نامه سرگشوده

۱۴۰۱-۰۱-۰۶

159 بازدید

به همراه عده اى از بزرگان و سرشناسان شیعه ، به عیادتش رفتیم . هنگامى وارد اتاق شدیم ، تنى چند از شیعیان خاص نیز آن جا بودند و پیرمرد را نگاه مى کردند که در بستر افتاده بود و با مرگ دست و پنجه نرم مى کرد.

مدتى نگذشته بود که بیمار چشم هایش را باز کرد و تا دوستان و شیعیانش را دید. گفت :

– برادران ، حلالم کنید. دیگر مرگم نزدیک است .

همه او را دلدارى دادند. یکى گفت : خدا نکند، این چه حرفى است ؟ دیگرى گفت : خودت را نبازى . مریضى سراغ همه مى آید.

پیر مرد گفت : این بار مرگ پشت در خانه ام نشسته و از آن گریزى نیست . سفر آخرت در پیش است .

من نیز براى این که حرفى زده باشم ، گفتم :

– البته مرگ حق است و همگان آن را خواهند چشید؛ اما سوالى دارم .

– بپرس پسرم .

– پس از شما چه کسى سفیر امام زمان (علیه السلام) خواهد بود؟ نماینده شما کیست ؟ سمرى گفت : براى تعیین وحى و جانشین به من دستورى داده نشده .

– چرا؟

– من چهارمین و آخرین نماینده حضرت صاحب الامر هستم .

عیادت کنندگان با تعجب به یک دیگر نگاه کردند. پیرمرد دستش را زیر متکا برد و نامه اى بیرون آورد و به من داد.

پرسیدم : این چیست ؟

– دست خط مبارک امام زمان (علیه السلام) است . بلند بخوان تا همه بشنوند.

نامه را باز کردم و دست خط زیباى امام عصر (علیه السلام) را بوسیدم و بر چشمانم نهاده و بلند خواندم :

بسم الله الرحمن الرحیم

اى على بن محمد سمرى ، خداوند در مصیبت مرگ تو، به برادرانت پاداشى نیکو عطا فرماید. تو تا شش روز دیگر به سراى باقى خواهى شتافت . آماده باش و به کسى وصیت نکن که پس از تو جانشین گردد. از این پس غیبت کبرا رخ خواهد داد و تا زمانى که خداوند اراده نکند، ظهور نخواهم کرد. بدان که امر ظهور پس از زمانى طولانى و قساوت دل ها و آکنده شدن زمین از ظلم و جور خواهد بود. طولى نخواهد کشید که کسى در میان شیعیان ادعا مى کند که مرا دیده . آگاه باش که هر کسى قبل از خروج سفیانى(۱) و نداى آسمانى مدعى شود، دروغگوست .لا حول و لا قوه الا بالله حجت بن الحسن(۲)

۱- طبق احادیث و روایات بى شمارى که از امامان معصوم (علیه السلام) رسیده ، شش ماه قبل از ظهور امام عصر (علیه السلام) کسى به نام سفیانى – که دشمن سرسخت حضرت مهدى (علیه السلام) است – قیام خواهد کرد مشهور است که او از نسل ابوسفیان بوده و بسیار خون ریز است . ر.ک : عصر ظهور، ص ۱۱۶.

۲- شیخ طوسى ، الغیبه ، ص ۲۴۱ – ۲۴۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *