«سبک زندگی که شامل مجموعه رفتارها و الگوهای کنش هر فرد که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعی میباشد اطلاق میشود و نشاندهنده کم و کیف نظام باورها و کنشهای فرد است. به عبارتی سبک زندگی بر ماهیت و محتوای خاص تعاملات و کنشهای اشخاص در هر جامعه دلالت دارد و مبین اغراض، نیات، معانی و تفاسیر فرد در جریان عمل روزمره و زندگی روزانه است.»
«سبک زندگی پایه و اساس فهم شرایط فرهنگی موجود و تحولات پیش رو در این حوزه تلقی میشود و نشان میدهد که در بطن ارزشهای موجود در خردهنظام فرهنگی چه میگذرد. در واقع با بهکارگیری مفهوم سبک زندگی و تعمق در آن میتوان از هنجارهای پنهان در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه، سر درآورد و از جهتگیریها و الگوهای موجود یا در حال شکلگیری، تفسیر واقعبینانهای ارائه کرد. »
آسیبشناسی سبک زندگی کنونی ما
مقایسه سبک زندگی امروزین ما با گذشته با تاکید بر دو محور امکانات زندگی و روشهای آموزشی تفاوت بسیار کرده و آسایش و آرامش و نیاز مبتنی بر این نوع سبک زندگی ما بیشتر غربی و برگرفته از فرهنگ غربی است که در رسانهها تبلیغ میشود.
سبک زندگی، زاویه نگاه ما را تغییر داده است در این نوع سبک زندگی، نیازهای ما پابرجاست منتهی به ولع تبدیل شده است. در این سبک، نیاز به خوردن و آشامیدن هست، منتهی غذاها زود پخته میشود، زود خورده میشوند و پشت میز و فرمان اتومبیل مصرف میشود و نهایت این که، چاق میشویم. همچون یک سیب زمینی، تماشاگر فیلمهای تلویزیونی هستیم که انواع مانکنها را در قالب هنرپیشه نشانمان میدهند و دستور میدهند که لاغر شویم و بازهم خرج کنیم تا چربیهای انباشته را با آن همه هزینه که پرداختهایم، آب کنیم.
مشکل چیست؟ آیا مشکل مدرنیته است؟ یا ما نتوانستهایم مدرنیته را متناسب با سبک زندگی خودمان تعریف کنیم. نهایت امر همچون سرمایهداران عربی میشویم که به خاطر کنارگذاشتن سبک زندگی سنتی خودشان از انواع بیماری روانی و جسمانی رنج میبرند. انواع غذاهای فست فود مصرف میکنند و ساعتها پای تلویزیون خویش نشسته و مراسم سنتی و شوهای عربی خویش را تماشا میکنند و وضعیتی پیدا میکنند که کارگر از دیگر کشورهای خارجی بیاید که برای آنها کار انجام دهد.
این نوع سبک زندگی هم اکنون در مدارس ما در دانشگاههای ما و در محیطهای کاری ما نیز وجود دارد و مشکلات محیطهای کارگری و کارمندی ما به گونهای است که در سال های آتی میبایست کارگران فیلیپینی، هندی و برزیلی هم به کارگران کنونی افغانی اضافه شده تا بتوانند برای ما نظافت کنند یا گلهداری کرده و یا به تمیزی شهر ما بپردازند.
مشکل در سبک زندگی است
«روزی با فَلَک کردن، به ما میآموختند اما هر چه میآموختند برای رشدمان بود امروز لپتاپمان در سر کلاس، پر است از هزار جذابیتی که برای فرار از درسهای کسلکننده و بیکاربرد تدریس میشود. شیمی میخوانیم چون باید بخوانیم و فیزیک درس میدهیم چون باید درس بدهیم. فیزیک و شیمی دیگر آیات خداشناسی نیستند. یک سری متن هستند که باید شب امتحان خواند و با تقلب پاس کرد و مدرک گرفت و همان را تدریس کرد و حقوق گرفت برای بدست آوردن امکانات مدرن».
«۱۲ سال درس میخوانیم و نه از تاریخ عبرت میگیریم نه زبان دینمان را بلدیم نه قرآن خواندن و نه با زبانهای روز دنیا آشنا میشویم و نه پیشرفتی میکنیم. اگر خوب درس بدهیم و بخوانیم یک حافظه خوب هستیم که واو به واو تکرار کردهایم و اگر هوشمند باشیم ابتکار و تولیدی کردهایم برای افزودن ابزار جدیدی در دنیای امروز».
روش زندگی در خانه و جامعه و نظام آموزش ما در گذشته و حال یعنی پیش و پس از پیشرفتهای صنعتی دگرگون شده است و ما به ازای گزارههای نیاز، برآورد، آسایش و آرامش، کم و زیاد شده است.
وضعیت سبک زندگی ایرانی اسلامی
سبک زندگی ایرانی اسلامی در هیچ جای کشور نه نوشته شده و نه هیچ دانشگاهی به تدریس آن میپردازد.
در جامعه امروز ما، سبک زندگی ایرانی اسلامی که برگرفته از حیات طیبه اسلامی و مبتنی بر توجه به تولید و آسایش همراه با احسان به دیگران – از همسایه گرفته تا همنوع – ترویج هم نمیشود. همچنین میتوان گفت که منبع معتبری از سبک زندگی ایرانی اسلامی که هم بر الگوهای عملی توجه داشته باشد و هم مبانی نظری را موشکافانه طرح کرده باشد، موجود نیست.
حال رسانه چگونه میتواند به سبک زندگی ایرانی اسلامی بپردازد در حالی که ما به ازای آن در جامعه کاری انجام نشده و حوزههای علمیه ما هم به ابعاد اسلامی آن نپرداختند و دانشگاههای ما هم به شکل غربی و سبک زندگی مبتنی بر رفاه عام و آرامش و آسایش عمومی مبتنی بر مدرنیسم را پرداختهاند.
این نوع سبک زندگی، مبتنی بر پیشرفتهای صنعتی و الکترونیکی و ارتباطی در غرب است که در خود غرب هم فلسفه زندگی آنها را تغییر داده به نوعی که میتوان گفت که بالا رفتن سن ازدواج و عدم تمایل به داشتن همسر و از طرف دیگر گرایش به تنوعطلبی در همه امور از استفاده از وسایل مادی گرفته تا نوع گرایش به ارزشهای غیر مادی مبتنی بر سبک زندگی غربی است.
به گونهای که میتوان گفت که مدرنیسم نه تنها به تغییرات در اشکال زندگی مادی آنها پرداخته حتی ذائقه فرهنگی آنها را تغییر داده و آنها در موسیقی، در رفاه، در نوع نگاه به دیگران نیز تفاوتهای اساسی با انسانهای شرقی پیدا کرده که ریشه در فلسفه آنها به زندگی دارد.
نهایت آن که انقلاب صنعتی و به تبع آن انقلاب در ارتباطات که عصر ارتباطات و اطلاعات را رقم زده است بسیاری از متغیرهای زندگی را تغییر داده و این تغییر باعث دستکاری نوع انسان شده است که سبک زندگی مدرن امروزی که انسانها را کسل، دلمرده و خودشیفته میسازد، حاصل مصرفگرایی مدرن امروزی است که با اسلام تفاوت فاحش و مغایرت دارد.
نقد سبک زندگی کنونی
انسان نیازهایی دارد و این نیازها را به گونهای برآورده میکند و در این میان به آسایش و آرامش نسبی دست مییابد. البته در نگاه دینی، که مبتنی بر شناختی آسمانی و بیخطا از انسان و جهان است، دنیا گذرگاهی آزمودنی و رنج آلود است و همین نگاه است که به ما میآموزد نیازها در حد کمال برآورده نخواهد شد و آسایش و آرامش مطلق نخواهد بود پس مسابقه برای سود بیشتر و رفاه از همان آغاز محکوم به شکست است.
نیازهای واقعی انسان برای کارکرد دیگری در نهاد بشری تعبیه شده و برآوردن این نیازها هم روشهای خود را دارد. به انسان، عقل هدیه شده تا نیازهایش را خود برطرف کند اما همین عقل میتواند به خطا کشیده شود و به جای برطرف کردن نیازهای واقعی، نیازهای کاذبی را تولید کند و برای برطرف کردن این عطش کاذب، نمک را در قالب آب ارایه کند!
به نظر میرسد که عطش ما برای خریدن آخرین مدلها چیست؟ هزینهای که برای گوشی همراهمان پرداخت میکنیم پاسخ به کدام خواسته واقعی و طبیعی ماست؟
مشکل این است که عقل و علم در راستای جهانبینی منطبق با هدف هوشمندانه جهان پیش روی ما، به کار گرفته نمیشوند و ما در مسیری افتادهایم که برای خرید آسایش بیشتر، آرامش را میفروشیم و به جای پاسخ دادن به نیازهای طبیعی و واقعی، نیازهای کاذب و سراب تولید میکنیم.
با مطالعه سبک زندگی امروز و مقایسه با سبک زندگی دیروز متوجه میشویم سبک زندگی دیروز عیب و نقصی نداشت. رابطه همه گزارهها در سبک زندگی دیروز هماهنگ و به اندازه بوده است. برای همین بسته به امکانات آن روز، آسایش و آرامش برقرار بود و نیازهای واقعی نیز از راههای طبیعی آن پاسخ داده میشد اما امروز سبک زندگی از تقارن و همگونی خارج شده است.
هیچ کس درپی بازگشت به گذشته نیست. کسی نمیخواهد بگوید گذشته بهتر بود. عقب گرد کار عاقلانهای نیست. اما باید علم و فناوری را در راستای آموزههای دینی خودمان بکار گیریم. ضعفهای خودمان را باید شناسایی کنیم.
متاسفانه امروزه در بسیاری از جوامع، ابزارها بر انسان حکومت میکنند. به جای استفاده درست از پول، پول هدف اصلی تلقی میگردد. با انبوه آگهیها و تبلیغات بازرگانی در رسانهها، نیازهای کاذب نسبت به تولیدات شرکتهای بزرگ تولیدی خارجی در مخاطبان ایجاد میشود. گویا در پی افیونی هستیم که توهم رفاه را به ما تلقین میکند اینجاست که پارادوکس «رفاه بیشتر با رنج بیشتر» در سبک زندگیمان شکل میگیرد.
به عنوان نمونه وضعیت مصرف کالاهای خارجی برخی شرکتهای خارجی را در ایران در نظر بگیرید که اقشار متوسط به بالای ما چه رقابتی برای خرید کالاهای تولیدی آنها دارند. کالاهای لوکس آنان از لوازم خانگی گرفته تا خودروهای مدل بالا؛ از یک طرف درآمدهای هنگفتی برای کمپانیهای خارجی به ارمغان میآورد و از طرف دیگر موجب میشود تا آنان با طراحیهای خاص و حساب شده خودشان، نوع فرهنگ و ذائقه ما را تعیین و مدیریت کنند.
به عبارت دیگر این روند به معنای تسلیم در فرهنگ مصرفگرایی غربی است. غرب در گام اول همگام با دیگر کشورها به مصرفی کردن دیگر کشورهای تولیدکننده شرقی از چین تا کره کرده است که با استانداردهای غربی برای مصرف انسان شرقی کالا تولید میکنند.
نتیجه آن شد که شکل زندگی غربی بر همه جوامع مشرق زمین – از کشورهای شرق آسیا گرفته تا کشورهای اسلامی و افریقایی و امریکای لاتین – تحمیل شده است. چیزی که به نام الیناسیون فرهنگی در متون فرهنگی بحثهای فراوانی شده است.
در جامعه ما نیز همه اقشار جامعه یه این محصول صنعت فرهنگ روی آوردهاند. صنعت فرهنگ به گونهای خاص توانسته است همه را تحت تاثیر خویش قرار دهد.
اقشار پایین جامعه نیز با وسع خودشان آرزوی مصر ف کالاهای همین شرکتها را دارند. تازه شرکتهای ما هم برای رفاه بیشتر چارهای جز قدم گذاشتن در همین مسیر راندارند.
پیشنهاد
توجه به نسبت چهارگانه زندگی بر اساس فرهنگ خودمان
نیاز، آرامش، آسایش و سعادت چهار محور اصلی توجه به نوع استفاده از یک نوع کالا در هر فرهنگی است. نیاز برگرفته از یک غریزه انسانی است که در نهاد بشر نهاده شده و شامل نیاز به خوردن، آشامیدن و نیاز به داشتن چیزهای مختلف که به همراه آن جهت رفع این نیاز آرامش و آسایش قابل طرح است.
آرامش بعد روانی رفع نیاز و آسایش بعد جسمانی در جهت مصرف کالایی خاص میباشد. نهایت این که سعادت هنگامی طرح میشود که رفع نیاز زمینه برآوردن سعادتی خاص را برای بشر و انسان امروز فراهم سازد. در برخی از فرهنگها سعادت همان کسب بالاترین لذت و کامجویی است و در برخی فرهنگها معنای دیگر و اخروی پیدا میکند.
ما باید سبک زندگی را با شرایط امروز تعریف کنیم. تعریفی که با استناد به معارف ناب آسمانی تضمینکننده سعادت دنیوی و اخروی باشد و از سویی نسبت آرامش و آسایش را هم به هم نریزد و نیاز کاذب ایجاد نکند و نیازهای واقعی را برآورده سازد.
باز تعریف سبک زندگی امروز، گذران زندگی را آسانتر خواهد کرد و نظام آموزشی ما را کار آمد خواهد ساخت. هدف از زندگی و دانشاندوزی را روشن خواهد ساخت و هیچ کس کار بیهوده و رنج بیگنج نخواهد داشت.
ترویج و آموزش سبک زندگی ایرانی اسلامی
این نوع سبک زندگی میبایست متاثر از آموختههای دینی خود ما باشد که میتوان در قالب حیات طیبه اسلامی آن را طرح کرد. هدف از بحث و بررسی پیرامون سبک زندگی ایرانی اسلامی، توجه به الگوهای صحیح زندگی، کشف هویت تاریخی معرفتی عمیق در استفاده از کالاهای مدرن امروزی و داشتن دین عقلانی به نام اسلام در سبک زندگی ایرانیان و همچنین برای غالب کشورهای اسلامی است. متاسفانه ما نه این هستیم و نه آن و نه به دنبال این هستیم که بفهمیم که کدام هستیم.
تعیین نسبت ایرانی بودن و اسلامی بودن
مفهوم این سرفصل در یک جمله ایران آن است که تاریخ و تمدن ایرانی یک بستر مناسب است که ما با مبنای شریعت به شعار «نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی»، جامه عمل بپوشانیم و حرفی نو بزنیم که البته فقط شعار نباشد و به گونهای عمل کنیم که در شرق و غرب بینظیر باشد و البته عقلانیتر.
همچنین یافتن یک نقطه شروع جهت تغییر سبک نسبتا غربی کنونی، خصوصا برای ایران و سپس کشورهای اسلامی الزامی است.
ضرورت مطالعات بین رشتهای در بررسی سبک زندگی
روانشناسان غربی بسیار زودتر از ما ایرانیان، نیاز به مطالعه بینرشتهای را تشخیص دادند. ما به عنوان بعد دینی، بینرشتهای بودن را تأکید میکنیم که یک بعد آن مطالعه قرآنی وجود داشته باشد، بنابراین پرداختن به مطالعه بینرشتهای ضرورت دارد و ما باید مطالعات خود را بر اساس قرآن و دین شروع کنیم و به مطالعه بینرشتهای قرآن و علوم روز روی آوریم.
منبع: باشگاه خبرنگاران به نقل از وبلاگ محمد حسن آغاز(با اندکی تصرف و تغییر)