مهدویت و فرقه‏ هاى انحرافى

۱۴۰۱-۰۱-۲۶

137 بازدید

اشاره:

مهدویت، موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. اعتقاد به منجی، در ادیان و ملل و اقوام مختلف و با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت وجود دارد و در آنها منجی موعود و نجات‌بخش به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است. در میان این گروه‌ها، شیعه به ظهور حضرت مهدی(ع) معتقد است.

 اصالت مهدویت و ادعاهاى باطل

مساله‏ ى حضرت بقیه الله الاعظم، مهدى موعود (عج)، یکى از بارزترین و بدیهى ‏ترین مسایل اسلامى و مورد تایید و اعتقاد همه‏ى مسلمانان به ویژه شیعیان است، زیرا صدها آیات قرآنى و روایات نبوى این مساله‏ى با اهمیت را به طور گسترده و مبسوط عنوان و مطرح ساخته‏ اند و جزئیات آن را با بیاناتى دقیق و روشن، ذکر کرده ‏اند، به طورى که ابهامى براى کسى باقى نگذاشته ‏اند .

تمامى فرق اسلامى – تقریبا – این آیات و روایات و مفاد آن‏ها را به نحوى درکتب حدیثى و کلامى و تفسیرى و احیانا رجالى و تاریخى خود متعرض شده ‏اند و درباره‏ى آن به شکل ‏هاى مختلف سخن گفته‏ اند، تا جایى که مى‏توان ادعا کرد که کم‏تر دانشمند و عالمى، بلکه مسلمانى یافت مى ‏شود که به این موضوع مهم و خطیر نپرداخته، یا این‏که این مطلب به گوش او نرسیده باشد .

شاهد روشن و قوى این مدعا، صدها کتابى است که در طول تاریخ، با استفاده از این نام شریف و مقدس به وجود آمده است . اما این مساله ‏ى مقدس و بدیهى – بسان هر مساله‏ ى دیگر دینى و اسلامى حتى مانند الوهیت و ربوبیت و نبوت و رسالت – گه ‏گاهى مورد سوء استفاده‏ى افراد یا گروه‏ هایى البته با انگیزه‏هاى شخصى یا سیاسى، قرار گرفته و مى‏ گیرد و اهداف و اغراض خاصى از این عمل دنبال شده و مى ‏شود .

مگر نه این‏که جهان همیشه شاهد این مطلب است که افرادى گستاخانه مدعى الوهیت ‏یا ربوبیت ‏شده و کوس خدایى زده ‏اند و یا مدعى نبوت و رسالت‏ شده و دعوى پیغمبرى نموده ‏اند؟ ! ! بدیهى است که این سوءاستفاده‏ ها و این ادعاهاى مفتضح و رسوا، هرگز به اصل و اصالت این حقایق ضربه نمى ‏زند و کسى نمى‏تواند با این بهانه که گه‏گاهى این نوع مطالب واقعى و ریشه ‏دار در فطرت و عقل و مؤید به صدها بلکه هزاران دلیل، مورد سوء استفاده قرار گرفته یا مى‏ گیرد، آن‏ها را زیر سئوال ببرد و یا این‏که به نحوى در صحت اصل آن‏ها، تشکیک کند .

از آن‏جا که مساله‏ ى حضرت بقیه الله الاعظم، مهدى موعود (عج)، که در آیات و روایات فراوانى خصوصیات آن مطرح شده است، نزد مسلمانان، مساله‏ اى مقدس و ظهور حضرتش همواره آرزوى آنان بوده است، از این قاعده مستثنا نبوده و نیست .

این مساله ‏ى مهم از همان زمان ائمه ‏ى اطهار علیه السلام و حتى با وجود خود امامان – که جزو مبشران و نویددهندگان به آن بوده‏اند – به نحوى مورد سوء برداشت قرار گرفت و با برخورد ائمه علیه السلام، مواجه شد .

این روند خطرناک و انحرافى در عصر غیبت صغرى مخصوصا پس از آن، به شکل ‏هایى مانند ادعاى دروغین (سفارت و نیابت‏ خاصه) حضرت مهدى (عج) تجلى مى‏ نمود، که مورد تکذیب حضرت (عج) و هشدار آن وجود مقدس قرار مى‏ گرفت و مؤمنان تنها به سفرا و نواب واقعى توجه داده مى‏ شدند . البته این حرکت در زمان‏ هاى بعد، نه تنها در جوامع شیعى بلکه در جوامع سنى نیز ادامه پیدا کرد و از اعتقاد و علاقه‏ى مسلمانان به این مطلب مقدس و حساس و سرنوشت‏ ساز، بى محابا و ناجوانمردانه بهره بردارى مى ‏شد!

با این حال، خوشبختانه با هشدارهاى قوى و به موقع عالمان دین و صدور ده‏ها روایت که شمایل و نشانه‏ هاى آن حضرت، شرایط ظهور و نحوه کار آن ذخیره‏ى الهى را بیان مى‏ کرد، ماهیت پلید آن حرکت‏هاى شوم و مغرضانه آشکار مى ‏شد و صاحبان آن مفتضح و رسوا مى ‏گشتند .

این ماجرا سردرازى دارد که از حوصله ‏ى این مقاله ‏ى مختصر بیرون است . لذا ما در این‏جا تنها به بخشى از آن‏چه در دو قرن اخیر واقع شد و مسلمانان بخصوص شیعیان هنوز از تبعات و پیامدهاى ناگوار آن رنج مى‏ برند، مى ‏پردازیم تا شاید گامى، در جهت تنویر اذهان باشد .

آن‏چه فعلا در این مقاله مطرح است، بررسى کوتاهى است درباره‏ى فرقه‏اى که متاسفانه، زمینه ساز پیدایش فرقه‏ى ضاله‏ى بابیت و سپس بهائیت ‏شد . لازم به تذکر است که این مقاله یک مرور اجمالى بیش نیست، و تفصیل کلام به شماره‏ هاى بعد موکول مى ‏شود .

شیخیه، ریشه ‏ى بهائیت

اگر بخواهیم تصویرى جامع و گویا از فرقه‏ى ضاله‏ى بهائیت داشته باشیم، لازم است ریشه‏ ى پیدایش بهائیت را مورد بررسى و دقت قرار دهیم . در حقیقت، بهائیت زاییده‏ى بابى ‏گرى است و بابى‏ گرى از کشفیه، و کشفیه هم فرزند ناخلف شیخى ‏گرى است . قهرا براى پى‏بردن به واقعیت‏ بهائى ‏گرى باید ریشه‏ ها و دامنه ‏هایى را که در آن متولد شده و پرورش یافته است، بشناسیم . لذا قبل از ورود به بحث ‏بهائیت، باید دو فرقه‏ى دیگر را مورد بررسى قرار بدهیم . ما در این‏جا اول فرقه‏ى شیخیه را مورد بحث قرار مى ‏دهیم .

الف. شیخیه

۱. شیخ احمد احسائى کیست؟

مؤسس فرقه‏ شیخیه، شیخ احمد احسائى است . شیخ احمد احسائى فرزند زین ‏الدین بن ابراهیم بن صفر بن راغب بن رمضان درسال ۱۱۶۰ ه . در قریه‏اى به نام مطیرفى از قراء احساء یا (لهسا) متولد شد . وى از اعراب صحرانشین بود، ولى به خاطر اختلافى که بین جد دوم و سومش (دائر و رمضان) پیدا شد، به منطقه‏ى احساء رفتند . اجداد شیخ احمد از سنى ‏هاى متعصب بودند، ولى آمدن آن‏ها به منطقه‏ ى احساء که شیعه ‏نشین بود، باعث‏شد تحت تاثیر شیعه قرار گرفتند . با این حال، به دلیل سابقه‏ى تعصب و صحرانشینى، به نظر مى ‏رسد تشیع آن‏ها از روى تحقیق و تعقل نبوده است و چه بسا از باب هم‏رنگ شدن با محیط جدید بوده است .

۲. اوصاف احسائى

برخى از مریدان وى اوصاف عجیب و غریبى را به او نسبت داده ‏اند و از وى فردى استثنایى و داراى الهامات و امدادهاى غیبى، ساخته‏ اند، ولى بیشتر این اوصاف توسط پسرش به او الهام مى‏ شد . بیشتر اوصافى که به او نسبت داده شده، از ناحیه ‏ى پسرش بوده که کتابى هم در وصف او نوشته است . مثلا قبل از ۵ سالگى، یادگیرى قرآن را تمام کرد . خود مى‏ گوید: «در ایام طفولیت، جسمم با بچه ‏ها در حال بازى بود، ولى روحم در عالم دیگر بود . همیشه فکر مى‏ کردم و تدبیر مى ‏نمودم و بر همه مقدم بودم . در سنین کودکى، بر این عادت بودم که در خلوت‏هایم درباره‏ى اوضاع جهان و مردم مى ‏اندیشیدم که: کجایند ساکنین این عمارات که این بناها و کاخ‏ها را ساخته ‏اند و وقتى متذکر احوال‏شان مى‏ شدم، مى‏ گریستم . در مجالس لهو که در آن زمان شایع بود، مى‏رفتم، ولى از آن کناره‏گیرى مى‏کردم . اگر هم جسمم با آن‏ها بود، ولى روحم در ملا اعلى بود» .

لازم به تذکر است که در منطقه ‏اى که او سکونت داشت، موسیقى و غنا و امثال این‏ها خیلى رواج داشت تا آن‏جا که دستگاه موسیقى را بر درب خانه‏ هاى‏شان آویزان مى‏ کردند . درباره‏ى حافظه و هوشمندى خویش نیز مى‏ گوید: «دو ساله که بودم، سیلى آمد و همه چیز را برد جز یک مسجد و خانه‏ى عمه‏ام; حبابه .» که این سخن، حافظه‏ى قوى او را مى ‏رساند .

گویند زمانى بر مقتولى گذر کرد، با عبارت فصیح به او خطاب نمود: «این ملکک، این شجاعتک، این قوتک؟ ملک و شجاعتت چه شد، نیرو و توانت کو؟» و بعد بر دگرگونى زمان، مى‏ گریست . این فضایل مربوط به دوران طفولیت او است که مقدمه ‏اى است‏براى ادعاهایى دیگر . به هر حال، اوصافى براى او ذکر نموده‏اند که لازمه‏ اش، قداست و نبوغى خارق العاده است که در اصلاب وى بى‏ سابقه بوده و هدف از این کار، چیزى جز اغواء و فریفتن مردم نبود .

نکته‏ى قابل توجه این است که: چنین اوصافى بعد از آن که وى، رییس این گروه گردید، توسط پسرش، بیان مى ‏شد تا مریدانش از او پیروى کنند .

۳. علماء و احسائى

از علماى معاصر و غیر معاصر او، به خاطر عقاید باطله، چیزى جز تکفیر و تفسیق و نکوهش و ذم او نقل نشده است که به اسامى بعضى از آن‏ها اشاره مى ‏کنیم:

۱- سید محمد مجاهد; نویسنده‏ى مناهل (متوفى ۱۲۴۲ ه .)
۲- سید مهدى طباطبایى; فرزند نویسنده‏ى کتاب ریاض (متوفى ۱۲۶۰ ه .)
۳- شیخ محمد حسین; نویسنده‏ى فصول (متوفى ۱۲۶۱ ه .)
۴- سید ابراهیم قزوینى; مؤلف ضوابط (متوفى ۱۲۶۲ ه .)
۵- شهید سوم شیخ محمد تقى قزوینى (متوفى ۱۲۶۴ ه .)
۶- شیخ شریف العلماء (متوفى ۱۲۶۵ ه .)
۷- شیخ محمد حسن مؤلف جواهر (متوفى ۱۲۶۶ ه .)
۸- ملا آقا دربندى; مؤلف کتب خزائن الاصول و خزائن الاحکام (متوفى ۱۲۸۵ ه .)
۹- میرزا محمد باقر خوانسارى; نویسنده‏ى روضات الجنات (متوفى ۱۳۱۳ ه .)

۴. تحصیلات شیخ

شیخ بعضى علوم و بعضى از معارف را تحصیل نمود بى آن‏که براى او شفاى قلبى حاصل شود و توشه‏اى معنوى برگیرد . خود مى ‏گوید: «در ۲۵ سالگى در خواب دیدم که کتابى در مقابل من باز شد و این قول خداوند: «الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى‏» (۲) را چنین تفسیر مى‏ کرد: الذى خلق; یعنى اصل شى را که هیولا باشد، خلق کرد . فسوى; یعنى صورت نوعی ه‏ى آن . قدر; اسباب آن . فهدى; یعنى از این نوع به خیر و شر هدایت کرد . بر اثر این خواب، انقلابى عجیب در من ایجاد شد که مرا از ادامه‏ى تحصیل علوم که ظاهرى و غیرواقعى است، بازداشت‏» .

بنابراین ادعا، این مطلب برایش از این علوم و معارف که آن‏ها را صرفا ظاهرى مى ‏داند، بهتر است! زیرا گویى منادى غیبى، او را مورد خطاب قرار داده است، چیزى شبیه به وحى یا اشراق و الهام .

در ادامه مى‏ گوید: «پس از عزلتى چند، و در نفس خود، امور دیگرى را احساس کردم‏» .

مریدان او ادعا کرده ‏اند که شیخ، علمش را از عالم اعلى گرفته است‏برخلاف دیگران که با همه‏ى سعى و کوشش وافر خود از آن عاجز هستند، براى او در علوم مختلف، ۳۰۰ تالیف ذکر کرده ‏اند و تنها یک هزارم فضایل او مطرح شده است . در هر فن و علمى از تمام متخصصان بالاتر است .

گفته شده ایشان سفرهاى زیادى به بلاد مختلف داشته، خصوصا بلاد و شهرهایى که داراى حوزه‏ ى علمیه بوده و علماى بزرگ در آن زندگى مى ‏کردند . شرکت در درس آن علما باعث ‏شد که علوم زیادى فراگرفته و از او یک عالم بزرگ و شخصیتى مقدس و متقى بسازد . منتها این ادعا را امورى تکذیب و از اهمیت آن مى‏کاهد که اینک آن‏ها را بر مى‏ شماریم:

۱- بنابر آن‏چه که از ایشان نقل شده است‏یا به او نسبت داده‏اند، او نه براى آموختن، بلکه صرفا براى آزمایش علما در دروس شرکت مى‏ کرد .

۲- بنابر تصریح خود یا نقلى که از او شده است، با دیدن آن خواب، حقایق علوم را دریافت و به او الهام گشت .

۳- ادعاى این‏که علم او لدنى بود .

گویند: بعضى از علوم مانند فلسفه و تصوف و بعضى علوم غریبه را در سفرهایش آموخت و به دلیل همین علوم یا به خاطر اعتماد بر بعضى از روایات که معناى آن را نفهمیده بود، دچار چنین سرانجامى شد .

شیخ احمد احسائى در اوایل امر به تقوى، زهد و ورع توصیف شده است و لذا بعضى او را مدح کرده‏اند . لیک با بیان اعتقادات غلوآمیز و ادعاهایش، انحراف او مشخص گشت . بدین سبب، علما به تکفیر او حکم دادند .

۵. شیخ احمد احسائى و تشیع

شیخ احمد احسائى داراى مسلکى اخبارى بود . او به امورى غریب معتقد بود که با اعتقادات شیعه‏ى امامیه که در طول قرون متمادى در کتب کلامیه و اعتقادیه‏ ى خود به صورت مختصر و مطول بیان کرده‏ اند، فاصله‏ى زیادى دارد . مواردى از اعتقادات شیخ را بر مى‏ شماریم:

۱- ائمه را به عنوان علل اربع براى عالم ذکر کرده است (علل فاعلى، مادى، صورى، غایى .) این غلوى است که عقل و شرع مقدس از آن ابا دارد .

۲- اصول دین ۴ تا است: معرفت الله، معرفت انبیاء، معرفت ائمه، معرفت رکن رابع; که شیوخ و بزرگان شیخیه هستند .

۳- قرآن، کلام نبى صلى الله علیه و آله است . شیخ با این کلام، منکر وحى بودن قرآن است .

۴- اتحاد حق با خلق; یعنى الله تعالى با انبیاء، شى‏ء واحدى هستند .

۵- تفسیر معاد به معناى غیرمتعارف و بیگانه از آن‏چه علماى کلام مى ‏گویند .

۶- تفسیر امام به شى‏ء غریب که همراه با غلو، شرک و خرافه است که قرآن و شرع مقدس، مخالف چنین امرى است .

۷- اعتقاد به رکن رابع که از مختصات این فرقه است .

دلیل اعتقاد به رکن رابع:

براى هر سلطانى، ۴ وزیر است و اگر این چهار وزیر نباشند، ملک و سلطنت از بین مى‏رود و کم و زیاد کردن آن‏ها هم جایز نیست:

۱- وزیر عدل

۲- وزیر انفاق

۳- وزیر جنگ

۴- وزیر دارایى و مالیات

چون خداوند و نبى و امام از جنس بشر نیستند، لازم است‏بین آن‏ها و خلق، شیوخ آن‏ها واسطه و موضوع تجلى حق باشند . این‏ها این اصل را در مقابل سفارش ائمه‏ى معصومین علیه السلام در رجوع به فقهاء که قدرت استنباط احکام را از کتاب، سنت، عقل و اجماع دارند و حجت ‏بر عوام هستند، قرار داده‏ اند .

۸- اعتقاد عجیب و غریب شیخ در مورد امام عصر (عج)، استهزاى آن حضرت است که شبیه به کلام منکرین است و گفته است امام غایب در پشت پرده‏ى غیبت چه فایده ‏اى دارد؟ وى گفته است: ان الامام الحجه خاف وفر الى العالم حور قلیائى; امام عصر به خاطر ترس به عالم حور قلیایى گریخت .

۹- اعتقاد به حقانیت فرقه‏ى شیخیه و عقاید آن و تصریح به بطلان جمیع فرق شیعه حتى امامیه .

۱۰- نفى عدل که نزد شیعه از اصول دین است .

شیخ احمد احسائى در یکى از کتاب‏ هایش به خلفا حمله کرد . به همین دلیل، حکومت عثمانى که در آن وقت‏بر عراق، سیطره داشت، به کربلا حمله کرد، عده‏اى از اهالى آن‏جا را کشت، خانه‏ ها را آتش زد و ویران کرد . در این میان، خانه‏اى جز خانه‏ى سید کاظم رشتى شاگرد شیخ احمد احسائى سالم نماند . شیخ که مسبب این فتنه بود، خود در امان ماند . مدتى بعد به حجاز رفت و در آن‏جا مورد احترام قرار گرفت . این در حالى بود که حکام آن دیار، سنى بود و زیر نظر حکومت عثمانى قرار داشتند .

به هر حال شیخ در ۵۷ سالگى به سال ۱۲۴۱ه . از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد .

شاگردان شیخ، مروجان عقاید او و مورد عنایت ناصرالدین شاه بودند، (او به دنبال معارضه و مقابله با قدرت علماى شیعه بود) و کارهاى آنان به اختلاف بین صفوف شیعیان انجامید، خصوصا در آن زمان که شیعیان عراق تحت‏ حکومت متعصب سنى عثمانى بوده و به اتحاد، نیاز شدید داشتند . سعى همیشگى استعمار بر این بود که مراجع را که ملجا و پناه شیعیان، بودند از میان بردارد .

سید کاظم رشتى که در کلاس درس او شرکت و عقاید او را ترویج مى‏ داد، بعدها فرقه‏ى کشفیه را تاسیس کرد .

بعد از مرگ شیخ، فرقه‏ى او به شعب مختلف تقسیم شد مانند: کرامیه، احقاقیه، حجت الاسلامیه و باقریه که هر یک از این‏ها افکار مخصوص به خود را داشتند .

ب . کشفیه

۱. سید کاظم رشتى کیست؟

سید کاظم رشتى فرزند سید قاسم رشتى گیلانى حائرى، ایرانى الاصل بود و در سال ۱۲۱۲ه . متولد شد .

بعضى گفته‏اند نسبش از سادات حسینى بوده، ولى بعضى گفته‏اند که اصلا سید نبوده، بلکه این یک اسم مستعارى است; زیرا در یزد با نام احمد احسائى به فعالیت مى‏ پرداخت .

وى در ۲۱ سالگى به کربلا رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند و عقیده‏ى شیخ را ترویج مى‏ کرد . بعد از وفات شیخ، از بین مشایخ شیخیه، وى چون جرات زیادى در اظهار عقاید سلف خود داشت‏یا به خاطر اسباب خارجى و سیاست‏ مداران خارجى، به عنوان رییس انتخاب شد . او بر عقاید سلف خود، اوهامى جدید افزود و ادعاهاى شبیه به کشف داشت . شاید به همین خاطر، به آن‏ها کشفیه مى‏گویند .

سید کاظم ۲۰ سال رییس فرقه بود و بین پیروانش در ایران و عراق، رکن رابع بود . او مى‏ گفت: فقط ما شیعه‏ ى کامل هستیم .

۲. تالیفات

سید رشتى، کتب زیادى قریب به ۱۲۰ کتاب، تالیف کرد که در بردارنده‏ى امور غریبه و ادعاهایى عجیب است و از غلو و خرافه درباره‏ى ائمه‏ى معصومین علیه السلام آکنده است . او غالبا کتاب‏هایش را با رمز مى ‏نوشت .

افندى عبدالباقى عمرى فاروقى موصلى، در مدح سلطان عثمانى که پرده‏اى از پرده‏هاى حرم نبوى را براى مرقد موسى بن جعفر علیه السلام به عراق فرستاد، قصیده‏اى دارد و در آن به یکى از فضائل امیرالمؤمنین على علیه السلام اشاره مى ‏کند که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: انا مدینه العلم و على بابها . افندى این کلام را به صورت شعر درآورد و گفت:

هذا رواق مدینه العلم الذى

من بابها قد ضل من لایدخل

سید کاظم رشتى این بیت را شرح کرد و گفت: این مدینه ‏اى عظیم در آسمان است و ائمه علیه السلام در آن ساکن هستند . بعد این مدینه را توصیف مى‏کند که این مدینه، ۲۱ محله دارد و ۳۶۰ کوچه . سپس براى هر یک از آن‏ها نام عجیب و صاحبى با اسم عجیب ذکر مى‏ کند . این‏ها مطالبى شبیه اساطیر و خرافات است که دین و عقیده را به مسخره و استهزاء گرفته است .

وقتى این شرح اسطوره‏اى به شاعر رسید، گفت: چنین سخنى به ذهن من هم خطور نکرده بود .

سید محمود آلوسى، مفتى بغداد که در عناد با شیعه معروف است، سید کاظم را مورد احترام قرار داد . وى وصف عجیبى را براى او بیان مى‏ کند و مى‏ گوید: اگر سید رشتى در زمانى بود که آمدن نبى امکان داشت، پیامبر بود و من نخستین کسى بودم که به او ایمان مى‏آوردم; چون شرایط نبوت را از نظر اخلاقى و علم کثیر و عمل به سجایاى انسانى داراست .

آیا چنین ستایشى از طرف مخالفین، دلالت ‏بر رضایت آن‏ها از این فرد فاسد العقیده ندارد و آیا دلیل بر این نیست که آن‏چه رشتى گفته و نشر داده، مخالف راه و روش اهل بیت علیه السلام بوده است؟

۳. سید کاظم رشتى و مهدویت

سید کاظم رشتى، مهدویت را به صورتى موهوم مطرح مى‏ کرد . براى مثال مى‏گفت: الآن مهدى در بین شماست . او حتى مبلغینش را به اطراف مى‏فرستاد که: آماده باشید، آقا مى‏آید و گاهى مى‏گفت: آقا بین خود شماست . به خاطر همین افکار خرافاتى و موهوم، یکى از شاگردان بارزش به نام على محمد باب ادعا کرد که من باب امام زمان هستم . بعد ادعا کرد که خود مهدى هستم . مردم هم دور او را گرفتند و زیربناى بابیت ‏شکل گرفت .

سید کاظم رشتى، شاگردانى را تربیت کرد که متاسفانه بعضى از آن‏ها از اهل علم بودند . آنان عقاید و افکار او را در مناطقى از ایران از جمله; کرمان، آذربایجان و تبریز ترویج دادند .

احسائى و رشتى، نایبى را معرفى نکردند، ولى بعضى ‏ها در بعضى مناطق ادعا کردند که نایب سید هستند .

سید کاظم، قریب به ۱۵۰ تالیف داشت که برخى از آن‏ها شرح بعضى از ادعیه است . با تاویلاتى غریب شبیه به داستان .

سید کاظم در سال ۱۲۵۹ هجرى درگذشت و فرزندش سید احمد، رییس فرقه شد .

پى ‏نوشت:

۱ . حیاه شیخ احمد احسائى; مؤلف: فرزند شیخ احمد احسائى.

۲ . ارشاد و العلوم، کریم خان کرمانى.

۳ . تاریخ نبیل، زرندى.

جهت مطالعه و تحقیق بیشتر به کتاب‏هاى زیر مراجعه شود:

۱ . رد شیخیه، محمد مهدى بن سید صالح قزوینى موسوى (انتشار سال ۱۳۳۷ .)

۲ . اسرار پیدایش شیخیه، بابیه و بهائیه، محمد کاظم خالصى .

۳ . خرافات شیخیه و کفریات ارشاد العلوم، محمد کاظم خالصى .

۴ . کشف المراد (بررسى عقاید شیخیه و رد اتهامات)، مؤلف و ناشر . الف حکیم هاشمى (تهران ۱۳۵۲ش .)

۱٫ نوشته‏ى حاضر، تقریر سلسله درس‏هاى «مهدویت و فرقه‏هاى انحرافى‏» از استاد جعفر خوشنویس است که در مرکز تخصصى مهدویت وابسته به بنیاد حضرت مهدى موعود (عج) در قم، براى جمعى از طلاب و دانش پژوهان ارایه شده است . از تلاش حجت الاسلام لارى از دانش‏پژوهان کوشاى این دوره براى تدوین این درس‏ها، سپاس‏گزارى مى‏شود .

۲٫ الاعلى، ۲ و ۳ .

تدوین: على لارى

منبع :جعفر خوشنویس مجله انتظار- ش ۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *