نظر دین اسلام در مورد عرفان های نوظهور

۱۴۰۱-۰۱-۲۷

122 بازدید

اشاره:

عرفان که از معنویت و رشد و کمال انسانی سخن می گوید با نامهای مختلفی در همه ملت ها وجود دارد. در سالهای اخیر بازار عرفان گرایی گرم شده و از گوشه و کناری فرقه های عرفانی برای جذب جوانان جلوه گری می کنند. برای تبیین مسأله در این زمینه ناگزیر باید چند مقدمه بیان شود تا جواب سئوال روشن گردد.

مقدمه اول:

عرفان از معرفه به معنای شناسایی و در اصطلاح به معنی شناسایی راه کمالات و معرفت برای رسیدن به حقّ تعالی است پس عارف به کسی گفته می شود که راه های رسیدن به حقّ تعالی را بشناسد و برای رسیدن به خداوند آنها را طی کند.[۱]

مقدمه دوم:

عرفان ناب اسلامی (برای وصول به حقّ) برگرفته شده از اصل متن اسلام است فلذا عمل به فرامین اسلامی و شریعت دینی به عنوان مقدمه ای است برای معرفت خداوند و وصول به آن، پس تا انسان به تکالیف الهی اعمّ از انجام واجبات و ترک محرّمات تماما و کمالا پایبند نباشد آن وصول و معرفت حاصل نخواهد شد. و این مقدمه را می توان تشبیه کرد به پوسته گردو و مغز داخل آن یعنی اسلام و شریعت به عنوان پوسته و محافظ هستند بر عرفان اسلامی که مثل مغز گردو در داخل اسلام است و تا آن پوسته نباشد مغز گردو (تشبیهی عرفان) به کمال نمی رسد.

مقدمه سوم:

همان طور که در مقدمه دوم اشاره شد مبنی بر اینکه عمل به فرامین شریعت دینی به عنوان مقدمه ای برای عرفان اسلامی است حال باید توجه داشت که عارف حقیقی کسی است که در تمام مراحل سیر و سلوک تا زمانی که در این دنیای خاکی هست، باید به ظواهر شریعت و آنچه به عنوان تکلیف الهی برای ما ارسال و بیان شده است عمل کند مثل انجام واجبات و ترک محرّمات. و در کنار این اعمال خارجی به بعضی از اعمال درونی مثل تفکّر و توبیخ نفس و محاسبه اعمال و… چنگ زند همان طور که دستور العمل های عرفانی و اخلاقی علماء و عرفاء مخصوصا عارف کبیر امام امّت در این زمینه زیاد است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب «روح عرفانی روح الله» نویسنده محمد رضا رونی اوحدی مراجعه کنید.

مقدمه چهارم:

اعمال ذکر شده درباره شریعت (ظاهرا و باطنا) طبق آنچه از اهل بیت ـ صلوات الله علیهم اجمعین-  در کتب روایی آنها به ما رسید اگر موافق با قرآن و سنّت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود قابل قبول و مورد عمل است ولی اگر مخالف به قرآن و سنّت نبوی بود در این صورت طبق احادیث وارده در این زمینه باید آنها را دور بیندازیم « ما وافق الکتاب فخذوه وما خالفه فاطرحوه»[۲]و این یک قاعده کلی در تمامی عرفان های ادّعائی است که اگر اصول و عقائد شان با کتاب خدا و سنّت نبوی سازگاری داشته باشد مورد قبول است و الاّ نه.

با توجه به این مقدماتی که ذکر گردید، درباره عرفان های نو ظهور از قبیل اشو، اکنکار، شیطان پرستی، رام الله هیونزگیت، عرفان کیهانی و امثال اینها طبق آنچه از اصول و روشهای عملی آنان به دست می آید، اولا غالب آنها اصلا از حوزه اسلام خارج اند و هیچ اعتقادی به مبدأ و معاد و نبوت ندارند تا چه رسد که رفتار شان مطابق شریعت اسلام باشد. و حتی رفتار های عملی و رسوم عملی عرفانهای که منسوب به اسلام هستند و در قالب گروه و فرقه و خانقاه تشکیلات دارند از معیارهای شریعت اسلام فاصله دارند و ادعاهای شان در بیشتر موارد با ظواهر و بواطن شریعت همخوانی ندارند.

با توجه به اینکه عرفان با اعتقاد به خدا و معاد و راهی که خدا برای بندگانش قرار داده است معنا و مفهوم دارد و در عالم مادی گرایی و الحاد مسئله عرفان کمترین جایگاه ندارد، بنا بر این راهی که انسان را به خدا می رساند و از گمراهی نجات می دهد می تواند راه عرفان راستین باشد و این راه را جز خود خداوند کسی نمی داند و لذا آن را با فرستادن پیامبران و شریعت برای بشریت نشان داده است و راهی غیر از این راه که توسط انسان ها و مدعیان عرفان ساخته شده نمی تواند عرفان راستین و نجات بخش باشد بلکه در برابر راه خدا می توانند راه هایی باشند که با الهامات شیطانی و هوا و هوس به وجو آمده اند.

عرفان های نو ظهور عرفان کاذب و التقاطی و جعلی هستند که هیچ ربطی به دین ندارند، و حقیقتا این ها عرفان نیستند، بلکه تحریفی است که صورت گرفته است، و دروغی است که رواج داده شده، در حالی که عرفان حقیقی برای نجات انسان و قوی نمودن ایمان اوست، راه و روشی که مصرف مواد مخدر و توهم زا و یا هیپنوتیزم جزء تعلیمات آن باشد چگونه می توان اسم عرفان را بر آن گذاشت!؟

 اما اینکه علت و دلیل به وجود آمدن این عرفان ها چه می باشد امور زیر می توانند از عوامل آن به شمار آیند:

۱. برخی از نویسندگان یکی از ویژگی های عرفان های جعلی و کاذب را چنین بیان داشته اند:

این عرفان ها احکام عبادی دین را دست و پاگیر و مایه درد سر می دانند: همان طوری که خالی شدن قالب از محتوی و معنی دین حقیقی را تبدیل به دین نما می کنند، ترک قالب ها و صورت نیز عرفان حقیقی را به عرفان جعلی مبدل می سازد.[۳]

پس می توان گفت یکی از عوامل رواج یافتن عرفان کاذب می تواند همین موضوع باشد؛ زیرا برای خیلی از مردم این امر بسیار مطلوب و پسندیده است که از یک سلسله مناسک و اعمال و آداب شریعت رهائی و خلاصی یابند، و در عین حال دین او محفوظ باشد و متدین باقی بماند، تازه عارف هم شده باشد و پیرو یک فرقه عالی و ممتاز دینی نیز به حساب بیاید، این چنین عرفانی به سهولت و آسانی در میان گروه های ساده لوح جوان به سرعت رواج می یابد و در اثر ساده لوحی فریب آن را می خورد.  حتی این مسئله یعنی بی اعتنایی به ظواهر شرع و تحقیر فقه و فقها از مشترکاتیست که در گروه های متصوفه که قدمت بیش از هزار سال دارند وجود دارد، چه در ایران و چه در کشورهای چین و هند و مصر و غیره.

۲. برخی گفته اند: که در عرفان کاذب اغلب اغراض مادی و دنیایی مقصود است، که آن اهداف به طریق یا طرق مثل مصرف مواد مخدر یا توهم زا یا روانکاری نیز بر آورده می گردد.[۴] و روی همین اغراض فرقه ها و گروها را با نام های مختلف تاسیس می کنند و با جذب جوانان به اهداف خود شان می رسند.

۳. این عرفان ها برای جذب بهتر و آسانتر جوانان، سنت های دینی و عرفانی مختلف را بهم می آمیزد و این در آمیختگی را بدین نحو توجیه کرده و می گویند: ما از هر سنت دینی و عرفانی بهترین اجزا و عناصرش را بر می گزینیم، و با این کار نظام عرفانی پدید می آوریم، که نقاط قوت همه سنت های دینی و عرفانی را دارد، و نقاط ضعف هیچ یک آنها را ندارد غافل از این که نفس همین ترکیب و تلقین بزرگترین عیب این عرفان ها است.[۵]

همین امر سبب می شود گروهی از مردم به این عرفان ها گرایش یابند چون شیوع بی قیدی و دین زدائی در آن وجود دارد، و اگر دقت کنید مغلطه کاری است که صورت می گیرد، در تعالیم نحله های عرفان خدای ادیان الهی و خالق آسمان ها و زمین تبلیغ نمی شود، بلکه دعوت به سوی نیروی مطلق و بی قید و شرط است، و یک نوع ادبیات مبهم و سردرگم و کم کم رفته کمرنگ می شود و در طی زمان توسط آموزگاران بسیار حیله گر به سمت مرز بی خدای سوق داده می شود.

۴. یکی از علل گمراه شدن جوانان آشفته بازاری است که توسط اظهار نظرهای گوناگون به وجود می آید و در مسائل توحیدی و دینی سردرگم و بی اعتمادی و شک تردید پدید می آید، این خود سبب می شود گروهی از جوانان اعتمادش را از دست بدهد و گرفتار شک و تردید گردد و در نتیجه به جریان های انحرافی گرایش پیدا کند.

و کسانی هم که این شبکه های انحرافی را راه اندازی می نمایند به نمایندگی اینها تبلیغ می کنند و چه کسانی که به اینها گرایش پیدا می کنند ممکن است نه قصد عرفان و عارف شدن را داشته باشند و نه قصد هیچ چیز دیگر به جز نان و مطامع شکم و شهوت.

پی نوشت:

[۱]. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۸۱۰.

[۲] . ابن ادریس حلی، السرائر، ج۲، ص۶۸۳،قم، موسسه نشر اسلامی، چ۲، ۱۴۱۰ش.تحقیق : لجنه التحقیق

[۳]. گوهر و صدف عرفان، اسلامی، تألیف، فریتبوف متوان ترجمه من حجت، چاپ اول، پائیز، ۱۳۸۱ش، ص۴۷.

[۴]. گوهر و صدف کامل، ص۴۷.

[۵]. همان، ص۴۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *