نواب اربعه در غیبت صغری

۱۳۹۵-۰۲-۳۱

409 بازدید

نایبان خاص[۱]حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نوّاب اربعه» نامیده شده اند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:
۱ – ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى،
۲ – ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمرى،
۳ – ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى،
۴ – ابو الحسن على بن محمد سَمَرى.
البته امام زمان – علیه السلام – وکلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربایجان، نیشابور و… داشت که یا به وسیله این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى رساندند[۲] و از سوى امام در مورد آنان «توقیع» هایى [۳] صادر مى شده است. [۴] و یا – آن گونه که بعضى از محققان احتمال داده اند – سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتى عامّ و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وکالت و نیابت داشته اند [۵]. مانند:
محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزه بن الیسع [۶]، محمد بن ابراهیم بن مهزیار [۷]، حاجز بن یزید، محمد بن صالح [۸]، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد و جنائى [۹].

۱ – ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى

عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامرّأ، «عسکرى» نیز نامیده مى شد. در محافل شیعه از او به نام «سمّان» (= روغن فروش) یاد مى شد، زیرا به منظور استتار فعالیتهاى سیاسى، روغن فروشى مى کرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وى تحویل مى دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسکرى مى رساند. [۱۰]او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. [۱۱] گفتنى است که عثمان بن سعید قبلاً نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسکرى – علیهما السلام – بوده است. «احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شیعه مى باشد، مى گوید:
روزى به محضر امام هادى رسیدم و عرض کردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضر و وقتى هم که حاضرم همیشه نمى توانم به حضر شما برسم. سخن چه کسى را بپذیرم و از چه کسى فرمان ببرم؟
امام فرمود: «این ابو عَمرو (عثمان بن سعید عَمرى)، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من مى گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من مى رساند».
احمد بن اسحاق مى گوید: پس از رحلت امام هادى – علیه السلام – روزى به حضور امام عسکرى – علیه السلام – شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.
حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عَمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من مى گوید و آنچه به شما برساند از طرف من مى رساند. [۱۲]
پس از رحلت امام عسکرى، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپارى آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدى انجام داد.[۱۳]نیز همو بود که روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسکرى – علیه السلام – و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را که گروهى از شیعیان یمن اورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدى خواهد بود. [۱۴] همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى که شرح آن در اوائل این بخش گذشت – حضرت خطاب به حاضران فرمود:
آنچه عثمان (بن سعید) مى گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. [۱۵]
تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال داده اند او بین سالهاى ۲۶۰ – ۲۶۷ در گذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال ۲۸۰ دانسته اند. [۱۶]

۲ – محمد بن عثمان بن سعید عَمرى

محمد بن عثمان نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شیعیان [۱۷]و از یاران مورد اعتماد امام عسکرى – علیه السلام – بود، چنانکه حضرت در پاسخ شؤال «احمد بن اسحاق» که به چه کسى مراجعه کند؟ فرمود: عَمرى (عثمان بن سعید)، و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من مى رسانند، و آنچه به تو بگویند از طرف من مى گویند. سخنان آنان را بشنو از آنان پیروى کن، زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین منند. [۱۸]
پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غایب توقیعى مبنى بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد. [۱۹]
«عبد الله بن جعفر حِمیَرى» مى گوید: وقتى که عثمان بن سعید در گذشت، نامه اى با هما خطى که قبلاً امام با آن با ما مکاتبه مى کرد، براى ما آمد که در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعید) به جاى پدر منصوب شده بود. [۲۰]
همچنین اما، ضمن توقیعى در پاسخ سؤالات «اسحاق بن یعقوب»، چنین نوشت: خداوند از عثمان بن سعید و پدرش، که قبلاً مى زیست، راضى و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است [۲۱].
ابو جعفر تألیفاتى در فقه داشته است که پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام (و یا به دست ابو الحسن سمرى، نایب چهارم) رسیده است. [۲۲]
محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وکالت امام زمان بود و در طول این مدّت، وکلاى محلّى و منطقه اى را سازماندهى و بر فعالیتشان نظارت مى کرد و به اداره امور شیعیان اشتغال داشت. توقیع هاى متعددى از ناحیه امام صادر، و توسط او به دیگران رسید. او سرانجام در سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ درگذشت. [۲۳]
او پیش از مرگ، از تاریخ وفات خود خبر داد، و دقیقاً در همان تاریخى که گفته بود، در گذشت. [۲۴]

۳ – ابو القاسم حسین بن روح نوبختى

در روزهاى آخر عمر ابو جعفر، گروهى از بزرگان شیعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنیا رفتم، به امر امام، جنشین من و نایب امام «ابو القاسم حسین بن روح نوبختى» خواهد بود. به او مراجعه کنید و در کارهایتان به او اعتماد نمایید. [۲۵]
حسین بن روح، از دستیاران نزدیک نایب دوم بود و عَمرى از مدتها پیش، براى تثبیت امر نیابت او زمینه سازى مى کرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع مى داد و او، رابط بین عثمان بن سعید و شیعیان بود. [۲۶]
حسین بن روح، کتابى در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف کرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در یک مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شیعه است. [۲۷] بعضى از معاصرین او، عقل و هوش و درایت وى را تحسین کرده و مى گفتند: به تصدیق موافق و مخالف، حسین بن روح از عاقلترین مردم روزگار است. [۲۸]نوبختى در دوران حکومت «مقتدر»، خلیفه عباسى، به خدت پنج سال به زندان افتاد و در سال ۳۱۷ آزاد شد. [۲۹]و سرانجام، بعد از بیست و یک سال فعالیّت و سفارت، در سال ۳۲۶ چشم از جهان فرو بست. [۳۰]

۴ – ابو الحسن على بن محمد سَمَرى [۳۱]

به فرمان امام عصر (ع) وبا وصیت و معرفى نوبختى، پس از حسین بن روح، على بن محمد سمرى منصب نیابت خاص و اداره امور شیعیان را عهده دار گردید. [۳۲]سمرى از اصحاب و یاران امام عسکرى – علیه السلام – بوده است. [۳۳]او تا سال ۳۲۹ که دیده از جهان فرو بست، مسئولیت نیابت و وکالت خاص را به عهده داشت. چند روز پیش از وفات او توقیعى از ناحیه امام به این مضمون خطاب به وى صادر شد:
اى على بن محمد سمرى! خداوند در سوک فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت. کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینى خویش مگمار. دوران غیبت کامل فرا رسیده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و ظهور من پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمین ازستم خواهد بود. افرادى نزد شیعیان من مدّعى مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نایب خاص) خواهند شد. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج «سفیانى» و «صیحه آسمانى» [۳۴]چنین ادعایى بکند، دروغگو و افترا زننده است و هیچ حرکت و نیرویى جز به خداوند عظیم نیست. [۳۵]
در ششمین روز پس از صدور توقیع، ابو الحسن سمرى از دنیا رفت. [۳۶]پیش از مرگش از وى پرسیدند: نایب بعد از تو کیست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم کسى را معرفى کنم.[۳۷] با در گذشت ابو الحسن سمرى دوره جدیدى در تاریخ شیعه آغاز گردید که به دوران غیبت کبرى معروف است.

پی نوشت:

[۱]. در آن روزگار، به جاى «نیابت» و «نواب» بیشتر تعبیر «سفارت» و «سفرأ» به کار برده مى شد.
[۲]. چنانکه طبق نقل شیخ طوسى، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگى از طرف محمد بن عثمان فعالیّت مى کردند (الغیبه، ص ۲۲۵).
[۳]. توقیع به معناى حاشیه نویسى است و در اصطلاح علماى شیعه به نامه ها و فرمانهایى که در زمان غیبت صغرى از طرف امام به شیعیان مى رسیده توقیع گفته مى شود.
[۴]. صدر، المهدى،، ص.۱۸۹
[۵]. امین، سید محسن، أعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۸
[۶]. طوسى،، الغیبه، ص ۲۵۷، ۲۵۸
[۷]. کلینى،، اصول کافى،، ج ۱، ص ۵۱۸، ح ۵
[۸]. کلینى، همان کتاب، ص ۵۲۱، ح ۱۴ و۱۵
[۹]. طبرسى،، اًعلام الورى، ص.۴۴۴
[۱۰]. طوسى،، الغیبه، تهران، مکتبه نینوى الحدیثه ص ۲۱۴
[۱۱]. طوسى، همان کتاب، ص ۲۱۶
[۱۲]. طوسى،، الغیبه، ص ۲۱۵
[۱۳]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۱۶
[۱۴]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۱۶
[۱۵]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۱۷
[۱۶]. دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقى آیت اللّهى، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷ هـ. ش، ص ۱۵۵ و ۱۵۶
[۱۷]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۲۱
[۱۸]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۱۹
[۱۹]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۱۹ – ۲۲۰
[۲۰]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۲۰ – بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹
[۲۱]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۲۰ – مجلسى،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۰ – طبرسى اًعلام الورى، الطبعه الثالثه، ص ۴۵۲ – على بن عیسى اربلى،، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشمى،، ۱۳۸۱ هـ. ق، ج ۳، ص ۳۲۲
[۲۲]. طوسى، الغیبه، ص ۲۲۱
[۲۳]. طوسى،، الغیبه، ص ۲۲۳
[۲۴]. طوسى، الغیبه، ص ۲۲۲ – بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۱
[۲۵]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۲۶ و ۲۲۷ – بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۵
[۲۶]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۲۴ و ۲۲۵ و ۲۲۷
[۲۷]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۴۰
[۲۸]. مجلسى،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۶، ور.ک به: طوسى،، همان کتاب، ص ۲۳۶
[۲۹]. دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، چاپ اوّل، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷ هـ. ش، ص ۱۹۹
[۳۰]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۳۸
[۳۱]. سَیمَرى و صَیٌمَرى نیز گفته شده است (صدر، محمد، تاریخ الغیبه الصغرى، ط ۱، بیروت دار التعارف للمطبوعات، ۱۳۹۲ هـ. ق، ص ۴۱۲).
[۳۲]. طوسى،، همان کتاب، ص ۴۴۲
[۳۳]. صدر، همان کتاب ص ۴۱۲
[۳۴]. چنانکه در بحث علائم ظهور گفته شده، قیام شخصى به نام سفیانى و صداى آسمانى از علامتهایى هستند که در آستانه ظهور امام رخ خواهد داد.
[۳۵]. طوسى،، الغیبه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳ – مجلسى،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۱ – طبرسى،، همان کتاب، ص ۴۴۵ – صدر،
[۳۶]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۴۳
[۳۷]. طوسى،، همان کتاب، ص ۲۴۲

منبع :مهدی پیشوایی – سیره پیشوایان ، ص ۶۷۵