اشاره:
موالی، جمع مولی است که گرچه تا بیست و هفت معنی برای آن بر شمرده اند،۱ اما در بحث ما، یعنی در اصطلاح تاریخی آن زمان، به عجم ها، یعنی غیرعرب هایی گفته می شد که با ورود به حوزه اسلامی و پیمان بستن با قبایل عرب در شمار قبیله آنها در می آمدند؛ به گونه ای که آن قبایل عربی، هنگام معرفی، نام آنان را به نام قبیله خود اضافه می کردند؛ مثلاً به هر یک از موالی قبیله بنی تمیم، مولی بنی تمیم اطلاق می شد.
مهم ترین بهره ای که موالی از این نوع پیمان می بردند، آن بود که در هنگام ارتکاب جنایت و محکوم شدن به دیه، افراد قبیله به یاری آنان می شتافتند۲: همچنان که آنان نیز در جنگ ها، هم راه قبیله هم پیمان خود می جنگیدند.۳
اولین ورود گسترده آنها به حوزه اسلامی در قالب یک لشکر چهارهزار نفره بود که پس از شکست رستم فرخزاد فرمانده سپاه ایرانی در مقابل مسلمانان و کشته شدن وی، آنها تصمیم به پذیرفتن دین اسلام گرفته، به همین منظور با سعدبن ابی وقّاص فرمانده مسلمانان وارد مذاکره شدند.
آنها که در آن هنگام با عنوان، سربازان شاهانشاه، معروف بودند و رهبری خود را به دست شخصی با نام «دیلم» سپرده بودند، پس از ورود به حوزه اسلامی، با تیره ای از بنی تمیم به رهبری «زهره بن حویه» پیمان بستند و بدین ترتیب با عنوان «موالی بنی تمیم» مشهور شدند و پس از شرکت در جنگ های مدائن و جلولاء، به کوفه آمده، در منطقه ای از آن ساکن شدند.۴ از این زمان به بعد بود که آنان در تحوّلات مختلف سیاسی و حتی عقیدتی کوفه تأثیرگذار شدند.
این گروه که به علّت پرطراوت بودن پوست و گونه شان از سوی عرب ها با عنوان «حمراء» (سرخ رو) شناخته می شدند و با توجه به نام رهبرشان، از آنها با عنوان «حمراء دیلم» یاد می شد، در کوفه، هسته اولیه موالی را تشکیل دادند و با گذشت زمان و نیز مهاجرت ایرانیان دیگر جمعیت شان رو به فزونی گذاشت؛ به گونه ای که در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام در کوفه (۳۵ـ۴۰ ق.)، آنها حدود یک پنجم جمعیت کوفه را تشکیل می دادند.۵ در همین زمان، آنها در کوفه، دارای مسجدی مشهور بودند که به «مسجدالحمراء» معروف بود.۶
در زمان حکومت معاویه (۴۱ ـ ۶۰ ق.)جمعیت آنان در کوفه بالغ بربیست هزار نفر شده بود ۷ و معاویه با شنیدن این آمار، وحشت زده شد و قصد کشتن آنان را داشت؛ اما با مشورت احنف بن قیس از این تصمیم خطرناک منصرف شد ۸ و سرانجام برای دوری گزیدن از خطر آنها، به زیادبن ابیه حاکم خود در کوفه دستور داد تا تعداد زیادی از آنها را به شهرهای دیگری، همچون شام و بصره بکوچاند.۹
در سپاه امام حسن علیه السلام بخش مهمی را این گروه به خود اختصاص داده بودند؛۱۰ اما در واقعه عاشورا، در دو طرف درگیر، یعنی نیروهای امام حسین علیه السلام و سپاه یزید، نقش چندانی از آنها مشاهده نمی کنیم.
بیشترین ظهور و بروز سیاسی موالی در سپاه مختار بود که در سال ۶۶ ق. علیه امویان قیام کرد؛ به گونه ای که بیشترین درصد سپاه مختار را در مقابله با سپاه شام، ایرانیان تشکیل می دادند.۱۱ همچنین حضور پرتراکم آنان این چنین ترسیم شده که در میان اردوگاه سپاه مختار، کمتر به زبان غیر فارسی تکلّم می شد.۱۲
از آن جا که مختار به عنوان یک شخصیت شیعی مطرح بود و در کتاب های تاریخی اهل سنّت و نیز کتاب های فرقه شناسی، عقاید مختلفی، همانند مهدویت۱۳ و بَداء۱۴ نسبت داده شده است۱۵ و این عقاید، در ظاهر با عقاید شیعه اشتراک دارد و تا آن زمان به صورت گسترده در محافل عربی رایج نبوده است؛ از این رو چنین تصور شده که این عقاید از سوی سپاهیان ایرانی مختار به او القاء شده است و بدین ترتیب، نقشی عظیم برای موالی در پدیدآمدن تشیّع تصوّر می شود.
در نقد و بررسی این دیدگاه، باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهیم:
۱.شکی نیست که بسیاری از موالی و ایرانیان به حضرت علی علیه السلام و خاندان اهل بیت علیه السلام علاقه وافری داشتند که ریشه های آن را می توان در دفاع حضرت علی علیه السلام از خون به ناحق ریخته شده جُفینه، دختر ابولوءلوء و نیز هرمزان فرمانده سابق ایرانی ساکن در مدینه، جست وجو کرد. به دنبال کشته شدن عمر به دست ابولوءلوء، فرزند عصبانی او ـ عبیداللّه بن عمر ـ ناجوانمردانه اقدام به قتل آنها کرد و حضرت علی علیه السلام از عثمان در خواست قصاص او را کرد و عثمان به این درخواست توجهی نکرد.۱۶ همچنین از متون تاریخی چنین برمی آید که تا قبل از ورود حضرت علی علیه السلام به کوفه، سیاست حاکم و نیز رفتار مردمان عرب با موالی، بدین گونه بود که با آنها به عنوان شهروند درجه دوّم برخورد می کردند و آنها را از بسیاری از حقوق طبیعی، اجتماعی و دینی محروم می کردند. سهم بسیار اندکی از بیت المال به آنها می دادند و هنگامی که برای اولین بار حضرت علی علیه السلام موالی را با عرب های کوفی در پرداخت عطا یکسان قرار داد، به شدّت از سوی عرب ها مورد اعتراض واقع شد.۱۷ همچنین عرب ها از آنها زن می گرفتند؛ اما اجازه ازدواج با زنان عرب را به آنها نمی دادند.
با ورود حضرت علی علیه السلام به کوفه، موالی نزد او رفته، تبعیضات فوق را یادآور شدند. حضرت علی علیه السلام قصد داشت که با سخن گفتن با کوفیان عرب، این مشکلات را بر طرف کند؛اما آنها به هیچ وجه زیربار نرفتند و حضرت علی علیه السلام در حالی که غضب ناک بود، نزد موالی بازگشت و به آنها فرمود: «ای گروه موالی! این عرب ها، شما را به منزله یهود و نصاری قرارداده اند؛ از شما زن می گیرند؛ اما به شما زن نمی دهند و شما را در گرفتن عطا از بیت المال مساوی خود قرار نمی دهند؛ پس شما تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد؛ زیرا از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله شنیدم که می فرمود: روزی، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت و یک جزء آن در کارهای دیگر است».۱۸
۲.تبعیضات اعمال شده درباره موالی، در زمان تسلّط بنی امیه بر حکومت اسلامی شدّت بیشتری به خود گرفت؛ به گونه ای که از آنها با عنوان «عَلوج»، یعنی خر وحشی فربه یاد می کردند۱۹ و هیچ گاه آنان را با کنیه ـ که نشانه احترام است ـ صدا نمی زدند. به آنها اجازه خواندن نماز بر مردگان را نمی دادند و در هنگام حضور در سفره ها، آنها را در کناری قرار می دادند تا موالی بودن آنها مشخص باشد و حتی در محاکم قضایی، شهادت و گواهی موالی را نمی پذیرفتند و در جنگ ها، علاوه بر آن که مناصب فرماندهی در اختیار آنان نمی گذاشتند، به آنان اجازه سوار شدن بر اسب را نیز نمی دادند و از آنها به عنوان پیاده نظام استفاده می کردند.۲۰
۳.این سیاست ها که اغلب از سوی حکومت ها پیشتیبانی می شد، باعث می شد تا موالی همیشه به دنبال رهایی از این جور و ستم باشند. از این رو وقتی مختار با فراخوانی موالی، به جمع آوری سپاه پرداخت، این گروه که در آغاز انقلاب مختار، از پانصدنفر تجاوز نمی کردند، به سرعت به او پیوستند؛ به گونه ای که اکثر سپاه او را تشکیل دادند.۲۱
یکی از سیاست های مختار که باعث جذب تعداد زیادی از موالی شد، آن بود که به آنها اجازه داد تا سوار بر اسب در نبرد شرکت کنند.۲۲ بدیهی است که شعار مختار در انتقام از خون حسین علیه السلام نیز می توانست انگیزه ای قوی برای پیوستن موالی به او باشد؛ زیرا آنان همواره از خاندان اهل بیت علیه السلام خاطرات خوبی داشتند.
۴.با نگاهی به تاریخ موالی در زمان امویان و شرکت فعال آنها در هر قیام و شورش ضد حکومتی ـ اعم از قیام های علویان و خوارج۲۳ ـ می توان دریافت که شرکت آنها در این قیام ها، بیشتر به شکل سیاسی خود مطرح بوده است و نه عقیدتی؛ بدین معنی که آنها به هر طریق می خواستند از جور بنی امیه رهایی یابند و دیگر مسائل عقیدتی، مانند اعتقاد به ولایت و خلافت بلافصل حضرت علی علیه السلام و نیز آموزه های دیگر شیعی برای آنها مطرح نبود. تا آن که بالاخره حضور گسترده ایرانیان در قیام عباسیان، باعث سرنگونی حکومت اموی به دست ایرانیان شد.
۵.با مطالعه وضعیت فرهنگی و عقیدتی موالی، به ویژه تا زمان قیام مختار، به این نتیجه می رسیم که آموزه های اسلامی و به ویژه شیعی در میان آنها رواج نداشته است و اصولاً عقایدی همچون وصایت، مهدویت، رجعت، بداء، عصمت و… برای آنها ناشناخته بوده است. بنابراین آنها نمی توانسته اند در مقابل کسانی همچون مختار و عرب های کوفی سپاه او، از چنان قدرت فرهنگی و عقیدتی برخوردار باشند که بر آنها تأثیر گذارند و چنانچه گفته شد، تنها علّت پیوستن آنان به سپاه مختار، رهایی از جور وستم بنی امیه و نیز تبعیضات اجتماعی و محرومیت آنان از حقوق اجتماعی بوده است.
۶.عقایدی مانند مهدویت، یک عقیده خالص اسلامی است که ریشه های آن در روایات پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وجود دارد و در کتاب های مختلف اهل سنّت و شیعه بیان شده اند۲۴ و حتی اگر ادّعای مهدویت محمد حنفیه از سوی مختار صحت داشته باشد، آن را باید نوعی مصداق یابی برای احادیث پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله تلقی کرد و همین نکته، تأثیرپذیری مختار از روایات پیامبرصلی اللّه علیه وآله و نه از تلقینات موالی را روشن می سازد.
۷.این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که با وجود غلبه گرایش ضدّ اموی در محافل موالی، تعداد زیادی از آنها نیز راه همکاری با حکومت را در پیش گرفته بودند و تعداد زیادی از نگهبانان زیادبن ابیه، از موالی بودند۲۵ برخی از منابع، قاتل هانی بن عروه را غلام عبیداللّه بن زیاد می دانند که با «نام رُشَید ترکی» معروف بوده و از موالی به شمار می رفته است.۲۶
۸.اگر بخواهیم به صورت آماری به مسئله بنگریم، کافی است متذکّر شویم که در دوران شکل گیری و تثبیت فرهنگی عقیدتی شیعه که معمولاً از امام سجادعلیه السلام تا امام صادق علیه السلام را در بر می گیرد، یاران غیرعرب این سه امام علیه السلام که از آنها با عنوان موالی یاد می شود، نسبت به یاران عرب آن بزرگواران، درصد ناچیزی را تشکیل می دادند؛ به گونه ای که از تعداد ۱۶۱ نفر از اصحاب امام سجاد علیه السلام تنها ۲۰ نفر از موالی بوده اند و نیز از تعداد ۴۶۶ نفر از اصحاب امام باقرعلیه السلام، ۲۵ نفر و از تعداد ۳۲۲۳ نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام، تنها ۴۴۰ نفر از موالیان بوده اند.۲۷ این مقایسه آمار ی به خوبی می تواند نقش کم رنگ فرهنگی و عقیدتی موالی در تشیع را نشان دهد.
همان گونه که قبلاً اشاره شد، در همین زمان، موالی در محافل فرهنگی و عقیدتی اهل سنّت حضوری فعال داشتند که این نشان گر تأثیر فراوان آنان در رشد و شکوفایی مکاتب مختلف کلامی، فقهی و تفسیری اهل سنّت می باشد.
از این بحث نتیجه می گیریم که گرچه موالی دوستدار اهل بیت علیه السلام بودند، اما از آموزه های شیعی آنها شناخت عمیقی نداشتند و همگامی آنها با قیام های شیعی، بیشتر جنبه سیاسی داشته است. بنابراین نمی توانسته اند در شکل گیری مذهب تشیع، رشد و شکوفایی و تطوّر آن در ابعاد مختلف فقهی و کلامی نقش بارزی داشته باشند.
پی نوشت:
ا.علامه امینی، الغدیر، ج ۱، ص ۳۶۲.
۲.شوقی حنیف، تاریخ الادب العربی، ج ۲، ص ۲۱۳.
۳.محمد حسین زبیدی، الحیاه الاجتماعیه والاقتصادیه فی الکوفه، ص ۷۴.
۴.بلاذری، فتوح البلدان، ص ۲۷۹.
۵.جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، ج ۴، ص ۳۷۱.
۶.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۴۳۸.
۷. الحیاه الاجتماعیه، ص ۸۷.
۸.ابن عبدربه، العقدالفرید، ج ۳، ص ۳۶۱.
۹.فتوح البلدان، ص ۲۷۹.
۱۰.شیخ راضی آل یاسین، صلح امام حسن (ع) ترجمه سید علی خامنه ای، ص ۱۰۴.
۱۱.دینوری، الاخبار الطوال، ص ۲۸۸.
۱۲.همان، ص ۴۷.
۱۳.گفته شده است که مختار، مهدویت محمد حنفیه فرزند حضرت علی علیه السلام را ادعا داشت و خود را نماینده او در کوفه می دانست (ر.ک: تاریخ الطبری، ج ۴،ص ۶۶و۶۷).
۱۴.بداء در ظاهر معنای خود به تغییر در علم الهی تفسیر شده است و چنین گفته شده که مختار گاهی از سوی خداوند وعده های پیروزی به سپاهیان خود می داد که به وقوع نمی پیوست؛ از این رو برای این که به دروغ گویی متهم نشود، عقیده بداء ـ یعنی تغییر علم خداوند ـ را مطرح می کرد؛ بدین معنی که از علم سابق خود دست برداشته، علم جدیدی برای او حادث شده است (ر.ک: شهرستانی، الملل و النحل ج ۱، ص ۱۴۹)؛ البته شیعه امامی به نوعی از بداء اعتقاد دارد که آن را به معنای «ابداء» یعنی اظهار، تفسیر می کند و معتقد است که خداوند، چیزی را که دیگران نمی دانستند، برای آنان اظهار و روشن کرده است. (ر.ک: جعفر سبحانی، البداء فی ضوء الکتاب و السنه، ص ۷۰).
۱۵.عبدالقاهر بغدادی، الفَرق بین الفِرق، ص ۴۷؛ عبدالرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج ۲، ص ۷۱.
۱۶.ابن اثیر، الکامل، ج ۲،ص ۲۲۶.
۱۷.نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه ۱۲۶.
۱۸.حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۶.
۱۹.تاریخ التمدن الاسلامی،ج ۴، ص ۲۷۲.
۲۰.الحیاه الاجتماعیه، ص ۷۷و۷۸.
۲۱.یولیوس ولهوزن ،تاریخ سیاسی صدر اسلام، شیعه و خوارج، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، ص ۱۹۳.
۲۲.الحیاه الاجتماعیه، ص ۷۷و ۷۸.
۲۳.همان، ص ۸۳.
۲۴.مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۴، ص ۵۵۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۴،ص ۲۷۱؛ ر.ک: فقیه ایمانی، المهدی عند اهل السنه، انتشارات امیرالموءمنین علیه السلام.
۲۵.صلح امام حسن علیه السلام، ص ۱۰۵.
۲۶.تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۲۸۴.
۲۷.رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، ص ۸۸.
منبع :پرسمان – مرداد ۱۳۸۳، شماره ۲۳ .