میرزا عبدالله اصفهانی افندی، یکی از چهرههای علمی شاخص سه دهه پایانی دولت صفویه است. وی به جهت دانش پژوهی و سفرهای فراوان در جستجوی کتاب، همراهی با علامه مجلسی در تدوین بحار الانوار و هم چنین تألیف کتاب با ارزش «ریاض العلماء و حیاض الفضلاء» شهرت یافته است. مورخان در تاریخ ولادت میرزا عبدالله اصفهانی اختلاف نظر دارند. در مقدمه ترجمه جلد اول کتاب «ریاض العلماء و حیاض الفضلاء» تاریخ ولادت وی ۱۰۶۶ هـ.ق. نوشته شده است.
کودکی
دوران کودکی میرزا عبدالله افندی با یتیمی سپری شد. خودش در این باره میگوید:
«هفت ساله بودم که پدرم در گذشت و مادرم نیز زمانی که هفت ماهه بودم، از دنیا (رفته بود). پس از درگذشت پدر، برادر بزرگم آمیرزا محمد جعفر مرا تربیت کرده و مدتی نیز تحت سرپرستی دایی خودم بودم.»[۲]
پدر و خاندان
افندی در ریاض العلماء، به معرفی پدر و برخی از خویشان نزدیک خود پرداخته است. پدر او، آقا میرزا عیسی بن محمد صالح بیک بن حاج شاه ولی بیک بن حاج پیر محمد بیک بن خضر شاه اصفهانی[۳] است که در محله شیخ یوسف بنا سکونت داشت. پدرش از شاگردان خلیفه سلطان، محمد تقی مجلسی و میرزا رفیعا نائینی بود.
جدّش، محمد صالح بیک از کارگزاران شاه عباس اول بود. عمویش، محمد علی بیک ناظر بیوتات (خاصه) شاه عباس اول، شاه صفی و شاه عباس دوم بود.
افندی مینویسد: «پدرم به رغم داشتن مال و شهرت فراوان، اسیر جاه طلبی نشد. از وی خواسته شده بود تا منصب قضاوت و شیخ الاسلامی اصفهان را بپذیرد، ولی او قبول نکرد.» و نیز میافزاید: «او با دست خودش، کتابهای زیادی را استنساخ کرده و بسیاری از نزدیکان را به تحصیل علم واداشته؛ به طوری که مشهور بوده است … غلامی داشته که از علما شده و شرح تجریدی هم نوشته است.»
افندی: «پدرم بیشتر شب را به عبادت و مطالعه مشغول بود.» وی حکایات زیادی درباره دقت و حافظه و تلاش پدرش در تحصیل و جدّیتش برای مطالعه از زبان دیگران شنیده است. وی شش فرزند پسر، با مقدار زیادی اموال و زمین و خانه و اثاثیه و کتابهایی که شمار آنها تا یک هزار جلد میرسیده، از خود بر جای گذاشته که بیشتر این کتابها از میان رفته است. روی بسیاری از کتابهای وی، آثار از مطالعه او و تصحیحات و تعلیقاتش دیده میشود.
افندی درباره تألیفات پدرش مینویسد: «آن چه از تألیفاتش کامل شده، اینهاست: شرح کتاب الدروس شهید اول؛ رساله در کیفیت تحلیف اهل ذمه و سایر کفار؛ رساله در رؤیت هلال قبل الزوال؛ رساله در نماز جمعه؛ حواشی بر قرآن، تعلیقات بر کتب اربعه و برخی دیگر از کتابهای فقهی و اصولی و ادبی.»
افندی سپس درباره محله شیخ یوسف بنّا چنین میگوید: «محلهای است خارج از اصل شهر اصفهان؛ امّا متصل به آن. این شیخ یوسف بنّا از صوفیان مشهور بوده و نام اصلی او محمد بن یوسف بنّاست که خود و فرزندانش به کار بنایی اشتغال داشتهاند و تا وقت مرگ در این محله میزیسته است و بقعه او تا به امروز برجای مانده و به همین جهت، محله به نام او مشهور شده؛ گرچه من زمان زندگی او را نمیدانم و البته پیش از دولت صفوی بوده است. یکی از اولاد این شیخ یوسف بنّا، میرزا شاه حسین اصفهانی، وزیر شاه اسماعیل صفوی است که وزیر عاقل و کامل و مدبری بوده و توسط برخی از نوکران شاه مزبور کشته شده است. خانه این وزیر نیز در همین محله، متصل به بقعه شیخ یوسف است.»[۴]
وی در جای دیگر هم از این محله یاد کرده است.[۵]
یکی دیگر از خویشان افندی، آقا میرزا عنایت الله بن آقا محمد بن محمد باقر اصفهانی است که دایی وی بود و او را با عناوین فاضل، عالم، بصیر، ناقد و از «اهل بیت الدوله و العزّ و الرفعه» یاد کرده است. وی با پدر افندی همدرس بود و در جوانی فوت کرد.[۶]
در کتابها، میرزا عبدالله افندی را به عنوانهای میرزا، افندی، جیرانی، صاحب ریاض، تبریزی و اصفهانی یاد کردهاند. عنوان میرزا بدان اعتبار بود که خاندانش اهل علم و وزارت و دیگر مقامات عالی بودند. میتوان گفت: میرزا، مخفف «امیر زاده» است؛ عنوان صاحب ریاض به اعتبار کتاب ارزنده و معروف او «ریاض العلما» عنوان تبریزی بدان جهت است که اصل او از شهر تبریز بود؛ عنوان اصفهانی بدان اعتبار است که وی در آن جا متولد شده و زیسته است؛ عنوان جیرانی بنابر آنچه در زهر الریاض آمده، به جهت انتساب وی به جیران محله ـ یکی از محلّات قدیم تبریز ـ و یا به این سبب که جدش علاقه ویژهای به شکار آهو[۷] داشته است.
«افندی» تقریباً شهرت عمومی اوست که همگان او را بدین شهرت معرفی کردهاند … . افندی لفظ ترکی جغتایی و مغولی است و این کلمه را به فتح همزه و فتح فا و نون ساکن ضبط کردهاند و بعضی هم آن کلمه را با الف ممدوده، یعنی افندی گفتهاند و لیکن مشهور همان ضبط اولی است … افندی، ترکی عثمانی است و به معنای سید و مولا و صاحب و مالک و اهل قلم و قاضی و حاکم شرع میباشد و کلمه احترام و تعظیم است که به جای آقا، جناب و حضرت به کار میبرند.»
شیخ محمد علی حزین (متوفا: ۱۱۸۰ هـ.ق.) در تذکره خود، درباره علت شهرت وی به «افندی»، مینویسد: «آن گاه که میرزا عبدالله به بلاد روم افتاد، علمای آنجا به دانش او آگاه شدند و به قاعده خود، وی را افندی خطاب کردند و به این لقب معروف شده بود و با من الفت داشت.»[۸]
استادان
میرزا عبدالله اصفهانی بخش مهمی از درسهای نخستین حوزوی را از برادرش فرا گرفت. از ظاهر «ریاض العلماء» پیداست که وی درسهای مقدماتی حوزه را در اصفهان از برادرش فرا گرفته است، لیکن در «زهر الریاض» آمده است: «آن گاه که میرزا جعفر در تبریز به سر میبرده، برادرش میرزا عبدالله بدان جا کوچ کرد و مراتب مقدماتی را از او آموخته است و در خلال این مدت، به درس دیگر اساتیدی که در مراتب مختلفی مهارت داشته بودند، حضور پیدا میکرده و با جدّیت تمام به اخذ علوم معموله میپرداخته است تا در نتیجه شایستگی، بتواند به درسهای عالیه دیگر اساتید بزرگ و سرشناس آن عصر، حاضر بشود.»[۹]
چنان که خودش میگوید:
«از آن پس که مقدمات تحصیلی را فرا گرفتم، تصمیم گرفتم تا دروس بالاتر را بیاموزم. بدین منظور، حداکثر کتب اربعه حدیث (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) و قواعد علامه حلی (ره) را از محضر استاد استفاده کرده و برخی از تهذیب شیخ طوسی و شرح اشارات و مقداری از الهیات شفا و امثال آن را از استاد فاضل رضی الله عنه و از علامه میرزا علی نواب فرزند سید جلیل خلیفه سلطان که شیخ اجازهاش هم بوده است و بخشی از حاشیه قدیم ملا جلال را که بر شرح تجرید نوشته و مقداری از شرح اشارات را از استاد محقق قدس الله روحه و بخشی از تهذیب و شرح مختصر الاصول و شرح اشارات و اصول کافی و دیگر کتابهای متداول را از استاد علامه فرا گرفته و آموختم.»[۱۰]
علامه آقا جمال الدین خوانساری (فرزند آقا حسین خوانساری، مؤلف تعلیقه مشهور بر شرح لمعه)، علامه ملا محمد بن تاج الدین حسن (مشهور به فاضل هندی، مؤلف کشف اللثام) و امیر خلیل الله تونی اصفهانی نیز از استادان او هستند.
افندی در میان استادانش، از چهار استاد خود با صفتهای مخصوص نام میبرد. افندی از علامه ملا محمد باقر مجلسی (ره) با «استاد استناد» تعبیر میکند.
در «روضات» آمده است: افندی از جمله {شاگردان و} فضلای حضرت مقدسه علامه مجلسی بوده است و از مجلسی و مدرس او دوری نمیکرده و خازن کتب او بوده است و خود مجلسی در عنوان نامهای که افندی به او نوشته، از وی تعبیر به، «بعض الازکیاء من تلامذتنا» کرده است و از آقا حسین خوانساری (ره) تعبیر به «استاد محقق» و از ملا محمد باقر فاضل سبزواری تعبیر به «استاد فاضل» و از ملا میرزای شیروانی تعبیر به «استاد علامه» کرده است. از این که از ملا میرزا، تعبیر به استاد علامه کرده، استفاده میشود که پایه علمی معظم له از دیگر اساتیدش برتر و بالاتر بوده است.[۱۱]
اجازات
مشایخ اجازات و روایات افندی بسیارند. بعضی از آنها جزو استادان او میباشند که پیش از این، نام برده شدند. دیگر مشایخ او عبارتند از:
۱. ملا محمد صالح مازندرانی: مؤلف «شرح اصول کافی» که در نه مجلد به چاپ رسیده است.
۲. شیخ حر عاملی: مؤلف «وسایل الشیعه» و «امل الآمل».
۳. علامه ملا کمال الدین فسائی: مؤلف «شرح شافیه صرف» (داماد مجلسی اول).
۴. علامه سید محمد موسوی، مشهور به میرلوحی سبزواری اصفهانی.
۵. علامه ملا شمس الدین، مشهور به ملا شمسا کشمیری اصفهانی، (شاگرد شیخ بهایی).
۶. علامه سید میرزای جزائری نجفی: مؤلف «جوامع الکلم» در احادیث صحاح و حسان.
۷. علامه جلیل میرزا علی نوّاب، فرزند خلیفه سلطان.[۱۲]
صاحب ریاض یکی از مشایخ اجازه است. افرادی که از او اجازه گرفتند، عبارتند از:
۱. میرزا حیدر علی بن مدقق شیروانی.
۲. ملا محمد صادق، نوه علامه مجلسی.
۳. ملا محمد بن علامه ملا عبدالله تونی (مؤلف «الوافیه» در اصول).
۴. میر محمد حسین حسینی خاتون آبادی اصفهانی، نوه علامه مجلسی.
۵. شیخ محمد علی حزین.
۶. سید نور الدین جزائری.[۱۳]
آثار
۱. رساله وجوب نماز جمعه: افندی این رساله را در آغاز بلوغش، به عنوان ردّ بر رساله ملا خلیل قزوینی تألیف کرد. این رساله در اولین سفر وی به حج همراه دیگر آثارش مفقود شد.
۲. شرح فارسی بر شافیه ابن حاجب که ناتمام ماند و مفقود شد.
۳. شرح بزرگی بر شافیه ابن مالک که ناتمام ماند و مفقود شده است. وی در این شرح به یادآوری مناقشاتی که با ملای جامی داشته است، پرداخته است.
۴. شرح متوسط دیگری بر الفیه ابن مالک، وی این شرح را در اوایل بلوغش تدوین کرد که هنگام مراجعت از اولین سفر حجش، همراه با کتابها و پارهای از مؤلفات و تعلیقاتش که جمعاً صد مجلد میشد، به انضمام اموالی که همراه داشت، مفقود شد.
۵. حواشی بر شرح مختصر الاصول و متعلقات آن، که ناتمام مانده است.
۶. حواشی بر تهذیب الحدیث که به اتمام نرسیده است.
۷. حواشی بر مختلف علامه که ناتمام مانده است.
۸. حواشی بر من لایحضره الفقیه که برخی از این حواشی به طور مجزا جمعآوری شده و بعضی از آنها بر حواشی کتاب باقی مانده است.
۹. حواشی بر آیات الاحکام شیخ جواد کاظمی، شاگرد شیخ بهائی.
۱۰. تعلیقاتی بر حاشیه قدیمه جلالیه.
۱۱. تفسیر فارسی سوره واقعه که در ضمن تفسیر این سوره به بخشی از اخبار وارده و مربوط به آن سوره اشاره کرده است.
۱۲. بساتین الخطباء؛ که به نام عونه الخطیب و ریاض الازهار و یا ریاحین القدس نامیده میشود.
این کتاب در سه مجلد تألیف شده است و مؤلف، نزدیک به هزار فقره خطبه که در نماز جمعه و اعیاد و امثال آنها قرائت میکرده، در آن گرد آورده است و این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و یک خاتمه و دوازده باب که باب اول آن مشتمل بر دوازده فصل است و دیگر ابواب آن مشتمل بر فصلهای معدودی است و در مقدمه آن به آداب خطیب و خطبهای که از سوی او انشاء میشود، اشاره کرده است و در خاتمه آن که از ملحقات کتاب به شمار میآید بسیاری از خطبههای ارزنده رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه هدی ـ علیه السّلام ـ را متعرض شده است و در ضمن آن به نقل برخی از خطبههایی که علماء انشاد کردهاند پرداخته است.
صاحب زهر الریاض مینویسد: بخشی از این خطبهها را در روزگار اقامتش در اسلامبول انشا کرده و در پایان آن اشاره به نام پادشاه عثمانی کرده است و نسخهای از آن کتاب در کتابخانه ما موجود است.
۱۳. روضه الشهدا؛ مشتمل بر دوازده باب است و به سه زبان عربی و فارسی و ترکی تدوین شده است
۱۴. حاشیه کتاب وافی مولی محسن فیض کاشانی.
۱۵. حاشیه الهیات شفای ابوعلی سینا که ناتمام است.
۱۶. حاشیه بر اشارات و متعلقات آن که ناتمام مانده است.
۱۷. حاشیه بر مقدمه اصولیه ملا محمد طاهر قمی.
۱۸. حاشیه بر صحیفه کامله سجادیه.
۱۹. شرح اختلافات وقوع شکل العروس از تحریر اقلیدس.
۲۰. شرح مصادرات پنجمین از تحریر الاقلیدس.
۲۱. رساله فارسی در ترسیم خطهای ساعات بر سطوح دایرههای متداول آسمانی و نصف النهار و افق و امثال اینها.
۲۲. ثمار المجالس و نثار العرائس: به سبک کشکول شیخ بهایی (ره) نوشته شده و مشتمل بر دوازده باب است و اشعار نادره و امور عجیبه و مسألههای تازه و حکایات بیسابقه و اکثر از واژههای مردمی و فایدههای دیگر و تفسیر بخشی از آیات و توضیح روایات مشکله و حل مشکلات متفرقه و امثال اینها در آن ایراد شده است.
۲۳. وثیقه النجات من ورطه الهلکات؛ خود در این باره میگوید: «در ضمن چندین مجلد ضخیم تدوین شده و مشتمل بر پنج قسم بوده است. اول در الهیات، دوم در نبوّات، سوم در امامیّات، چهارم در معادیّات، پنجم در فقهیّات. قسم اول آن مصدر به مقدمهای است در منطق و قسم پنجم آن مصدر بر مقدمهای است در اصول از قبیل معالم شیخ حسن (ره) در قسم اول با همه ملتهای کفر و ارباب دیانتهای مختلف گفتگو داریم و در این قسم دلیلهایی از کتابهای مورد اعتمادشان از قبیل تورات و انجیل و زبور و دیگر کتابهای آسمانی ایراد کردهایم و در قسم کتابهای آسمانی ایراد کردهایم و در قسم امامیّات با همگی ارباب مذاهب هفتاد و دو ملت (فرقه) به مباحثه نشستهایم.»
۲۴. لسان الواعظین و جنان المتعظین: این کتاب در چندین مجلد تدوین شده است. خود در این باره میگوید: «در این کتاب به دستورهای اعمال سال و عبادات و دعاهای ارزشمند و مطالب دیگری که مناسب با آنها بوده، پرداختهایم و پیش آمدهای اکثر روزهای ماه و سال را متعرض شدهایم.»
۲۵. الامان من النیران در تفسیر قرآن: وی درباره این کتاب مینویسد: «در این کتاب در ذیل آیات شریفه به حداکثر اخباری که از ائمه طاهرین ـ علیه السّلام ـ روایت شده اشاره کردهایم.»
۲۶. رساله خراجیه در احکام اراضی خراجیه.
۲۷. الاجازات یا مجموعه الاجازات یا مجمع الاجازات: در این کتاب صورت اجازات قدما و متأخران و اجازات مشایخ و اجازاتی که خود به دیگران داده، آورده شده است.
۲۸. الرساله الانفعالیه: در بیان این که آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس یا متنجس، نجس میشود.
۲۹. ترجمه جاماسب نامه.
۳۰. صحیفه علویه ثانویه.
۳۱. رساله فارسی در اخصای کودکان و بردگان: و این عمل فجیع و دردناک در روزگاران گذشته در دربار پادشاهان و ثروتمندان معمول بوده است و از شخص خصی به خواجه یا اَخته یاد میکردند.
۳۲. تعلیقه بر شرح تجرید ملاعلی قوشجی.
۳۳. تعلیقه بر نقد الرجال میر مصطفی تفریشی.
۳۴. تعلیقه بر امل الآمل: سید عبدالله شوشتری (ره) درباره این کتاب مینویسد: «آن گاه که مؤلف ریاض به خانه ما میهمان بود حواشی چندی بر کتاب امل الآمل که نسخه خود ما بوده به خط خود نوشته است و هم اکنون آن کتاب با همان تعلیقات در کتابخانه ما موجود میباشد.»
۳۵. صحیفه ثالثه سجادیه: مشتمل بر فواید بسیاری است که در دیگر صحیفههای معمول وجود ندارد و دو مرتبه به چاپ رسیده است و صحیفه چاپ شده وی در حال حاضر نزد ما موجود است و در مقدمه آن اشارهای به صحیفه سجادیه معروفه به سندهای دیگر کرده است و در ضمن آن از صحیفه دوم که گردآوری شده شیخ حرّ عاملی (ره) میباشد یاد کرده است و نیز به مطالبی که لازم میدانسته تذکر داده است.
۳۶. تحفه حسینیه در شرح صحیفه ادریسیه: این کتاب را به دستور سلطان حسین صفوی نوشته است.
۳۷. حاشیه بر تمهید القواعد شهید اول.
۳۸. حاشیه بر مجدی در انساب.
۳۹. حاشیه بر مشارق محقق خوانساری.
۴۰. حاشیه بر منهج المقال: ناتمام است.
۴۱. ریاض العلماء: معروفترین اثر او کتاب رجال و تراجم اوست که به نام «ریاض العلما و حیاض الفضلاء» موسوم است.[۱۴]
سرانجام غم انگیز ریاض
مهمترین کتاب افندی که تنها نیمی از آن بر جای مانده، کتاب ریاض العلما است. استاد سید محمد علی روضاتی، شرحی از چگونگی بر جای ماندن نیمی از این کتاب و از میان رفتن نیم دیگر بیان کردهاند که نقل آن در اینجا مغتنم است. ایشان نوشتهاند:
«علامه مرحوم میرزا عبدالله اصفهانی ـ تبریزی الاصل و معروف به افندی ـ مصنف اثر گرانقدر ریاض العلماء متولد (۱۰۶۷ هـ.ق.) تا بیست سالی پس از درگذشت استاد بزرگوارش علامه مجلسی (م ۱۱۱۰) برای تهیه مواد این اثر بیهمتا، بارها به شهرها و قرا و قصبات گوشه و کنار ایران و برخی از ممالک دیگر سفر کرد و هر کجا نسخهای از آثار علمای اسلام یافته، در کتاب خود از آن خبر داده و حتی دارنده نسخه را نیز گه گاه شناسانده است.
با افسوس بسیار، بیش از نیمی از نسخه اصل این کتاب کلان در دست نیست و آن نیم دیگر که بسی مهمتر بوده، در حدود دویست و پنجاه سال پیش، یعنی پس از ختم غائله مهاجمان افغان و دوران نادری، به وسیله علامه زمان، مرحوم سید نصرالله شهید حائری، از بازماندگان مؤلف خریداری و با مخطوطات ارزشمند فراوان دیگر از اصفهان و ایران خارج گردیده و تا اواخر قرن دوازدهم نیز در کربلای معلی در کتابخانه آن شهید بزرگوار موجود بوده است. چه محدث فقیه نامدار مرحوم شیخ یوسف بحرانی (م ۱۱۸۶) از آن بخش ریاض در تألیف لؤلؤه البحرین و کشکول انیس المسافر بدون شناسایی نام مؤلف و نام کتاب، بهره برده و نقل کرده است. ناشناس بودن کتاب، از آن روی رخ داده که میرزا عبدالله در اواخر عمر، تمامیت دارایی ازکتب و وسایل و مؤلفاتش را میان دو فرزند پسر خود ـ میرزا احمد و میرزا زین العابدین ـ تقسیم نموده و به آنان بخشیده است و از آن میان نیمی از ریاض العلماء که سهم میرزا احمد مشتمل بر حرف «ع» و دارای شرح حال خود مؤلف بود، در اصفهان بر جای ماند و آن نیم دیگر ـ که به خصوص دارای تراجم بسیار مهم حرف «م» علمای شیعه بود ـ نصیب شهید حائری شده و در آن نام مؤلف وجود نداشته است. نیمی که در اصفهان برجای ماند، مورد استفاده صاحب روضات الجنات واقع گردیده و بحمدالله تعالی تصویر کاملی از آن نیمه اصل ـ در ۵۷۹ صفحه به قطع رحلی ـ نزد این ضعیف موجود است.
باری، هیچ یک از علما و مصنفین جز مرحوم شیخ یوسف بحرانی از آن نیمه مهم ریاض العلما سخنی نگفته و نقلی ننمودهاند و پس از وی، سرنوشت آن اوراق گرانقدر به کلی نامعلوم است، حتی در آثار و فوائد رجالی و اجازات فراوان بزرگانی که در آن ایام در عتبات عالیات میزیستهاند، مانند محقق بهبهانی (م ۱۲۰۶) و فرزند دانشمندش صاحب مقامع الفضل (م ۱۲۱۶) ـ که آن نیمه ریاض موجود در اصفهان را دیده است ـ و ملا عبدالنبی قزوینی (م ۱۲۰۰) و سید بحرالعلوم (م ۱۲۱۲) و شیخ ابوعلی حائری (م ۱۲۱۵) و امثال آنان، رحمه الله علیه به هیچ وجه سخنی و نقلی از آن اثر مجهول القدر دیده نمیشود، شاید باز مرحوم محدث بحرانی در کتاب فوائد رجالیه خود ـ که در ذریعه ۱۶ ۱۵۷۶ یاد شده ـ مطلبی از آن عزیز آورده است.
به هر حال، به اجمال میدانیم که هم کتابخانه سید شهید و هم کتابخانهمحدث بحرانی بسان همه آکندهها پراکنده گردیده و به اینجا و آنجا رفته و شاید آن اثر بیهمتا «نیمه ریاض» که اوراقی بدون صحافی و جلد بوده، به دکههای عطاری و بقالی کربلای معلی منتقل و نابود شده باشد.
در واقع آنچه از ریاض مفقود شده، از حرف الف تا حرف جیم، به علاوه حرف میم بوده است.
گفتنی است که در سال ۱۴۰۱ هجری قمری مقدار باقی مانده ریاض و نیز آنچه که بحرانی در حرف لولؤه البحرین از ریاض اقتباس کرده توسط استاد سید احمد حسینی اشکوری تصحیح و در شش مجلد توسط کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی به چاپ رسید. افزون بر آنچه از بحرانی افزوده شده، در بخش حرف الف تا جیم و نیز حرف میم، حواشی افندی بر شرح حال هایی که در امل الآمل بوده، به این چاپ افزوده شده است. پس از آن در سال ۱۴۱۵ بخش القاب آن کتاب نیز به عنوان مجلد هفتم توسط همان ناشر؛ انتشار یافت؛ هم چنان که تعلیقه افندی بر امل الآمل به طور مستقل در سال ۱۴۱۲ به چاپ رسید. بخش خطی دیگری از ریاض که درباره علمای عامه است، نیز بر جای مانده است که تاکنون به چاپ نرسیده است.»[۱۵]
نامه افندی به علامه مجلسی
افندی در نامهای، از استادش در پارهای از موارد کتاب بزرگ بحار الانوار انتقاد میکند و او را نسبت به اشکالاتی که کتابش دارد، آگاه میکند، متن این نامه و نحوه انتقاد و تذکر افندی نمونه بارزی از اخلاق و آدابی است که از بدو تأسیس مکتب امام صادق ـ علیه السلام ـ در بین شاگردان این مکتب حاکم بوده است.
تواضع ادبی که افندی در این نامه به خرج داده، واقعاً مثال زدنی است. ستایش استاد و ابراز عشق و ارادت به ایشان در اول نامه و عرض پوزش و عفو در آخر آن، با الفاظ و جملات زیبای ادبی، نمونه برجستهای از وجود عشق و عاطفه بین شاگرد و استاد است.
علامه مجلسی نیز جهت ارج نهادن به مقام علمی افندی و هم چنین تقدیر از تذکرات ایشان، متن کامل نامه را در خاتمه مجلد بیست و پنجم (چاپ جدید) کتاب بحارالانوار آورده و از ایشان به عنوان «بعض الازکیاء من تلامذتنا» نام برده است.[۱۶]
استنساخ
در زهر الریاض آمده است: «در کتابخانهها، به عدهای از کتابها در فنون مختلفه میرسیم که مؤلف ریاض آنها را از کتابهای مؤلفانش استنساخ کرده است. و برخی از آنها در کتابخانه ما موجود میباشد. از آن جمله است: تلخیص رجال شیخ که از سوی محقق حلی خلاصه شده و دیگری فهرست شیخ است که آن هم به دست محقق مغفور له تلخیص شده و کتاب عده الداعی ابن فهد حلی و امثال آنها که استنساخ شده صاحب ریاض است. از جمله نسخه برداریهای دیگر او، استنساخ برخی از مجلدات بحارالانوار مرحوم مجلسی است.»
سید عبدالله جزائری در اجازه کبیره خود، ذیل احوال میرزا عبدالله مینویسد: «آن گاه که من خردسال بودم و میرزا عبدالله به خانه ما وارد شده بود متوجه بودم که پدرم و دیگر علمای بلاد ما از میرزا سؤالاتی میکردند و بهرهمند میشدند، از جمله کتابهای کهنه و جزوههای مندرسی داشتیم که اوائل و اواخر آنها به گذشت زمان از میان رفته بود و ما نام آنها و مؤلفانش را نمیدانستیم، وی اسامی کتابها و مؤلفان آنها را به پدرم گوشزد کرد. و در همان اوقات اشتباهاتی که مؤلف کتاب امل الآمل در کتاب خود داشت، در حاشیه نسخهای که حاضر داشتیم به خط خود مینوشت و من خود گاهی کتابهای رابرای مطالعه او میبردم، خرسند میشد و مرا به خود نزدیک میساخت و برای توفیقات بیشتر من دعا میکرد.»[۱۷]
آثار خیریه
شیخ محمد علی حزین لاهیجی، شاگرد اجازه صاحب ریاض در تذکره خویش مینویسد: «از آن جمله، مولانای فاضل آمیرزا عبدالله مشهور به افندی است، که به فنون متداوله ماهر و به غایت متتبع بود و در اصفهان در جوار منزل خود مدرسهای عمارت کرده و به افاده اشتغال و روزگاری مهنا داشت.»[۱۸]
وفات
تاریخ وفات افندی دقیقاً معلوم نیست. شیخ محمد علی حزین لاهیجی که معاصر با افندی بوده، در تذکره خود، درباره تاریخ وفات او گفته است: « … چندی پیش از آشوب اصفهان، رحلت کرد …».
لاهیجی تاریخ آشوب اصفهان را سال ۱۱۳۴ هـ.ق. مینویسد.[۱۹]
سید عبدالله جزایری (ره) در اجازه خود نوشته است: «میرزا عبدالله در عشر ثلاثین درگذشته است.»
صاحب روضات در این باره مینویسد:
«مرادش از عشر ثلاثین، سی سال پس از ۱۱۰۰ هجری است که نزدیک به اوائل قرن دوازدهم هجری میباشد، یعنی ۱۱۳۰ هجری.»[۲۰]
علامه روضاتی نوشته است: «پایان زندگی و تاریخ درگذشت این عالم بزرگوار کثیر الانوار ـ که در حدود یک هزار و یک صد و سی بود ـ بسان بسیاری از دانشوران آن زمان به درستی دانسته نیست و هم چون خاکجای او در اصفهان پنهان مانده است. هم چنان که از دو فرزند پسر او میرزا احمد و میرزا زین العابدین که پدر، کتابهای ملکی خود را به آن دو بخشید ـ و لابد گرفتار جور افغان و فتنه دوران شدهاند ـ هیچ آگاهی در دست نیست.» به ظن قوی درگذشت میرزا عبدالله افندی در سال ۱۱۲۹ هجری بوده است.»
آیت الله مرعشی نیز نوشته است: «بر اساس آنچه در تعالیق الاجازه الکبیره جزائری و تذکره القبور مصلح الدین مهدوی آمده، افندی در حوالی سال ۱۱۳۰ در گذشته، امّا محل دفن وی مشخص نیست. شخص موثقی به من میگفت که به احتمال، قبر او در حوالی قبر فاضل هندی ـ در تخت فولاد اصفهان ـ است.[۲۱]بنا به نظر دهخدا، وی حدود ۱۱۳۰ هـ.ق. در تبریز درگذشت.[۲۲]
پی نوشت:
[۱] . ریاض العلماء، ج ۴، ص ۳۰۷.
[۲] . همان، ج ۳، ص ۲۳۰ و ۲۳۱.
[۳] . در اکثر تذکرهها، در آخر سلسله نسب افندی، قبل از اصفهانی بودنش به تبریزی الاصل بودن حضر شاه یا خضر بیک تأکید شده است.
[۴] . ریاض العلما، ج ۴، ص ۳۰۶ – ۳۰۹.
[۵] . همان، ج ۲، ص ۲۹۵. محله یاد شده در زاویه خیابان «شریف واقفی» فعلی و خیابان «نشاط» واقع در جنوب غربی «محله قلعه طبرک» قرار داشت. جزوه تحفه فیروزیه، رسول جعفریان، ص ۱۹.
[۶] . ریاض العلماء، ج ۴، ص ۳۰۱ و ۳۰۲.
[۷] . «جیران» در زبان ترکی به معنای آهو است.
[۸] . تاریخ و سفرنامه حزین، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
[۹] . زهر الریاض، آیت الله مرعشی، ص ۱۱.
[۱۰] . مقدمه ترجمه ریاض العلما، ج ۱، ص ۷.
[۱۱] . همان، ص ۸.
[۱۲] . همان، ص ۸ و ۹.
[۱۳] . همان، ص ۹.
[۱۴] . ریاض العلما، مقدمه، ص ۱۱ ـ ۱۷.
[۱۵] . جزوه تحفه فیروزیه، ص ۱۵ ـ ۱۷. دهخدا مینویسد: «ریاض العلما در چند مجلد که دو مجلد آن به خط مؤلف در دانشکده ادبیات (تهران) موجود است.» (لغت نامه دهخدا، حرف ع، ص ۷۵).
[۱۶] . ریاض العلما، مقدمه، ص ۲۸ ـ ۳۱.
[۱۷] . همان، ص ۲۶ و ۲۷.
[۱۸] . تاریخ و سفرنامه حزین، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
[۱۹] . همان.
[۲۰] . ریاض العلماء، مقدمه، ج ۳، ص ۳۲.
[۲۱] . جزوه تحفه فیروزیه، ص ۸.
[۲۲] . لغت نامه دهخدا، حرف ع، ص ۷۵.
منبع :مجید محبوبی – تلخیص از کتاب گلشن ابرار، ج ۳، ص ۸۹