ولید بن یزید بن عبد الملک بن مروان یازدهمین خلیفه اموی- قسمت۲

۱۴۰۰-۱۱-۰۶

400 بازدید

اهانت ولید به امام علی

حلّی هم حکایتی را از خلیل بن احمد عروضی نقل کرده است که طی آن ولید در حضور وی به حضرت علی (علیه‌السلام)، دشنام داد. [۱۲۸]

عده‌ای هم به او گفتند که تو را برای هتک محرّمات الهی، شرابخواری و ارتباط با همسران پدرت می‌کشیم. [۱۲۹][۱۳۰]

و سرانجام، وقتی سلیمان سر بریده برادرش، ولید، را دید، او را برای شرابخواری و هرزگی‌اش نفرین کرد. [۱۳۱]

 جاهل در امورات دینی

روزی شراعه بن زند بود، شاعر کوفی [۱۳۲]، را فرا خواند و به او گفت تو را برای پرسش علمی یا فقهی یا بیان حدیث و تلاوت قرآن، دعوت نکردم، چرا که اگر درباره این امور از من بپرسی مرا نادان خواهی یافت. [۱۳۳]

 عیاشی ولید

ولید هم‌چنین به شکار و نیز به اسب و اسب‌دوانی دلبستگی خاصی داشت. ‌[۱۳۴] او مسابقات اسب‌دوانی بر پا کرده خود نیز اسبی معروف به نام «سندی» داشت که در شمار بهترین اسبان روزگار به حساب می‌آمد. ‌[۱۳۵] او در کار جمع‌آوری اسب و اسب‌دوانی اطلاعات خوبی داشت. ‌[۱۳۶]

او را از این جهت که گورخران را صید کرده داغ بر آن‌ها می‌نهاد و سپس آزادشان می‌کرد به «بیطار» ملقب کرده بودند. ‌[۱۳۷]

رفتار ولید در ابتدای خلافت

همچنین با انشاد اشعاری بر منبر یا در نامه‌ای به مردم مدینه، به آنان تعهد داد که اگر خونش را نریزند ابر فقر را از سرشان برخواهد داشت. [۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳]

علل زمینه‌ساز سقوط حکومت ولید

اما اهمال تدریجی وی در امور زندگی مردم، مصرف بی رویه بیت المال در امور شخصی، بی‌توجهی به اطرافیان، افراط در هرزگی، میگساری و مجالست با افراد فاسق، نارضایی عمومی و حتی نظامیان را در پی داشت.

به ویژه رفتار خصومت‌آمیز وی با بنی امیه، خصوصاً فرزندان عمویش، هشام و ولید بن عبد الملک، که پیشتر برای برکناری وی از ولیعهدی تلاش می‌کردند، پایه‌های حکومتش را متزلزل و زمینه سقوطش را فراهم آورد. [۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶]

رفتار ولید با بنی امیه

از جمله گزارش شده است که او دستور داد خانه هشام را ویران، و فرزندش سلیمان را دستگیر کنند، موی سر و صورت او را بتراشند، به او صد ضربه شلاق بزنند، و وی را به عمان، تبعید و در آنجا زندانی کنند و یزید بن هشام را نیز به زندان سپرد.

میان روح بن ولید و همسرش جدایی انداخت و عده‌ای از فرزندان ولید بن عبد الملک را زندانی کرد.

حتی گفته‌اند که وی یکصد دیگ بزرگ تهیه کرده و بر هر یک از آن‌ها نام یکی از مردان بنی امیه را نوشته بود و قصد داشت آنان را در آن دیگ‌ها بیندازد و بسوزاند.[۱۴۷][۱۴۸]

همچنین به دستور وی ابراهیم و محمد، فرزندان هشام بن اسماعیل مخزومی، دستگیر و در زندان یوسف بن عمر کشته شدند. [۱۴۹]

سعید بن بیهس نیز به دلیل مخالفت با ولایتعهدی حکم و عثمان (فرزندان ولید) و پیشنهاد عتیق بن عبد العزیز بن ولید به عنوان ولیعهد، به زندان افتاد و در آنجا از دنیا رفت. [۱۵۰]

فرزندان قعقاع را هم به ابن هبیره، حاکم قنسرین، سپرد و او آنان را شکنجه داد و به قتل رساند. [۱۵۱]

خالد بن عبد الله قسری را هم زندانی، و او را مجبور کرد اموالی را که از زمان حکومت بر عراق بدهکار بود بازگرداند، زیرا او از افشای نام یمانیه و قضاعیانی که قصد داشتند او را در حج به قتل برسانند، خودداری ورزید.[۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵]

قیام یحیی بن زید

پس از شهادت زید، در سال ۱۲۱هجری یحیی بن زید به خراسان گریخت. ‌”یوسف بن عمر” استاندار عراق پس از اطلاع از این امر، به “نصر بن سیار” والی خراسان دستور داد تا یحیی را دستگیر کند. ‌او یحیی را دستگیر کرد و یوسف بن عمر را از این واقعه با خبر کرد، یوسف بن عمر هم ولید بن یزید را از موضوع مطلع ساخت. ‌

ولید دستور آزادی یحیی را صادر کرد، پس نصر بن سیار او را آزاد کرده، روانه شام کرد. ‌یحیی در «بیهق» به همراه هفتاد نفر از همراهانش قیام کرده، به سوی «ابر شهر» بَرشَهر یا ابرشهر نام دیگر شهر نیشابور است. ‌[۱۵۶]

روانه شد. ‌در مقابله با ماموران و عمال اموی در حومه این شهر، یحیی توانست بر لشکر بسیار آنان، فائق آید و سپاه آنان را در هم بشکند. ‌بعد از این پیروزی او به سوی هرات و سپس از آن‌جا به سوی جوزجان حرکت کرد. ‌

در منطقه «ارغوی» از روستاهای جوزجان. بین یحیی و نیروهای شام، جنگی دیگر در گرفت، در این جنگ یاران یحیی یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند، سرانجام تیری هم بر پیشانی یحیی نشست و او را نقش بر زمین کرد.

‌ماموران سرش را بریده نزد نصر بن سیار فرستادند او هم آن سر را نزد یوسف بن عمر فرستاد. ‌تن بی‌سر یحیی را نیز بر دروازه شهر جوزجان به دار آویختند. ‌[۱۵۷][۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱]

فرستادن سر یحیی برای مادرش

سر او را نزد ولید بردند و ولید آن را برای مادر یحیی به مدینه فرستاد.[۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴]

 جنایت دیگر ولید

از دیگر جنایات ولید بن یزید این بود که وقتی خبر شهادت یحیی بن زید را دریافت کرد به “یوسف بن عمر” والی عراق نوشت: «وقتی این نامه به تو رسید در کار گوساله عراق بنگر و آن را بسوزان و در شط بریز.» به دستور او، بدن زید را پایین آورده، سوزاندند و در فرات ریختند. ‌[۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱]

توطئه بر علیه ولید

رفتارهای ضد اخلاقی ولید و دشمنی او با بنی امیه سبب شد اهالی دمشق و خاندان‌های هشام، ولید بن عبد الملک و قعقاع و به ویژه یمانیه، که عمدتاً از سپاهیان او بودند، نزد یزید بن ولید بن عبد الملک بروند و او را برای کشتن ولید و نشستن بر کرسی خلافت، تشویق کنند. [۱۷۲][۱۷۳][۱۷۴][۱۷۵]

علت قیام یزید بن ولید

یزید بن ولید نیز هنگام کشتن وی، از میان رفتن معالم دین، خاموشی نور اهل تقوا، ظهور ستمگری که حرام الهی را حلال کرده و بدعت آورده است و دعوت به کتاب خدا و سنت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را دلیل قیام خود ذکر کرد.

پی نوشت ها

۱۲۸.     حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، ص۲۵۳، مکتبه آیه الله المرعشی العامه، اول، ۱۴۰۸ق.

۱۲۹.     ذهبی، شمس الدین، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۳، مؤسسه الرساله، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.

۱۳۰.     ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۵، مؤسسه الرساله، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.

۱۳۱.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۸، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۳۲.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۲، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

۱۳۳.     اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۳۷، دار الفکر، بیروت، دوم.

۱۳۴.     مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۷. ‌

۱۳۵.     مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۷-۲۱۸. ‌

۱۳۶.     مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹. ‌

۱۳۷.     بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۲۷.     ‌

۱۳۸.     ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۲۷، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.

۱۳۹.     اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۸، دار الفکر، بیروت، دوم.

۱۴۰.     ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.

۱۴۱.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۸، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۴۲.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

۱۴۳.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

۱۴۴.     یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۳۳۳، دار صادر، بیروت.

۱۴۵.     قیروانی، ابراهیم بن علی، زهر الاداب و ثمر الالباب، ج۴، ص۹۷۴، دار الجیل، بیروت.

۱۴۶.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

۱۴۷.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

۱۴۸.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۰، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۴۹.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۳-۲۷۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۵۰.     ‌طبری، محمد بن جریر، ص۵۳۹، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.

۱۵۱.     ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۴۳، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.

۱۵۲.     ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۳۹، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.

۱۵۳.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۱، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۵۴.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۵، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

۱۵۵.     ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۲، مؤسسه الرساله، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.

۱۵۶.     حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵، ج۱، ص۳۸۴.     ‌

۱۵۷.     اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ص۱۴۵-۱۵۰.     ‌

۱۵۸.     یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.     ‌

۱۵۹.     مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲-۲۱۳. ‌

۱۶۰.     بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۳، ص۲۶۱-۲۶۳.

۱۶۱.     طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۲۸-۲۳۰.     ‌

۱۶۲.     اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۱۰۹، موسسه دار الکتاب للطباعه و النشر، قم، دوم، ۱۳۸۵ق.

۱۶۳.     ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، ص۲۵۹، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۰ق.

۱۶۴.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۹-۲۷۲، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۶۵.     ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۷۲.     ‌

۱۶۶.     طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۳۰.     ‌

۱۶۷.     اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ص۱۳۹.

۱۶۸.     اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۹۷-۹۸، موسسه دار الکتاب للطباعه و النشر، قم، دوم، ۱۳۸۵ق.

۱۶۹.     ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، ص۲۵۸، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۰ق.

۱۷۰.     مسعودی، علی بن الحسین، ج۱، ص۴۳۹، مروج الذهب، (نرم افزارالمکتبه الشامله).

۱۷۱.     ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۳۶۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.

۱۷۲.     طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۳۸، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.

۱۷۳.     طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۴۳، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.

۱۷۴.     ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۳-۲۸۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.

۱۷۵.     ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۵، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *