اشاره:
شیعه، یکی از دو مذهب بزرگ دین اسلام است. برپایه مذهب شیعه، پیامبر اسلام(ص) بهفرمان خداوند، حضرت علی(ع) را به جانشینی بلافصل خود برگزیده است. امامت از اصول اعتقادی شیعیان و وجه تمایز آنان با اهلسنت است. طبق این اصل، امام را خداوند تعیین و بهواسطه پیامبر به مردم معرفی میکند. همه شیعیان بهجز زیدیه، امام را معصوم میدانند و بر این باورند که آخرین امام، مهدی موعود است که در غیبت بهسر میبرد و روزی برای برقراری عدالت در جهان قیام خواهد کرد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و سید محسن امین در اعیان الشیعه و سید حیدر آملی در « الکشکول فیما جری علی آل الرسول » ذکر کرده اند از جماعتی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) که به تشیع گرویده بودند و معتقد بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نام علی (علیه السلام ) را به عنوان خلیفه بعد خود بر مسلمانان برده است و او را برتر و صاحب اختیار بر مردم بیش از خود آنان قرار داده است . سپس نام اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله ) را ذکر می کنند . هیچ چیزی بهتر و تصدیق کننده تر از سخنان اینان نیست چرا که مقیاس محبت و دوستی سخنان مورخان، واقعیتی است که روی داده است و از اندیشه و خرد بدور است که بگوییم تمامی اصحاب و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیمان وعهد خود را شکستند و کاملا همگی مخالفت کردند و همچنین دور از فکر است که اصحابی که تشیع علی علیه السلام را پذیرفتند هیچ اثری از آن به جای نگذاشتند مخصوصا زمانی که زمام خلافت بدست امیرالمومنین (علیه السلام) قرار گرفت . سید محسن أمین در اعیان الشیعه ذکر می کند که : « مردم بعد از وفات حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) به پنج گروه تقسیم شدند:
۱. گروه سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج از انصار
۲. گروه ابوبکر و عمر و بسیاری از مهاجران
۳. گروه علی علیه السلام و بنی هاشم و بسیاری از انصار وعده کمی از مهاجران
۴. گروه عثمان بن عفان از بنی امیه و پیروانش
۵. گروه سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن از بنی زهره
بسیاری از انصار به سمت گروه ابوبکر وعمر متمایل شدند و گروه آنان قوی گشت در نتیجه گروه عثمان و گروه ابن ابی وقاص به ناچار با ابوبکر بیعت کردند و تنها گروه علی (علیه السلام) باقی ماند که تنها مخالف خلافت آنان به حساب می آمدند . در این زمان ابوسفیان که تلاش می کرد که این جایگاه را بدست آورد به نزد امیرالمومنین علیه السلام آمد و وعده کمک و یاری برای بدست آوردن منصب خلافت داد . امیرالمومنین( علیه السلام) فرمودند : باز گرد ای ابوسفیان به خدا قسم تو آنچه را که می گوئی برای خدا نیست و همواره برای اسلام و مسلمانان حیله و نیرنگ می اندیشی هنگامی که ابوبکر از تصمیم ابوسفیان مطلع شد ، اداره بعضی از امور را به فرزندش معاویه سپرد و در این حال ابوسفیان راضی شد و ساکت ماند و برای خلیفه دعای خیر و پیروزی کرد .
دوازده نفر از یاران علی (علیه السلام) جمع شدند و با یکدیگر رایزنی کردند که ابوبکر را از منبر رسول خدا به پایین بیاورند . یکی از آنان گفت : قبل از اینکه کاری کنید با علی علیه السلام مشورت کنید . هنگامی که به علی (علیه السلام) ارائه کردند ایشان فرمودند از چنین کردید جنگی را به پا خواهید نمود و قوم به نزد من می آیند ومی گویند بیعت کن وگرنه تو را می کشیم . در این زمان گروه و یاران علی علیه السلام احساس ناامیدی کردند و از این که حق از جایگاه خویش منحرف شده بود بسیار غمگین و ناراحت بودند . از طرفی از پرده دری در دین رنج می بردند و هر لحظه آماده جهاد بودند و از طرف دیگر سخنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را شنیده بودند که ایشان را از حمل سلاح و اعلام جهاد و سرکشی بر حاکم نهی نموده بود . در نتیجه موظف گشتند تا هر جائی که فرود می آیند از فضائل و جایگاه امیرمومنان علی علیه السلام نزد خدا و رسولش و همچنین در حکومت اسلامی مطالبی را برای مردم ارائه کنند و تاکید بر حقانیت خلافت او کنند . این اصحاب شیعه در زمان خلافه ابوبکر عمر و عثمان در بیشتر سرزمینهای اسلامی منتشر می شدند و اکثر آنها سمت ها و مناصب ولایتی بر مناطق را در اختیار داشتند. سلمان فارسی با مردم صحبت می کرد و سخنان پیامبر را در رابطه با علی (علیه السلام) به مردم ارائه می داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : ای علی تو وصی و جانشین من هستی و در نزد من همانند هارون نسبت به موسی هستی پس سلمان ادامه می داد که ای مردم به خدا اگر ولایت علی (علیه السلام) را بپذیرید از بالای سر و زیر پایتان روزی خواهید خورد
ابوذر نیز فریادگر همین موضوع بود و می فرمود : از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود : مثل اهل بیت من در نزد امت مسلمان مانند کشتی نوح است در وسط دریا ، هر کس بر آن سوار شود نجات می یابد و آن کس که سرباز زند غرق می شود . ابوذر علی (علیه السلام) را در خلافت ابوبکر وی و عثمان به اسم امیرالمومنین معرفی می کرد و در وقت حج ایستاد و فرمود : ای مردم من صحابه رسول خدا هستم از ایشان شنیدم که در این مکان به علی (علیه السلام) فرمود :
تو ای علی اولین کسی هستی که به من ایمان آوردی و اولین کسی که روز قیامت با من مصافحه می کند و تو صدیق أکبر و فاروق هستی که حق را از باطل جدا می کنی و تو ولی مؤمنان وبرادر و وزیر من می باشی . عمار بن یاسر در این زمان نیز ساکت نبود و خطاب به قریش می فرمود : ای جماعت قریش به کدام سمت رویگردان شده اید ، اینان اهل بیت پیامبر شما هستند ولی شما خلافت را در غیر اهل آن قرار دادید . بسیاری از اصحاب نیز همین راه را پیمودند و در دفاع از علی (علیه السلام) کوشیدند و بذرهای تشیع را در سراسر جاهائی که اسلام قدم گذاشته بود پاشیدند و با سلاح قرآن و سنه مردم را به تشیع دعوت می کردند . آنان این ویژگی را داشتند که از اصحاب خاص پیامبر محسوب می شدند در نتیجه مورد احترام و توجه مردم بودند و دلهای مردم به سمت آنان گرایش پیدا می کرد .
تشیع در مصر با سفر عمار آغاز شد و در شام و جبل عامل به سبب ابوذر هنگامی که او را به آن جا تبعید کردند و در مدائن به سبب سلمان فارسی و در حجاز به سبب حذیفه الیمان و جابر بن عبدالله انصاری و أبی بن کعب ، و سید حیدر آملی در کتاب ( الکشکول فیما جری علی آل الرسول ) بیش از صد نفر از اصحاب پیامبر را ذکر می کند که شیعه امیرالمومنین بودند و سخنان پیامبر راجع به ولایت ایشان را حفظ می کردند و آن را ارائه می دادند .
فهرست منابع :
۱. بحارالانوار ج ۶
۲. الاحتجاج طبرسی .
۳. اعیان الشیعه ج ۲ و ۱۶
۵. کشکول سید حیدر آملی