کتاب مهدویت و ختم ولایت در عرفان اسلامى

۱۳۹۵-۰۲-۲۹

143 بازدید

معرفى اجمالى

«مهدویت و ختم ولایت در عرفان اسلامى (نقدى بر نظریان ابن عربى)»، اثر محمد نصیرى، به بررسى نظریات ابن عربى و برخى شاگردان و شارحان نظریات وى پیرامون مهدویت پرداخته است.

کتاب به زبان فارسى و در سال ۱۳۸۵ش نوشته شده است.

انگیزه تألیف، نشان دادن برخى قرابت‌هاى موجود در میان تفکرات مختلف پیرامون موضوع مهدویت مى‌باشد.

ساختار

کتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در سه بخش ارائه شده است.

نویسنده به دنبال تحقیق موضوع منجى موعود و اعتقاد به مهدویت در میان همه مکاتب عرفانى و فرق و مذاهب گوناگون نبوده؛ چنان‌که به دنبال تبیین نظرات و دیدگاه‌هاى عرفاى شیعه هم نیست، بلکه قصد دارد نگاهى به دیگاه ابن عربى و برخى شارحان و شاگردان او در این عرصه انداخته و برخى قرائن و نشانه‌هایى را که نشانگر قرابت میان دیدگاه ابن‌عربى و دیدگاه شیعه امامیه تلقى شده است را حکایت نماید.

از این رو ابتدا به واژه و اصطلاح‌شناسى «ولى» و «ولایت» در عرفان اسلامى پرداخته و سپس به پیشینه مباحث اشاره کرده و بعد از آن، به بررسى دیدگاه ابن‌عربى و برخى شارحان او پرداخته است.

اشاره به برخى کارکردهاى مهدویت و جمع‌بندى مطالب، مباحث پایانى را تشکیل مى‌دهد.

گزارش محتوا

مقدمه به بررسى این مطلب پرداخته که قطب و هسته مرکزى جهان از منظر دیدگاه‌هاى مختلف چیست و در عرفان اسلامى، جهان بشریت به دور کدام محور چرخیده و در پرتو کدام قطب و هسته مرکزى به زندگى خود ادامه مى‌دهد؟

در اندیشه برخى از ادیان و مذاهب، به ویژه تشیع و از جمله عرفان و تصوف اسلامى، به گونه‌اى جامع از این سؤال سخن رفته و نویسنده معتقد است در خارج از منظر عرفانى، در این زمینه بیشتر از تعابیر و اصطلاحاتى؛ چون مهدویت، موعود، منجى، حجت و مصلح یاد مى‌شود. در عرفان اسلامى، همه این اصطلاحات و نشانه‌هاى آن، در ولى خاتم (خاتم الاولیاء) معنا مى‌یابد.

بخش اول، به اصطلاح‌شناسى واژگان «ولى» و «ولایت» و بررسى معناى لغوى و اصطلاحى آن‌ها پرداخته است.

ولى و مشتقات آن که دویست و سى و سه بار در قرآن به کار رفته، از ریشه «و،ل،ى» بوده و به معنى قرب و نزدیک شدن و نیز به معنى باران بهارى است که موجب سرسبزى مى‌گردد.

ولایت به کسر واو، مصدر والى به معناى تولیت، امارت و سلطنت بوده، اما به فتح، مصدر ولىّ و به معنى صاحب اختیار، سرپرست، سلطان، محبت و… آمده است.

در این که معنى حقیقى این کلمه کدام است، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما نویسنده معتقد است که معناى اصلى آن، قرب مى‌باشد؛ لکن به صورت کلى و تشکیکى که هم موجب امارت و سلطنت و هم مندرج در آن است و سبب اولویت در تصرف و سلطنت نیز مى‌گردد.

درباره اصطلاح این واژه، معانى و تعبیرات بسیارى گفته شده است؛ چرا که گاه چنان عرشى‌اش مى‌دانند که جز خدا را لایقش نمى‌شمارند و گاه چنان فرشى‌اش مى‌دارند که جمله موجودات را صاحبش مى‌خوانند.

نویسنده علت این امر را ذو مراتب بودن این واژه دانسته است و ضمن بررسى اقوال بزرگانى؛ چون نجم‌الدین کبرى، جامى، مولانا، عطار، قیصرى، نیفى، هجویرى، ترمذى، ابن عربى، امام خمینى(ره) و سید حیدر آملى در این رابطه، به تعریف جامعى از آن اشاره کرده است: «ولایت، حقیقت کلیه و صفت الهیه و شأنى از شئون ذاتیه است که اقتضاى ظهور دارد و منشأ بروز تعینات و علت ظهور حقایق خلقیه، بلکه مبدأ تعیین اسماء الهیه در حضرت علمیه است.»

دوم، به بررسى مهدویت و ختم ولایت در آراء و نظریات ابن‌عربى پرداخته است. به نظر نویسنده، این موضوع، از جمله مباحثى است که عبارات ابن‌عربى در آن سخت مضطرب بوده و دامنه این اضطراب و تضاد، به گونه‌اى است که بر اساس برخى عبارات، وى هم از مشهور عامه و هم از تشیع فاصله مى‌گیرد؛ اما بر اساس پاره‌اى عبارات دیگر، کاملا با تشیع هم نظر است.

در این رابطه، نویسنده برخى عبارات وى را عینا نقل کرده است که از پاره‌اى از آن‌ها، چنین استفاده مى‌شود که او مدعى بوده خودش ختم ولایت است، همچنین از وى رؤیایى نقل شده که دلالت بر ولایت و خاتمیت خودش دارد.

بعضى از عبارات نیز دلالت دارد که او مهدى موعود(عج) را خاتم اولیا مى‌دانسته است. چنانکه در باب معرفت وزراى مهدى ظاهر در آخرالزمان، به ذکر شمایل و فضایل حضرت مهدى(عج) و توصیف اعوان، یاران و کیفیت آغاز و انجام کار آن حضرت پرداخته و شعرى نیز درباره ایشان سروده است.

وى در بعضى از عبارات خویش، با فرق نهادن بین ختم ولایت محمدیه و مهدى موعود(عج)، ختم ولایت محمدى را مخصوص مردى از عرب مى‌داند که اکرم این قوم است.

از برخى عبارات دیگر نیز بر مى‌آید که او قائل است ولایت محمدى را، ختم خاصى است که ولایت عامه عیسوى نیز تابع ولایت مطلقه اوست. چنانکه حضرت عیسى هنگام ظهور آن حضرت، تابع وى مى‌باشد و چنانکه در حدیث آمده، صلیب را مى‌شکند، خوک را مى‌کشد و مردمان را به سنت رسول الله(ص) هدایت مى‌کند.

وى در «فتوحات» تصریح کرده که ختم ولایت على الاطلاق، عیسى(ع) بوده و در همین باره شعرى نیز از او نقل شده است. در «عنقاء مغرب» نیز میان خاتم الاولیاء و امام مهدى(عج) فرق مى‌گذارد؛ گر چه به امامت آن حضرت اعتراف مى‌کند؛ اما خاتم الاولیاء را مردى از عجم مى‌داند نه از عرب.

وى در برخى از عباراتش تصریح مى‌کند که خاتم ولایتِ خاص محمدیه، حضرت مهدى(عج) که به منتظَر معروف است نمى‌باشد، چون معتقد است مهدى منتظَر از عترت و سلاله حسى پیامبر(ص) بوده و خاتم به این معنا، از سلاله غیر حسى و معنوى پیامبر(ص) است. وى در باب ششم از آغاز خلق و نخستین موجود، نزدیک‌ترین فرد به این حقیقت را على بن ابى‌طالب(ع) مى‌شمارد.

نویسنده با بررسى این نظریات، اضطراب و تضاد وى را به خوبى نشان داده است.

نویسنده معتقد است على‌رغم این که پس از وى، بسیارى از مشایخ، علما، فلاسفه و عرفا، از آراء او متأثر بوده و ملاحظاتش را فصل‌الخطاب و مشاهداتش را کشف‌الحجاب مستورات خویش مى‌دانسته‌اند، لیکن نظرات وى در باب ختم ولایت مورد قبول آنان واقع نشده و لذا گاهى نظریات او درباره این موضوع را بالاصاله منکر شده و یا آن را تحریف دانسته‌اند.

از این رو در ادامه مباحث، نظریه ختم ولایت ابن‌عربى از نظر شارحان مکتب او را بررسى نموده است.

از گروه اول، از شارح قیصرى، از شاگردان به نام و شارحان سنى مکتب وى و عفیفى و از گروه دوم، از شیخ محمد خاکى، عبدالرزاق قاسانى، جندى و بسیارى از دیگر شارحان شیعى وى؛ از جمله آقا محمدرضا قمشه‌اى و سید جلال‌الدین آشتیانى نام برده و نظرات برخى از آنان را مفصلاً بررسى کرده است.

به نظر شیخ محمد خاکى، ولایت بر دو قسم است: مطلقه و خاص محمدى. ولایت خاص محمدى نیز بر سه قسم است:

۱- ولایتى که جامع میان تصرف در عالم به حسب معنى و هم به حسب صورت بوده و مقرون به خلافت نیز هست.

۲- ولایتى که جامع میان تصرف در عالم به حسب معنى و صورت است؛ ولى مقرون به خلافت نیست.

۳- ولایتى که حقیقتش فقط تصرف در معنى است.

در سوم، به طور جداگانه و مشخص، موضوعات مربوط به آثار وجودى و کارکرد ظهور حضرت مهدى(عج) با تأکید بر نظرات شبسترى و عطار که در واقع شرحى بر دیدگاه‌ها ابن‌عربى مى‌باشد، پى‌گیرى شده است.

به نظر عطار، همان طور که نبوت انبیاء بر نبوت احمد مصطفى(ص) ختم شده است، ولایت نیز به على مرتضى(ع) ختم شده و بعد از او بر حضرت مهدى(عج) که هادى و راهنماى دین الهى است.

وضعیت کتاب

فهرست مطالب در ابتدا و کتاب‌نامه منابع مورد استفاده مؤلف در انتهاى کتاب آمده است.

پاورقى‌ها بیشتر به ذکر منابع پرداخته است.

منابع

مقدمه و متن کتاب.