میرزا حبیب الله عسکرى اشتهاردى (ره) ‏

۱۳۹۴-۰۴-۱۳

225 بازدید

ولادت

‏میرزا حبیب الله در سال ۱۳۱۰ه. ق (مطابق با حدود سال ۱۲۶۹ه.  ش) در یک خانواده متوسط مذهبى و ‏کشاورز، ساکن محله خیابان بزرگ اشتهارد – که از بستگان خاندان بهرامى بودند. – چشم به جهان گشود. پدرش ‏غلامحسین و مادرش گوهر خانم، با دیدن چهره مولود خویش خشنود شدند و نام او را  حبیب الله  نهادند، گویى ‏به آنها الهام شده بود که چنین نامى را براى او برگزینند؛ چه به براستى بعدها معلوم شد که او از نظر علم و ‏عمل، حبیب (دوست) خدا و فرزانه‏ اى از تبار دوستان خدا است. ‏

تحصیلات

حبیب الله وقتى به سن تحصیل علم رسید، او را به مکتب خانه فرستادند و پس از دوره مکتب، دروس ابتدایى ‏حوزوى را فرا گرفت. او در طول حدود دو، سه سال دوره مقدمات را نزد مرحوم حاج ملا محمد حسین، ‏معروف به آخوند بزرگ، آموخت. پدر و برادرانش با توجه به استعداد، حافظه و علاقه او به  ادامه تحصیل، ‏دریافتند که زمینه‏ هاى ترقّى در روح و روان حببب الله فراهم است، و اگر به حوزه‏ هاى علمیّه هجرت کند، به ‏لطف خدا در دست یابى به مدارج عالى علمى، توفیق خواهد یافت. ‏

عزیمت به نجف اشرف ‏

علاقه آقا حبیب الله به ادامه تحصیلات حوزوى، تشویق پدر و برادرها به ادامه تحصیل او و فراهم شدن اسباب ‏توفیق و سعادت، باعث شد که ایشان در جوانى، همراه یکى از هم مباحثه هایش به نام عبدالله – که از اهالى ‏اشتهارد بود. – کمر همت ببندد و به سوى نجف اشرف رهسپار شود. متأسفانه!
همدرس و همسفرش، عبدالله پس ‏از چندى در نجف اشرف از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد. ‏

اساتید

آیت الله العظمى سید ‏ابوالحسن اصفهانى،آیت الله شیخ الشریعه اصفهانى، مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردى(ره) از محضر درس خارج آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى ‏استفاده کرد. بخش مهمى از تقریرات درس ایشان را نوشت و از شاگردان برجسته و متشکل درس آیت الله
‏اصفهانى بود. آیت الله اصفهانى عنایت خاصى به آقا میرزا حبیب الله اشتهاردى داشت. هر وقت به سامرّا مى ‏آمد، ‏او را مورد توجه مخصوص خود قرار مى داد، به طورى که براى همه آشکار بود که آقا میرزا حبیب الله از ‏شاگردان برجسته و بسیار نزدیک آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى(ره) است.  ‏

حوزه درس و شاگرد پرورى او در سامرّا ‏

آیت الله میرزا حبیب الله اندکى پس از ورود به سامرّا به عنوان یکى از مدرّسان عالى مقام حوزه سامرّا، شهرت ‏یافت. او درس سطح عالى و خارج فقه و اصول را تدریس مى ‏کرد و بالغ بر سى سال در این حوزه در کنار ‏مرقد دو امام بزرگوار، حضرت امام هادى (علیه السلام)  و امام حسن عسکرى (علیه السلام)  به درس و بحث اشتغال داشت. ‏

در سامرّا مدرّسان متعدّدى از جمله آیت الله حاج میرزا محمد تهرانى (پدر زند آقا میرزا حبیب الله) و علامه حاج ‏آقا بزرگ تهرانى، صاحب کتاب الذّریعه و… حضور داشتند، ولى درس فقه و اصول آیت الله میرزا حبیب الله ‏اشتهاردى(ره) نسبت به آن‏ها ترجیح داشت. میرزا از هر دو استاد، اعلم بود و آن‏ها بیشتر در علم رجال و درایه ‏و حدیث، متبحر بودند. یک نمونه از شاگرد پرورى او را مى‏توان در شیوه برخورد با یکى از شاگردانش به نام شیخ محمد
مشهدى ‏مشاهده کرد. ‏

میرزا حبیب الله اشتهاردى بر کرسى خطابه و وعظ و اشاد ‏

میرزا حبیب الله گرچه از مجتهدین و مدرسین والامقام بود، ولى از آن جا که فرموده ‏اند:  زکاه العلم نشره؛ زکات ‏علم، نشر آن است.  در سال‏هاى آخر چند سال به دعوت اهالى محترم اشتهارد، در ماه رمضان به اشتهارد ‏مى ‏آمد و در مسجد خیابان به اقامه جماعت و به وعظ و ارشاد مى ‏پرداخت.
جمعیت بسیارى پاى منبر او اجتماع ‏مى ‏کردند و او در بیان مطالب، نطق گویا و شیوا داشت؛ به گونه‏اى روان سخن مى ‏گفت که همگان مى ‏فهمیدند. ‏همین ارشادهاى او تحوّلى عمیق در اهل علم و عوام ایجاد کرد، یکى از پیرمردهاى اشتهارد که شخصى متعهد و ‏از پاکان است، از تأثیر نفس و بیان شیوا و از دل برخاسته مرحوم آیت الله آقا میرزا حبیب الله(ره) سخن مى‏گفت ‏و مکرر اظهار مى‏کرد:  بیانات او در من تحوّل عمیق و اساسى
پدید آورد و مرا ساخت؛ آنچه دارم، از او ‏دارم.  ‏

افراد متعدد دیگر مى ‏گفتند: وقتى مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردى در ماه مبارک رمضان، در مسجد ‏جامع قاضیان (که در وسط شهر اشتهارد قرار گرفته) منبر مى‏رفت، از همه محله‏ها مى‏ آمدند و مسجد پر مى‏شد، ‏با این که سخنرانى او طولانى بود، همه از خاص و عام تا آخر با شوق و ذوق مى‏ نشستند و از بیانات او بهره‏مند ‏مى‏ شدند. ‏

ویژگى‏هاى اخلاقى و معنوى ‏

مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله عسکرى اشتهاردى(ره) از ویژگى‏هاى اخلاقى آموزنده‏اى برخوردار بود؛ براى ‏بهره ‏گیرى از آن ویژگى ‏ها به چند نمونه اشاره مى‏ کنیم: ‏

عزّت نفس و مناعت طبع ‏

از حالات ممتاز ایشان این که از خصلت عزّت نفس و مناعت طبع در سطح عالى برخوردار بود. همان گونه که ‏از تحقیر مؤمن، متنفّر بود، در مورد خود نیز هرگز حاضر نمى‏شد زیرا بار ذلّت برود و عزّت اسلامى خود را ‏خدشه دار سازد. هر گاه مى‏دید شخصى یا اشخاصى قصد تحقیر او را دارند و یا در مجلسى چنین جوّى وجود ‏دارد، خود را از آن شخص یا اشخاص یا آن مجلس دور مى‏کرد و با مناعت طبع خاصّى، عزّت خود را حفظ ‏مى ‏نمود و از رفتن به بعضى از مجالس خوددارى  مى‏کرد و مى‏ فرمود:  مى ‏ترسم تحقیر شوم.  در این راستا ‏مطالب گفتنى وناگفتنى نقل شده است، از گفتنى ‏ها ‏این بود که: در پرتو قناعت و پارسایى، مرعوب افراد ثروتمند، یا بعضى از افراد نامناسب نمى‏شد، و قداست ‏شؤون روحانیت را در استقلال و آزاد اندیشى و توکّل و انقطاع الى الله مى‏دانست و مى‏گفت:  اِلهى هَبْ لى کَمالَ ‏الْاِنْقِطاعِ اِلَیْک ؛  خدایا! کمال دلبستگى به تو و بریدن از خلق را به من عنایت فرما. ‏به گفته یکى از بستگانش:  همین مناعت طبع باعث شد از سامرّا به قم هجرت کند و تصمیم بگیرد در حوزه ‏علمیه قم بماند.  ‏

وفات

در شب ۲۴ربیع الثّانى سال ۱۳۷۳ه. ق،مطابق با اول آذر ‏سال ۱۳۲۲ه. ش، دعوت حق را لبیّک گفت و به لقاء الله پیوست. تغمّده الله فى غُفرانه و اسکنه فى بُحبوحات ‏جنانه. ‏

Comments are closed.