میرزاحسن صفى اصفهانى

۱۴۰۱-۰۱-۰۲

234 بازدید

حاج میرزاحسن (صفى) اصفهانى (متوفاى ۱۳۱۶ هـ  . ق) از عرفاى پرآوازه سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم هجرى است. وى در ۱۲۵۱ هـ  . ق در اصفهان به دنیا آمد و در سال ۱۳۱۶ هـ  . ق در تهران به دیدار حق شتافت.

وى از اوان جوانى به تحصیل کمالات معنوى پرداخت و ملقب به لقب فقرى (صفى علىّ) گردید. وى پس از تحصیل کمالات صورى، براى تکمیل کمالات معنوى به سیر و سیاحت پرداخت و به هند و حجاز سفر کرد و به فیض صحبت مردان خدا نایل آمد۱.

صفى صرف نظر از جنبه فقرى، ادیبى توانا بود و آثار بر جاى مانده از او نمایان گر احاطه علمى و ادبى اوست:

۱ ـ منظومه زبده الاسرار در اسرار شهادت شهداى کربلا بر وزن صیقل الارواح سروده جلال الدین محمّد بلخى; ۲ـ عرفان الحق; ۳ـ بحرالحقایق; ۴ـ میزان المعرقه;
۵ ـ تفسیر منظوم قرآن کریم که مهم ترین اثر اوست; ۶ ـ دیوان اشعار۲.

آرامگاه وى در خیابان صفى علىّ شاه تهرانى مورد عنایت پیروان راه فقرى اوست۳.

مثنوى نبوى(صلى الله علیه وآله)

خیز شتربان! که شترهاى مست *** سر نشناسند ز پا، پا ز دست

شیفته جانى که گرفتار اوست *** آرزوى وى، همه دیدار اوست

اى به طفیل تو، جهان را وجود *** خاک درت کعبه اهل شهود

درگه تو، سجده گه اهل دل *** مهر و مه، از پرتو رویت خجل

از قدمت چرخ، مرصَّع کمر۴ *** وز کمرت خاک، مَلمَّعْ شجر۵

تا تو به تأیید گرفتى جهان *** تا تو به توحید گشادى زبان

یوسف تجرید، درآمد ز چاه *** یونس تفرید، برآمد به ماه

تا تو شدى مرحلهْ پیماى چرخ *** شد قدمت، مرتبه افزاى چرخ

چرخ چه داند که مسیحیش هست؟ *** تا خبر از چون تو فصیحیْش هست

با همه اُمّیَّت و ناخواندنت *** دست به هر نیک و بد افشاندَنت

اَفْصَح۶ و اَبْلَغ۷ به زبان و بیان *** از تو ندیده ست به خاک، آسمان

تا ز رخَت پرده فلک برگرفت *** خاک، ز تو رونق دیگر گرفت

از تو زمین گشت سپهر دگر *** ماه دگر هر گل و، مهر دگر

داشت چو ذات تو وفا در سرشت *** گشت صفا، شخصِ تو را سرنوشت

فضل تو شد، غمخور غمخوارگان *** پشت و پناه همهْ بیچارگان

چشم عطا چون به تو داریم ما *** حاجت خود با تو گذاریم ما

هر چه بود مصلحت ما در او *** آن رسد از لطف تو، بى جستجو

آن کنى از عدل که باشد جزا *** وآن دهى از لطف، که باشد سزا

این بود آرایش اصحاب قال *** آن بود، آسایش ارباب حال

حال تو را جانِ حسینى، محل *** وز تو مُخَلّى۸ دل او از خلل۹

شرح حال و آثار صفى اصفهانى به تفصیل در تذکره مدینه الادب آمده است۱۰.

*    *    *

پی نوشت ها:

۱ ـ سخنوران نامى معاصر ایران، سیدمحمّدباقر برقعى، قم، نشر خرّم، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۲۳۴۳٫

۲ ـ همان.

۳ ـ همان.

۴ ـ مُرَصَّع کمر: کنایه از پر اختر، پرستاره.

۵ ـ مُلَمَّعْ شجر: درختان گوناگون.

۶ ـ اَفصَح: فصیح تریم، رساترین.

۷ ـ اَبلَغ: بلیغ ترین، شیواترین.

۸ ـ مُخَلّى: خالى شده.

۹ ـ تذکره مدینه الادب: عبرت نایینى، ج ۳، ص ۲۲۸٫

۱۰ ـ همان، ص ۲۲۷ ـ ۲۳۰٫

منبع: سیری در قلمرو و شعر نبوی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *