آزادی تعقل
درد در هم تنیده کج فهمی و خونهای ریخته شده در کهن اقلیم خاورمیانه بهترین گواه قرائت غلط دینی، توهم ایمانی و خباثت ذاتی جماعت بنیادگرای سیاه پرچم سیاه قلب است. حال آنکه چرا امروز داعش، القاعده، طالبان، بوکوحرام و چندین و چند نام آشنای دیگر سر از مذاهب سنتی اسلامی در آورده و بذر خویش را در خاک اهل جماعت کاشته و هیچ گروه بنیادگرایی با اندیشههای شیعی نه ذاتاً وجود داشته و نه به وجود می آید، خود مهمترین بحث پیرامون این یادداشت است. در پیش درآمد این یادداشت باید به شیوه دریافت و شناخت دین از منظر اهل تسنن و تشیع اشاره کرد. از این حیث که عمدتاً مباحث اجتماعی ِ بس آمد شده در هستی یک مذهب، آن هم مذاهب اسلامی عمدتاً یا ریشه در تاریخ دارد یا عمدتاً مباحث فقهی (البته اگر میان فقاهت احکام و تاریخ الهیات تفاوت قایل بود). بنابراین با گسترش بحث شیوه دریافت و به کار بستن آن خواهیم یافت که اصولاً در مذاهبی که ریشه در تاریخ شورایی یا همان اجماع و خلیفه گری ملموس تر است، به همان میزان نیز قوانین دُگم تری حاکم است. حال آنکه بزرگترین جریان خردگرایی دینی در اسلام (معتزله) از قلب برخی اندیشههای شیعه گری و در تاریخ پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به وجود آمده است. این تقابل همیشگی نقل محض و عقلانیت مطلق از دیرباز نه در اسلام، بلکه در تمامی شاخههای الهیات قدیم و جدید نیز قابل تشخیص و بررسی است. اما بررسیهای بیرونی و گاه درونی از دریافتهای دینی در مذهب تشیع چنین جستاری را برای پژوهشگران به وجود می آورد که اساساً باب تکفیر، دشمنی با عقل و خرد هیچ جایگاهی در درون ِ تشیع ندارد.
عقل مکمل است
در اندیشههای شیعه بر خلاف تفکرات سنی مذهب، عقل مکمل قابل کتمان نبوده و بیشتر با نام سومین اصل تشخیص حقانیت از باطل (در کنار متن مقدس و سنت) مورد احترام و مورد وثوق قرار می گیرد. تا جایی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرماید: «انما یدرک الخیر کله بالعقل و لا دین لمن لا عقل له / تمام خوبیها با عقل به دست میآید و کسی که عقل ندارد، دین هم ندارد»(۱).
نکته جالب دیگری که این تفاوت را پر رنگ تر میکند، بررسی اخبار پیشوایان دینی با وجود عقل است؛ یعنی اگر خبری از اهل بیت(علیهم السلام) پس از تأیید مباحث رجالی با اصول اولیه عقلانی در تضاد باشد، آن خبر از منظر دینی و قرائت دینی خارج می شود. بر خلاف مذاهب فقهی اهل سنت که صرف صحیح بودن روایی یک منبع اطلاعاتی سبب می شود که بدان خبر استناد شود. حتی می بینیم پس از آنکه «امام شافعی» بنیانگذار فقه شافعی میان برخی مفهومات شرعی و عقلی حصار می کشاند، کسانی مانند «ابن ابی الحدید» که جزو روشنفکران معتزلی اهل سنت بوده، به وی تاخته و عمل فقهی او را خالی از قرائت حقیقی می داند. دیگر دلیلی که می توان از طریق آن مذهب تشیع را خالی تر از بنیادگرایی دانست، جدیدتر بودن نظام فقهی و احکامی آن نسبت به ائمه فقهی اهل سنت است. همچنان که «امام صادق (علیه السلام)» به عنوان بنیانگذار فقه جعفری در سالیان پس از حیات برخی ائمه فقهی اهل سنت می زیسته، به همین دلیل احکام مذهب تشیع از دو صراط مترقی تر هستند. نخست آنکه در آن التزام به عقل چالش گر و خرد گرایی بسیار در نظر گرفته شده است و دیگر آنکه اصولاً به بطن جامعه و حقیقیت امروزی ِ زمان نزدیک است. به همین دلیل شیعیان به تکفیرگرایی کمتر رسیده اند؛ زیرا احساس نمیشود به این بازگشت نیازی باشد. البته جز در موارد خاص که حاکم شرع خود از صراط عقلی خارج شده و دست به تکفیر و رجعت به سنت می زند (عالمان انحصارگرای دینی).
منشأ تکفیرسازی
اما این نظام تکفیرسازی از عصر اولیه اسلام تا به امروز به دست اکثریت خلفای اموی و عباسی به وفور قابل یافت و بررسی است. روی دیگر سکه با توجه به سابقه پر فراز و نشیب مذهبی چند امامی در تشیع و گرایشهای فراوان اعتقادی در این مذهب می توان چنین گفت، «تشیع در برابر مخاطرات کثرت گرایی واکسینه شده است»، به همین دلیل هماره فضاهای علمی شیعه مذهب با دگراندیشهای مذهبی راحت تر کنار آمده و اصولاً رو به سمت تکفیر سازی نمی روند. نمونه حقیقی و عینی آن، زندگی «نصر حامد ابوزید» متکلم مصری است. وی پس از ارایه قرائت نوینی از دین و همچنین بررسی جنبههای دیگر هرمنوتیک متن مقدس از سوی برخی استادان دانشگاه الازهر (مهمترین مرجع آکادمیک مذهبی در جهان اهل سنت) به تکفیر متهم شده و به دستور دادگاه شرعی مصر همسر خود را طلاق داده و از سرزمین پدری خود به اروپا هجرت می کند (۲). حال آنکه نمونههای همان تفکر امروز در برخی کشورهای شیعه مذهب همچون کشورمان ایران، درفضاهای آکادمیک و علمی در حال ارایه دیدگاههای خود حتی بر خلاف برخی فهم عوام از آن موضوع هستند، اما هیچ گاه در این حین به تکفیر متهم نشده و راه برای خردگرایی دگراندیشان درون دینی (در فضای آکادمیک) بسته نشده است (۳).
واکسیناسیون علمی
به همین دلیل اهل سنت، از دیرباز دگر اندیشی را در چارچوب دو کلمه «سنت / بدعت» مورد بررسی قرار می دهند. همچنین ورود مسأله «کشف و شهود عرفانی» از طریق ایرانیان به مذهب تشیع و بازتر شدن ورود دیگر اندیشههای مخالف به درون این مذهب، سبب واکسیناسیون بیشتر علمی شده تا جایی که این تلفیق خوشایند سبب آن شده که شیعه نسبت به اهل سنت دارای تسامح دینی بهتری شود. پس اضافه شدن کشف و شهود عرفانی به عقلی که ایرانیان در آن به واسطه معارف پیش از اسلامی چون ستارهشناسی، پزشکى و فلسفه به نوعى بالندگی رسیده و این بار در کنار نقل ِ رد شده از فیلتر عقل و همچنین متن مقدس باعث آن گردیده که اصولا تکفیرسازی قدرت نگرفته و مهم ترین قوه مولد گروههای بنیادگرا ( تکفیر کردن) ساقط گردد. حال با تمام این تفاسیر می توان چنین عدم گرایشی را بیشتر روی همان قرائتهای متفاوت دانست، نه خود نص؛ زیرا در اسلام با به وجود آمدن مفهومی به نام «علم کلام و فلسفه» عمدتاً تمامی نص ها، حتی در برخی موارد نص ِ مقدس قابل بررسی شده اند. اما این قرائت، تأویل و جهان بینیهای شخصی سنتی است که دنیای متفاوتی را از اسلام برای خود و دیگر پابوسان ِ آستان ِ بنیادگرایی تکفیری به وجود می آورد. مهمترین کاراکترهای دینی دگرگون شده از قرائتهای مختلف مذهبی شامل نظام حقوقی، اختلاف در تفسیر متن مقدس، تعریف از مرجعیت جامعه و بحث جهاد است.
جهاد بر پایه سیاست یا دفاع؟
نظام حقوقی به دست آمده از مکاتب فقهی ِ سنتی اسلامی که امروزه با نام اهل سنت گره خورده، اندکی مغشوش و ملتهب است، از آنجا که در هر صورت، مناقشههاى بعدى فقیهان اهل سنت از سویى و محدثان از سوی دیگر، قلمرو معنایى «اجتهاد» یا «رأى» را به مثابه منبعى مستقل در قانونگذارى، بیش از پیش آشکار کرده است. به گونهاى که در این دوره ما با مفاهیم و ابزارهایی چون فتواى صحابى، قیاس، استحسان، مصالح مرسله (۴) روبهرو می شویم؛ منابع یا ابزارهایى که نمایانگر نظرگاه هاى عده ای بوده است و هریک از فقیهان، بسته به پیش فرضهاى خاص خود از آنها بهره میجستند و یا حتی آنها را مردود میشمردند (به عنوان نمونه، به منازعات درون دینی میان ائمه شافعی، مالک و حنفی رجوع کنید). اما وحدت نظر به دلیل ثقل بزرگی چون «عقل و خرد» بر آن شده که این گذار اجباری از سنت به حال را تسامح بخشیده و بروز خوشایندی را که از پدیدار شدن بنیاد گرایی جلوگیری کرده، به نتیجه برساند. این طرز تفکر سنت گرایانه مسلمان یا همان گروههای تکفیری بنیادگرا سبب شده است که تمامی اعمال غیرانسانی با توجه به قرائت وارونه آنها از دین، کاملا مذهبی بر پایه سیاست و یا فقها قلمداد شود. اما در تاریخ مذهب تشیع اصولاً جهاد در برابر دشمنانی که قصد تعرض به حقی قانونی را دارند، قلمداد شده است.
پی نوشت:
۱. تحف العقول عن آل الرسول، ابو محمد علی ابن الحسین حرانی، تصحیح علیاکبر غفاری، مؤسسه النشر الاسلامی، صفحه ۴۴
۲. در سال ۱۹۹۵، همچنین عبدالصبور شاهین و گروه جهاد اسلامی مصر به رهبری ایمن ظواهری اعلام کردند، در صورت عدم خروج این متفکر مصری از سرزمین نیل، وی را به قتل خواهند رساند.
۳. ر . ک : مقاله «در حوالی نصر حامد ابوزید / پدیدار شناسی جریان نومعتزله و نقد اسلوبهای گفتارشناسی و تجربه ی دینی»، حامد سرلکی، مجله فرهنگ امروز، شماره ۱۱ (اردیبهشت ۹۵)
۴. نام برخی از اصول تمیز دهی در فقه اهل سنت
منبع: قدس آنلاین، حامد سرلکی