ویژگی ها و ارکان تمدن اسلامی

ویژگی ها و ارکان تمدن اسلامی

۱۴۰۲-۱۰-۰۸

211 بازدید

بررسی تمدن اسلامی و نگاهی علمی به مبانی، ارکان، ویژگی ها و مراحل آن در دنیای امروز که میدان رقابت تمدنی به بالاترین حد خود رسیده و نگاه های تمدنی معیار سنجش اصالت و ارزش جوامع شمرده می شود، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. در این پژوهش تلاش شده تا به بررسی ویژگی های تمدن اسلامی و ارکان آن پرداخته شود.

مولفه های زیر را می توان از ویژگی های تمدن اسلامی برشمرد:

توحید اندیشی و نفی شرک و بت پرستی در تمدن اسلامی

اساسی ترین پیام اسلامی توجه به خدای یگانه بود. بنا بر گزارش های تاریخی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تا زمانی که در تبلیغ اسلام و بیان وحی، از خدایان مکه سخن به میان نیاورد، سران شهر در برابر او واکنشی نشان نمی دادند و حتی هنگامی که از کنار مجالس آنان می گذشت، او را به یکدیگر نشان می دادند و می گفتند: غلام عبدالمطلب از آسمان سخن می گوید؛

تا اینکه از خدایان آنها بد گفت و از هلاکت پدرانشان که بر کفر مرده بودند، حرف زد؛ آنگاه بر آشفتند و دشمنی آغاز کردند[۱] و راه هایی برای بازداری او جستند؛ اما او بر شعار توحیدی «لا اله الا الله» پای می فشرد. مشرکان با شنیدن آن غضب کردند، چهره در هم کشیدند و گفتند با خدایان خود باشید.[۲]

نقل است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بازار ذی المجاز راه می افتاد و با فریاد بلند به مردم می گفت: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»؛[۳] بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید». ابولهب به دنبال ایشان راه می افتاد و با سنگ به پایش می زد تا او را از کارش باز دارد؛ اما آن حضرت همچنان ادامه می داد.[۴]

تلاش پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای باورمندسازی مردم به خدای یگانه که رستگاری آنان را تضمین می کرد، صرفا امری اعتقادی و فردی نبود؛ بلکه پایه جهان بینی اسلامی و بنیان تعامل انسان ها با هستی، دیگران و طبیعت بود که با پذیرش آن، زندگی فردی و اجتماعی آدمی متحول می شد؛ به همین سبب مشرکان نمی توانستند با آن همسویی بیابند.

آنان در گفتگو با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر این وجه اجتماعی و فرهنگی، انگشت نهادند و گفتند: تو پدیده شگفتی آورده ای؛ با آن جماعتشان را پراکنده کرده، بزرگانشان را بی خرد و نادان خوانده و بر خدایانشان خرده گرفته ای.[۵] بنابراین توحید جدا از وجه معرفتی و عقیدتی، وجهی فرهنگی و اقتصادی داشت و موجب می شد همه آدمیان با خدای یگانه ای ارتباط داشته باشند؛ چه از نظر اجتماعی از طبقه بردگان باشند یا آزادگان.

دلدادگی به خدای یگانه و دوری از خدایان گوناگون، بیش از هر چیز در محبت آدمیان به یکدیگر خودنمایی می کند. در حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است که هر کسی شاکر مردم نباشد، شاکر خدا نیست (من لم یشکر الناس، لم یشکر الله).[۶] رابطه میان محبت خدا و شفقت خلق از آموزه های پایه ای دیانت اسلامی، بلکه ادیان دیگر است و نمی توان این دو را از یکدیگر جدا کرد.

توین بی از منظر تمدنی چنین می گوید: «عشق به خدا که در پرستش او متجلی است، پیوند لاینفکی با شفقت انسان برای انسان دارد؛ زیرا کسی که برادری را دیده است محبت ننماید، چگونه ممکن است خدایی را که ندیده است، محبت نماید؟ این ندای مسیحیت برای احسان … همنوا با اسلام است که می گوید آن کس که انفاق کند، ما راه رستگاری را بر او هموار می کنیم».[۷]

امام علی (علیه السلام) به زیباترین وجه این معنا را بیان کرده است؛ آنجا که به مالک اشتر توصیه می کند:

«ای مالک! … و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری. چه رعیت دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند … به خطاهاشان منگر و از گناهانشان درگذر؛ چنان که دوست داری خدا بر تو ببخشاید و گناهت را عفو فرماید».[۸]

عقل اندیشی در تمدن اسلامی

تفکر و نفی تقلید از بزرگان و گذشتگان به مثابه روش کشف حقیقت در دستگاه تعلیمی اسلام دیگر پیام کانونی است که در شکل دهی تمدن اسلامی نقش بسزایی ایفا کرده و می کند. عقل به عنوان حجت درونی و ملاک دریافت سره از ناسره، با تقلید و پیروی کورکورانه نمی سازد.

خداوند می فرماید: چون به ایشان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید، می گویند: نه، ما به همان راهی می رویم که پدرانمان می رفتند؛ حتی اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده اند.[۹] همچنین آمده است: وقتی به آنان گفته می شود از آنچه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، می گویند؛ بلکه ما از چیزی تبعیت می کنیم که پدرانمان را بر آن یافتیم.[۱۰]

در آیه های دیگر نیز مشرکان به خاطر چنین رویکردی نکوهش شدند؛[۱۱] چون راه طی شده لزوما به معنای درست بودن آن نیست. عقل اندیشی و به کارگرفتن خرد برای شناخت راه درست از غلط و اندیشه گری در امور از پایه های اصلی شکل گیری تمدن است.

پیروی از احبار و رهبانان نیز که به عنوان بزرگان دینی شناخته می شوند، می تواند موجب رهزنی و گمراهی آدمیان شود. خداوند یهودیان و مسیحیان را از اینکه به پیروی از روحانیان خود، موجهی می یابند، سرزنش می کند؛[۱۲] چرا که بزرگ بودن آنان یا پیشوایی شان لزوما نمی تواند به معنای درستی مسیری باشد که پیش گرفته و سنتی که پیشه کرده اند؛

از این رو می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، بسیاری از حبرها و راهبان اموال مردم را به ناشایست می خورند و دیگران را از راه خدا باز می دارند.[۱۳]

آنچه در اسلام اهمیت دارد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز برابر آن پیش رفت، شناخت حقیقت از طریق راه درست است؛ هر چند خلاف سیره بزرگان یا پیشینیان باشد. این آموزه که به عنوان روش کشف حقیقت از آن یاد شده، می تواند بهترین الگو برای امروزیان باشد تا فهم درست حقیقت و دیانت در سایه تقلید از دیگران رنگ نبازد و مشوب به خطا نشود.

حقیقت اندیشی و نفی هویت اندیشی در تمدن اسلامی

حقیقت اندیشی از ابعاد دیگر فرهنگ اسلامی است که تمدن خاص خود را می آفریند. عموما در نظام های اجتماعی، هویت اندیشی از محوریت کانونی برخوردار است و همه چیز برای حفظ هویت و منافع کوتاه مدت یا دراز مدت آن تعریف می شود و هرچه با آن سازگار نباشد بی اعتبار به شمار می آید.

اسلام بر خلاف آنها به حقیقت توجه کرده و آدمیان را به پیروی از آن فراخوانده است. خداوند در سوره حجرات می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».[۱۴]

نگاه اسلام به انسان، ورای وابستگی های قومی یا ملیتی یا جنسی، در همین اصل ریشه دارد. آیات بسیاری از قرآن معطوف به انسان سخن دارد و حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای همه مردم معرفی شده؛[۱۵]چنان که قرآن برای همگان دیده شده است.[۱۶]

نگاه حقیقت اندیشانه اسلام، بر انسانگرایی و اهمیت بخشی به انسان استوار است، نه گروه بندی یا قومیت ها یا ملیت ها، همین اصل، منشا پاره ای از جذب ها یا فتح ها شد. خداوند در خصوص بنی اسرائیل که قومی خودپسند و هویت اندیش بودند، می فرماید ما از آنان پیمان گرفتیم که جز خدا را پرستش نکنند و به پدر، مادر، نزدیکان، یتیمان و نیازمندان نیکی کنند و به مردم با زبان خوش سخن بگویند.[۱۷] تاکید بر نیکو سخن گفتن با مردم در این آیه از اهمیت بسزایی برخوردار است.

خداوند به ابراهیم می فرماید که ما تو را برای آدمیان پیشوا قرار دادیم و خانه کعبه را مایه بهره وری همگان.[۱۸] این دست از آیات و آیه های بسیار دیگر، با نگاه حقیقتی پیش می رود و همین عامل شکل گیری تمدن متفاوت شده است.

برابری اندیشی و نفی نژاد اندیشی در تمدن اسلامی

برابری انسان ها بدون در نظر داشت نژاد و خون از ویژگی های دیگر اسلام است. حق و تکلیف برای همگان برابر دیده شده و هیچ انسانی _ با هر رنگ و نسبی _ بر دیگری برتری ندارد. هر کسی نتیجه عمل خویش را می بیند،[۱۹] بی آنکه موقعیت او در آن نقشی داشته باشد و همچنین به حکم انسان بودن (مومن) از مواهب اجتماعی بهره می برد. قرآن به صراحت می گوید:

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»؛[۲۰] نیز می فرماید: «هر کسی عمل صالح انجام دهد، شایسته ملاقات الهی می شود».[۲۱]

بر اساس دیانت اسلامی همه آدمیان در پیشگاه خداوند برابرند و این خود انسان است که برای خویش منزلتی می سازد: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا، وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا».[۲۲]

اصل برابری آدمیان با یکدیگر که در ادبیات اسلامی با عنوان «عدم تفضیل» از آن یاد شده، چندان مورد موافقت عربان قرار نگرفت؛ به همین سبب به رغم سنت نبوی که بر پایه تسویه و برابری همگان استوار بود، عمر بن خطاب در دوره خلافت، آن را به هم زد و در تقسیم بیت المال به تفضیل روی آورد.

او بعضی را بر بعضی دیگر برتری داد؛ سابقین در اسلام را بر غیر آنان، مهاجرین از قریش را بر مهاجرین غیر قریشی، مهاجران را بر انصار و عرب را بر عجم رجحان داد و سهم متفاوتی برای آنان در نظر گرفت. جالب آنکه این پیشنهاد، پیش از او به ابوبکر داده شده بود؛ اما او گفت وقتی خداوند کسی را بر کسی برتری نداده و فرمود: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین»، من نیز چنین نمی کنم و بعدها امام علی (علیه السلام) نیز چنین نکرد.[۲۳]

امام سجاد (علیه السلام) در نگاهی انکاری به آن می فرماید اگر چنین چیزی مایه فضل باشد، پس برتری ما اهل بیت بر دیگران امری محرز است و جای هیچ گفتگویی نیست.[۲۴] در هر حال اصل عدم برتری نژادی و خونی یا برابری انسان ها جزو آموزه های اسلامی است؛ گرچه شاید در دوره هایی از تاریخ مورد عنایت حاکمان قرار نگرفته باشد؛

تجربه اندیشی یا عینیت اندیشی و دوری از نظری اندیشی محض

حیات تاریخی مسلمانان البته بر مدار یگانه ای نچرخیده است؛ چه بسا در یک دوره به گونه ای و در دوره هایی گونه های دیگری را آزموده است؛ اما زمانی که پیشرفت علمی و شکوفایی تمدنی اسلام پیدا شده بود، مقوله عینیت گرایی و توجه به عالم طبیعت، اذهان مسلمانان را به خود مشغول داشته بود.

مسلمانان صرفا به ندای درون و فهم شهودی یا استدلال های عقلی و براهین نظری روی نداشتند؛ بلکه به دنیای خارج و امور عینی توجهی جدی کردند و دانش های گوناگون تجربی محصول چنین نگره ای بود،[۲۵] اعتنا به علوم عینی یا تجربی در مقابل علوم نقلی یا نظری، از ویژگی های تمدنی اسلام است.[۲۶]

ارکان تمدن اسلامی

چنان که پیشتر بیان شد، تمدن پژوهان گاه از ارکان تمدن سخن به میان می آورند، گاه از عناصر و گاه از مولفه های آن. با نگاهی به مجموع کاربردهای این واژه ها، به نظر می رسد همه اینها در نهایت در جستجوی یک چیز هستند؛ هرچند می توان با نظر دقیق، تفاوت هایی میان آنها قائل شد؛ ارکان یک تمدن اساس و پایه هایی است که یک تمدن بر آن استوار می شود.

محمد مونس عوض که تحقیقی شایسته و تاملاتی بایسته در خصوص تمدن اسلامی انجام داده، در بیان ارکان تمدن اسلامی، به چند پایه اشاره می کند: قرآن کریم به عنوان مهم ترین رکن تمدن اسلامی در راس ارکان دیگر قرار دارد و سنت نبوی رکن دیگر آن است که به رغم همه گفتگوهایی که درباره اصالت و صلابت آن وجود دارد، از پایه های اصلی تمدن اسلامی است.

او در ادامه به عنصر عربی اشاره می کند و آن را یکی از ارکانی می داند که تمدن اسلامی با تکیه بر آن به پا خاست و در ادامه به نژاد عرب می پردازد که به زعم او نقشی برجسته در شکل گیری این تمدن داشته است؛ هر چند نقش تمدن های دیگر را نیز می پذیرد.

گستره جغرافیایی رکن دیگر تمدن اسلامی است و زبان عربی با عناصر سه گانه اش (زبان، دین، تاریخ) نیز رکن دیگر این تمدن شناسایی شده است.[۲۷] در این نگره، ارکان تمدن اسلامی اموری دانسته شده که مایه استواری آن تمدن شده است. رکن یا عمود که در زبان عربی بر ستون های چادر اطلاق می شود، غیر از خود چادر است؛ اما بدون آنها چادر بر پا نمی ایستد.

در این نگره نیز چنین است. قرآن یا نژاد عرب جزو تمدن نیستند؛ اما در پایداری تمدن اسلامی نقش آفرین اند. اینکه سخن محمد مونس عوض جای نقد دارد بحث دیگری است؛ به ویژه در خصوص نقش عرب ها که به نظر می رسد راه افراطی را پیموده است.

نیتجه گیری

در این نوشتار به تعدادی از ویژگی های مهم تمدن اسلامی اشاره شد که عبارتند از توحید اندیشی و نفی شرک و بت پرستی، عقل اندیشی، حقیقت اندیشی و نفی هویت اندیشی، برابری اندیشی و نفی نژاد اندیشی، تجربه اندیشی یا عیینت اندیشی و دوری از نظری اندیشی محض. همچنین بیان شد قرآن کریم و سنت نبوی از ارکان اساسی و مهم تمدن اسلامی می باشند.

پی نوشت ها

[۱] . ابن سعد، الطبقات الکبرى؛ ج ۱، ص۱۹۹. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار؛ ج۱۸، ص۴۲۲.

[۲] . ابن سعد، الطبقات الکبرى؛ ج ۱، ص۲۰۱ _ ۲۰۲. عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ج۷، ص۳۴۹_۳۵۰.

[۳] . احمد بن حنبل؛ مسند احمد؛ ج ۴، ص ۳۴۲. و ج ۵ ص ۳۷۱. حاکم نیشابوری؛ المستدرک؛ جا ص ۱۵ و ج ۲، ص ۶۱۲.

[۴] . ابوبکر بیهقی، السنن الکبرى؛ ج ۶، ص۲۱ بدرالدین ابی محمد العینی؛ عمده القارى؛ ج ۲، ص۲۲۸.

[۵] . ابن هشام، السیره النبویه؛ ج ۱، ص ۲۷۹. محمد بن جریر طبرى؛ التاریخ طبری، ج ۲، صص ۲۲۳ و ۲۳۰. متقى هندی، کنز العمال؛ ج ۱۲، ص ۳۹۸.

[۶] . احمد بن حنبل؛ مسند احمد؛ ج ۲، ص ۲۵۸. و ج ۳، ص ۳۲. ابوعیسی ترمذی؛ سنن ترمذی ج ۳ ص۲۲۸. عبدالرزاق صنعانی: المصنف: ج ۱۰، ص ۴۲۵.

[۷] . آرنولد توین بی؛ بررسی تاریخ تمدن؛ ص۴۰۸.

[۸] . نهج البلاغه؛ ن ۵۳؛ ص۳۲۶.

[۹] . وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ تَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ (بقره: ۱۷۰).

[۱۰]. لقمان: ۲۱.

[۱۱] . ر.ک: سبا: ۴۳، زخرف: ۲۲-۲۴، بقره: ۱۷۰، مانده: ۱۰۴. و… .

[۱۲] . ر.ک: توبه: ۳۱. در روایتی از ابابصیر از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر کلام خداوند آمده است که راهبان و اخبار مردم را به پرستش خود نمی خواندند؛ چون مشخص بود که از آنان پیروی نمی کنند؛ بلکه حلال خدا را برای آنان حرام یا حرام خدا را برایشان حلال می کردند. کلینی این آیه و روایت را ذیل عنوان تقلید آورده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۳ و ج ۲، ص ۳۹۸). این کلام به صراحت مراد از «ارباب» را پیروی کورکورانه (تقلید) از بزرگان در امور دینی می داند.

[۱۳] . توبه ۳۴.

[۱۴]. ای مردم ما شما را از نری و ماده ای بیافریدیم و شما را جماعت ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید؛ هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست خداوند دانا و کاردان است (حجرات: ۱۳).

[۱۵] . خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «ما تو را جز رحمت برای عالمیان نفرستادیم» (انبیا: ۱۰۷)؛ همچنین تصریح دارد که او را برای همه مردم فرستاده است (ر.ک: سبأ: ۲۸).

[۱۶] . ر.ک: انعام: ۹۰، یوسف: ۱۰۴، فرقان: ۱ و… .

[۱۷] . وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ ذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنکُمْ وَ أَنتُمْ مُعْرِضُونَ (بقره: ۸۳).

[۱۸] . بقره: ۱۲۴_۱۲۵.

[۱۹] . فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ (زلزله: ۸۷): پس هر کس به وزن ذره ای نیکی کرده باشد، آن را می بیند و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد، آن را می بیند.

[۲۰] . نحل: ۹۷.

[۲۱] . کهف: ۱۱۰.

[۲۲] . و سوگند به نفس و آنکه نیکویش بیافریده سپس بدی ها و پرهیزکاری هایش را به او الهام کرده که هر که در پاکی آن کوشید رستگار شد و هر که در پلیدی اش فروپوشید، نومید گردید (شمس: ۷_۱۰).

[۲۳] . ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ ج۸، ص۱۱۱.

[۲۴] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب؛ ج ۳، ص ۳۰۵.

[۲۵] . ر.ک: گوستاو لوبون؛ تمدن اسلام و عرب؛ ص ۵۸۰ به بعد سیدحسین نصر؛ علم و تمدن در اسلام، فصول 1_9.

[۲۶] . اقبال لاهوری؛ احیای فکر دینی در اسلام، ص ۱۴۷_۱۴۸.

[۲۷] . محمد مونس عوض؛ گستره تمدن اسلامی در قرون وسطی؛ ص ۲۸ _ ۴۰. ویل دورانت نیز به مقوله زبان به مثابه یکی از عناصر نقش آفرین تمدن اشاره می کند. (ر.ک: ویل دورانت تاریخ تمدن (ج۱: مشرق زمین گاهواره تمدن) ص۶.

منابع

  • قرآن مجید.
  • نهج البلاغه؛ ترجمه سید جعفر شهیدی؛ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸.
  • آگوستین، سنت؛ شهر خدا، ترجمه حسین توفیقی؛ قم: انتشارات دانشگاه ادیان،۱۳۹۱.
  • ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد؛ شرح نهج البلاغه؛ تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم؛ ط۲، بیروت: داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
  • ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد؛ بیروت: دار صادر، بی تا.
  • ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبری؛ تحقیق محمد عبدالقادر عطا؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
  • ابن آشوب، ابو عبدالله محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب؛ نجف اشرف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.
  • ابن هشام، ابو محمد عبدالملک بن هشام حمیری؛ السیره النبویه؛ تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید؛ قاهره: انتشارات المدنی، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
  • امینی، عبدالحسین احمد؛ الغدیر، ط۴، بیروت: دارالکتاب العربی، ۱۳۹۷ق/۱۹۹۳.
  • بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین بن علی؛ السنن الکبری؛ بیروت: دارالفکر، بی تا.
  • ترمذی، ابو عیسی محمد بن عیسی بن سوره؛ سنن ترمذی، الجامع الصحیح؛ تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف؛ط۲؛ بیروت: دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • توین بی، آرنولد؛ بررسی تاریخ تمدن؛ ترجمه محمد حسین آریا؛ چ۱، تهران: امیر کبیر، ۱۳۷۶.
  • توین بی، آرنولد؛ تاریخ تمدن؛ تحلیلی از تاریخ جهان از آغاز تا عصر حاضر؛ ترجمه یعقوب آژند؛ تهران: انتشارات مولی، ۱۳۶۲.
  • حاکم نیشابوری؛ ابوعبدالله؛ المستدرک؛ تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
  • دورانت، ویل و آریل دورانت؛ تاریخ تمدن (ج:۱ مشرق زمین گاهواره تمدن)؛ ترجمه احمد آرام؛ تهران: موسسه فرانکلین، ۱۳۴۳.
  • شریعتی، علی؛ اسلام شناسی؛ مشهد: چاپ توس، ۱۳۴۷.
  • صنعانی، عبدالرزاق؛ المصنف؛ حبیب الرحمن اعظمی؛ بی جا، منشورات المجلس العلمی، بی تا.
  • طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری: الامم و الملوک؛ ط۴، بیروت: موسسه الاعلمی للمطوعات، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن؛ المسبوط؛ تحقیق سید محمد تقی کشفی؛ تهران: مطبعه الحیدریه، ۱۳۸۷ق.
  • العلی، صالح احمد؛ تاریخ العرب القدیم و البعثه النبویه؛ ط۲، بیروت: شرکه المطبوعات للتوزیع و النشر، ۲۰۰۳م.
  • عوض، محمد مونس؛ گستره تمدن اسلامی در قرون وسطی؛ ترجمه عبدالله ناصری و سمیه سادات طباطبایی؛ تهران: اطلاعات، ۱۳۹۳.
  • العینی، بدرالدین ابی محمد؛ عمده القاری فی شرح صحیح البخاری؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
  • کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری؛ چ۴، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق/۱۳۶۵ش.
  • گوستاو لوبون؛ تمدن اسلام و عرب؛ ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی؛ تهران: انتشارات بدرقه جاویدان، ۱۳۸۷.
  • متز، آدم؛ تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری؛ ترجمه علیرضا قراگزلو؛ تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۴.
  • متقی هندی، علاءالدین علی؛ کنزالعمال؛ بیروت: موسسه الرساله، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطهار علیهم السلام؛ تحقیق یحیی العابدی؛ ط۲، بیروت، موسسه الوفاء ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد بن محمد؛ شرح الاخبار؛ چ۲، قم: موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
  • مکی، محمد کاظم؛ تمدن اسلامی در عصر عباسیان؛ ترجمه محمد سپهری؛ تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت)، ۱۳۸۳.
  • نصر، سید حسین؛ علم و تمدن در اسلام؛ ترجمه احمد آرام، چ۲، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴.
  • نووی، ابو زکریا محیی الدین بن شرف؛ المجموع؛ بیروت: دار الفکر، بی تا.

برگرفته شده از کتاب فلسفه تمدن اسلامی، سیدعلیرضا واسعی؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (با دخل و تصرف).

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *