حکومت اسلامی، حکومتی است که تمام ارزش های حاکم بر زندگی سیاسی، ساختار نظام سیاسی و روش های مدیریت امور عمومی جامعه از سوی دین تعیین، تعریف و بیان می شود.
رابطه و نسبت دین با سیاست و حکومت، در قالب های گوناگونی چون دین و سیاست، دین و حکومت ، دین و دنیا، دین و جامعه قابل پی گیری است. این که دین دارای نگاه سیاسی هست یا نه؟ و اگر هست، پیوند و رابطۀ آن از چه نوع است؟ آیا دین در ذات خود سیاسی است یا سیاست یک امر عارضی و تحمیلی بر دین است؟ این متن به بررسی و واکاوی ویژگی های نظام سیاسی در اسلام می پردازد و سعی دارد به مسائل مطرح شده پاسخ گوید.
هر نظام سیاسی نگاه مستقل و خاصی به انسان، جهان و جامعه دارد و بر اساس این نگاه، مبانی فکری و فلسفی خود را تحلیل و تنظیم مینماید. همین مبانی هستند که اهداف و وظایف هر نظام را تعیین میکنند. در نتیجه، نظامات، سیاستها، خط مشیها و رسالتی که برای خود برمیگزیند، معمولاً با این اهداف تناسب دارد؛ به همین دلیل، با سایر نظامها در بسیاری از جهات متفاوت هستند. این موضوع درباره اسلام نیز صادق است. مقام معظم رهبری نیز در این خصوص می فرمایند« مسئله ی حکومت یک مسئله ی اساسی و مهم و درجه ی اول در اسلام است». [۱]
اسلام در هدفگذاری و تعیین وظایف دولت اسلامی، مبانی اساسی ذیل را مدنظر دارد: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداوند متعال است و تشریع نیز به او اختصاص دارد و کل جهان ـ ازجمله انسان ـ تابع اراده تکوینی او میباشند؛ عدالت، معیار همه قواعد و نظامات فردی و اجتماعی است؛ انسان به این جهان آمده تا سیر تکاملی خود را به سوی خدا طی کند. بنابراین، بازگشت همه به سوی خداست و این دنیا مزرعه آخرت است؛ نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را بر مبنای اصالت فرد و جامعه تعریف و تبیین کرده است؛ به انسان به عنوان موجودی دارای کرامت و در عین حال مسئول نگریسته شده است؛ فقط کسانی حق حاکمیت و ولایت بر انسان را دارند که مؤید به تأییدات الهی باشند و سایرین، طاغوت بوده و انسان، مکلف به اجتناب از تبعیت از آنهاست. [۲]
دولت در جامعه اسلامی، همانند دیگر جوامع بشری، نه تنها بیانگر وجود مجموعه ای از نهادهاست، بلکه حاکی از وجود نگرش ها و شیوه های خاصی از اعمال و رفتار است که منحصرا مدنیت اسلامی خوانده شده و در واقع جزئی از تمدن اسلامی محسوب می شود; به عبارت دیگر، دولت در فرهنگ اسلامی، نه امری تصادفی و اتفاقی است و نه سازمانی انفعالی و بی طرف که بتوان نادیده گرفت، دولت اسلامی دارای برخی مختصات هندسی و ویژگی های منحصر به فرد است که هر چند به تدریج در طی زمان شکل گرفته اند، اما فهم کامل شکل و ساخت دولت عمدتا نیازمند درک نظریه های کلامی و فقهی ای است که در آن این مختصات هندسی و خصوصیات مندرج هستند.[۳]
کارکرد های نظام سیاسی:
هر نظام سیاسی دارای کارکرد هایی مانند کار ویژه های تبدیل و استحاله، کارویژه های تطبیق و کارآیی های کارکردی نظام سیاسی می باشد که در ادامه به توضیح هر یک از این کار کرد ها می پردازیم:
۱. کار ویژه های تبدیل و استحاله؛ به این معنا که تقاضا ها، حمایت ها و پیام های که از محیط به نظام می رسد را، به موثرترین تصمیمات تبدیل نموده به صورت که بیشترین تأثیر را روی کل جامعه بگذارد. به عبارت دیگر ورودی های نظام سیاسی را که به صورت های گوناگون ممکن است عرضه شود، در درون نظام سیاسی تجزیه و تحلیل نموده و خروجی های که بالاترین تأثیر گذاری را داشته باشد از درون سیستم، عرضه نماید. و در برابر امواج از تقاضاها پاسخ مناسب را ارئه دهد. [۴]
۲. کارویژه های تطبیق، این کارویژه با مکانیزم عضوگیری سیاسی و اجتماعی کردن سیاست، به نظام این امکان را می دهد که خود را با فشارهای ناشی از دگرگونی وفق دهد. عضوگیری سیاسی منجر به تخصصی تر شدن نقش ها شده و این امکان را فراهم می سازد تا کارگزارانی با کیفیت بالاتری مورد استفاده در نظام سیاسی قرار گیرند. اجتماعی کردن سیاست نیز باعث نشر و حفظ یک فرهنگ سیاسی می شود که با نیازهای کارکردی نظام سازگار باشد. این کارویژه به نوبه خود موجب تولد نهادهای می شود که تخصصی عمل می کنند همانند: «خانواده، مدرسه، رسانه ها و …». [۵]
۳. کارآیی های کارکردی نظام سیاسی؛ توان کارکردی نظام های سیاسی منحصر در پنج کارویژه ای هستند که نظام های سیاسی در ارتباط با محیط خود انجام می دهند: توان استحصال؛ توان تنظیم؛ کارآیی توزیع؛ توان سمبولیک؛ توان پاسخگویی. [۶]
حاکمیت در اندیشه سیاسی اسلام
اسلام، هم به حکم هماهنگی با سرشت انسان، که مایل به «حیات اجتماعی» است و هم به عنوان آئین جامع و فراگیر به موضوع حاکمیت یا اقتدار برتر به طور اساسی یا تعیین کننده، در ضمن تعالیم الهی خود پرداخته است؛ به نحوی که مسئله ولایت که در بر دارنده ای حاکمیت حقیقی و اقتدار اصیل در دیدگاه مکتب اسلام است، به عنوان رکن اساسی دین معرفی شده است.
ما براساس جهان بینی توحیدی که داریم معتقدیم که حاکمیت سیاسی و حقوقی دولت، همانند دیگر اصولی که در حکومت مطرح می شود باید از خداوند ریشه گیرد و به او باز گردد و هر حاکمیتی که از ناحیه او واگذار شده باشد مشروع خواهد بود، زیرا حاکمیت دولت ذاتی نیست، بلکه امر عرضی است و بر اساس اصل «کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات» همه حاکمیت های عرضی باید به حاکمیتی ذاتی منتهی شوند و چون خداوند، رب تکوینی و تشریعی انسان هاست، پس حاکمیت تکوینی و تشریعی ذاتا از آن او خواهد بود. [۷]
نظر به تقسیم بندی ولایت به تشریعی وتکوینی؛ حاکمیت نیز دوگونه است: حاکمیت تکوینی و تشریعی. حاکمیت تکوینی به مفهوم حاکمیت و تصرف در عالم هستی و آفرینش است و آن چه به تشریع و قانون گذاری مربوط است، حاکمیت تشریعی نام دارد. حاکمیت در دو حوزه ، نظام تشریع و تکوین اختصاص به خداوند دارد، خداوند منشأ تمام قدرت ها و شریعت اسلام تنها مصدر قانون گذاری است، چرا که خالقیت، ربوبیت و حقانیت مختص به خداوند است.
در بعد حاکمیت تکوینی هیچ گونه تخلفی از اراده تکوینی خداوند امکان ندارد، ولی در بعد حاکمیت و ولایت تشریعی عصیان و تمرد در مقابل قانون و حکم الهی امکان پذیراست و انسان ها در پذیرفتن و نپذیرفتن شریعت، مختارند، انسان بر سرنوشت خویش حاکمیت دارد، بدین معنا که انسان قادر است هر نوع مسیری را در زندگی خویش برگزیند. از این رو در اسلام حاکمیت انسان ها بر سرنوشت خویش به رسمیت شناخته می شود و این بدین معنا است که انسان در روابط میان خود، از جانب خود و باالذات حق تعیین تکلیف و امر نهی دیگران و در نهایت حق حاکمیت و تحمیل خواست و اراده خود بر جامعه انسانی را ندارد. [۸]
اهمیت و ضرورت وجود حکومت اسلامی
مفهوم حکومت در اسلام با مفاهیمی همانند «خلافت» «امامت» و «امارت» گره خورده است. همانگونه که در بحث از امامت روشن گردید که دیدگاه اهل سنت با شیعه در مورد امامت تفاوت دارد و نوع نگاهی اهل سنت به امامت حداقلی و نوع نگاهی شیعه نسبت به امامت حد اکثری است. با نظر به بیان فوق، نمی توان تعریف جامع از حکومت اسلامی که هر دو دیدگاه را پوشش دهد ارائه کرد. فرایند تکامل نظریه حکومت اسلامی در دیدگاه شیعه، به این صورت است: در زمان حضور امام معصوم(ع)، حکومت دینی، حکومتی است که در رأس آن امام معصوم(ع) باشد. در زمان غیت، حکومت دینی، حکومتی است که در رأس رهبری آن، ولی فقیه که همان مجتهد جامع الشرایط است، وجود داشته باشد. [۹]
بنابراین حکومت اسلامی، حکومتی است که تمام ارزش های حاکم بر زندگی سیاسی و شرایط رهبران و فرمان روایان آن، شیوه استقرار حاکم در رأس هرم قدرت و به طور کلی، ساختار نظام سیاسی و روش های مدیریت امور عمومی جامعه از سوی دین تعیین، تعریف و بیان می شود.
آیا از نظر اسلام هر جامعه ای حتما باید حکومت داشته باشد یا خیر؟
در بحث از ضرورت حکومت در اسلام به معنای اینکه آیا از نظر اسلام هر جامعه ای حتما باید حکومتی وجود داشته باشد یا خیر؟ پیش از هر چیز باید گفت لزوم حکومت امری فطری است که همگان بر آن باور دارند و در شریعت اسلام که به تصریح قرآن[۱۰] ، تعالیم آن منطبق بر فطرت انسان و بنابراین متناسب با نیازهاى متنوع اوست، نیاز اساسىِ بشر به حکومت تأیید و بر ضرورت حکومت در جامعه اسلامى تأکید شده است. طبق بیان حضرت على (ع) هر جامعهاى نیاز به حاکم و فرمانروا دارد، چه نیکوکار و چه گناهکار، بنابر یک حدیث نبوى اگر سه نفر قصد سفر داشته باشند، لازم است یک نفر را از میان خود به سرپرستى برگزینند. [۱۱]
هر یک از نظریه های دولت در اسلام، مجموعه منظمی از مفاهیم مرتبط با یکدیگر هستند که هدف آنها تعریف، توصیف و توضیح واقعیت دولت است. هر یک از آنها طرحی فکری هستند که جان دولت را در جهان اسلام معنا می کنند و احتمالا نیز طریقی برای عمل تجویز می کنند. هر چند همه این نظریه ها، از دیدگاه رقیبان و مخالفان قابل انتقادند، اما ملاک اعتبار آنها، نه کفایت و کاربرد تجربی، بلکه در شیوه استنادشان به نصوص دینی نهفته است؛ از این رو، نظریه های دولت در اسلام بی آن که در بند تجربه یا تطبیق با واقعیت اجتماعی باشند، متضمن عنصری از تجویز هستند، به طرح آرمان هایی برای نیل به کمال می پردازند و با نقد وضع موجود واقعیت های اجتماعی را دگرگون می سازند. بدین سان، نظریه های دولت در اسلام، نه تنها ماهیت دولت در جهان اسلام را توضیح می دهند، بلکه بیشتر از آن، واقعیت دولت و نظم سیاسی ما را می سازند. این نظریه ها جزئی از خود آگاهی ما و عقلانیت سیاسی ما هستند که همواره با آنها زندگی می کنیم و بدان وسیله رفتارها و نهادهای سیاسی خود را می سازیم یا دگرگون می کنیم. می توان گفت که ماهیت و ساختار دولت در هر جامعه ای تا حد بسیاری، مساوی با نظریه های دولت در آن جامعه است. [۱۲]
میان دولت مدرن و دولت اسلامی تفاوت های اساسی وجود دارد
در یک نگاهی کلی می توان تفاوت های اساسی میان دولت مدرن و دولت اسلامی ارائه نمود که عمده ترین آنها عبارتند از: دولت مدرن ماهیتی دنیوی دارد، در حال که در دولت اسلامی، به دو بعد مادی و معنوی توجه شده است. دولت مدرن، یک پدیده ای تأسیسی و مبتنی بر فرد است. در حال که دولت اسلامی پدیده ای طبیعی و با مشروعیت الهی فرض می شوند. در دولت اسلامی خدا در رأس هرم، انسان و طبیعت در قاعده ای آن قرار دارند، حال آنکه در دولت مدرن، انسان در رأس هرم، و خدا و طبعت در قاعده ای آن جای می گیرد. [۱۳]
حکومت اسلامی ویژگی ها و الزاماتی دارد:
مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، در سخنان خود همواره به ویژگی های حکومت اسلامی اشاره داشته اند که برخی از این ویژگی ها عبارتند از: لزوم پرورش عناصر صالح برای کارهای گوناگون؛ رحمت بر خودی و شدت بر دشمن؛ ولایت تعبیر اسلام برای حکومت؛ حرکت دادن مردم به سمت حیات طیبه؛ تقوا و عدالت، پایه اصلی مشروعیت حکومت؛ قاطعیت در مقابل تعدّی ، و رفتار با و رفق و مدارا با مردم؛ حکومت اسلامی ، برای تعالی یافتن اخلاق انسان ها؛ خودسازی دائمی، از شعارهای همیشه زنده نظام اسلامی.
۱. حرکت دادن مردم به سمت حیات طیبه توسط نظام اسلامی
مقام عظمای ولایت می فرمایند: نظام اسلامی به وعدهی قرآن کریم، مردم را به سمت حیات طیبه حرکت میدهد. آیهی قرآن میفرماید: «من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیّبه».[۱۴] حیات طیبه یعنی زندگی گوارا. یک ملت آن وقتی زندگی گوارا دارد که احساس کند و ببیند که دنیا و آخرت او بر طبق مصلحت او به پیش میرود و به سمت هدفهای او حرکت میکند؛ این زندگیِ گواراست؛ فقط «دنیا» نیست، فقط هم «آخرت» نیست. آن ملتهایی که به زندگی دنیا چسبیدهاند و موفق شدهاند که زندگی دنیوی را به مراتب پیشرفتهیی از کمال برسانند، لزوماً زندگی گوارا ندارند. زندگیِ گوارا وقتی است که رفاه مادی با عدالت، معنویت و اخلاق همراه شود. و این را فقط ادیان الهی میتوانند برای بشر تأمین کنند. از طرف دیگر، حیات طیبه و زندگی گوارا فقط آخرت هم نیست. اسلام نمیگوید من میخواهم زندگی اخرویِ بعد از مرگ مردم را آباد کنم، دنیای آنها هرجور شد، شد؛ این منطق اسلام نیست. [۱۵]
۲. تقوا و عدالت، پایه اصلی مشروعیت حکومت
مقام معظم رهبری نیز در این خصوص می فرمایند : « در اسلام مردم یک رکن مشروعیتند، نه همهی پایهی مشروعیت. نظام سیاسی در اسلام علاوه بر رأی و خواست مردم، بر پایهی اساسیِ دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است. اگر کسی که برای حکومت انتخاب میشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همهی مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعی است؛ اکثریت که هیچ. وقتی امام حسین علیهالسّلام را در نامهای که جزوِ سندهای ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، اینطور مینویسند: «و لامری ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعهی اسلامی و حکومت در جامعهی اسلامی نیست، مگر آنکه عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هر کس که او را نصب کرده و هر کس که او را انتخاب کرده، نامشروع است. این موضوع در همهی ردههای حکومت صدق میکند و فقط مخصوص رهبری در نظام جمهوری اسلامی نیست. البته تکلیف رهبری سنگینتر است و عدالت و تقوایی که در رهبری لازم است، بهطور مثال، در نمایندهی مجلس لازم نیست؛ اما این، بدین معنا نیست که نمایندهی مجلس بدون داشتن تقوا و عدالت میتواند به مجلس برود؛ نخیر، او هم تقوا و عدالت لازم دارد؛ چرا؟ چون او هم حاکم است و جزوِ دستگاه قدرت است، همانطور که دولت و قوّهی قضایّیه هم حاکم هستند؛ چون اینها بر جان و مالِ جامعهی تحت قدرت خودشان حکومت میکنند». [۱۶]
۳. مردم سالاری دینی
نظریه مردم سالاری دینی، ریشه در آموزه ها و اندیشه اسلامی دارد. از این رو با دمکراسی غربی به صورت بنیادی و اساسی در تعارض قرار دارد. «مردم سالاری دینی، به معنای ترکیب دین و مردم سالاری نیست، بلکه یک حقیقت در جوهره نظام اسلامی است، چرا که نظام بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمی شود ضمن آنکه تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست».[۱۷]
مقام معظم رهبری تعریف زیر را از مردم سالاری دینی ارائه می دهند: «مردمسالارى دینى، نظامى سیاسى است که در آن حاکمیت متعلق به خداوند مىباشد که با عقیده و ایمان و عواطف و آراى مردم پیوند خورده است.» [۱۸]
تعریف فوق بیانگر آن است که در اندیشه مقام معظم رهبرى، مردم سالارى دینى مفهوم مرکبى از دو جزء «مردم سالارى» و «دینى» نیست، بلکه حقیقت واحد درون دینى است که فقط در چارچوب مسائل دینى قابل تعریف است.
مردم سالاری دینی بر پایه شاخصه هایی می باشد.
می توان آن دسته از شاخصه های را که برای دمکراسی ذکر شده، در صورتی که با عقل و شرع هماهنگی داشته باشد، به عنوان شاخصه برای مردم سالاری دینی قرار داد. اما آن دسته از شاخصه های که با معیارهای عقلی و دینی هماهنگ نمی باشند از قبیل: انسان محوری به جای خدا محوری، نسبی انگاری و …، که اساسا با آموزه های اسلامی ناسازگار بوده و با مردم سالاری دینی، در تضاد و رویاروی قرار دارد. برای مردم سالاری دینی شاخص های ذکر شده است که فهرست وار بدان در زیر اشاره می شود: حاکمیت الهی؛ عدالت محوری؛ قانون گرایی؛ مشارکت سیاسی مردم؛ رعایت اخلاق اسلامی؛ دولت شفاف و پاسخ گو و نقش مردم در این زمینه؛ خدمت مداری؛ آزادی اسلامی. [۱۹]
۴. قاطعیت در مقابل تعدّی ، و رفتار با و رفق و مدارا با مردم
مقام معظم رهبری می فرمایند: اسلام دین جامعی است؛ دین یک بعدی نیست. آنجایی که حکومت اسلام در مقابل زور و تجاوز و اغتشاش و تعدّی از قانون قرار میگیرد، بایستی با قدرت، با قاطعیت، با خشونت – از اسم خشونت که نباید ترسید – رفتار کند؛ اما آنجایی که در مقابل آحاد مردم و برای کمک به مردم است، نه؛ آنجا رفتار عمومی حکومت اسلامی با مردم خود، با رفق و مداراست؛ «عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم»[۲۰] . در سختی هایی که بر شما وارد میشود، پیامبر رنج میبیند. همیشه همینطور است؛ هر سختیای که بر مردم وارد آید، پیداست کسانی که دلسوز مردمند، داغدار میشوند و رنج میبینند. لذا آنجا، جای آن است؛ اینجا هم جای این است. [۲۱]
۵. حکومت اسلامی ، برای تعالی یافتن اخلاق انسان ها
حضرت آیت الله خامنه ای می فرمایند : اگر ما از لحاظ اقتصاد به بالاترین مقام برسیم و از لحاظ سیاست، همین اقتدار و عزّتی را که امروز داریم، چند برابر کنیم، ولی اخلاقهای مردم ما، اخلاقهای اسلامی نباشد؛ در میان ما گذشت، صبر، حلم و خوشبینی نباشد، اساس کار از بین خواهد رفت. اساس کار، اخلاق است. همهی اینها مقدّمهی اخلاق حسنه است – بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق – حکومت اسلامی برای این است که انسانها در این فضا تربیت شوند، اخلاق آنها تعالی پیدا کند، به خدا نزدیکتر شوند و قصد قربت کنند. [۲۲]
۶. خودسازی دائمی، از شعارهای همیشه زنده نظام اسلامی
جمهوری اسلامی و نظام اسلامی که یک ملت برای آن این همه زحمت کشیده و فداکاری کرده است، نظامی است که اسلام در دل و در عمل و در وجود یکایک افراد، وجود داشته باشد. اینطور نیست که بگوییم «نظام، اسلامی شد»، اما اداره، فاسد باشد؛ رشوهگیری رواج داشته باشد؛ بدخواهی و بددلی، همه جا باشد؛ سوء عمل و بدکارگی باشد؛ بیکارگی باشد؛ تنبلی باشد! اینکه نظام اسلامی نیست. نظام اسلامی آن است که انسانها هر کدام، هر روز درصدد بهتر کردن خودشان باشند. در نظام اسلامی، یکی از شعارهای همیشه زندهاش این است که: «من استوی یوماه فهو مغبون.» من و شما اگر امروزمان مثل دیروز باشد، مغبونیم و سرمان کلاه رفته است. امروز باید جلوتر از دیروز باشیم. از همه جهت، از جمله، از جهات معنوی. در نظام اسلامی، یکی از شعارهای همیشه زنده این است که هر کسی باید در صدد خودسازی باشد. باید بر گناهان خود گریه کند؛ از بدیهای خود استغفار و توبه کند؛ کارهای خوب خود را زیاد کند؛ کارهای بدش را کم کند و هر ارتباط غلطی را تبدیل به ارتباط درست کند. اگر نظام اسلامی این است، ما نمیتوانیم قبول کنیم که در نقطهای از ادارهای، بدکاری و بیکارگی و شایعهپراکنی باشد. چند نفر حقوق دولت را بگیرند و بنشینند صبح تا ظهر شایعهپراکنی کنند، حرف مفت بزنند، دلسردی و یأس ایجاد کنند و آدمهای خوب را مورد طعن و اهانت و مسخره قرار دهند! مگر چنین چیزی میشود؟! آن وقت، در کنار آنها هم یک عده آدمهای مؤمن، مشغول کار باشند. این و آن یکسانند؟ هرگز چنین چیزی نیست. [۲۳]
پی نوشت:
[۱] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در دیدار جمعی از مردم در روز عید غدیر، ۲۷ آذر ۱۳۸۷ .
[۲] . عباسعلی عظیمیشوشتری، اهداف و وظایف کلی دولت در اسلام؛ فصلنامه معرفت سیاسی، بهار و تابستان ۱۳۸۸، صص ۹۹ ـ ۱۲۸
[۳] . داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۱۴، ۱۳۸۸.
[۴] . . برتران بدیع، توسعه سیاسی، ترجمه احمد نقیب زاده، تهران، قومس، ۱۳۷۹، ص۵۷.
[۵] . همان، ص ۵۸.
[۶] . همان، ص ۵۸ و ۵۹
[۷] . سوره مبارکه فرقان، آیه ۲، و رجوع کنید به سوره مبارکه بقره، آیه ۱۰۷، سوره مبارکه مائده آیه ۱۷.
[۸] . حسین جوان آراسته، مبانی حکومت اسلامی، قم، بوستان کتاب ۱۳۸۲، ص ۱۳۵ـ ۱۳۶؛ همچنین محمد رضا کریمی والا، مقارنه مشروعیت حاکمیت در حکومت علوی و حکومت های غیر دینی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۷، ص۵۲ـ ۵۴.
[۹] . جمعی از مولفان، مجموع مقالات حکومت دینی، قم، جامعه المصطفی العالمیه، ۱۳۸۸، ص ۱۵۰ـ ۱۵۴.
[۱۰] . سوره روم، آیه ۳۰: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّٰهِ الَّتِی فَطَرَ النّٰاسَ عَلَیْهٰا لٰا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّٰهِ ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النّٰاسِ لٰا یَعْلَمُونَ «۱» آئین اسلام را آئین فطرت و احکام آن را مطابق با فطرت بشرى مىشمارد. (ترجمه آیه: دین اسلام را با مراعات اعتدال استقبال نما، همان دینى که منطبق است با آفرینش خدائى که مردم را آفریده و روى آن استوار ساخته، خلقت خدائى تبدیل پیدا نمىکند که همان دین منطبق به فطرت و آفرینش است که مىتواند مردم را اداره کند ولى اکثر مردم نمىدانند).
[۱۱] . دانشنامه جهان اسلام، جلد ۱۳، مدخل حکومت در اسلام(بخش اول)، سید جواد ورعی ، در دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام.
[۱۲] . داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۱۴، ۱۳۸۸. همچنین برای مطالعه بیشتر درباره برداشت های مختلف از مفهوم دولت دینی مراجعه کنید به حکومت دینی ، نوشته احمد واعظی، مرکزنشر اسراء، ۱۳۷۸.
[۱۳] . صادق حقیقت، مسئله شناسی مطالعات سیاسی اسلامی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳، ص ۷۰ ـ ۷۱.
[۱۴] . سوره مبارکه النحل، آیه ۹۷.
[۱۵] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی، ۲ فروردین ۱۳۸۳ .
[۱۶] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین ، ۲۶ آذرماه ۱۳۸۲ .
[۱۷] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۵/۱۳۸۰
[۱۸] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، روزنامه اطلاعات، ۱۴، دی ماه ۱۳۷۹.
[۱۹] . جمعی از نویسندگان، تبیین مردم سالاری دینی، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۳، جلد ۱، ص۱۹۵ ـ ۲۰۴؛ همچنین نصرالله سخاوتی، اسلام و دموکراسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۳، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۶
[۲۰] . سوره مبارکه التوبه، آیه ۱۲۸.
[۲۱] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۶ فروردین ۱۳۷۹ .
[۲۲] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در دیدار جمعی از روحانیون، ۲ اردیبهشت ۱۳۷۷ .
[۲۳] . بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، در دیدار جمعی از اعضای انجمنهای اسلامی، ۴ شهریور ۱۳۷۱
دکتر مرتضی اشرافی، کارشناس مسایل سیاسی
.