بهائیت فرقه ای از مسلک بابیگری است. بابیت در قرن سیزدهم هجری قمری، توسط فردی به نام سید علی محمد شیرازی به وجود آمد. سید علی محمد که در سال ۱۲۳۵ یا ۱۲۳۶ هجری قمری در شیراز متولد شده بود ابتدا به قصد تجارت به بوشهر رفت و در آنجا به تجارت پرداخت امّا بعد از چند سال کار، دست از شغل خود برداشت و بعد از سفری به مکّه به عتبات عالیات رفته و جزو شاگردان سید کاظم رشتی قرار گرفت و بعد از مرگ وی با ادعای جانشینی وی و بابیت که به معنی واسطه وصول به امام زمان بود عده ای را دور خود جمع کرد بعد ادعا کرد که خود قائم موعود و امام زمان است و در نهایت ادعای نبوت نمود.[۱] وی که از حمایت های گسترده سفارت روس و برخی والیان دست نشانده برخوردار بود توانست فتنه بزرگی به وجود آورده و شورش های متعددی از سوی هوادارانش به پا کند ولی با همکاری مردم و دولت و مقاومت علماء فتنه وی به زودی خوابید و خود وی در سال ۱۲۶۶ هجری قمری در حالی که ۳۰ سال بیشتر نداشت به جرم کفر و ارتداد از دین اسلام در تبریز به دار آویخته شد.[۲]
بعد از کشته شدن سید علی محمد شیرازی شخصی به نام یحیی صبح ازل ادعای جانشینی وی را کرد و برخی از بابیان را دور خود جمع آورد و برادرش «میرزا حسین علی بهاء» نیز منصب وکالت او را به عهده داشت. این دو نیز از حمایت های سفارت روس برخوردار بودند و دولت قاجار از ترس روسیه نمی توانست آنان را از بین ببرد ولی بر اثر مخالفت های مردم و علماء مجبور شد تا آنان را به بغداد تبعید کنند در بغداد بین دو برادر یعنی یحیی صبح ازل و میرزا حسین علی بهاء اختلاف افتاد و در نهایت دولت عثمانی یحیی و طرفدارانش را به قبرس و حسین علی بهاء را به عکاء (یکی از شهرهای اسرائیل)تبعید نمود و این آغاز پیدایش فرقه بهائیت بود. زیرا حسین علی بهاء که به عکاء تبعید شده بود توانست هواداران باب را دور خود گرد آورده و سازمان جدیدی به آنها بدهد و صبح ازل را که به جزیره قبرس تبعید شده بود منزوی سازد.[۳]
میرزا حسین علی بهاء ابتداء ادعای جانشینی سید علی محمد باب را داشت ولی اندکی بعد ادعای مهدویت کرده و با ادعای نبوت و الوهیت(خدایی) کار خود را ارتقاء داده خود را همان «من یظهره الله» که باب، وعده آمدنش را داده بود معرفی نمود.
اما بعد از تبعید میرزا حسین علی به عکاء در منطقه فلسطین که از حوزه نفوذ روسیه بیرون بود این حمایت کمرنگ شد. به همین دلیل عباس افندی پسر حسین علی بهاء با خوش خدمتی های خود به امپراطوری بریتانیا و بعدها دولت آمریکا توانست حمایت آنها را جلب کرده و برای گسترش فرقه بهائیت در میان مسلمانان از اهرم ثروت و قدرت کشورهای مذکور استفاده کند.
بنابراین باید گفت فرقه بهائیت استمرار فرقه بابیت است که توسط میرزا حسین علی بهاء تأسیس شد و به وسیله عباس افندی که خود را «عبدالبهاء» می نامید قوام و استقرار یافت و الان نیز توسط هیئتی مرکزی که اعضای آن را افرادی آمریکایی و انگلیسی تشکیل می دهند و اصالتاً مسیحی بوده بعدها بهایی شده اند اداره می شود.
در تکون و به وجود آمدن این فرقه غیر معقول و مخالف با فطرت انسانی و ادیان الهی قدرت های استعماری نقش اساسی داشته است و در حقیقت بهائیت یگ گروه سیاسی است و حتی مانند ادیان غیر الهی هم دارای عقاید نظام مند نمی باشد. ما خیلی کوتاه به حمایت و نقش استعمار گران از این گروه اشاره می کنیم:
حمایت روسیه: سفارت روسیه از اول فتنه بابیه و پیدا شدن فرقه بابیه و بهائیه از رهبران این فرقه حمایت می کرد. به عنوان مثال دالگورکی سفیر روسیه در تهران برای نجات بهاء الله از زندان پادرمیانی کرد و فرستاده خود را با وی همراه نمود تا به سلامت از ایران خارج شود.
دولت انگلستان: بعد از انتقال رهبری بابیت و بهائیت به عراق و سپس فلسطین، رهبران این فرقه خود را به تبعیت استعمار انگلیس در آوردند به طوری که پس از پایان جنگ جهانی اول به پاس خدماتی که عبدالبهاء برای استعمار انگلیس انجام داده بود طی مراسمی لقب سِر(Sir) و بزرگترین نشان خدمتگزاری، نایت هود(Knight Hood) را دریافت کرد.
آمریکا: در اثر حمایت های آمریکا، بهائیگری به ستون پنجم و یکی از ابزارهای استکباری آمریکا بعد از جنگ جهانی اول مبدّل شد.
پادشاه عثمانی: برای قدردانی از حمایت های عثمانی از بهائیت، عبدالبهاء لوحی برای او نازل کرده و از او تشکر نمود.
دولت غاصب اسرائیل: بهائیت از اول پیدایش خود با یهود همکاری داشت به طوری که دکتر احمد شلبی عقاید این فرقه را در کتاب مقارنه الادیان الیهودیه می آورد که هیئت بین المللی حیفا در نامه ای به محفل روحانی ملی بهائیان ایران در اول ژوئیه ۱۹۵۲ رابطه شوقی افندی رابا حکومت اسرائیل اعلام داشت.[۴]
با توجه به مطالب فوق معلوم می شود که فرقه بهائیت از تأسیس تا زمان حال همیشه وسیله ای برای خیانت به مسلمانان و حمایت از دولت های استعماری بوده است اما در مورد عقاید آنان باید گفت کتابهائی که البهاء الله یعنی میرزا حسینعلی به گمان خودش نازل کرده و عقاید و احکامش را گفته است به عنوان نمونه اشاره می کنیم:
۱. الایقان ۲. مجموعه الالواح ۳ . الشیخ ۴. اقدس ۵. نبذه من تعالیم حضرت البهاء[۵].
پی نوشت:
[۱] . ر.ک: بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت (انتشارات سخن، چ چهارم، ۱۳۷۱) و همچنین فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور (انتشارات آستان قدس رضوی، چ سوم، ۱۳۷۵) ص ۸۷ تا ۹۴.
[۲] . ر.ک: عباس اقبال آشتیانی، تاریخ ایران، (انتشارات امیرکبیر، تهران) ص ۸۲۲٫
[۳] . ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی (مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، چ اول، ۱۳۷۷ هجری قمری) ص ۳۴۰ – ۳۴۱.
[۴] . افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، ص ۲۷۱، ص ۲۹۸، ص ۳۲۳، ص ۵۶۳، تهران ، مهرفام، دهم، ۱۳۸۲ شمسی.
رک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، ص ۳۴۱، قم، امیر، اول، ۱۳۷۷ شمسی.
و رک: شلبی، احمد، مقارنه الادیان الیهودیه، ص ۳۳۶، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، سوم، ۱۹۷۳ میلادی.
[۵] . همان.