بررسی دیدگاه سوم
بر اساس این دیدگاه برخی گفتهاند۲۰ که آیه درصدد بیان مدیریت بخش خاصی در خانه است که بر عهده مرد میباشد، زیرا قوّام به کسی گفته میشود که هزینه دیگری را بر عهده داشته باشد و «قیام علی» در لغت به معنای اداره معاش است. علاوه بر این، فضّل به معنای فضیلت نیست بلکه بدین معناست که وجود یک گروه خصوصیات در مرد و هم چنین نفقهای که بر عهده مرد است مسئولیت امور اقتصادی و مدیریت آن را به مرد مختص میکند، زیرا ملاک فضیلت از نظر قرآن سه چیز است:
۱. علم که «هل یستوی الذین یعلمون» (زمر، ۳۹/۹) بدان اشاره دارد.
۲. تقوا که «ان اکرمکم عند الله اتقکم» (حجرات، ۴۹/۱۳) بدان دلالت دارد.
۳. جهاد که «فضل اللّه المجاهدین علی القاعدین» (نساء، ۴/۹۵) بدان پرداخته است.
پس معنای آیه این است که مدیریت اقتصادی در خانواده با مرد است.
نقد و بررسی
این دیدگاه، گرچه مثل دیدگاه اوّل و دوم با اشکال زیادی مواجه نیست و لکن مواردی از آن قابل نقد و بررسی است زیرا:
اوّلاً: به نظر میرسد که محدود کردن آیه به این شکل با لحن و سیاق عبارت «الرجال قوّامون» مخصوصاً لفظ «قوّامون» ناسازگار است، زیرا سیاق عبارت در پی ارای معنای وسیع تری از این نوع است.
ثانیاً: از جهت اقتصادی این طور هم نیست که مرد در تمام موارد تسلط داشته باشد چرا که در فقه ثابت شده زوجه، حق همه گونه تصرّف در اموال شخصی خود را دارد.
ثالثاً: لازمه دیدگاه فوق این است که زوجه در مسایل مربوط به امور غیر اقتصادی آزاد است و مرد حق دخالت در آنها را ندارد و حال آنکه فقها گفتهاند: اگر رفتار زوجه به نوعی به حق تمکین و استمتاع شوهر ضرری برساند زن ناشزه محسوب میگردد.۲۱
رابعاً:در میان مفسّران کسی به این نحو «قوّامون» را معنا نکرده و تسلط را در بُعد اقتصادی تنها محصور نداشته است. پس نه میتوان قوام را تنها به امور اقتصادی محدود کرد و نه میتوان به طور مطلق زوجه را در تمام کارهایش آزاد دانست.
بررسی دیدگاه چهارم
در این زمینه برخی گفتهاند که تسلط مرد به معنای مطلق آن منظور نیست چرا که فقها ولایت مرد را به مواردی محدود کردهاند از جمله جعل طلاق در دست زوج و اینکه زن، مرد را در فراش اطاعت کند و بدون اذن او از خانه بیرون نرود و لذا آن دو به غیر از این موارد مساویاند. آیه «لهن مثل الذی علیهن» (بقره، ۲/۲۲۸) نیز بر آن دلالت دارد.۲۲
صاحب تفسیر کاشف در این باره چنین میگوید:
مراد از قیام بر زن، سلطه مطلقه نیست به طوری که زوج رییس دیکتاتوری باشد و زوجه مرئوس او باشد و اراده و اختیاری نداشته باشد، بلکه مراد این است که برای مرد علیه زن نحوهای از ولایت است، و این ولایت را فقها هم محدود کردهاند به جعل طلاق در دست زوج و اینکه زن مرد را در فراش اطاعت کند.»۲۳
نقد و بررسی
اینکه ایشان فرمودند فقها ولایت را محدود کردهاند به جعل طلاق در دست زوج، جای بحث و تأمل دارد، که در این زمینه میتوان به کتبی که به تفصیل در این باره بحث کردهاند مراجعه کرد.۲۴
سخن اینست که بر اساس این دیدگاه مرد ولایت تام ندارد بلکه نحوهای از آن را دارد، که به عقیده ما این حرف به صورت کلی قابل قبول است، لکن در موارد آن ممکن است اختلافاتی باشد. زیرا با ملاحظه آیات قبل و بعد «الرّجال قوّامون»، همین دیدگاه مورد تأیید قرار میگیرد. بحث در آیات پیشین درباره ارث و دو برابر بودن سهم مرد است و موضوع آیات بعدی هم، بیان چگونگی روابط خانوادگی است. اگر چنانچه هر دو موضوع را با هم مقایسه کنیم در مییابیم که مرد ولایت تام ندارد بلکه نحوهای از آن را دارد، منتهی آنچه که اهمیت دارد بیان نحوه و موارد آن ولایت است.
به نظر ما این موارد نیز با ملاحظه و دقت در همان آیاتِ قبل و بعد روشن میشود، زیرا آیه «الرجال…» در حقیقت بیان و علت آن موارد یاد شده است یعنی مضاعف بودن مرد به جهت این است که برای مرد به لحاظ داشتن دو جنبه از توانایی جسمی و فکری، یک نوع حق مدیریت اختصاص داده شده است.
بررسی دیدگاه پنجم
به لحاظ اینکه معنای قام در جمله «انّه لمّا قام عبد اللّه یدعوه» (جن، ۷۲/۱۹)، به معنای عزم است، «قوّامون» هم به لحاظ اینکه در مادّه با قام یکسان است، لذا گفتهاند شاید قوّامون نیز به معنای عزم باشد، که بنابراین معنای آیه چنین میشود: مردان عزم بر زنان میکنند و به سوی آنها جذب میشوند. مؤیّدش این است که ما بعضی را (زن) بر بعضی دیگر (مرد) برتری دادهایم یعنی جمال و زیبایی، که به زن دادهایم مرد از آن بیبهره است لذا مرد به سوی زن رو آورنده است.
نقد و بررسی
این احتمال به جهاتی سست و بیپایه است زیرا:
۱- قوّامون همراه با حرف «علی» در لغت به معنای عزم نیامده است و الاّ «علی» را باید زاید بگیریم، در حالی که واضح است «علی» در محل کلام به معنای استعلای اعتباری است و زاید نمیباشد.
۲- در عالم طبیعت مرد هم چنان که از نظر خلقت رو به سوی زن دارد متقابلاً زن نیز از نظر آفرینش از مرد بی نیاز نیست. هر کدام به تنهایی ناقصاند و با طرف مقابل کامل میشوند. بنابراین جذب از ناحیه هر دو هست.
۳- عالمان و مفسّران، این نظریه را قبول نکردهاند و طرفداری ندارد.
نتیجه
با توجه به آنچه گفته شد، نظریه چهارم با اندک تصرّفی مورد قبول ماست.
مطلب قابل توجه این است که آیه، مخصوص روابط خانوادگی است و قوّامون نیز به معنای حق مدیریت در تمام بخشهایی است که نیازمند آن است. بنابراین، با توجه بر اینکه خداوند بخشهای فوق را در آیات بعدی توضیح داده و حقوق و تکالیف هر یک -از زوج و زوجه- را مشخص کرده است، از این نظر مدیریت زوج یک معنای خاصی پیدا میکند و در قلمرو ویژهای نیز جریان مییابد.
از این رو میتوانیم کلام بیشتر مفسّران را موافق و هم سوی خود بدانیم چرا که تعبیر آنها از قرار دادن زوج و زوجه به منزله ولات و رعیت۲۵، اشاره به رابطه ارباب و رعیتی ندارد که رعیت هیچ گونه قدرت و حقی نداشته باشد و قدرت تنها از آن ارباب باشد. بلکه رعیت کلمه ای عربی است که معادلش در زبان فارسی کسی است که دارای حقوقی است و میباید آن حقوق رعایت شود، لذا به نظر میرسد که مفسّران مشهور نیز به این معنا نظر داشتهاند، از این حیث که زوجه دارای حقوقی است و بایستی این حقوق در حیطه اداره مرد مراعات شود. به همین علت زوجه را به منزله رعیت میگرفتند.
خلاصه کلام آن که مرد دارای سلطه تام نیست و تنها حق مدیریت در آن دایرهای که شرع بیان کرده، به او واگذار شده است. از این رو دیدگاه سوم نیز به نوعی درست است منتهی در این دیدگاه تنها بخشی از ابعاد خانواده در نظر گرفته شده و مدیریت مرد را محدود به جنبه اقتصادی آن دانسته است، و حال آنکه به عقیده ما هر جا نیاز به اداره باشد، حق مدیریت مرد در محدوده بیان شارع نیز محفوظ میباشد.
به نظر میرسد تفسیر نمونه هم، در این رابطه با ما همفکر باشد، زیرا در این تفسیر آمده است:
برای توضیح این جمله باید توجه داشت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدی داشته باشد… قرآن در اینجا تصریح میکند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود. (اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدّی نیست بلکه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورتهای لازم است.)۲۶
صاحب نظر دیگری نیز چنین میگوید:
معنای قیم بودن شوهر نسبت به همسرش یک امر حقوقی قطعی و همیشگی نیست، زیرا در صورتی که زن، استقلال اقتصادی داشته باشد و توان اداره و تدبیر و نگهداری حیثیت خویش را واجد باشد، میتواند در متن عقد نکاح مثلاً محدوده آن ولایت را با توافق طرفین تعیین نموده که به هیچ وجه به استقلال و کیان وجودی زن آسیبی نرسد.۲۷
از برخی کلمات بزرگان نیز استفاده میشود که زن در پارهای از حقوق با مرد شریک است گرچه بنا به مقتضای طبیعت اختصاصی، هر کدام حقوقی مخصوص به خود را دارا هستند. علامه طباطبائی(ره) در این زمینه میفرمایند:
در اسلام زن در تمام احکام عبادی و حقوق اجتماعی شریک مرد است. او نیز مانند مردان میتواند مستقل باشد و هیچ فرقی با مردان ندارد مگر تنها در مواردی که طبیعت زن اقتضای فرقی داشته باشد.۲۸
و یا حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند:
در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن، در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد لیکن هم در مرد مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی هست که به دلیل اینکه مفسده میآفرینند، حرام است.۲۹
امّا متأسفانه گاهی مشاهده میشود که از طرف بزرگان غرب مطالبی به اسلام نسبت داده میشود که از جهالت آنان حکایت میکند مثلاً ویل دورانت متفکر غربی چنین میگوید:
در جزایر فیجی اجازه آن هست که سگان در بعضی از معابد داخل شوند در صورتی که زنان مطلقاً از دخول در معبد ممنوعاند، این دوری زن از حیات مذهبی و اجتماعات دینی هنوز هم در دین اسلام وجود دارد.۳۰
و بالاخره حضرت آیت اللّه جوادی آملی در این زمینه چنین میفرمایند:
روح قیوم و قوام بودن وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستی، بلکه به مرد میگوید تو سرپرستی زن و منزل را به عهده بگیر. اگر ما این آیه را به صورت تبیین وظیفه تلقی کنیم نه اعطای مزیت، آن گاه روشن میشود «الرّجال قوّامون» یعنی «یا ایها الرجال کونوا قوامین» یعنی ای مردها شما به امر خانواده قیام کنید.۳۱
نویسنده: علی کریم پور قراملکی
پاورقیها
۱ .علاّمه طباطبائی، المیزان،۴/۵۱۳، مترجم.
۲ . الأمام الشوکانی، فتح القدیر، ۱/۴۲۴٫
۳ . طبرسی، مجمع البیان، ۲/۴۳، صیدا؛ مطبعه عرفان.
۴ . طوسی، التبیان، ۳/۱۸۹نجف اشرف، مکتبه الامین.
۵ . المیزان، ۴/۵۱۰، مترجم.
۶ . فخر رازی، تفسیر کبیر، ۱۰/۸۷٫
۷ . محمد جواد مغنیه، الکاشف، ۲/۳۱۴، دار العلم للملایین.
۸ . چنانکه در آیه? ۳۲، سوره? نساء به آن اشاره شده است.
۹ . الکاشف، ۲/۳۱۴٫
۱۰ . آیت اللّه جوادی آملی در زمینه? اختصاص آیه به زوج و زوجه چنین میفرمایند:الرجال قوّامون مربوط به آنجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد که در آن صورت سخن از قوام بودن به میان میآید. زن در آئینه جلال و جمال ۳۶۶٫
۱۱ . المیزان، ۴/ ۵۱۱، مترجم.
۱۲ . همان.
۱۳ . ابوالفضل رشید الدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ۲/۴۹۲، انتشارات امیر کبیر.
۱۴ . فیض کاشانی، تفسیر صافی، ۱/۳۵۳، مکتبه اسلامیه.
۱۵ . طنطاوی، جواهر فی تفسیر القران، ۳/۳۸، مکتبه اسلامیه.
۱۶ . السیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، ۱/۲۱۱، مکتبه المرتضویه.
۱۷ . سید محمد رشید رضا، المنار،۵/۶۷٫
۱۸ . ملا فتح اللّه کاشانی، منهج الصادقین، ۴-۱۷/۳، اسلامیه.
۱۹ . جواهر الکلام، کتاب طلاق، ۳۲/۲۴،۲۵٫
۲۰ . مجله? حقوق زنان، شماره? ۳، سال ۱۳۷۷؛ بولتن اندیشه «ویژه زن»، شماره ۱۲-۱۵، سال ۱۳۷۶٫
۲۱. جواهر الکلام، کتاب طلاق،۳۲/۲۴،۲۵.
۲۲ . محمد عزه دروزه، التفسیر الحدیث، ۹/۷۰، دار احیاء الکتب العربیه.
۲۳. الکاشف، ۲/۳۱۴٫
۲۴ . محقق داماد، سید مصطفی، حقوق خانواده، نکاح و انحلال آن/۴۰۵.
۲۵ . زمخشری، الکشّاف، ۱/۵۰۵، بیروت: دار الکتب العربیه.
۲۶ . تفسیر نمونه، ۳/۳۷۰، دار الکتب الاسلامیه.
۲۷ . بولتن اندیشه (ویژه زن)، شماره ۱۵-۱۲، سال ۷۶، مقاله فقه و حقوق زن.
۲۸ . المیزان، ۲/۴۱۰، مترجم.
۲۹ . صحیفه? نور، ۴/۳۳، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۳۰ . ویل دورانت ، تاریخ تمدن، ۱/۵۴٫
۳۱ . زن در آئینه جلال و جمال/۳۶۶.
منبع: سایت دانشنامه موضوعی قرآن