نهاد خانواده و سازندگی های ازدواج

نهاد خانواده و سازندگی های ازدواج

۱۴۰۰-۰۸-۲۷

144 بازدید

نهاد خانواده

انسانها، گرچـه واحدهاى جـدا از هم‌اند، اما عوامل مختـلفى از این آحاد، (مجموعه) پدید مى‌آورد و آنان را بـه شکل‌هاى مختلفى (با هم) و مرتبط با یکدیگر مى‌سازد. (خـانواده)، یکى از این گونه مجموعه‌هاست و از مقدس ترین نهادهاى اجتماعى و پیونددهنده افراد به شمار مى‌آید.

آنچـه افراد را وادار مى‌سازد که بـا هم زندگى مشتـرک و جـمعى داشتـه بـاشند و در واقع، زیرساخـت پدید آمدن این گونه نهادها (نیاز متـقابـل) آنان است، چـه در مسایل فکرى و حـل مشکلات اجتـماعى خـود، چـه در مسایل و زمینه‌هاى اقتـصادى و اشتغال و معیشت، و چه از نظر روحى و عاطفى و غریزى.

بنیان نهادن (نهاد خانواده)، هم تأمین‌کننده نیازهاى روحى و عاطفى انسانهاست، هم روحیه تـعاون و ایثـار را زنده و تـقویت مى‌کند و زمینه‌ساز بـروز استعدادهاى انسان مى‌گردد. رمز و راز تاکید شدید اسلام بر (ازدواج) نیز در همین نکته نهفته است، زیرا با این برنامه، انسانها حیاتى فطرى‌تر و رو به کمال ترى مى‌یابند. در بـیان نـورانـى حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج بـه عنوان محبوب‌ترین بنیاد نزد خداوند به شمار آمده است:

(ما بنى فى الاسلام احب الى الله عز و جل من التزویج) .(۱)

در حـدیث دیگرى از آن حـضـرت، ازدواج بـه عـنوان (آبـادى یک خـانواده)، و در مقـابـل آن، طلاق بـه عـنوان (ویران شـدن یک خانه) بـا جدایى بـیان گشته است. در این حدیث، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن تأکید و تـشویق بـر ازدواج و عهده‌دارى زندگى و مخـارج یک زن، مى‌فرماید: در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند محبـوب‌تر از خانه‌اى که با ازدواج، آباد مى‌شود، نیست. در مقابل، هیچ چیز نزد پروردگار، نکوهیده‌تر از آن نیست که خـانه‌اى در اسـلام، بـه وسیله جدایى، ویران گردد:

(ما من شیى احب الى الله عز و جـل من بـیت یعمر فى الاسلام بـالنکاح، و ما من شـیى ابغض الى الله عز و جل من بـیت یخـرب فى الاسلام بالفرقه یعنى الطلاق.) (۲)

البـته مهمتر از اصل این نهاد و تشکیل خانواده، انگیزه‌اى است که دو انسان را در سایه ازدواج، بـه هم پـیوند مى‌دهد و (زندگى مشتـرک) آغاز مى‌شود. نهاد خانواده بـا آنکه مقدس و معنى بخش زندگى و آرامش بـخـش روح و سـالم کـننده اخـلاق و نگهدارنده دین و تـامین‌کننده خلإ روحى است، اما اگر غفلت شود، یا انگیزه‌هاى ناسالم و غیر متعالى در آغاز کار وجود داشته باشد، یا (تـوان مدیریت) نسبت بـه این نهاد، ضعیف باشد، یا بنا بر تفاهم و همدلى دو روح و دو فرد و گذشتن از برخى خودخواهی‌ها نباشد، ممکن است این کانون یا از هم بپاشد و این بـنا دچار زلزله اختلافات و تنش هاى ویرانگر شود، یا پیوسته بحرانى و رنج آفرین باشد.

از کشش، تا تنش

از مظاهر رحمت و حکمت الهى، به ودیعت نهادن میل و جذبه در زن و مرد، نسبت بـه یکدیگر است. این جـذب کردن و جـذب شدن، شیرازه این (نهاد) را مستـحـکم مى‌سازد و افراد پـراکنده را بـه صورت (مجموعه) در مى‌آورد. در ازدواج نیز، شکل خاصى از این جـذب و انجذاب میان دو جنس مخالف وجود دارد که در نتـیجـه آن، وقتـى رابـطه زناشویى و ازدواج پدید مى‌آید، آن دو روح تشنه و مضطرب و ناآرام، به ثبات و سکون و آرامش مى‌رسند.

زوجیت عمومى که در همه پدیده‌ها وجود دارد و عامل حرکت، نشو و نما و بقا و تـزاید و رشـد اسـت، در قرآن کریم نیز مورد اشـاره است: (و خلقناکم ازواجا)،(۳) ما شما را جفت جفت آفریدیم. در جاى دیگر به نکته آرامش و سکون و مودت میان دو همسـر اشاره شده اسـت که از نشانه‌هاى قدرت و حـکمت پـروردگار است:

(و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتـسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه)؛(۴)

از نشانه‌هاى خداست این که براى شما از خودتان جفت‌ها و همسرانى آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابـید و میان شما دوستـى و رحمت قرار داد.

هسـتـه اولیه این کانون مودت، انس و رحـمت و آرامش، زن و مرد است و آنچه این آثار را به بار مى‌آورد، انگیزه و هدف از ازدواج است. دختر و پـسرى که تـصمیم مى‌گیرند بـراى پـى نهادن یک زندگى مشتـرک، دست در دست هم و دل در گرو عشق یکدیگر بـگذارند، بـاید خردورزى، آینده نگرى، حیات عقلانى، مسئولیت‌پـذیرى، تعاون و همدلى را از یاد نبرند، که اینها عوامل قوام و استحکام بـناى خانواده است.

گرچـه بـه لطف خدا، پـس از ازدواج و تـحـقق علقه همسرى، میان زوجـین مودت و رحـمت ایجـاد مى‌شود و دو انسان غریبـه و ناآشنا، چنان به یکدیگر دلبـسته و وابـسته مى‌شوند که گویا سالیان دراز، بـا هم بـوده و زیسته اند، ولى عوامل (تفرقه آور) و جدایى آفرین هم بسیار است و شیطان و اخلاق شیطانى انسـان، گاهى آتش افروزى مى‌کند و آرامش را از خانه و خانواده مى‌گیرد و آن کشش اولیه، به تنش و رویارویى و تخاصم و تفرقه مى‌انجامد.

اگر هشیارى، متانت و تدبیر نبـاشد، همین کانون محبـت و گرمى، به کانون بحران و مرکز فتنه و پایگاه نزاع و کشمکش تبدیل مى‌شود و آفات و پیامدهاى آن، چه بر تداوم زندگى مشترک، چه بـر انسانى بـودن رابـطه زوجین و چه بـر اخلاق و روح فرزندان خانواده، آثار تـلخ و سوء بـسیارى بـر جاى مى‌گذارد که بـه این آسانى هم زدوده نمى‌شود. وقتى شیطان، جاى پـایى بـراى خود در این کانون رأفت و همدلى بـاز کرد، زوجین بـه جاى آن که مکمل وجود هم و سایه امن و آرام یکدیگر و پناه هم باشند، از هم تنافر و گریز پیدا مى‌کنند.

بر اساس همین حساسیت و بـه لحاظ زمینه‌هاى بـحران در این کانون، بـاید بـه (نهاد خـانواده) بـه چـشمى دیگر نگریسـت و (زندگى مشترک) را بر پایه‌هاى عقل و شرع بنا نهاد، تا این نهاد، دیرپا و مستحکم شکل بگیرد و دوام یابـد و شادابـى و نشاط و امید، رنگ زیباى این نهاد مقدس گردد.

سازندگی‌هاى ازدواج

وقتى نهادى مانند خانواده قداست یافت، کمک بـه پى ریزى آن نیز مقدس خواهد بود، چه از سوى خود دختر و پسر بـاشد، که حاضر شوند دوش خود را زیر بـار مسئولیت خانواده قرار دهند، چه از سوى پدر و مادر باشد، و چه از سوى بستگان، آشنایان و نیکوکارانى که بـه هر نحوى در شکل‌گیرى یک (زندگى مشتـرک) و بـرپـایى این (خیمه عفاف) و ایجاد تسهیلات آن بکوشند و همکارى کنند.

ازدواج، مایه آرامش فکرى و روحى جوان و احساس شخصیت و اعتماد بـه نفس مى‌شود و او را از بـى عـارى و بـیکارى و بـى‌بـرنامگى و ناامیدى مى‌رهاند و جلوى برخى گناهان را مى‌گیرد و موجـب صیانت روحـى و اخلاقى جـوان مى‌شود. پـیامبـر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده است:

(من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق الله فى النصف الباقى)؛(۵)

هر کس ازدواج کند، نیمى از دین خود را نگه داشته است، پـس در نیمه باقى مانده، از خداوند پروا کند و تقوا بورزد.

وقتى اصل ازدواج تا این حد مهم، کارساز، گناه سوز، مصلحت آفرین و مفسده زداست، کمک به آن نیز اهمیت مى‌یابد و بـراى پدر و مادر، تلاش در این راه و فـراهم کـردن مقـدمات و زمینه آن، یک تکلیف محسوب مى‌شود و زدودن موانع و بـرطرف کردن (دشواری‌هاى ازدواج)، و ترویج (آسـان سـازى ازدواج) و آسان‌گیرى در این زمینه بـه عنوان یک فرهنگ عمومى، وظیفه به شمار مى‌آید.

کسـى که ازدواج نکرده اسـت، خـود را آزاد حـس مى‌کند و مسـئول نمى‌شناسد. در نتیجه، استعدادها و خلاقیتـهاى انسانى او هم بـروز نمى‌کند. اما با ازدواج، بار (اداره زندگى) را بـر دوش مى‌کشد.

این تعهد و احساس مسئولیت، سازنده است. کلا هر نوع مسئولیت‌پذیرى، انسان را بـه تـلاش و آشکار سـاخـتـن اسـتـعداد و توانایى خویش وا مى‌دارد.

از سوى دیگر، حسابگرى، نظم، برنامه‌ریزى و بـه تعبیر روایات، (تقدیر معیشت) لازمه بـه دوش کشیدن تعهد اداره یک زندگى مشترک و تأمین همسر و فرزندان و تربیت شایسته اولاد است.

از آنجا که تربیت نسلى باایمان، مودب، سالم و موفق، براى خود انسان نیز مایه آبرو و حیثیت اجتماعى است، این رسالت سنگین نیز به نوع دیگرى توانایی هاى شخص را به مرحله ظهور و بروز مى‌رساند.

ازدواج، سبـب مى‌شود که (حقوق متقابـل) میان دو ا نسان پدید آید. این هم بـه نوعى سازنده است. ارتباط هاى خـانوادگى و پیوندهاى فامیلى، دامنه این حقوق و وظایف اخلاقى و اجتـماعى را گسترده‌تر مى‌سازد و سامان بخش روابط انسانى مى‌گردد.

ایجاد بستر مناسب و انگیزه قوى‌تر بـراى تأمین معاش و درآمد، از آثار مثبت دیگر ازدواج است. گرچه نباید بى حساب و بـدون سنجش دست بـه ازدواج زد و لازم اسـت که شرایط اقتصادى و توانایی هاى مالى هم لحاظ شود، ولى وعده خـداوند نیز نبـاید فراموش شود که قول داده است تنگدستى را به غنا تبدیل کند و جایى براى بـیم از فقر بـاقى نگذارد.

پس ایجاد روحیه توکل و اعتماد بـه لطف الهى، بعد مثبت دیگرى از تشکیل خانواده است. خداوند متعال، ضمن دستور بـه ازدواج بـا دختران و جوانان شایسته و صالح و کنیزهاى مناسب همسرى، مى‌فرماید:

(ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسـع علیم)؛(۶)

چـنانچـه تـنگدست و فقیر بـاشند، خداوند آنان را از فضل خویش بى‌نیاز و توانگر مى‌سازد، خداوند وسعت بخش و داناست.

از پـیامبـر اسـلام(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت اسـت که فرمود:

(من ترک التزویج مخافه العیله (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عز و جل، ان الله عز و جل یقول: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله)؛(۷)

کسى که از بیم فقر و تنگدستى ازدواج نکند، به خداوند بدگمان شده است، خدایى که فرماید: اگر فقیر بـاشند، خـدا از فضل خـویش آنان را بى نیاز و غنى مى‌سازد.

این که ازدواج، مایه رونق وضع اقتـصادى زندگى مى‌شود، هم لطف و نظر الهى را مى‌رساند که رزاق است و بـه تناسب نیاز معیشتى، رزق را هم افزایش مى‌دهد، هم تلاش تولیدى و اقتصادى و معیشتى، انسان مى‌افزاید، چون به هر حال براى (تأمین زندگى) باید بیشتر کار کند. از این رو در حدیث رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) توصیه شده کـه (ازدواج کـنید، زیرا کـه بـراى شما روزى‌آورتر است):

(اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم)؛(۸).

کمک بـه ازدواج جوانان و تـشکیل خانواده، کمک بـه ساختـه شدن انسان هاى مسئولیت پذیر، مدیر و صالح است و یکى از راه‌هاى عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه، تسهیل ازدواج است.

این، هم تکلیف والدین و افـراد خـیر و تـوانمند را سنگین مى‌سازد، هم روشنگر راهى بـراى آنانى است که در اندیشـه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند، هم وظیفه خود جوانان را در این زمینه روشن مى‌کند. با تقویت و تـرویج و تـسهیل این سنت نبـوى، بهتر مى‌توان با منکرات مقابله کرد و سدى در برابـر هجوم فساد فرهنگى بیگانه پدید آورد.

پی‌نوشت‌ها

۱ـ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳؛

۲ـ همان، ص۵؛

۳ـ نباء، آیه ۸؛

۴ـ روم، آیه ۲۱؛

۵ـ بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۱۹؛

۶ـ نور، آیه ۳۲؛

۷ـ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۴؛

۸ـ همان.

منبع: ماهنامه پیام زن؛  جواد محدثى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *