پیمان مواخات

۱۳۹۴-۱۱-۱۹

277 بازدید

مقاله حاضر که مقدمه‌اى است بر شکل‌گیرى پیمان برادرى در مدینه، به بررسى و تحلیل بینش اخوانى و آیین برادرى اسلامى در صدر اسلام مى‌پردازد و تلاش داشته ضمن بررسى مبانى فکرى و فلسفى اندیشه اخوت دینى، نقش این بینش و نگرش وحیانى را در ایحاد وحدت در پیکره اجتماعى جامعه صدر اسلام بیان کند. براى تإمین این منظور، موضوع فراخوانى قرآن به اخوت دینى، سیره و عمل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در ارتقاى بینش اخوانى ـ نسبى جامعه عرب به سطح اخوت دینى و فاصله گرفتن از تعصبات خونى و نژادى (الاخوه فى نسب) و تبلیغات و تشویق‌هاى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) براى ایجاد پیوند برادرى میان مسلمانان را مورد بررسى قرار مى‌دهد.

فلسفه برادرى در اسلام

اسلام، منادى توحید است و توحید در اسلام، نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و تواناى خالق هستى بلکه به مفهوم توحید در پیکره اجتماع عظیم انسان‌ها با همه تفاوت‌هایشان بود و معناى کامل توحید، فقط با اعلام برادرى میان جامعه اسلامى و اجتماع بشرى با یک رویکرد خداگرایانه مصداق عینى پیدا مى‌کرد. در واقع تحقق اندیشه توحیدى، در صورت اجتماع بشرى احساس و درک این اندیشه بود که انسان از منشا واحدى است و از روح واحدى جنبش و حرکت یافته و از پیکره واحدى خلق شده است. این وحدانیت زمانى صورت تکاملى خود را پیدا مى‌کرد که انسان‌ها این احساس را اجتماعى کنند و در سایه اعتقاد توحیدى در جمع برادران ایمانى و موحد درآیند و به مصداق (انما المومنون اخوه …)(۱) در حلقه اجتماع انسان‌هاى مومن همه را برادر خویش بدانند و براى نجات برادران ایمانى و خدایى خویش از هیچ تلاشى فروگذارى نکنند.

این گونه برادرى، منادى و مروج نوعى بینش است که در آن، همه کینه‌ها، نفرت‌ها، جهل‌ها، حق کشى‌ها و نابرابرى‌ها کنار گذاشته مى‌شود و همه مردم در جامعه اسلامى براى تحقق اجتماعى برادرانه، تلاش مى‌کنند که در آن، برابرى و عدالت تمام بت‌هاى موهوم طبقاتى و امتیازات ستمگرانه را از روى کره خاکى و صفحه زندگى اجتماعى نیست و نابود مى‌کند و با حذف دوگانه‌گرایى‌ها و تفرقه‌ها و تضادها، وحدت و یکتایى را نوید مى‌دهد. این بینش بر خصومت‌ها و ستیزه‌گرى‌ها و سرکشى‌ها و جدال‌هاى بى‌پایان و پر ملال اجتماع انسان‌ها، خط بطلان مى‌کشد.

تجلى زیبایى این بینش اجتماعى را بایستى در سیره حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) و عصر طلایى اسلام جست‌وجو کرد. پیامبر در اندک زمانى با چنین نگاه و چنین بینش فلسفى در صحنه عمل اجتماعى، تصویرى به یادماندنى از برادرى اسلامى ترسیم کرد. یکتایى اعتقادى و اجتماعى که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) با جنبش الهى خویش ترویج کرد، توانست در میان اجتماعى از اعراب بادیه‌نشین و قبایل متعددى که تماما در خودسرى و ستیزه‌گرى و برادرکشى و ستمگرى و نابرابرى و نابرادرى بودند، روحیه الفت و مواخات ایجاد کند(۲) و روح انحصارگرایى قبیله‌اى، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعیض را در صحنه اجتماعى و جغرافیایى انسانى و سیاسى عربستان بزداید و شرک را به توحید مبدل سازد و شرک نه تنها در مراتب اعتقادى بلکه در مراتب اجتماعى جاى خود را به وحدانیت و یکسانى بدهد. از این رو، نداى برادرى پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) درصدد بود که شرک اجتماعى را به توحید اجتماعى مبدل کند و آن را با عقیده به توحید اعتقادى و ایمانى همراه ساخته و در سایه توحید اعتقادى ـ اجتماعى قسط و عدالت اجتماعى را که هدف رسالت الهى پیامبران است محقق سازد.

پس جهان‌بینى توحیدى و اجتماعى حضرت رسول و آیین اسلام، منادى نظام توحیدى ـ اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى است تا با ایجاد جامعه‌اى برادروار و برابروار قطب‌هاى طبقاتى و امتیازات ناحق و ناشایسته زمان را در هم بریزد و زیربناى اجتماعى ـ اقتصادى جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحید اعتقادى ـ اجتماعى دگرگون سازد.

برادرى، اعلام ماهیت یکنواخت و سرشت متوازن و صداى یکتاى همه انسان‌ها است و اعلام این اصل است که انسان‌ها با هم هستند و همه انسان‌ها با همه رنگ و صورت‌ها و شکل‌ها و انساب و قبایل و اقوام و نژادهایى که براى خویشتن واحد متصور شده‌اند، همه از یک منشا و ریشه اصیل واحد و یکتاى الهى‌اند و حبل متین خداوند، رشته‌اى نامریى در تاروپود همه انسان‌ها دمیده است که با توسل به آن وحدانیت خویش را مى‌یابند.(۳)

در واقع پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد تا با شعار برادرى، طرز تلقى بشر آن روزگار را تغییر داده و مبنا و فلسفه نوى دراندازد که الگوى زندگى اجتماعى و بینش اجتماعى ـ الهى انسان‌ها باشد و دیدگاه فلسفى انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودى انسان متحول سازد و مبناى انسان‌شناسى نوى را پایه‌گذارى کند که ریشه در هستى‌شناسى و خداشناسى و توحید اعتقادى دارد. این که انسان‌ها همه از یک منشأاند و این منشأ هم به لحاظ خلقت و اراده خدایى در خلق انسان و هستى و هم به لحاظ حیات اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى و سیاسى تجلى کند. برادرى، مبلغ برابرى و همطرازى انسان‌هاست و ضد انسان‌کشى، ستمگرى و فاصله اجتماعى و طبقاتى و نژادپرستى و برترىجویى نژادى.

همه انسان‌ها از نگاه اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، از یک منشأ خدایى و قدسى‌اند و از یک کل واحد تنیده شده‌اند. همه فرزندان آدم و حوایند(۴) و اعتقاد به اراده الهى و تحقق آن اراده بر روى زمین و امانتدارى الهى، بر عهده بشر است. تنها چیزى که سبب انشعاب و افتراق و نابرادرىها شده، آن جزء از اراده انسانى است که او را به جاى این که به اتصال منبع واحد الهى و توجه به منشأ واحد خلقت انسانى و به سوى سرچشمه برادرى بکشاند ـ برخلاف آن سرشت الهى ـ به سوى خلاف آن جهت قدسى گام برداشته و از وحدانیت اجتماعى ـ اعتقادى به شرک اجتماعى ـ اعتقادى مى‌کشاند. اسلام منادى مبارزه با شرک اعتقادى ـ اجتماعى است و جاودانه به سوى توحید در اعتقاد و عمل دعوت مى‌کند. دعوت به برادرى در سنت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) از همین جا نشأت گرفته است.

قرآن و فراخوانى به اخوت اسلامى

اعمال و رفتار و سلوک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و عملکرد سیاسى و اجتماعى وى در تمام دوران حیات تاریخى‌اش، منشأ و ریشه در وحى الهى داشت و پیمان برادرى و تفکر اخوانى وى، برگرفته از تعالیم خدایى و آموزه‌هاى قرآنى بود. براى فهم عمل تاریخى و سیاسى و اجتماعى پیمان اخوت و تبلیغات حضرت رسول به سوى برادرى و برابرى در دوران پیش از هجرت و پس از آن در مدینه، توجه به متن مقدس قرآن کریم و آموزه‌هاى قرآنى در این باب اهمیت فوق‌العاده دارد.

خداوند در آیات متعددى در قرآن کریم، به مسأله اخوت و برادرى دینى مسلمانان اشاره دارد و این مسأله را به عنوان یکى از محورى‌ترین عوامل در توسعه اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه و نفاق یاد مى‌کند و بهترین راه وحدت و ترویج و تبلیغ آن را وحدت بر اساس برادرى دینى و اخوت اجتماعى ـ اعتقادى مى‌داند و آن را نعمتى عظیم قلمداد مى‌کند که جامعه مسلمانان را از گسست و پراکندگى و وحشت و تنهایى و نزاع‌هاى درونى و طاقت‌فرساى قومى، قبیله‌اى، نژادى و برترى‌جویى‌هاى بى‌محتوا نجات داده و به راه وحدت و اتحاد سوق داده و مفهوم برادرى را از ماهیت انحصارى و انسانى و قبیله‌اى آن خارج ساخته و از منظرى والاتر که تمام سطوح و مراتب آن را طرح مى‌کند، بدان مى‌پردازد.

در جامعه جاهلى عرب پیش از اسلام، آنچه از برادرى منظور بود، برادرى نسبى و سببى بود و نسب واحد و پیوندهاى خونى و نسبى در فرهنگ جاهلیت، ارجحیت ویژه‌اى داشت. به طور کلى برادرى در قاموس عرب، چندین بار معنایى را در بر داشت:

۱ ـ برادرى نسبى بر اساس پدر واحد (در سطح خانوادگى).

۲ ـ برادرى بر اساس برادرخواندگى، صمیمیت و دوستى برادرانه.

۳ ـ برادرى قبیله‌اى بر اساس تعصب قبیله‌اى و نیاى واحد و یا در سطح کلان، اشتراک در خون و نژاد.(۵)

همه این سه نوع برادرى، در شبه جزیره عربى عصر جاهلى وجود داشت و عصبیت قبیله‌اى و نسبى و قومى، مبناى کلى آنها بود و رفتار سیاسى ـ اجتماعى جامعه عرب، بر این اساس شکل مى‌گرفت. برادران در مقابله با بنى‌اعمام خود با همدیگر متحد مى‌شدند و در مقابل آنها قرار مى‌گرفتند. بنى‌اعمام براى مقابله و مبارزه با تیره‌ها و رقباى دیگر، با یکدیگر متحد مى‌شدند و تیره‌ها و طوایف براى مقابله با تیره‌ها و طوایف رقیب، به همدیگر نزدیک مى‌شدند و قبایلى که از نسب واحدى بودند براى مقابله با قبایل دیگر، صف‌آرایى مى‌کردند و با اعضاى قبیله خود متحد مى‌شدند. این قانون، معیار دفاع از کیان سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى قبیله بود.

قرآن کریم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانى سه گانه فوق، معنا و مفهوم جدیدى را به حوزه معنایى و لغوى این واژه افزود که علاوه بر در برداشتن مفاهیم بالا و اصلاح آن‌ها و جایگاه هر کدام در روابط سیاسى ـ اجتماعى مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزنده‌ترى را ارائه مى‌داد که کارکرد آن در عرصه حیات سیاسى اجتماعى جامعه قبیله‌اى عرب، در دوره اسلامى توانست استحاله‌اى عظیم در فرهنگ و سنت‌ها و باورهاى قبیله‌اى ایجاد کند. از این راه به خلق فرهنگ و معناى جدید و وسیع از واژه اخوت پرداخت که در جامعه صدر اسلام تحقق و عینیت پیدا کرد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنى، رنج‌ها و محنت‌هاى بسیار کشید تا جامعه عصر جاهلى را از وضع رقت‌بارى که همواره آنان را در مقابل یکدیگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنى‌ها آسایش و آرامش از زندگى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معیارها و طبقات انساب را(۶) که حق و باطل در پیوند و ارتباط طبقاتى با آنها معنى پیدا مى‌کرد، از فرهنگ اجتماعى جامعه عرب حذف نماید و یا آن را جهت داده و به سوى فرهنگ جدید به کار گیرد.

کاربست این بار معنایى از اخوت قرآنى که به اخوت دینى و برادرى اعتقادى تعبیر شد، باعث شد فرهنگ (الاخوه فى نسب) همراه با معیارهاى جاهلى خود در صحنه زندگى اجتماعى و سیاسى اعراب تعدیل شده و فرهنگ (الاخوه فى الدین) جاى آن را بگیرد.

فرهنگ اخوت دینى، اکثر معیارهاى نژادى و خونى را که باعث تفاخر و تضاد بود، طرد کرد و برادرى دینى را جانشین آن ساخت. هر زمان ریشه‌هاى فرهنگ جاهلى به خاطر تعصبات کور قبیله‌اى بیدار مى‌شد، قرآن به شدت به مبارزه با آن مى‌پرداخت. زمانى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر علاقه‌اش به یک غلام حبشى که در بستر بیمارى افتاده بود، مورد اعتراض برخى از مهاجران و انصار قرار گرفت، به طورى که برخى از آنان گفتند: ما خانه‌مان خود را رها کردیم و در خدمت رسول بیامدیم. هیچ کس این ندیدیم از او در زندگى و بیمارى و مرگ که این غلام سیاه دید.(۷)

در همین جا بود که آیه ذیل بر پیامبر نازل شد تا با طرز تفکر جاهلى که هنوز در اندیشه برخى مسلمانان خودنمایى مى‌کرد، مبارزه کند و فضیلت و برترى را به تقوا و پرهیزگارى در میان ابناى بشر منحصر نماید:

(یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثى و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا أن إکرمکم عندالله إتقیکم إن الله علیم خبیر).(۸)

در همین سوره در آیاتى قبل از این، مسلمانان را برادران دینى قلمداد مى‌کند و وظایف دیگر برادران دینى را در رفع اختلاف میان آنها مورد تإکید قرار مى‌دهد:

(إنما المومنون إخوه فأصلحوا بین إخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون؛(۹) مسلمانان برادران دینى یکدیگرند. پس میان آنها صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد رحمت او قرار گیرید).

مبارزه قرآن با برترىطلبى‌هاى جاهلى و اعلان نسب واحد براى تمام ابناى بشرى و اعلام برابرى آنها و رد افتخارات واهى انسابى مشهور است و این که فضیلت در نسب نهفته نیست، بلکه نسب‌ها همواره به یک نسب ختم مى‌شوند، بنابر این فضیلت و برترى نه بر معیار نسب، که بر معیار تقواى دینى است و برادرى واقعى در برادرى دینى نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشى، ردیه‌اى بود بر تفکرات برترى‌جویانه و انسابى که عرب و عجم، برده و آزاد، اوسى و خزرجى، مضرى و ربیعى و … را در مقابل هم قرار مى‌داد.

بنابر این قرآن و آموزه‌هاى الهى، با ترویج و تبلیغ ارزش‌هاى الهى و دینى از راه اخوت اسلامى در جان و روح مسلمانان، ریشه درخت کهن کین و تفاخر نژادى و نسبى را قطع کرد.

در سراسر آیات قرآن که پیوندهاى نسبى و واژه اخوت و مشتقات آن را ذکر مى‌کند، معانى مختلف برادرى از جمله برادرى طایفه‌اى، نسبى، دینى و سببى را بیان کرده و همواره ویژگى‌ها و خصلت‌ها و امتیازات و منافع و مضار هر یک را یادآور مى‌شود. در این میان از اخوت دینى (الاخوه فى الدین) به عنوان برترین و عمیق‌ترین مفهوم اجتماعى براى اتحاد جامعه اسلامى یاد مى‌کند و وظایف و لوازم برادرى دینى را خاطرنشان مى‌نماید و با تإکیدات، ارزش‌هاى بیهوده برادرى انسابى را که مایه تفاخر پوچ و بى‌معنى است، فسخ مى‌کند.

اهداف گوناگون اخوت را با مداقه و تفحص در متن آیات قرآن مى‌توان چنین دسته‌بندى کرد:

۱- اصلاح امور مسلمانان به وسیله برادران دینى.(۱۰)

۲- توسعه برابرى و برادرى اجتماعى و اقتصادى (تحقق عدالت).(۱۱)

۳- رعایت حقوق برادران دینى در آیات ذکر مى‌شود.(۱۲)

۴- نجات و رستگارى انسان با تقویت فضیلت‌هاى انسانى به وسیله تقوا و مبارزه با نژادپرستى و معیارهاى طبقاتى.(۱۳)

۵- اجراى احکام الهى در توارث و وصایت و حقوق خانوادگى.(۱۴)

۶- ترویج حسن ایثار و انفاق.(۱۵)

۷- ایجاد اتفاق و اتحاد میان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامى.(۱۶)

۸- تعیین مرزبندى میان کفر و ایمان(۱۷) و اقامه ضروریات دین.

اهمیت و مقام اخوت دینى از دیدگاه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)

از آن جا که هدف رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، ایجاد قسط در جامعه اسلامى بود، بدون تردید تحقق این موضوع، جز از راه اخوت دینى و برادرى و الفت میان مجموع مسلمانان امکانپذیر نبود، زیرا تنها با احساس برادرى و الفت دینى است که دل‌هاى مسلمانان به هم نزدیک مى‌شود و تعاون و همکارى براى ساختن امت اسلام به وجود مى‌آید و ایثار و از خودگذشتگى به خاطر برادران دینى معنا پیدا مى‌کند و برابرى و قسط اسلامى در سایه اخوت اعتقادى محقق مى‌شود. از این رو پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز به ترویج و تبلیغ بینش اخوانى میان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آیات الهى درباب وظیفه و مسئولیت مسلمانان در برابر یکدیگر به عنوان برادران دینى، در عمل نیز براى ایجاد اتحاد و برادرى تلاش وافر کرد و کوشش نمود مفهوم برادر دینى را از مفهوم برادر سنتى رایج میان جامعه عرب جدا نماید و مفهوم نو برادرى دینى را در خدمت حق طلبى، عزت و حرمت انسان قرار دهد.

در کنار این مفهوم‌سازى و تعریف جدید از برادرى، رد ارزش‌هاى خونى و متعصبانه و برادرى سنتى را وجهه همت خویش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشى و مباهات، قتل و کشتار، خیانت و ظلم و شقاوت در حق همنوعان و برادران انسانى و دینى را که بر محور دفاع کورکورانه از حریم خاندانى و قبیله‌اى شکل گرفته بود، سراسر طرد کرد و برادرى را از سطح روابط درون نژادى و خونى که عامل بروز رفتارهاى سیاسى ـ اجتماعى ناصواب بود، به سطحى شایسته و فراتر میان تمام انسان‌ها بدل کرد که در حوزه آن، انسان به عنوان عزیزترین خلقت هستى با بهره‌گیرى از اخوت دینى صورت‌ها و مرزبندى‌هاى نژادى، مکانى، خونى، قومى و طبقاتى را در هم شکند و مرزى متعالى و دینى و اعتقادى براى دوست داشتن، عشق ورزیدن، الفت، برادرى و برابرى ایجاد کند و خانواده بزرگى از انسان‌هاى مومن تشکیل دهد که در آن خواهران و برادران دینى در مقابل یکدیگر، احساس مسئولیت و وظیفه کنند و براى اداى این مسئولیت و انجام این وظیفه بکوشند.(۱۸)

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در طول زمامدارى خود، در عمل و گفتار و سلوک خویش، معناى برادرى دینى را محقق ساخت. در مکه زمانى که مسلمانان از هر سو مورد تهدید مشرکان و غیر مسلمانان بودند، تازه‌واردان به اسلام را تشویق مى‌کرد برادر یکدیگر باشند و با یکدیگر متحد شوند. رمز موفقیت و قوت و پیروزى‌هاى بعدى وى تا حد زیادى مرهون تشویق و تقویت بینش اخوانى و در گرو ایجاد پیوند برادرانه در جامعه اسلامى بود.

او در مکه میان عده‌اى از مسلمانان پیوند برادرى ایجاد کرد و آنها را دو به دو برادر ساخت. خود نیز به این وظیفه عمل کرد و در روزهاى نخستین دعوتش پایه‌هاى آن را بر برادرى بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، على(علیه السلام) را برادر خویش قرار داد.(۱۹)

اهمیت مقام برادرى در کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنان است که مى‌گوید: هیچ عملى را بیش از سه کار دوست ندارم و یکى از این سه کار: همیارى و برادرى دینى در قبال برادران موحد است:

(هیچ عملى را بیش از سه کار دوست ندارم: سیرکردن گرسنگى مسلمانان و پرداختن وامش، برطرف ساختن اندوه از پیشانیش؛ کسى که از مومنى اندوهش را برطرف کند، خدا اندوه روز رستاخیز او را برطرف خواهد کرد و خدا دست به یارى بنده‌اش است تا وقتى که بنده‌اش به کار یارى برادرش باشد).(۲۰)

معلوم است فقط در جامعه‌اى که احساس برادرى دینى وجود دارد، چنین ایثار و همکارى و همیارى تجلى پیدا مى‌کند.

در بخشى دیگر فرمود:

(المسلم أخوالمسلم لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه؛ مسلمان، برادر مسلمان است. هرگز بر او ستم روا نمى‌دارد و دست از یاریش برنمى‌دارد و او را در مقابل حوادث روزگار، تنها و تسلیم نمى‌سازد.)(۲۱)

در ترویج فرهنگ برادرانه و عیب‌پوشى از برادران دینى که آن را از اهم وظایف یک برادر دینى قلمداد مى‌کند مى‌فرماید:

(من ستر عوره إخیه المسلم سترالله عورته یوم القیامه؛ هر کس راز و عیب برادر دینى خویش را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را مى‌پوشاند).(۲۲)

نیز مى‌فرماید: (مثل الاخوین مثل الیدین یغسل إحدهما الاخر؛ مثل دو برادر دینى، مثال دو دست است که همدیگر را شست‌وشو مى‌دهند).(۲۳)

نیز براى تشویق همیارى و جلوگیرى از اجحاف، برادران دینى را موظف مى‌سازد به هیچ وجه نسبت به همدیگر ظلم روا ندارند؛ یکدیگر را رها نسازند؛ حاجت یکدیگر را برآورده سازند و عیب یکدیگر را بپوشانند.(۲۴)

در همین باره پیامبر اسلام و ائمه و اولیاى دین، گفتارهاى بسیارى را بیان کرده و حقوق برادرى اسلامى را از دید اسلام بیان داشته‌اند که به یک حدیث ارزنده دیگر از پیامبر اکتفا مى‌کنیم. در آن، تمام حقوق برادران دینى را برشمرده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد ۷۴ بیان داشته و در آن به صورتى جامع، وظایف جامعه مومنان و برادران دینى را در سى ویژگى بیان داشته است:

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مسلمان بر برادر دینى مسلمانش، سى حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمى‌گردد مگر به اداى این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:

۱- یغفر زلته = لغزش‌هایش را ببخشاید.

۲- یرحم عبرته = در ناراحتى‌ها به او مهربانى کند.

۳- یستر عورته = عیوب و اسرارش را مخفى دارد.

۴- یقیل عثرته = اشتباهات او را جبران کند.

۵- یقبل معذرته = عذر او را بپذیرد.

۶- یرد غیبته = در برابر بدگویان از او دفاع کند.

۷- و یدیم نصیحته = همیشه خیرخواه او باشد.

۸- یحفظ خلته = در حفظ دوستى او کوشا باشد.

۹- یرعى ذمته = آنچه را که بر ذمه اوست، مراعات نماید.

۱۰- یعود مرضه = در وقت بیمارى از او عیادت کند.

۱۱- یشهد میته = در هنگام مرگ او را تشییع نماید.

۱۲- یجیب دعوته = دعوت او را اجابت کند.

۱۳- یقبل هدیته = هدایاى او را بپذیرد.

۱۴- یکافإ صلته = عطاهاى او را جبران نماید.

۱۵- یشکر نعمته = نعمت او را شکرگزارى کند.

۱۶- یحسن نصرته = به دوستى او را یارى نماید.

۱۷- یحفظ حلیلته = ناموس او را حفظ کند.

۱۸- یقضى حاجته = حاجت و نیاز او را برآورده سازد.

۱۹- یشفع مسإلته = براى نیاز و درخواستش نزد دیگران شفاعت کند.

۲۰- یسمت عطسته = عطسه او را تحیت بگوید.

۲۱- یرشد ضالته = او را ارشاد نماید.

۲۲- یرد سلامه = به سلامش پاسخ بگوید.

۲۳- یبر إنعامه = انعام او را به خوبى بدهد.

۲۴- یطیب کلامه = کلامش را نیکو بپندارد.

۲۵- یصدق اقسامه = سوگند او را تصدیق و قبول کند.

۲۶- یوالى ولیه = با دوستش دوستى کند.

۲۷- لا یعادیه = با او عداوت نکند.

۲۸- ینصره ظالما و مظلوما: فإما نصرته ظالما و یرده عن ظلمه و إما نصرته مظلوما فیعینه على اخذ حقه = در یارى او بکوشد، چه ظالم باشد چه مظلوم: اما یارى او در حالى که ظالم باشد، به این است که او را از ظلمش بازدارد و در حالى که مظلوم است، او را در گرفتن حقش کمک نماید.

۲۹ و ۳۰- لا یخذله و لا یسلمه و یحب له من الخیر ما یحب لنفسه و یکره له من الشر ما یکره لنفسه = او را در برابر حوادث، بى‌یاور نگذارد و هر آنچه را براى خود مى‌پسندد، براى دوستش بپسندد و هر چه از بدى براى خود نمى‌خواهد، براى او نیز نخواهد.(۲۵)

اخوت اسلامى در مکه (مواخات اولیه)

در باب چگونگی مواخات میان مسلمانان در مکه، نخستین منابع تاریخ اسلام، توضیحات دقیقى ارائه نمى‌دهند. در منابع تاریخ اسلام، تنها کتب سیره هستند که اشاراتى به بحث مواخات در مکه دارند و از آن تحت عنوان (المواخات اولیه) یاد مى‌کنند.

برخى از منابع متأخر، اساسا مواخات اولیه را منکر شده‌اند. بحثى که بیشتر سبب انکار مواخات اولیه شده است، به تضادهاى سیاسى و فرقه‌اى شیعه و سنى باز مى‌گردد. برخى از مولفان و سیره نویسان اهل سنت براى انکار برادرى رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با على(علیه السلام) ـ که شیعیان به استناد آن على را به منزله برادر و جانشین حضرت رسول قلمداد مى‌کنند ـ به مخالفت و رد روایت‌هاى مربوط به (المواخات اولیه) پرداخته و استدلال کرده‌اند که مواخات فقط در مدینه روى داد و میان مهاجر و انصار بود. با این وجود، برخى از منابع از پیمان اخوت نخستین میان مسلمانان مکه سخن به میان آورده‌اند. منابعى که از پیمان برادرى در مکه یاد کرده‌اند، خواسته‌اند توضیحات خود را در باب مسأله اخوت اسلامى در مدینه تکمیل نمایند. از این رو یکى از زمینه‌هاى اخوت مدینه را اخوت در مکه مى‌دانند و به دو پیمان اخوانى در صدر اسلام تحت عنوان (المواخات المدنیه) و (المواخات المکیه) یا (المواخات إولیه) و (المواخات الثانیه) یاد مى‌کنند. این منابع زمانى که به توضیح و تشریح جریان پیمان مواخات مدینه مى‌پردازند، به صورت جداگانه به پیمان اخوت مکه اشاره نمى‌کنند، بلکه در حاشیه این پیمان از مواخات مکه به عنوان مقدمه پیمان اخوت مدینه سخن به میان مىآورند. به خاطر همین، برخى مانند ابن تیمیه به رد آن پرداخته و دلایلى در این باب اقامه کرده‌اند.(۲۶)

در منابعى که بر ذکر پیمان اخوت در مکه اشاره کرده‌اند، به روند چگونگى پیمان مذکور و این که آیا این پیمان در مکان واحد و خاصى صورت گرفته یا در روز معین اتفاق افتاده، اشاره‌اى نشده است.

مسلم است پیامبر از آغاز، به وحدت و برادرى اسلامى به عنوان یک راه حل مناسب براى ایجاد امت واحده پى برده بود و ضرورت اتحاد نیروهاى مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس کرده بود و فرمان خداوند مبنى بر الفت میان مسلمانان و برابرى و برادرى، این بینش و ضرورت تاریخى را تکمیل کرده بود.

پیامبر، بر اساس این بینش الهى و انسانى، رسالت خود را در ایجاد آن مى‌دید و در هر زمانى که کسانى به اسلام در مى‌آمدند، سعى مى‌کرد میان آنها رابطه برادرى ایجاد کند تا در سایه وحدت و وفادارى مسلمانان، قدرت دفاع از حریم اسلام را تقویت نماید و فاصله طبقاتى و نژادى رایج در عصر جاهلى را بدین صورت میان تازه مسلمانان از بین ببرد. عقد پیمان اخوت مدینه قدمى بزرگتر در راستاى تقویت این طرز تفکر بود. پس نمى‌توان ماهیتا تفاوتى میان هدف پیامبر در ایجاد عقد اخوت در مکه و مدینه احساس کرد مگر آنچه که مربوط به وضع اجتماعى و اقتصادى میان مهاجر و انصار در هنگام پیمان مدینه وجود داشت، زیرا در آن زمان علاوه بر این که پیامبر قصد داشت رابطه و الفت میان مسلمانان را با این پیمان مستحکم سازد و زمینه تشکیل امت اسلامى را فراهم سازد، کمک انصار به مهاجران که از دیار خود کوچیده بودند عامل مضاعفى در تحکیم پیمان برادرى در مدینه بود و در سایه پیمان مذکور برادران مهاجر مى‌توانستند از مساعدت‌هاى مالى انصار بهره گیرند(۲۷) و حتى از یکدیگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامى که مهاجران از غنائم جنگى بهره‌مند شدند و گشایشى در امور حاصل شد، رابطه ارث و میراث بر اساس اخوت، به حکم خداوند قطع گردید(۲۸) و به نزدیکان میت سپرده شد.

هدف نهایى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ایجاد عقد اخوت دینى میان مسلمانان، توسعه بینش برادرى و برابرى اسلامى بود. به ویژه که سعى کرد در اخوت، حریم‌هاى برترىطلبى و اشرافیت‌خواهى را بشکند. از این رو میان برده و اسیر و سیاه حبشى و سید قریشى، رابطه اخوت ایجاد کرد چنان که میان زید بن حارثه و حمزه بن ابى طالب ایجاد کرد. عظمت اسلام از همین جا آغاز مى‌شود که در مدت کوتاهى پس از بعثت پیامبر، تعلیمات وى چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت که راهى جز مبارزه و براندازى آن ندیدند. تعالیمى که ابى عبیده جراح را با سالم مولى ابى حذیفه در یک ردیف قرار داد؛ نیز عبیده بن حارث و بلال حبشى و حمزه و زید را در یک ردیف. این نشانه‌هاى آشکارى بود از فرو ریختن دیوارهاى بلند عجب و غرور و هموار و یکسان شدن آنها و نویدى بود بر ایجاد جامعه‌اى واحد و عدالت‌جو. اشرافیت مکه بیش از هر چیز از این مسأله وحشت داشت و به آن اعتراض مى‌کرد، ولى جامعه اسلامى و رهبر الهى (پیامبر) به آن مباهات مى‌کرد.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همواره در مکه و مدینه این رویه را ادامه داد و برادرى را تشویق و ترغیب کرد و براى تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود کوشید. در مدتى که در مکه بود، بنا به روایت منابع میان هیجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر کرد. با هجرت به مدینه بنا به ضرورت‌هاى اعتقادى و سیاسى و اقتصادى امر اخوت دینى براى تشکیل جامعه‌اى واحد به شکل منسجم‌تر دنبال شد و با عقد پیمان المواخات ثانى به تحکیم این نوع بینش و نگرش در جامعه اسلامى همت گماشت. پاره‌اى از منابع تاریخ اسلام که به مواخات در مکه اشاره کرده‌اند، فهرست‌هایى از کسانى را که در مکه باهم برادر شدند، ارائه کرده‌اند. اکثر منابع، فهرست واحدى از برادران هم پیمان در مکه ارائه کرده‌اند، و این تواتر نشان‌دهنده صحت روایت مذکور است. بلاذرى درانساب الاشراف، ابن سیدالناس در سیره النبویه، صالحى در سبل‌الهدى همگى از هیجده تن که در مکه عقد اخوت بسته‌اند، یاد مى‌نمایند. در ذیل، فهرست‌هایى که آثار فوق ارائه داده‌اند، با تغییرات مختصرى که دارند، ارائه گردیده است:

ردیف ـ مواخات مکه از انساب الاشراف بلاذرى(۲۹)

۱ ـ حمزه ـ و ـ زید بن حارثه

۲ ـ ابى بکر ـ و ـ عمر

۳ ـ عثمان ـ و ـ عبدالرحمن بن عوف

۴ ـ زبیر بن عوام ـ و ـ عبدالله بن مسعود

۵ ـ عبیده بن حارث ـ و ـ بلال حبشى

۶ ـ مصعب بن عمیر ـ و ـ سعد بن ابى وقاص

۷ ـ ابى عبیده بن الجراح ـ و ـ سالم مولى ابى حذیفه

۸ ـ سعید بن زید بن عمرو بن نفیل ـ و ـ طلحه بن عبیدالله

۹ ـ على بن ابى طالب(علیه السلام) ـ و ـ محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)

ردیف ـ مواخات مکه از السیره النبویه ابن سیدالناس(۳۰)

۱ ـ ابى بکر ـ و ـ عمر

۲ ـ حمزه ـ و ـ زید بن حارثه

۳ ـ عثمان ـ و ـ عبدالرحمن بن عوف

۴ ـ زبیر ـ و ـ ابن مسعود

۵ ـ عبیده بن حارث ـ و ـ بلال حبشى

۶ ـ مصعب بن عمیر ـ و ـ سعد بن ابى وقاص

۷ ـ سعید بن زید بن عمرو بن نفیل ـ و ـ طلحه بن عبیدالله

۸ ـ ابى عبیده جراح ـ و ـ سالم مولى ابى حذیفه

۹ ـ على بن ابى طالب(علیه السلام) ـ و ـ محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)

ردیف ـ مواخات مکه از سبل‌الهدى و الرشاد فى سیره خیرالعباد(۳۱)

۱ ـ ابى بکر ـ و ـ عمر

۲ ـ حمزه ـ و ـ زید بن حارثه

۳ ـ عثمان ـ و ـ عبدالرحمن بن عوف

۴ ـ زبیر بن عوام ـ و ـ عبدالله ابن مسعود

۵ ـ عبیده بن الحارث ـ و ـ بلال حبشى

۶ ـ مصعب بن عمیر ـ و ـ سعد بن ابى وقاص

۷ ـ عبیده ـ و ـ سالم مولى ابى حذیفه

۸ ـ سعید بن ابى زید ـ و ـ طلحه بن عبیدالله

۹ ـ على بن ابى طالب(علیه السلام) ـ و ـ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم)

فهرست منابع

۱ـ الالوسى، السید محمود شکرى، بلوغ الارب فى معرفه احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بى‌تا)ج۳
۲ـ ابن سعد، طبقات الکبرى، (بیروت، بى‌تا)، ج ۱
۳ـ ابن سیدالناس، السیره النبویه (عیون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل والسیره)، (بیروت، دارالحضاره للطباعه و نشر، ۱۹۸۶ م).
۴ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق) ج ۱
۵ـ بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیدالله، (بیروت، دارالمعارف، بى‌تا) ج۱
۶ـ رازى، ابوالفتوح، روح الجنان فى تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۸)، ج ۱۸
۷ـ المبارکغورى، صفى الرحمن، الرحیق المختوم، بحث فى السیره النبویه، (بیروت، دارالوفإ للطباعه و نشر، بى‌تا).
۸ـ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱) ج ۲۲-
۹ـ یعقوبى، ابن واضح، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، ۱۳۶۶) ج ۱
۱۰ـ یوسف الصالحى الشامى، امام محمد، سبل‌الهدى و الرشاد فى سیره خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمى، (بى تا، ۱۴۱۱ هـ.ق / ۱۹۹۰ م) ج ۳

پى‌نوشت‌ها

۱- حجرات (۴۹) آیه ۱۰
۲- (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم إعدآء فإلف بین قلوبکم فإصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم على شفا حفره من النار فإنقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون). آل عمران (۳) آیه ۱۰۳
۳- همان.
۴- (یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر). حجرات (۴۹) آیه ۱۳
۵- (الاخوه فى النسب، الاخوه فى الصداقه، الاخوه فى الدین) نگاه کنید به: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۳ ق) ج ۱، ص ۲۲
۶- انساب عرب به طبقات مختلفى چون: جدم، جمهور، شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ، عشیره، فصیله، رهط، إسره، عتره، ذریه و زاد تقسیم مى‌شد و مناسبات اجتماعى و قبیله‌اى بر محور دورى و نزدیکى روابط خونى و نژادى بر هر یک از آنها استوار بود. نگاه کنید به: السید محمود شکرى الالوسى، بلوغ الارب فى معرفه احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بى‌تا) ج ۳، ص ۱۹۱ ـ ۱۸۸
۷- ابوالفتوح رازى، روح الجنان فى تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۸) ج ۱۸، ص ۴۴
۸- حجرات (۴۹) آیه ۱۲
۹- همان، آیه ۱۰
۱۰- همان، آیات ۱۰ ـ ۹ و بقره، آیه ۱۷۸
۱۱ و ۱۲- آل عمران (۳) آیات ۱۰۳ ـ ۱۰۲ و توبه (۹) آیات ۱۲ ـ ۱۱
۱۳- حجرات، آیه ۴۷
۱۴- احزاب (۳۳) آیات ۵ ـ ۴ و بقره، آیه ۱۷۸
۱۵- بقره، آیه ۲۲۰ و توبه، آیات ۱۲ ـ ۱۱
۱۶- آل عمران، آیات ۱۰۳ ـ ۱۰۲
۱۷- توبه، آیات ۱۲ ـ ۱۱
۱۸- ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱) ج ۲۲، ص ۱۷۲
۱۹- ابن سعد، طبقات الکبرى، (بیروت، بى‌تا) ج ۱، ص ۲۳۹ ـ ۲۳۸
۲۰- ابن واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، ۱۳۶۶) ج۱، ص ۴۹۷
۲۱- تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۳
۲۲- همان.
۲۳- همان.
۲۴- صفى الرحمن المبارکغورى، الرحیق المختوم، بحث فى السیره النبویه، (بیروت، دارالوفإ للطباعه و نشر، بى‌تا) ص ۲۱
۲۵- تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۴ (به نقل از بحارالانوار، ج ۷۴).
۲۶- امام محمد یوسف الصالحى الشامى، سبل‌الهدى و الرشاد فى سیره خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمى، بى‌جا، ۱۴۱۱ هـ.ق / ۱۹۹۰ م) ج ۳، ص ۵۳۴
۲۷- ابن سعد، طبقات الکبرى، ج ۱، ص ۲۹۳
۲۸- انفال (۸) آیه ۷۵
۲۹- احمد بن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیدالله، (بیروت، دارالمعارف، بى‌تا) ج ۱،ص ۲۷۰
۳۰- ابن سیدالناس، السیره النبویه (عیون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل والسیره)، (بیروت، دارالحضاره للطباعه و نشر، ۱۹۸۶ م) ص ۲۶۴
۳۱ ـ سبل‌الهدى، ص ۵۳۸ ـ ۵۳۲
نویسنده: روح الله  بهرامى دانشجوى دکترى تاریخ اسلام؛ دانشگاه تربیت مدرس
منبع: مجله تاریخ اسلام؛ شماره ۸؛ زمستان ۸۰