نقش امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در هدایت علمی و فرهنگی جامعه

نقش امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در هدایت علمی و فرهنگی جامعه

۱۳۹۸-۰۵-۰۳

432 بازدید

اشاره:

در کنار وظیفه هدایت اعتقادی مردم، مواضع علمی امام عسکری(علیه‌السلام) در پاسخ های قاطع درباره شبهه‌ها و افکار کفرآمیز و بیان  حق، با روش مناظره و بحث‌های علمی، کوشش‌های دیگر، همچون صدور بیانیه‌های علمی و تألیف کتاب و مانند آن را برعهده داشت. با این مجاهدت‌ها، از یک‌سو امّت مؤمن را به شخصیت مکتبی و فکری خود مجهّز می‌کرد و از سوی دیگر، پایداری و ایستادگی شان را در برابر جریان‌های فکری که علیه اسلام، خطری را تشکیل می‌داد، تضمین می‌فرمود. در این مقاله نقش امام در این عرصه ها بیان شده است.

امام حسن عسکری(علیه‌السلام) با دانش گسترده ای که درباره محیط داشت، قادر بود آغاز مسائل را احساس کند و اهمّیت اثر آن را بسنجد و برای مقابله با آن برنامه ریزی کند.۱

مبارزه با کج روی ها

نگهداری امام در «سامرّاء» در نزدیکی قلمرو جاسوسان حاکم و دور کردن آن بزرگوار از مجالس و محافل امّت، بیشترین اثر را در خالی شدن میدان برای نشر اندیشه ها و اعتقادهای فاسد و مسلک های باطلی که در دوران آن امام پدید آمده بود، داشت، ولی امام عسکری(علیه‌السلام) با وجود نگهداری در سامرّاء و تحت نظر عوامل حکومت ستمکار وقت، توانست با ایستادگی در برابر آن انحرافات و بدعت های اعتقادی و فکری، نقش خود را در افشای این گمراهی ها و هدایت فکری جامعه به مسیر درست و راه حق به طور کامل ایفا کند.

مصادیقی از موضع گیری های امام(علیه‌السلام)

۱. موضع گیری در قبال صوفیه

از جمله جریان های فاسدی که امام عسکری(علیه‌السلام) به شدّت از آنها بی زاری جست و مردم را از گرویدن به آنها برحذر داشت، فرقه صوفیه بود. این گروه از آغاز پیدایش توانست تحت پوشش اسلام، گروهی از ساده لوحان مسلمان را بفریبد.

با گسترش اندیشه صوفی گری، ائمه به مخالفت با اعتقادات باطل آنها پرداختند و امام حسن عسکری(علیه‌السلام) به نوبه خود در ردّ این فرقه ضالّه سخن گفته است.۲

۲. موضع گیری در برابر واقفی ها

واقفی ها گروهی بودند که امامت را تنها تا امام هفتم(علیه‌السلام)، یعنی امام کاظم(علیه‌السلام) میدانند و قائل به امامت فرزند بزرگوارش، امام رضا(علیه‌السلام) نیستند. بنیانگذاران مسلک واقفی، گروهی از یاران امام صادق(علیه‌السلام) و امام کاظم(علیه‌السلام) بودند و سران اوّلیه این گروه به دلیل آنکه قصد نداشتند اموالی که از امام کاظم(علیه‌السلام) نزد آنها مانده بود، به امام رضا(علیه‌السلام) به عنوان وارث و جانشین آن حضرت بدهند، به طور کلّی امامت امام هشتم(علیه‌السلام) را انکار و در امامت امام هفتم(علیه‌السلام)، توقّف کردند.۳

پس از ایجاد این فرقه انحرافی، امامان بعدی این افراد را سرزنش کردند و از آنان بیزاری جستند. امام عسکری(علیه‌السلام) درباره بیزاری از این افراد و کسانی که در امامت امام کاظم(علیه‌السلام) قائل به توقّف شده اند، نامه هایی نوشت و فرمود: «کسی که امامت آخرین فرد ما را انکار کند، گویی امامت نخستین شخصمان را انکار کرده است.»۴

۳. موضع گیری در برابر ثنویه یا دوگانه پرستان

ثنویه یا دوگانه پرستان، فرقه ای اختراعی بود که در دوران آن حضرت به وجود آمد و معتقد بودند هر آفریده ای برای خلقت نخست، آفریده شده است و همراه با قدیم، قدیم دیگری را اثبات می کنند. در مقابل، سخنان امام در وصف خداوند متعال، گواه بر بطلان سخن آنهاست که فرمود: «[خداوند] نه از چیزی به وجود آمده و نه از چیزی آفریده شده است و با این سخن، تمام دلایل و شبهات آنها را رد کرد.»۵

۴. موضع گیری در برابر مفوّضه

مفوّضه گروهی هستند که می گویند: خداوند حضرت محمّد(ص) را آفریده و آفرینش دنیا را به آن حضرت سپرد و هرچه در دنیاست، او آفریده است. در روایاتی حضرت علیه آنان احتجاج کرده است.۶

افزون بر این موضع گیری ها، حضرت در مواقع لزوم در برابر شبهه افکنان و تفرقه جویان، پاسخ های مستدل و روشن ارائه می کرد و مردم را از گمراهی نجات می‌داد.۷و ۸

تلاش های علمی امام حسن عسکری(علیه‌السلام)

امام عسکری(علیه‌السلام) به حکم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عبّاسی برقرار کرده بود، موفّق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کلّ جامعه نشد، ولی در عین حال با همان فشار و خفقان، شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثّر داشتند.

شیخ طوسی شمار شاگردان حضرت را بیش از یکصد نفر ثبت کرده است۹ که در میان آنان چهره های روشن، شخصیّت های برجسته و مردان وارسته ای مانند: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمّد بن حسن صفّار به چشم می آید که شرح خدمات و کوشش های آن در منابع مرتبط موجود است. افزون بر تربیت این شاگردان، گاهی چنان مشکلات و تنگناها برای مسلمانان پیش می آمد که جز حضرت عسکری(علیه‌السلام) کسی از عهده حلّ آنها برنمی آمد. امام در این گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با تدبیر فوق العاده ای، بنبست را می شکست و مشکل را حل می کرد. برای این مطلب نمونه ای ذکر می شود:

بویوسف یعقوب بن اسحاق کِندی که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می رفت، کتابی به نام «تناقض القرآن» تألیف و برای تدوین آن، خانه نشین شد. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری(علیه‌السلام) رسید. حضرت به او فرمود: «آیا در میان شما مردی رشید و دانا نیست که استادتان کندی را پاسخ گوید و از تعرّض به قرآن باز دارد؟» شاگرد کندی گفت: ما شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امام فرمود: «اگر مطلبی به شما بیاموزم، به او می رسانی؟» عرض کرد: آری. حضرت فرمود: «نزد او برو و با ملاطفت و مهربانی، به او نزدیک شو، سپس از او سؤال کن: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود غیر از آنچه شما پنداشتی ای، معنی دیگری اراده کرده باشد؟ او به تو خواهد گفت: آری، این احتمال وجود دارد؛ زیرا انسان هنگام شنیدن، بهتر متوجّه معانی می شود و آنها را درک می کند؛ چون این سخن را گفت، به او بگو: شما چه میدانی شاید منظور گوینده کلمات قرآن غیر از چیزی باشد که شما تصوّر کرده ای و او الفاظ قرآن را در غیر معانی خود به کار برده باشد.»

آن مرد نزد کندی رفت و مواردی را که امام به او آموزش داده بود، اجرا کرد. کندی به او گفت: پرسش خود را یکبار دیگر تکرارکن و او سؤال را تکرار کرد. کندی با خود اندیشید و دریافت که هم از جنبه لغت و هم از دید علمی امکان چنین احتمالی وجود دارد، از اینرو، به شاگردش گفت: به من بگو این سخن را از کجا آموخته ای؟ شاگرد گفت: این مطلبی بود که در دلم خطور کرد و آن را بر تو عرضه کردم. استاد گفت: هرگز فردی چون تو به این گفته راه نمی یابد و به این مرتبه از سخن نمی رسد. به من بگو آن را از که آموخته ای؟ شاگرد در نهایت پاسخ داد: حقیقت این است که ابومحمّد، امام حسن عسکری(علیه‌السلام) مرا با این سؤال آشنا کرد. استاد گفت: اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین سؤالی تنها زیبنده این خاندان است و آنانند که میتوانند حقیقت را آشکار کنند.

سپس کندی دستور داد آتشی برافروختند و تمام نوشته های خود را در آتش افکند.۱۰

ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان

در زمان امام عسکری(علیه‌السلام) تشیّع در مناطق مختلف و شهرهای متعدّدی گسترش و در نقاط فراوانی تمرکز یافته بود. شهرها و مناطقی مانند «کوفه»، «بغداد»، «نیشابور»، «قم»، «خراسان»، «مدائن»، «یمن»، «ری»، «آذربایجان»، سامرّاء، «جرجان» و «بصره» از پایگاه های شیعیان به شمار می رفتند.

گستردگی و پراکندگی مراکز تجمّع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظّمی را ایجاب می کرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یکسو و ارتباط آنان را با همدیگر را از سوی دیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی رهبری و سازماندهی کند. این نیاز از زمان امام نهم(علیه‌السلام) احساس می شد و از آن زمان، شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق مختلف به منظور برقراری چنین سیستمی از آن زمان به مورد اجرا گذاشته می شد. این برنامه در زمان امام عسکری(علیه‌السلام) ادامه یافت و ایشان نمایندگانی از میان چهره های درخشان و شخصیّت های برجسته شیعیان برگزید و در مناطق متعدّد، منصوب کرد. ایشان با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیّع را در همه مناطق زیر نظر داشت.

نمایندگان امام، دارای سلسه مراتبی بودند و حوزه فعّالیت هر کدام از آنها مشخّص بود. در این میان، وجوه جمع آوری شده باید در نهایت به دست وکیل اصلی امام برسد و او به امام برساند.۱۱

حضور در خانه شیعیان

از جمله عنایات آن حضرت به شیعیان این بود که هرگاه مصلحت می دید، به شیعیان دستور می داد که پس از نماز عشاء، در خانه یکی از شیعیان که از پیش معیّن شده بود، گرد هم آیند تا با آنان دیدار کند. شیعیان به دستور حضرت در آنجا گرد می آمدند و مشکلات و مسائل شرعی خود را با حضرت در میان می گذاشتند. این در حالی بود که تنگناهای بسیاری برای هرگونه ارتباط آن حضرت با شیعیان از جانب حکومت عبّاسی ایجاد شده بود. امام در عصر خود، توجّه بسیاری به حفظ و نگهداری شیعیان خود داشت؛ زیرا می دانست آنان مورد خشم و غضب هستند و از ناحیه حکومت، تحت پیگردند و در معرض کشتار و آوارگی قرار دارند. آن حضرت به شیوه های گوناگون آنان را از مکر و حیله دشمنان و حکومت های ستمگر برحذر میداشت.۱۲

امام به یاران خود فرمان می داد که خاموشی اختیار و از فعّالیت [بر ضد حکومت] خودداری کنند تا کارها در مجرای خود افتد و حوادث رو به راه شود. حتّی امام وقتی یارانش در بند و زندان بودند، آنان را از شِکوه و تظلّم باز می داشت.۱۳

پیک نامه ها

افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق اعزام پیک ها، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار می کرد و از این رهگذر [نیازهای] آنان را مرتفع می ساخت.

همچنین ایشان از راه مکاتبه با شیعیان ارتباط برقرار می کرد و از این رهگذر، آنان را زیر چتر هدایت خویش قرار می داد.۱۴

فعّالیت های سیاسی پنهان

امام عسکری(علیه‌السلام) با وجود همه محدودیت ها و کنترل هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، سلسله فعّالیت های سرّی سیاسی را رهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهان کاری از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار به دور می ماند.

با این حال، موضع آن حضرت در برابر حکمرانان و حکومت جور، مهم ترین معیار خواهد بود. حکومت عبّاسی که از زمان امام رضا (علیه‌السلام) تلاش داشت با بهره مندی از نام امام، سود سیاسی ـ اجتماعی به دست بیاورد. با این سیاست مزوّرانه دربار، امام حسن عسکری (علیه‌السلام) توانست امتیازهای فراوان به دست آورد، ولی موضع و برخورد امام در برابر حکمرانان، مانند موضع پدر بزرگوارش در ارتباط با حکومت، محتاطانه بود، بی آنکه توجّهی را جلب کند یا در دستگاه حکومت وارد شود، بلکه رابطه ایشان به پیروی از خطّ پدرانش در برابر قدرت و دولت عبّاسی، رابطه ای ظاهری به شکل روابط روز بود.

موضع منفی امام در برابر حکومت، احترام و منزلتی رفیع برای ایشان فراهم آورد. این مسئله را از علاقه وزیران دستگاه به آن حضرت می توان دید.

امام عسکری(علیه‌السلام) درباره برخی حوادث، سکوت اختیار می کرد، بی آنکه بهطور مثبت یا منفی درباره آن نظری ابراز فرماید. همان گونه که با رهبر شورش «زنگ یا زنج» که مدّعی بود به امام علی(علیه‌السلام) منسوب است، رفتار کرد و او را از اهل بیت ندانست.

شورش صاحب زنگ برخاسته از برنامه و خطّ مشیّ اهل بیت نبود. کشتار مردمی بسیار و مصادره اموال و آتش زدن شهرها و به اسارت بردن زنان، هیچ یک از آن کارها، حساب یا انگیزه دینی نداشت.

موضع امام درباره رفتار شورشیان، به علّت کارهای خلاف احکام اسلامی که مرتکب شده بودند، قطعاً موضع مخالف و محکوم کننده بود. امام سکوت را ترجیح داد. از روش آنان عیب جویی نکرد و به تفاصیل آنها توجّه نفرمود. اگر چنین کرده بود، این کار تأیید ضمنی دولت به شمار می رفت؛ زیرا شورش زنگ با توجّه به نقطه ضعف های فراوان و منفی آن، در نهایت برای ضعیف کردن حکومت عبّاسیان و در هم شکستن قدرت و نفوذشان با هدف های امام تطبیق می کرد و آن امری بود که شایستگی داشت که امام برای مصالح نهضت و فعّالیت خود از آن استفاده کند. هر چند میان معارضان اختلاف باشد، ولی همگی در مخالفت با دشمن واحد، منافع مشترک دارند.۱۵

پشتیبانی مالی از شیعیان

یکی دیگر از فعّالیت های امام عسکری(علیه‌السلام) حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه یاران خاص و نزدیک آن حضرت بود. با مطالعه در زندگی آن امام بزرگوار، این مطلب به خوبی آشکار می شود که گاهی برخی یاران امام، از تنگنای مالی در محضر ایشان شکوه می کردند و حضرت گرفتاری مالی آنان را برطرف می کرد و گاه حتّی پیش از آنکه اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف می کرد. این اقدام امام مانع می شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت ستمکار عبّاسی شوند.۱۶

این امام همام در همه مواردی که احساس می کرد، میتوان یارانش را با ارسال پول یاری داد، از این امر خودداری نمی کرد. گفتنی است برای امام از مناطق گوناگون اسلامی که پایگاه های شیعیان آن حضرت بود، به وسیله نمایندگان ایشان که در آن مناطق پراکنده بودند، اموال بسیار برده می شد و امام با دقّت بسیار و با روش های گوناگون می کوشید تا آن امر را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند. می توان دید امام که تحت نظر و زیر فشار بود، چگونه پول ها را تحویل می گرفت و به گونه ای که صلاح می دانست، به مصرف می رساند، بی آنکه دستگاه جور از آن فعّالیت ها چیزی درک کند، بلکه ناتوان و دست بسته، در برابر امام به سر می برد و با وجود کوشش بسیار، از کشف مسئله ناتوان بود و اگرگاهی دولت برخی اموال را کشف می کرد، به این علّت بود که برخی اطرافیان امام، در انتخاب روش صحیح، سهل انگاری می کردند.۱۷

همچنین امام عسکری(علیه‌السلام) در مواردی که صلاح می دید، رقم های قابل توجّهی در اختیار نمایندگان ویژه خود قرار می داد تا طبق صلاحدید خود میان شیعیان و نیازمندان انفاق کنند و آنان را از گرفتاری های مالی رهایی بخشد. تأکید دوباره بیراه نیست که پرداخت چنین مبالغی با توجّه به محدودیت هرگونه فعّالیت امام، نباید مورد تردید یا انکار قرار گیرد؛ زیرا این تحرّکات در پوششی کاملاً مخفی صورت می پذیرفت.۱۸

همچنین امام عسکری(علیه‌السلام) درباره حفظ و نگهداری اموال مسلمانان و بیم از تباه شدن و از بین رفتن آنها، توجّه بسیاری می کرد. به همین دلیل، در بیشتر مناطق شیعه نشین، برای دریافت حقوق شرعی از مردم و صرف آنها میان نیازمندان و تهی دستان، نمایندگان و وکلایی تعیین فرموده بود تا شیعیان برای حلّ مشکلات شرعی و اجتماعی خود به آنها مراجعه کنند. آن بزرگوار به کارها و امور آنها رسیدگی میکرد و کارها و رفتار آنان را زیر نظر داشت و با گفتار و مکاتبه آنها را حمایت میکرد.۱۹

آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت

افزون بر امور مهم و مسئولیت های عمومی امامت که امام عسکری(علیه‌السلام) بدانها می پرداخت، آن حضرت نقشی مشخّص و اختصاصی نیز داشت و آن نقش تدارک و آماده سازی عملی مرحله امامت فرزند بزرگوارشان، حضرت حجّت بن الحسن(علیه‌السلام) بود. در این میان، برخی عوامل زمینه ساز و تسریع کننده غیبت حضرت ولیّعصر(علیه‌السلام) قابل ذکرند:

۱. بی لیاقتی مردم: بی تردید یکی از عواملی که سبب کنار گذاشته شدن نسبی امام هادی (علیه‌السلام) و امام عسکری (علیه‌السلام) و عدم حضور ظاهری و چشمگیر آن دو بزرگوار در صحنه اجتماع شده بود، بی لیاقتی مردم و بی توجّهی آنان به ساحت مقدّس امامان معصوم(علیه‌السلام) بود که به تدریج طیّ سالهای متمادی رشد کرده و در آن دوران به اوج خود نزدیک شده بود.

۲. خلفای جور: همچنین ترس خلفای جور و درباریان آنان از قیام مردم به رهبری امام که سختگیریهای فراوان را بر ایشان تحمیل میکرد، عاملی دیگر در زمینهسازی غیبت امام است. خلفای ظالم عبّاسی که از نفوذ علویان و به ویژه امامان معصوم(علیه‌السلام) در میان مردم احساس خطر میکردند، به طور مداوم بر آن حضرات ایجاد مزاحمت میکردند و در نهایت، دستان پلید خویش را به خون اهل بیت عصمت و طهارت(علیه‌السلام) آغشته میساختند.

۳. تقدیر الهی: با همه این احوال، تقدیر الهی و اراده حتمی خداوند بر نهان زیستی و غیبت طولانی دوازدهمین امام شیعیان، حضرت مهدی(عج) قرار گرفت. از این رو، شرایط اقتضا می کرد نوعی مقدّمه چینی و آماده سازی مردمی، بر آن پیشاپیش صورت گیرد. با توجّه به این عوامل است که می بینیم دوران زندگی و امامت دهمین و یازدهمین امام به عنوان حلقه وصلی بین دو دوران ظهور و غیبت، در هاله ای از پوشیدگی فرو می رود. به ویژه در زمان امام یازدهم، بسیاری از ارتباطات بین امام و شیعیان، به وسیله نامه نگاری های متقابل برقرار می شد و پیام ها و رهنمودهای حضرت بیشتر توسط وکیلان مخصوص و نایبان معیّن به مردم انتقال می یافت و در برخی مراجعات مردم، بنا به مصالحی، خواسته آنان به امر حضرت، به دست یکی از خادمان یا ملازمان آن بزرگوار به انجام می رسیده است.۲۰

دلایل رفتار امام

این جلوه ها، کیفیّت برخورد با غیبت حضرت مهدی(علیه‌السلام) را روشن می سازد و قضاوت درباره چگونگی بهره بردن از امام غایب را آسان می کند. به عبارت دیگر، وقتی امام حاضر مسلمانان که باید پیشوا و حاکم بر تمام امّت اسلامی باشد، بر اثر جهالت، غفلت، شقاوت و ذلّتپذیری مردم و ستمگری و بیپروایی حاکمان، به چنان شرایط دشواری در نحوه زندگی و ارتباط با جامعه گرفتار می شود، ابتلای به غیبت دوازدهمین امام و آخرین وصیّ پیامبر(ص)، امری دور از انتظار نیست. از طرف دیگر، وقتی دهمین و یازدهیمن امام که بی هیچ تردیدی دوران حضور را سپری می کرده اند، بر اثر شرایط تحمیلی به چنان عملکرد و ارتباطی رو فرموده اند، حضرت حجّت(علیه‌السلام) نیز برای اجرای مسئولیّت های خویش در ارتباط با شیعیان و جامعه اسلامی و عموم مردم، ناگزیر از چنین عملکردی است.

نشانه هایی برای یاران

با این حال، امام برای اطمینان خاطر به دوستان و اطرافیان خود، پیامها، سخنان و نشانه هایی ارائه فرمود تا هر گونه شبهه نسبت به وجود حضرت حجّت(علیه‌السلام) زدوده و دل های مشتاق به سوی حضرتش رهنمون شود. آن حضرت از بیم دشمنان، ولادت فرزندش را پنهان کرد و جز معدودی از یاران نزدیک خویش، کسی را از این موضوع آگاه نکرد.۲۱

زمینه سازی عصر غیبت

امام حسن عسکری(علیه‌السلام) در جهت آماده سازی زمینه برای غیبت فرزندش حضرت حجّت(علیه‌السلام) باید مردم را برای این مرحله آماده می ساخت. برخی از کارهایی که آن بزرگوار برای تحقّق این هدف انجام داد، عبارتند از:

۱. نهان ساختن: امام حسن عسکری(علیه‌السلام) برای مقدّمه سازی و مهیّا کردن ذهنیّت مردم، به طور عموم و خصوصاً شیعه، در مورد غیبت، شیوه نهانسازی را بسیار بیشتر از آنچه در زندگی امام هادی(علیه‌السلام) مورد توجّه بود، به کار گرفت. آن حضرت به جز ایّامی که به دستور خلیفه عبّاسی برای دیدار وی از خانه بیرون می رفت یا برخی اوقات به جهت مصالحی که در نظر داشت، به کسی اجازه ملاقات می داد یا خود شخصاً به دیدار آنها می رفت، دیدار دیگری با مردم نداشت؛ بلکه حتّی در برابر شیعیان ظاهر نمی شد و از پشت پرده با آنان سخن می گفت.۲۲

۲. ارجاع به نمایندگان: امام حسن عسکری(علیه‌السلام) نمایندگانی را معیّن کرده بود و آنها را با تأیید و بیان اعتماد، مورد حمایت خویش قرار می داد تا برای حلّ مشکلات دینی و دنیوی رابط میان آن حضرت و آنان باشند و تا شیعیان به روش مراجعه مستقیم به نمایندگان مأنوس شوند.

۳. تأیید کتب فقه و اصلهای تصنیف شده یاران: امام حسن عسکری(علیه‌السلام) برخی کتاب های فقهی و اصولی را که برای عمل به آن و هدایت شدن در روزگار حضرت و پیش از آن گردآوری شده بود و نیز صاحبان و مؤلّفان آن کتب را مورد تأیید خویش قرار میداد و از زحمات و تلاش های آنان قدردانی کرده و آن را می ستود. همچنین حضرت از مردم خواست تا به این کتابها عمل کنند.۲۳

بیانیه های امام حسن عسکری(علیه‌السلام) درباره غیبت امام مهدی(علیه‌السلام)

امام عسکری(علیه‌السلام) همزمان با مخفی کردن فرزند بزرگوارش از چشم مردم و نشان دادن ایشان به برخی خواص، سعی کرد فکر غیبت را در اذهان و افکار رسوخ دهد و به مردم بفهماند که این مسئولیت اسلامی را باید تحمّل و به این اندیشه عادت کنند.

دراین باره می بینیم که ایشان در راستای فرموده های پیامبر(ص) و ائمه اطهار(علیه‌السلام) درباره غیبت، سه رویکرد را دنبال می کرد:

۱. اعلامیه ها یا بیانیه های کلّی و عمومی درباره صفات مهدی(علیه‌السلام) پس از ظهور و قیامش که در دولت جهانی تشکیل می دهد؛

۲. توجیه نقد سیاسی درباره اوضاع موجود و مقرون کردن آن به اندیشه وجود مهدی(علیه‌السلام) و ضرورت ایجاد دگرگونی ها از سوی ایشان؛

۳. اعلامیه های کلّی برای پایگاه ها و اصحابش که در آن، ابعاد اندیشه غیبت برای آنان و ضرورت آمادگی و عمل به آن از ناحیه روانی و اجتماعی توضیح داده شده بود تا غیبت امام و جدایی او را از آنان بپذیرند.۲۴

بدیهی است اگر مسأله غیبت بدون مقدّمه و آمادگی قبلی برقرار می ماند، برای مردم امری شگفت آور و حیرت بخش و غافلگیرکننده بود. از اینجا بود که امام عسکری(علیه‌السلام) این روش را عمل کرد و آن، برنامه ای ویژه برای آماده کردن ذهنیّات امّت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذیرند و بدون حیرت و شگفتی و همراه داشتن عواقب ناخوشایند و نامحدود، آن را حفظ کنند.۲۵

پی نوشت:

  1. زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمه دوازده گانه، ص ۲۷۱.
  2. حدیقـه الشّیعه، ص ۵۹۲.
  3. سفینه البحار، ج ۱، ص ۵۸۱.
  4. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۷۴.
  5. مجمع البحرین، ص ۱۶.
  6. الغیبـ[، ص ۱۴۸.
  7. مناقب، ج ۴، صص ۴۲۴ و ۴۲۵.
  8. با خورشید سامرّاء، صص ۲۶۱ و ۲۷۰.
  9. رجال، ص ۴۲۷ به بعد.
  10. مناقب، ج ۴، ص ۴۲۴.
  11. مهدی پیشوایی، سیره معصومان، صص ۶۳۲ ـ ۶۳۶
  12. با خورشید سامرّاء، صص ۲۱۳، ۲۲۹.
  13. زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمه دوازدهگانه، ص ۲۷۲.
  14. سیره پیشوایان، ص ۶۳۶.
  15. تاریخ تشیّع (دوره حضور امامان معصوم(علیه‌السلام))، زیرنظر: سیّد احمدرضا خضری، صص ۳۰۳ ـ ۳۰۷؛ پیشوایان ما، صص ۲۶۸ ـ ۲۷۰.
  16. سیره پیشوایان، ص ۶۳۹.
  17. زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمه دوازدهگانه، ص ۲۷۳.
  18. منابع مالی اهل بیت(علیه‌السلام)، ص ۶۹.
  19. با خورشید سامرّاء، ص ۲۹۸.
  20. آخرین خورشید پیدا، صص ۶۱ ـ ۷۰؛ سیره پیشوایان، ص ۶۵۰.
  21. کمال الدّین، ج ۲، ص ۴۳۴.
  22. با خورشید سامرّاء، ص ۲۹۴.
  23. همان، صص ۳۹۵، ۳۹۶.
  24. زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمهدوازدهگانه، صص ۲۷۶ ـ ۲۷۷.
  25. همان، ص ۲۷۸.

منبع: موعود

نویسنده: علی حائری مجد.