اشاره:
قنبر از اصحاب خاص، غلام و دربان حضرت علی(علیهالسلام) بود. از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که قنبر علاقه زیادی به حضرت علی داشت هر گاه که آن حضرت شبانه از منزل خارج میشد، قنبر از او مراقبت مینمود. بدون آنکه امام متوجه شود. متقابلا حضرت علی(علیهالسلام) نیز به وی عنایت داشت، او در جنگ صفین پرچمدار قسمتی از سپاه امام علی(علیهالسلام) بود و به دست حجاج بن یوسف ثقفی شهید شد. در نوشته مختصر به پیشگویی امام علی(علیهالسلام) درباره شهادت قنبر اشاره شده است.
وقتی که عبدالملک (پنجمین طاغوت اموی) روی کار آمد، حجاج بن یوسف ثقفی را که دژخیمی ستمگر و خونخوار بود، استاندار عراق کرد. حجاج بیست سال حکومت کرد و ستم و خونریزی را از مرز و حد گذراند، او دوستان علی(علیهالسلام) را با سخت ترین شکنجه ها می کشت، و از این کار، لذت می برد، او افرادی مانند کمیل، سعید بن جبیر و قنبر را به شهادت رساند.
کوتاه سخن این که: از عمر بن عبدالعزیز (هشتمین خلیفه خوش نام اموی) نقل شده که گفت: اگر هر امتی برای مسابقه در پستی و ناپاکی کسی را معرفی کند و ما حجاج را معرفی کنیم، در این مسابقه، برنده خواهیم شد.[۱] بعضی این مطلب را به شعبی نسبت می دهند.[۲]
وقتی حجاج، سعید بن جبیر مفسر عالی قدر، کمیل بن زیاد، یار رازدار امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) را کشت. روزی به اطرافیان خویش گفت: بسیار مایلم برای خدا به یکی از اصحاب علی(علیهالسلام) دست یابم و خونش را بریزم.
اطرافیان گفتند: ما کسی را جز قنبر که قدیمی ترین رفیق و خادم علی(علیهالسلام) است و همیشه چون سایه علی(علیهالسلام) دنبال او بود، سراغ نداریم.
حجاج مأمورین مخفی خود را فرستاد، و قنبر را دستگیر کرده نزد حجاج آوردند بین حجاج و قنبر این گونه گفتگو شد:
حجاج: تو قنبر هستی، و کنیه تو ابو همدان است؟
قنبر : آری.
حجاج : تو بنده علی هستی؟
قنبر : من بنده خدا هستم ، ولی علی(علیهالسلام) ولی نعمت من است.
حجاج: ای قنبر! از دین و مرام علی(علیهالسلام) بیزاری بجوی، تا در امان باشی.
قنبر: اگر دین و مرام علی(علیهالسلام) به گونه ای است که باید از آن بیزاری جست، تو بهتر از آن را برای من پیدا کن تا از دین علی بیزاری بجویم.
حجاج: اکنون که از دین علی(علیهالسلام) بیزاری نمی جویی، قتل تو واجب است، و هر نوع کشتن را خودت اختیار می کنی بگو همان گونه تو را بکشیم.
قنبر: هر گونه که مرا به قتل رسانی، همان گونه در قیامت قصاص می کنم، ولی مولایم علی(علیهالسلام) به من فرموده که در راه محبت او، مثل گوسفند مرا ذبح می کنند.
حجاج: علی(علیهالسلام) برای تو نوع کشتن خوبی خبر داده است، همان گونه تو را خواهم کشت.
آن گاه حجاج دستور داد، جلادان خون آشامش، قنبر را مثل گوسفند، ذبح کرده و سرش را از بدنش جدا نمودند.
بعضی می نویسند: از جمله سؤالات حجاج به قنبر این بود، پرسید: تو در خدمت علی(علیهالسلام) چه می کردی؟
قنبر: از خدمات من این بود که آب وضویش را آماده می کردم.
حجاج: پس از آن که علی(علیهالسلام) از وضو فارغ می شد چه می گفت؟
قنبر : مولایم علی(علیهالسلام) در این موقع این دو آیه را می خواند:
«فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شیی حتی اذا فرحوا بما اوتوا، اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین؛ وقتی که پیروان شیطان تمام تذکرات ما را فراموش کردند، درهای هر نعمتی را به روی گشودیم، تا (کاملاً) خوشحال شدند. (و دل به آنها بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)، در این هنگام، همه مأیوس شدند (و درهای امید به روی آنها بسته شد) – و به این ترتیب دنباله (زندگی) جمعیتی که ستم کرده بودند قطع شد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.»[۳]
حجاج: گمان می کنم این آیه را بر ما تأویل می کرد، و منظور از مضمون آیه ما بودیم؟!
قنبر: آری همین طور است.
حجاج خشمگین شد و دیگر به قنبر مهلت نداد تا با سخنان آتشین و کوبنده اش، او را خوار و سرکوب کند. به دستور او، میرغضب ها به سر قنبر ریختند، و آن غلام عاشق و شیفته علی(علیهالسلام) را مثل گوسفند ذبح کردند، و او این چنین قهرمانانه، شربت گوارای شهادت را نوشید و مرغ روحش به بهشت جاودان پرواز کرد.
پی نوشت:
[۱] . شیعه و زمامداران خودسر، ص ۱۲۵.
[۲] . سفینه البحار، ج ۱، ص ۲۲۴.
[۳] . انعام، ۴۴-۴۵.
منبع: ساین الغدیر