مناظرات علی محمد باب

مناظرات علی محمد باب

۱۴۰۰-۰۴-۲۶

2550 بازدید

فهرست محتوا

اشاره:

علی محمد باب به دلیل ادعاهای بی پایه و غیر معقول، از سوی علمای شیعه دعوت به مناظره شد. مناظرات علی محمد باب بر محورهای مختلف با علمای شیعه در چند جلسه انجام گرفته است. مناظره ها اغلب بر سر ادعاهای علی محمد بوده و علمای شیعه از او دلیل خواسته که او نتوانسته دلیل ارائه بدهد و حتی در علم صرف و نحو هم چیزی نمی دانسته است. ما در اینجا به نقل این مناظره ها می پردازیم:

 

۱. یکی از این مناظره ها در اصفهان انجام شده است هنگامی که سید علی محمد شیرازی از شیراز به اصفهان منتقل گردید طرفدارانش، مردم را به سوی باب دعوت می کردند و گروه زیادی بدون اینکه او را دیده باشد به او ایمان آوردند و بقیه مردم هم که منتظر امام زمان بودند مردد شدند!

معتمدالدوله حاکم اصفهان او را با احترام پذیرفت تا در حضور عالمان او را بیازماید. در این مناظره امام جمعه اصفهان میرزا سید محمد و آقا محمد مهدی پسر حاج ابراهیم کلباسی نیز حضور داشتند. ما به صورت مختصر مطالبی از این مناظره را نقل می کنیم تا ثابت شود که در مناظره مسئله صرف و نحو و امثال اینها مطرح نبوده است.

در ابتداء آقا محمد مهدی به علی محمد باب گفت: مسلمانان مسائل شرعیه را یا خود شان از روایات به دست می‌آورند یا از مجتهدی تقلید می کنند، تو از کدام دسته ای؟ باب گفت من از کسی تقلید نکرده ام و نیز کسی که به ظن خویش عمل کند حرام می‌دانم.

آقا محمد مهدی گفت: امروز باب علم مسدود است پس تو بدون آنکه امام غایب را دیدار کنی در مسائل شرعی چگونه به یقین پیوسته ای که عمل کردن به ظن را حرام می‌دانی؟

باب گفت: تو متعلم نقل و کودک ابوجاد هستی و من دارای مقام فؤادم؛ تو حق نداری از آنچه ندانی با من سخن گویی!

در اینجا محمد مهدی ساکت شد و میرزا حسن که در فنون حکمت قدرتی داشت از باب پرسید: هر که دارای مقام «فؤاد» باشد به همه چیز محیط است و چیزی از او غایب نماند، آیا تو که دارای مقام فؤادی چنین هستی؟

باب گفت: چنین است هرچه می خواهی بپرس.

میرزا حسن گفت: یکی از معجزات انبیاء و ائمه طی الارض است، بفرما که زمین در آن وقت چگونه طی می شود؟ …. و همچنین چگونه حضرت علی در یک شب و در یک زمان در چهل خانه مهمان شد؟…و… .

باب در جواب گفت: می خواهی جواب معضلات را شفاها دهم یا بر صفحه رقم زنم؟ میرزا حسن گفت هر چه می خواهی بکن. پس باب قلم و صفحه ای به دست گرفته به نوشتن پرداخت… میرزا حسن نوشته های او را برداشت و نظاره کرد و گفت: در آن خطبه ای عنوان شده و حمد و ثنایی آورده و کلماتی چند مناجاتی نوشته و از آنچه ما جواب خواسته ایم چیزی ننوشته است.[۱]

۲. مناظره دیگر علی محمد باب در تبریز انجام گرفته است. طرف مقابل این مناظره ملا محمد ممقانی معروف به حجت الاسلام بوده است. این مناظره در منزل حجت الاسلام ممقانی انجام گرفته است. درابتداء ملا محمد ممقانی نصایح حکمیانه و مواعظ مشفقانه خود را از باب دلسوزی و شفقت به باب القا می‌کند و سپس از او می پرسد:

کسی که چنین ادعای بزرگی(ادعای بابیت، مهدویت…) دارد بی بینه و برهان از او پذیرفته نیست و برهان تو بر اینها چیست؟

باب بی‌محابا گفت: این ها که تو می‌گویی دلیل و برهانت بر آن چیست؟ ممقانی با خنده به او گفت: سید! تو که طریق محاوره را هم بلد نیستی از منکر کسی بیّنه نمی خواهد شهود و بیّنه وظیفه مدعی است من که مدعی مقامی نیستم تا بینه بیاورم.

علی محمد باب بعد از سخنانی دیگر ملا محمد ممقانی، گفت: دلیل من تصدیق علماء است.

او در جواب فرمود علمائی که تصدیق تو را کرده اند با اغلب شان من ملاقات کرده ام آنها را صاحب عقل درستی ندیده ام و تصدیق سفهاء مناط حقیقت کسی نیست. گذشته از این اگر تصدیق علما دلیل حقیقت باشد اینک در میان جمیع ملل باطله اسلامی و غیر اسلامی علمای متحجر بوده و هستند که مذهب خود شان را تصدیق می کنند بنابراین پس باید جمیع مذاهب و ملل باطله حق باشند و این چیزی عجیب است.

باب گفت: دلیل نوشته های من است.

حجت الاسلام پاسخ داد که نوشتجات تو را هم اکثرش دیده‌ام جز کلمات مزخرف، مهمل، معتل المعنی و مختل المعانی چیزی در آن مشاهده نکردم و در حقیقت آن نوشتجات دلیل روشن بر بطلان دعاوی توست نه دلیل حقانیت تو.

باب گفت: کسانی که نوشتجات من را دیده اند همه تصدیق کرده اند.

حجت الاسلام گفت تصدیق دیگران بر ما حجت نیست و آنگاه این ادعاها که تو می‌کنی از دعوای امامت و وحی آسمانی و نبوت، جز معجزه با چیزی دیگری ثابت نمی شود اگر داری بیاور و اگر نه حجتی بر ما نداری.

علی محمد باب گفت خیر دلیل همان است که گفتم.

حجت الاسلام ممقانی وقتی که با بی دلیلی علی محمد باب حجت را بر او تمام کرد از او پرسید که باز هم بر این دعاوی خو د هستی؟ باب گفت: آری.  سپس حجت الاسلام او را نصیحت کرد که از عقاید خود دست بردارد ولی او از این عقایددست بردار نبود و بر آن اصرار داشت و با این اصرار ارتداد خود را ثابت نمود که بالاخره اعدام گردید.[۲]

۳. مناظره سومی هم در تبریز در حضور ناصرالدین میرزا[ناصرالدین شاه] ولیعهد محمد شاه قاجار انجام شده است. در ایمناظره بوده که وقتی علی محمد ادعای بابیت و علم تام می کند و از پاسخ سوالات دیگر باز می‌ماند بحث به مطالب ساده و ابتدائی کشانده شده که او در این حوزه چیزی نمی دانسته است. اولین کسی که لب به سخن گشود نظام العلماء بود که گفت: … ای سید به این کتاب و اوراقی که اکنون نزد تو می‌گذارم نظر کن در عبارت آنها که به اسلوب قرآن و کتاب آسمانی نوشته شده و در بلاد ایران منتشر گشته بنگر، ببین اینها از گفتار خود شماست؟ یا کسانی از دشمنان شما آنها را به شما افتراء بسته و به دروغ به شما نسبت داده است؟

علی محمد در جواب گفت: آری این کتب از طرف خدا می‌باشد.

– نظام العلماء: تو در این کتاب خودت را شجره طوبی نامیده ای، مفهوم این بیان آن است که هر چه بر زبان تو جاری گشته یا می‌شود کلام خداست…؟

– علی محمد باب: خدا تو را رحمت کند، آری قسم به خدا چنین است که می‌گویی.

– نظام‌العلماء: آیا اینکه شما را «باب» می خوانند از طرف خود شما است یا مردم از پیش خود شما را «باب» خطاب می‌کنند.

– علی‌محمد باب: نه از طرف خودم است… بلکه این اسم از طرف خداست و من هم علم هستم.

– نظام‌العلماء: در کجا ، در خانه خدا، بیت المقدس، یا بیت المعمور؟

– علی‌محمد باب: هرکجا هست خدائی است.

در این میان ناصرالدین میرزا به سید خطاب کرد: ای سید دانسته باش که من با خدا عهد کرده‌ام که اگر شما بتوانید در نزد ما ثابت کنید که شما حقیقتا باب علم هستید در این صورت این منصب و مسندی را که من دارا هستم به شماواگذار می‌کنم و خودم مطیع و منقاد شما باشم.

-. نظام‌العلماء: ای سید احسنت به این ادعای که کردی امیرالمؤمنین به این اسم خوانده می‌شود و کسی که او را به این اسم خواند پیغمبر(ص) بود که فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها» … اکنون پاره ای از مسائل مشکله نزد من است که حل آنها را از شما می‌خواهم و از جمله آنها چیزی مربوط به علم طب است.

– علی‌محمد باب: من درس طب نخوانده ام.

– نظام‌العلماء: از علوم دینی می‌پرسم و معرفت علوم دینی هم متوقف بر علوم نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، منطق و علوم دیگر است و من از همین علوم ابتدائی و از صرف شروع می‌کنم.

– علی‌محمد باب: من علم صرف را هنگام کودکی خوانده ام.

– نظام‌العلماء: آیه «هُوَ الَّذی یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً» را تفسیر کن، ترکیب نحوی آن را بیان نما، بگو شأن نزول سوره کوثر چیست؟ و چه علتی دارد که خدا پیغمبرش را به این سوره تسلیت داده؟

– علی‌محمد: مهلت.

نظام العلماء از معنا و مفهوم چند حدیث و کلمات عربی و احکام و نسبت بین فصاحت و بلاغت از علی محمد پرسید که هیچ کدام را پاسخ نگفته یا سکوت کرده و یا مهلت خواسته و یا گفته نمی دانم. و در ادامه همین هنگامی که نظام العلماء به مردم می‌گوید بدانید این پیمانه اش خالی است و انبانش از هر معقول و منقولی تهی است او مغرور به باطل و سفیه و جاهل است هیچ معجزه و کرامتی ندارد و شایسته هیچ گونه احترامی نیست.

– علی‌محمد: ای نظام این چه سخنی است که می‌گویی؟ منم آن مردی که هزار سال است در انتظار او می باشید.

– نظام‌العلماء: آیا تو مهدی منتظر و امام قائم می‌باشی؟

– علی‌محمد: آری من همان هستم.

– نظام‌العلماء: مهدی نوعی هستی یا مهدی شخصی؟

– علی‌محمد: من عین همان مهدی شخصی هستم.

– نظام‌العلماء: نام پدر، مادرت چیست و کجا متولد شده ای؟

– علی‌محمد: اسمم علی محمد، اسم پدرم میرزا رضای بزاز، مادرم خدیجه، محل ولادتم شیراز است وسی و پنجسال هم از عمرم می گذرد.

– نظام‌العلماء اسم مهدی منتظر ما مهدی، اسم پدرش حسن، اسم مادرش نرجس ومحل ولادتش سر من رای است. پس چگونه این مشخصات بر تو تطبیق ندارد؟

– علی محمد: هم اکنون کرامتی به شما نشان می‌دهم تا معلوم گردد که من در دعوای خود صادق هستم.

حضاردسته جمعی: حباً و کرامه، کرامت خود را ظاهر کن.

– علی محمد برای نشان دادن کرامت نوشته‌های خود به رخ حضار کشید.[۳]

یک مناظره کوچک دیگر هم از علی محمد نقل شده است. هنگامی که به دستور «حسین خان»- والی فارس-، باب را از بوشهر به شیراز آوردند و در خانه خودش حبس کردند. بنا به دستور وی نشستی با حضور برخی از علما و روحانیون و باب بر پا گردید.[۴]

باب در جواب پرسش های آنان به سخنان عربی غلط و خنده آور روی آورد و وقتی از او پاسخی در این باره خواستند وی گفت: « صرف و نحو گناهی کرده و تاکنون در بند بود. ولی چون من خواستم، خدا گناهش را بخشید و آزادش گردانید».[۵]

حسین خان دستور داد پاهای باب را به فلک بسته و چوب زدند و بعد از این، باب را به مسجد آوردند و در آن جا بالای منبر رفت و از ادعای خود توبه کرد و بیزاری جست.[۶]

از ا«چه بیان شد علی محمد برای اثبات ادعایش هیچ دلیل و برهانی نداشته و حتی از علوم ابتدائی هم چیزی نمی دانسته است.

پی نوشت:

[۱] . یوسف فضایی، رک: تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی گری، بابی گری، بهایی گری .. و کسروی گرایی، ص۹۱-۹۲.

[۲] . رک: بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص۱۸۶-۱۸۸.

[۳] . . رک: بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص۱۲۷-۱۳۱.

[۴].دیانت بهائی، ناشر: عصر جدید. ص۲۴؛ مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء،میرزامحمدمهدی خان زعیم الدوله تبریزی،مترجم: شیخ حسن فرید گلپایگانی، ناشر: فراهانی، سال انتشار: ۱۳۴۶ – دوره چاپ: ۳،ص ۱۰۸ -۱۰۳؛ فتنه باب ،اعتضاد السلطنه ،عبدالحسین نوایی ،ناشر بابک ،۱۳۵۱، چاپ: اول ،ص ۱۶ -۱۵؛ فریدون آدمیت، امیر کبیر و ایران، ص۴۴۵.

[۵].ویلیام هاچر، دیانت بهائی، سمندری، ص۲۴؛ زعیم الدوله تبریزی، مفتاح الابواب، فرید گلپایگان، ص ۱۰۸ -۱۰۳؛ اعتضاد السلطنه، فتنه باب، ص ۱۶ -۱۵؛ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۴۴۵.

[۶].میرزا جانی کاشانی، نقطه الکاف، ص ۸۸.

اختصاصی الشیعه (نویسنده: حمید رفیعی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *