اشاره:
علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۳ سال، امامت را به عهده داشت. امام هادی با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل همزمان بود و بیشتر سالهای امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند. از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده و بخشی از آنها درباره مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره و غدیریه از امام دهم شیعیان نقل شده است.
* امام هادی (علیه السلام) به یکی از شیعیانشان فرمودند: « فلانی را ملامت کن و بگو: اگر خدا خیر بندهای را بخواهد (در آن صورت) هرگاه ملامت شود بپذیرد.
* متوکل (یکی از خلفای عباسی) نذر نمود که اگر از بیماریش عافیت یابد مال کثیری را صدقه دهد، پس چون عافیت یافت از علما پرسید:« اندازه مال کثیر چه مقدار است، هر کدامشان چیزی گفت ولی به معنای آن نرسید، پس از امام هادی (علیه السلام) پرسید، حضرت فرمودند: « هشتاد درهم بدهد،» گفت: «به چه دلیل؟» فرمودند: « خداوند به پیامبر خود وحی فرمودند که:” لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره” : ” بی شک خداوند شما را در میادین بسیار یاری کرد” (توبه/۲۵)، و ما میادین نبرد آن حضرت را شمردیم و به هشتاد رسیدیم، و خداوند آن تعداد را کثیر و بسیار نامیده است. پس متوکل از این سخن خرسند شد و هشتاد درهم صدقه داد.
* همانا برای خداوند مکان هایی است که دعا نمودن در آنها را دوست دارد، و دعای هر کس را در آنجا مستجاب میفرماید، و موضع قبر سیدالشهدا از آن جمله است.
* هر کس از خدا بترسد ، چون خدا را فرمان بَرد؛ از او فرمان بَرند، هر کس که از خالق اطاعت کند دیگر هیچ باکی از غضب و خشم مخلوق نداشته باشد، و هر کس که خدا را به خشم آورد مسلما بداند که دچار خشم مخلوقین خواهد گردید.
* خداوند به نه وصف گردد و نه تعریف جز بدانچه خود خویش را وصف نموده، و چگونه وصف شود آن خدایی که حواس از درکش ناتوان، و تصورات از دستیابیش درمانده، و افکار از محدود ساختنش عاجز است و در دیده نگنجد، آن خدایی که نزدیکی او دوری است و دوریش نزدیکی، او خود کیفیت را آفریده بی آن که گویند او چگونه است، و مکان را خود پدید آورده بی آن که گویند کجاست، و ساحتش بر کنار از کیفیت و مکان است، او یکتا و یگانه است، عظمت و جلالش با شکوه، و نامهایش پاک و منزه است.
*حسن بن مسعود گوید: «خدمت امام هادی (علیه السلام) رسیدم – در حالی که انگشتم خراش خورده؛ و شانهام در اثر برخورد با راکبی صدمه دیده بود، و نیز در اثر ورود به ازدحام مردم برخی از لباس هایم پاره شده بود – و گفتم: « ای روز، خدا مرا از شرّ تو نجات دهد، چقدر تو شوم بودی!»
آن حضرت( علیه السلام) به من فرمودند:« ای حسن، تو هم با این که با ما آمد و شد داری گناهت را به گردن بیگناهان میاندازی؟!» حسن گفت:« با شنیدن این سخن حواسم جمع شد و به خطایم پی بردم، عرض کردم: مولای من! از خدا آمرزش میطلبم،» امام فرمودند:« ای حسن، مگر روزها چه گناهی دارند که چون جزای کردار خود را میبینید آنها را شوم پنداشته و بد میگویید؟! » حسن گفت:« تا آخر عمر استغفار خواهم کرد، آیا آن توبهام به حساب میآید ای زاده رسول خدا؟»
فرمودند:« به خدا سوگند آن (بد گوییها) شما را سودی نبخشد، بلکه خداوند شما را به مذمت کردن بی گناهان مجازات میکند، ای حسن، مگر نمیدانی آن کس که در برابر اعمال و کردار در این سرا و آن سرا ثواب دهد و کیفر نماید و تلافی کند تنها خدا است؟»
گفتم: « اینگونه است مولای من، فرمودند: دیگر تکرار مکن، و برای روزها هیچ تاثیری در فرمان و حکم خدا قائل مشو! حسن گفت: به روی چشم؛ آقای من» .
* هر کس خود را از مکر و مواخذه سخت خدا ایمن بداند، مغرور گشته، تا آنجا که قضا و حکم حتمی خدا بر او جاری شود (یعنی مرگ گریبانش را بگیرد)، و هر کس که پروردگارش را بشناسد و به او آگاه باشد، مصیبت دنیا برایش سبک شود، هر چند با قیچی بریده شود و با ارّه قطعه قطعه گردد!
* داود صرمی گوید: آقایم (امام هادی علیه السلام) مطالبی ضروری را به من فرمودند، سپس مرا گفت بگو ببینم آنها را چگونه میگویی، ولی من آنگونه که فرمودنده بود به خاطر نداشتم، پس آن حضرت (علیه السلام) قلم به مرکب دان فرو برد و نوشت: ” بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد، و هر کاری به دست خدا است”، من (با دیدن این صحنه) خندیدم، فرمودند:«تو را چه شد؟» گفتم:« خیر است».
فرمودند: «به من بگو»، گفتم:« قربانت گردم به یاد حدیثی افتادم که یکی از اصحاب از جد شما حضرت رضا (علیهالسلام) برایم نقل کرده بود، که آن حضرت هر گاه دستور به کاری میداد مینوشت: “بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد” ، بدین خاطر لبخند زدم، آنگاه امام هادی (علیه السلام) به من فرمودند: « ای داود اگر بگویم ترک کننده “بسم الله الرحمن الرحیم” همچون تارک نماز است در گفتهام صادق و راستگویم .
* فرد شکرگزار، به خود آن شکر بیش از نعمتی که موجب شکر شده سعادتمند و خوشبخت است، زیرا نعمت ها تنها کالا و متاع دنیایند، ولی شکر، هم نعمت (دنیا) است و هم پاداش (آخرت) .
* به راستی که خداوند دنیا را سرای آزمون و امتحان، و آخرت را سرای پاداش و جزا قرار داده، و آزمون دنیا را موجب پاداش آخرت ساخته، و پاداش آخرت را در عوض آزمون دنیا.
* به تحقیق ستمکارِ فهمیده و دانا ممکن است به خاطر همان فهمش از ستمش بگذرند، و بیشک صاحب حق نادان ممکن است همان حماقت او؛ نور حقش را خاموش کند.
* کسی که خود را سبک شمارد و قدر خویش نداند، از شرّ او در امان مباش.
* سرای دنیا چونان بازاری است که مردمی در آن سود برند و جماعتی ضرر کنند.
* از حد خود تجاوز نکن و برای روزگار هیچ اثری در حکم خدا قرار نده .
* حسد نیکوییها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش و خواهنده خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیده ترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
* امام هادی (علیه السلام) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند:« از این کار خودداری کن که تملُّق بسیار، بدگمانی به بار میآورد و اگر اعتماد برادر مومنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده» .
* اگر در زمانه ای بودید که عدل بیش از ستم رایج بود، حرام است که به دیگران بدبین باشید مگر آن که بدی او بر شما محرز شده باشد. و اگر در زمانهای بودید که ستم بیش از عدل رواج داشت کسی حق ندارد به دیگران خوشبین باشد مگر آن که مطمئن شده باشد.
– بهتر از نیکی، نیکوکار است، و برتر از علم حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناک تر از وحشت، آورنده آن است .
* از کسی که بر او خشم گرفته ای، صفا و صمیمیت مخواه و از کسی که به وی خیانت کردهای وفا مطلب و از کسی که نسبت به او بدبین شدهای، انتظار خیرخواهی نداشته باش که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنها است .
* نعمتها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی روآورندهترین چیز است نسبت به آنچه به او بدهی و بازدارندهترین چیز است که از او بازداری .
*خشم بر زیردستان از پستی است .
* چه بسا شخصی که مدت عمرش سی سال مقدر شده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به ۳۳ سال برساند. و چه بسا کسی که مدت عمرش ۳۳ سال مقدّر شده باشد ولی به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
* نارضایتی پدر و مادر کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند.
* مصیبت برای صابر یکی است ولی برای کسی که بی طاقتی می کند دو تا است.
* مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند .
* مسخرگی تفریح سفیهان و کار جاهلان است.
* وقتِ جان دادنت اهلبیت را به یاد آر؛ که در آن هنگام هیچ طبیبی، جلوگیر مرگت و هیچ دوستی نفع رسانت نباشد .
* جدال، دوستی قدیمی را تباه میکند و پیوند اعتماد را میگشاید و کمترین چیزی که در آنست غلبه بر دیگری است که آن هم سبب جدایی میشود .
* حکمت اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
* شب بیداری، سبب لذت بخشی خواب، و گرسنگی سبب خوش خوراکی در طعام ناب است .
* مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان میسازد که به فکرت خطور نکرده است .
* هر که از خود راضی باشد، خشم گیران بر او زیاد خواهند بود .
* فقر، سبب سرکشی نفس و ناامیدی شدید میشود .
* اگر مردم به راههای گوناگونی روند، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه میپرستد خواهم رفت .
* کسی که چهل روز گوشت نخورد بدخُلقی پیدا کند، و کسی که چهل روز پی در پی نیز گوشت خورد اخلاقش بد شود .
* فروتنی آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند .
منبع:راسخون