْسَهُ من یَدِهِ فَتَنَاوَلَ عَلِیٌّ بَاباً کان عِنْدَ الْحِصْنِ فَتَرَّسَ بِهِ نَفْسَهُ فلم یَزَلْ فی یَدِهِ وهو یُقَاتِلُ حتی فَتَحَ الله علیه ثُمَّ أَلْقَاهُ من یَدِهِ حین فَرَغَ فَلَقَدْ رأیتنی فی نَفَرٍ معی سَبْعَهٌ أنا ثَامِنُهُمْ نَجْهَدُ علی أَنْ نَقْلِبَ ذلک الْبَابَ فما نَقْلِبُهُ

ابن اسحاق از برخی از «ابو رافع»، آزاد شده رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت می کند، روزی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله پرچم اسلام را به دست حضرت علی علیه السّلام داد، همراه آن حضرت به قلعه خیبر نزدیک شدیم، خیبری ها از قلعه بیرون آمدند و حضرت علی علیه السّلام با آنها به نبرد پرداخت. یکی از یهودی ها چابکی کرد و با ضربه ای که به حضرت وارد آورد، سپر از دست حضرتش به زمین افتاد. علی علیه السّلام از فرصت استفاده کرد و در قلعه را از جا برکند و مانند سپری روی سر خود قرار داد و همواره آن در روی سر حضرتش بود و با خیبری ها می جنگید تا خدای تعالی قلعه خیبر را بدست آن حضرت، گشود. سپس آن در را به زمین افکند. پس از آن من و هفت نفر دیگر کنار آن در، آمدیم و هر چه کوشیدیم که آن را از روی زمین بلند کنیم، نتوانستیم.[۱۱]

بیهقی نیز این روایت را چنین نقل کرده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ: حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ بُکَیْرٍ، عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ بَعْضِ أَهْلِهِ، عَنْ أَبِی رَافِعٍ مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قَالَ: ” خَرَجْنَا مَعَ عَلِیٍّ حِینَ بَعَثَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِرَایَتِهِ، فَلَمَّا دَنَا مِنَ الْحِصْنِ خَرَجَ إِلَیْهِ أَهْلُهُ، فَقَاتَلَهُمْ فَضَرَبَهُ رَجُلٌ مِنْ یَهُودَ، فَطَرَحَ تُرْسَهُ مِنْ یَدِهِ، فَتَنَاوَلَ عَلِیٌّ بَابَ الْحِصْنِ فَتَرَّسَ بِهِ عَنْ نَفْسِهِ، فَلَمْ یَزَلْ فِی یَدِهِ وَهُوَ یُقَاتِلُ، حَتَّی فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ، ثُمَّ أَلْقَاهُ مِنْ یَدِهِ، فَلَقَدْ رَأَیْتُنِی فِی نَفَرٍ مِنْ سَبْعَهٍ أَنَا ثَامِنُهُمْ نَجْهَدُ عَلَی أَنْ نَقْلِبَ ذَلِکَ الْبَابَ فَمَا اسْتَطَعْنَا أَنْ نَقْلِبَهُ “

ابن اسحاق از برخی از «ابو رافع»، آزاد شده رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت می کند، روزی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله پرچم اسلام را به دست حضرت علی علیه السّلام داد، همراه آن حضرت به قلعه خیبر نزدیک شدیم، خیبری ها از قلعه بیرون آمدند و حضرت علی علیه السّلام با آنها به نبرد پرداخت. یکی از یهودی ها چابکی کرد و با ضربه ای که به حضرت وارد آورد، سپر از دست حضرتش به زمین افتاد. علی علیه السّلام از فرصت استفاده کرد و در قلعه را از جا برکند و مانند سپری روی سر خود قرار داد و همواره آن در روی سر حضرتش بود و با خیبری ها می جنگید تا خدای تعالی قلعه خیبر را به دست آن حضرت، گشود. سپس آن در را به زمین افکند. پس از آن من و هفت نفر دیگر کنار آن در، آمدیم و هر چه کوشیدیم که آن را از روی زمین بلند کنیم، نتوانستیم.[۱۲]

همین روایت را واقدی، طبری، ثعلبی، ابن کثیر، ابن عساکر، نویری، ذهبی، ابن الوردی، ابن الرجب، هیثمی، ابن حجر عسقلانی، ثعالبی و صالحی شامی نیز نقل کرده اند.[۱۳]

پی نوشت:

[۱] . المستدرک علی الصحیحین ج۳، ص۳۹ المؤلف: أبو عبد الله الحاکم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی الطهمانی النیسابوری المعروف بابن البیع (المتوفى: ۴۰۵هـ)، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۱ – ۱۹۹۰، عدد الأجزاء: ۴.

[۲] . المستدرک علی الصحیحین ج۳، ص۴۰ المؤلف: أبو عبد الله الحاکم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی الطهمانی النیسابوری المعروف بابن البیع (المتوفى: ۴۰۵هـ)، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۱ – ۱۹۹۰، عدد الأجزاء: ۴.

[۳] . صحیح البخاری ج۵ ص۱۳۴ المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲هـ، عدد الأجزاء: ۹.

[۴] . مسند أحمد بن حنبل ج۳، ص۲۴۶ المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: ۲۴۱هـ)، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسه الرساله، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۱ هـ – ۲۰۰۱ م

[۵] . سلسلهء الأحادیث الصحیحهء، ج۵، ص۶۶۰، ح۲۴۹۶

[۶] . السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای۹۰۲هـ)، المقاصد الحسنه فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهره علی الألسنه، ج۱، ص۳۱۳، تحقیق: محمد عثمان الخشت، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۵ هـ – ۱۹۸۵م

[۷] . المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد (متوفای۸۴۵ هـ)،إمتاع الأسماع بما للنبی صلی الله علیه وسلم من الأحوال والأموال والحفده والمتاع،ج۱، ص۳۱۰، تحقیق وتعلیق محمد عبد الحمید النمیسی، ناشر: منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیه ـ بیروت، الطبعه الأولی، ۱۴۲۰ ه ـ ۱۹۹۹م.

[۸] . إبن أبی شیبه الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۶، ص۳۷۴، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۹هـ.

[۹] . دلائل النبوه، ج۴، ص۲۱۲، المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، أبو بکر البیهقی (المتوفى: ۴۵۸هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى – ۱۴۰۵ هـ، عدد الأجزاء: ۷ ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۱۱۱ -، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، لسان المیزان، ج۴، ص۱۹۶تحقیق: دائره المعرف النظامیه – الهند، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م.

السخاوی شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای۹۰۲هـ)، المقاصد الحسنه فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهره علی الألسنه، ج۱، ص۴۷۸، تحقیق: محمد عثمان الخشت، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۵ هـ – ۱۹۸۵م

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۶۷، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعه السعاده – مصر، الطبعه: الأولی، ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م.

ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای۱۰۱۴هـ)، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج۱۱، ص۲۴۵، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۲هـ – ۲۰۰۱م

العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج۳، ص۶۶، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه

العجلونی الجراحی، إسماعیل بن محمد (متوفای۱۱۶۲هـ)، کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی ألسنه الناس، ج۱، ص۴۳۸، تحقیق: أحمد القلاش، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الرابعه، ۱۴۰۵هـ.

[۱۰] . البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۲۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

[۱۱] . الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۶، ص۸، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر.

[۱۲] .  دلائل النبوه، ج۴، ص۲۱۲، المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی، أبو بکر البیهقی (المتوفى: ۴۵۸هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى – ۱۴۰۵ هـ، عدد الأجزاء: ۶

[۱۳] . الواقدی، ابوعبد الله محمد بن عمر بن واقد (متوفای۲۰۷ هـ)، کتاب المغازی، ج۲، ص۱۲۸، تحقیق: محمد عبد القادر أحمد عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۴ هـ – ۲۰۰۴ م. الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۲، ص۱۳۷، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

الثعلبی النیسابوری، ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای۴۲۷هـ)، الکشف والبیان، ج۹، ص۵۱، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۲م.

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، السیره النبویه، ج۳، ص۳۵۹، طبق برنامه الجامع الکبیر

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج۴، ص۱۸۹، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۱۱۰، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳هـ)، نهایه الأرب فی فنون الأدب، تحقیق مفید قمحیه وجماعه، ج۱۷، ص۱۸۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۴م.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۲، ص۴۱۱، و ج۳، ص۶۲۶، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م.

ابن الوردی، زین الدین عمر بن مظفر (متوفای۷۴۹هـ)، تاریخ ابن الوردی، ج۱، ص۱۲۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان / بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۶م

ابن رجب البغدادی، زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدین (متوفای۷۹۵هـ)، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۴۷۸ تحقیق: أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد، ناشر: دار ابن الجوزی – السعودیه / الدمام، الطبعه: الثانیه، ۱۴۲۲هـ.

الهیثمی، ابوالحسن نور الدین علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۶، ص۱۵۲، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷هـ.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۴۷۸، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

الثعالبی، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفای۸۷۵هـ)، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۱، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت.

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیره خیر العباد، ج۵، ص۱۲۸، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

منبع: سایت سنت