مقایسه مسیحیت با اسلام

مقایسه مسیحیت با اسلام

۱۴۰۰-۰۴-۱۷

499 بازدید

فهرست محتوا

اشاره:

در یک تقسیم بندی کلی از ادیان، می توان ادیان را به توحیدی و غیر توحیدی تقسیم کرد که از ادیان غیر توحیدی می توان به آئین های هندوئیسم، شنتو و بودیسم اشاره کرد و از ادیان توحیدی که امروزه بخش عظیمی از مردمان جهان پیروان این ادیان هستند می توان به یهودیت و مسیحیت و اسلام اشاره نمود. این ادیان در یک نامگذاری دیگر به ادیان ابراهیمی هم نامیده شده اند. پس در این تقسیم بندی آئین مسیحیت و اسلام هر دو از ادیان توحیدی و ابراهیمی به حساب می‌آیند.

 از لحاظ ترتیب زمانی دین مسیحیت حدود شش قرن قبل از دین اسلام ظهور کرد که به ظهور آن، ادیان قبل از مسیحیت بشارت داده بودند و به خصوص یهود منتظر آمدن مسیحا(ماشیح) بودند. ولی بر اساس نقل منابع هنگامی که بزرگان یهود دیدند تعالیم حضرت عیسی (علیه‌السلام) منافع آنان را تهدید می‌کند، برای کشتن او توطئه کردند.[۱]

البته بنا بر آموزه های اسلامی به خصوص در قرآن کریم خداوند از همه‌ی مردم درباره پیامبران خود عهد و پیمان گرفته است آنجا که می‌فرماید: و به خاطر آورید، هنگامی را که خداوند از پیامبران و پیروان آنها پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید، سپس خداوند به آنها گفت: آیا به این موضوع اقرار دارید؟ و بر آن پیمان مؤکد بستید؟ گفتند آری اقرار داریم خداوند به آنها فرمود: سپس گواه باشید؛ من نیز با شما از گواهانم.[۲]

با توجه به این آیه و آیات مشابه دیگر خداوند قبل از آمدن پیامبری خبر آمدن او را در کتاب پیامبران پیشین و توسط آنها به پیروان خود بشارت می داده است و این یک سنت الهی است. لذا همان طور که ظهور مسیح (علیه‌السلام) را قبلا بشارت داده بود، ظهور محمد (صلی‌الله علیه و آله) و این‌که آن حضرت آخرین پیامبر و دینش آخرین و جامع ترین ادیان خواهد بود در کتب ادیان پیشین خبر داده شده و پیروی و تبعیت از این دین سفارش شده است.

حال بعد از این مقدمه این مطلب با دلیل عقلی و نقلی مورد مقایسه قرار می گیرد:

دلیل عقلی: اگر به حکم عقل دین مسیحیت دین کامل و برتر بود و مصون از دستبرد منفعت طلبان می بود و برای سعادت بشری تا روز قیامت کافی می بود لزومی نداشت که خداوند دین جدیدی به نام دین اسلام توسط آخرین پیامبر یعنی حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) برای سعادت بشر بفرستد.

دلیل نقلی: عبارت است از مجموعه ای از نقل هایی که از کتب ادیان پیشین و انبیای پیشین در باره جامعیت و خاتمیت دین اسلام که توسط آخرین پیامبر آورده می شود. علاوه بر این نقل‌ها آیات و احادیثی در متون اسلامی وجود دارد که حکایت از برتری دین مقدس اسلام دارد.

در انجیل برنابا که یکی از اناجیل مسیحیان است اشاره به خاتمیت آئین اسلام کرده از قول حضرت عیسی (علیه‌السلام) می گوید: و من خود را مانند آن که از او سخن می گویم، نمی شمارم، زیرا که من لایق آن نیستم که بند کفش های او را بگشایم، که او را مسیا (منظور حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) ) می‌نامند. آنکه پیش از من آفریده شده و زود است بعد از من بیاید و زود است که کلام حق را بیاورد و آئین او را نهایتی و پایانی نیست.[۳]

این که در این نقل انجیل برنابا آمده است که حضرت مسیح می گوید: او پیش از من آفریده شده است. اشاره به روایت اسلامی است که حضرت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) می فرمایند: من و اهل بیتم را خداوند قبل از آنکه حضرت آدم را خلق کند از نور واحدی خلق کرده است.[۴]

قرآن نیز درباره خاتمیت اسلام می فرماید: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ….»[۵] این قرآن به راهی که استوارترین راههاست هدایت می کند و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می دهند، بشارت می دهد که برای آنها پاداش بزرگی است.

یعنی اگر شریعت اسلام را یکسو و سایر شرایع آسمانی را که برای سراسر حیات بشر در کلیه ادوار مقدر است سوئی دیگر نهیم، شریعت اسلام از همه آنها استوارتر است و این خود معنی خاتمیت و شریعت آخرین است.

در انجیل یوحنا آمده است که حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) را بیان کننده عموم راه های هدایت معرفی کرده و می فرماید: و دیگر چیزهای بسیاری دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمی توانید تحمل کنید، امّا چون فارقلیط (پسندیده، محمد یا احمد) بیاید، شما را بتمام راستی ارشاد خواهد نمود.[۶]

خداوند نیز در این باره می فرماید: بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده؛ آئینی پا برجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) آئین ابراهیم؛ که از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود.[۷]

از زبان حضرت عیسی (علیه‌السلام) که در انجیل یوحنا تصریح به ابدیت فارقلیط کرده می گوید: و من از پدر (خدا) خواهم خواست و او  فارقلیط دیگری (پیمبر پسندیده دیگر) به شما مردم جهان خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند.[۸] یعنی بر خلاف سایر پیامبران که برای مدت معینی آیین‌شان در جهان حکومت می کند. اما آیین پیامبر پس از عیسی تا قیام قیامت برای همیشه بر بشریت حکومت خواهد کرد. لذا اگر آیین اسلام برتر از مسیحیت نبود به عنوان آخرین آیین و دین جاویدان تا قیامت معرفی نمی شد.

خداوند در قرآن کریم به بشارت هایی که در تورات و انجیل درباره حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) و آیین او وارد شده اشاره می‌کند و می‌فرماید: همان‌ها که از فرستاده (خدا) پیامبر امی پیروی می کنند. پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند، آنها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز می دارد؛ اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد و ناپاکیها را تحریم می کند… .[۹]

حضرت علی (علیه‌السلام) می فرمایند: خداوند از همه پیغمبران برای این پیامبر حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) پیمان گرفته است، یعنی تمام نبوت ها و شرایع سابقه مقدمه و پیش در آمد شریعت ختمیه است. تمام نبوت ها مقدمه ای است برای این نبوت و این نبوت ذی المقدمه ای است برای تمام نبوت ها. هر پیغمبری که آمده است، همان طور که مردم را به خدا و قیامت دعوت کرده و ایمان به خدا و قیامت را در مردم ایجاد کرده است، مؤظف بوده است که ایمان به نبوت خاتم الانبیاء را هم که مطلبی است مربوط به آینده در مردم ایجاد کند.[۱۰]

بنابراین تمام پیامبران از جمله حضرت عیسی (علیه‌السلام) که آیین مسیحیت بنام آن حضرت است مبشر بوده اند به ظهور پیامبر خاتم. در این باره قرآن در خصوص حضرت عیسی می فرماید: «حضرت عیسی بن مریم به بنی اسرائیل فرمود که من خودم از ناحیه خدا به سوی شما پیغمبرم و کتاب گذشته را که تورات است تأیید و تصدیق می کنم نبوت موسی و کتاب او را تصدیق می کنم و من مبشر و نوید دهنده هستم پیغمبری را که در آینده خواهد آمد که نام او احمد است.»[۱۱]

در پایان باید متذکر شد به این که کدام دین برتر است. باید با دید برون دینی به متن دین نگاه کرد، که آیا دین مورد نظر انتظارات این جهانی و اخروی بشر را بر آورده می کند یا نه؟ از آنجا که هدف از آفرینش موجودات، نیل به کمالات است، هر موجودی خلق شده تا به کمال وجودی خود برسد. موجودات جهان در اثر برخورداری از یک نیروی درونی به سوی مقصد خاصی در حرکتند و هر قدر به آخر الزمان نزدیک‌تر می‌شوند تکامل یافته تر می‌گردند، و تجدید نبوتها هم به همین خاطر بوده است و نیز علل دیگری هم داشته که عبارتند از:

۱. بشر در طول تاریخ، تعالیم پیامبران را تحریف می کرده است، لذا یکی از عوامل ارسال رسل از بین بردن این تحریف ها بوده است.

۲. به جهت عدم رشد فکری انسان های گذشته، امکان آن نبوده تا تعالیم الهی یکباره عرضه شود. از این رو پیامبران در طول زمان برانگیخته می شدند تا انسان ها را به مرحله بالاتر از رشد برسانند.[۱۲]

و به طور کلی می توان دینی را برتر و جامع دانست که دارای ویژگی های زیر باشد.

۱. توجه انسان شناسی، دین جامع و برتر باید از انسان شناسی عمیقی برخوردار باشد در چنین دینی باید به همه ابعاد انسان توجه شده باشد.

۲. هماهنگی با فطرت، یکی از ویژگی های هماهنگی آن با فطرت است. اگر بنا بشود که دین برای همه اعصار دارای پیام باشد باید دستورات آن مطابق با فطرت باشد، چرا که فطرت همان بعد ثابت حیات انسان است.[۱۳]

۳. آموزه های کمال آفرین: دینی که جامع و جاودان و برتر است باید در راستای اهداف کمال باشد. اگر دینی فقط اهداف فردی دارد آموزه های آن باید تأمین کننده آن اهداف خاص باشد و اگر دینی این انتظارات که اهداف اجتماعی بشر را تأمین کند باید آموزه ها و احکامی را ارائه دهد که به حیات اجتماعی بشر مربوط می شود.[۱۴]

۴. سهولت و سادگی: تکالیفی را که دین جاوید و برتر عرضه می کند باید سهل و آسان باشد، چرا که دین برای همه افراد بشر و در همه زمان ها آمده است نه برای یک گروه خاص[۱۵]

۵. انعطاف پذیری: دین برتر باید انعطاف پذیر باشد به این معنی که بتواند پاسخ گوی نیازهای همه اعصار باشد اگر دین فقط یک سلسله آموزه ها و احکام ثابت را بیان کند برای متغیرات دوران مختلف حیات بشری چاره ای نیاندیشد آن دین جهانی و جاوید و برتر نخواهد بود.

۶. عقلانی بودن: تعالیم یک دین جاوید و جامع باید بر مبنای عقل و منطق باشد، هیچ یک از آموزه ها و دستورات دین نباید غیر عقلانی و با حکم عقل در تضاد و تنافی باشد.

۷. هماهنگی ارکان دین: دین برتر و فراگیر باید از اجزای سازگاری برخوردار باشد، و میان آموزه ها و دستوراتش هماهنگی کامل برقرار باشد.[۱۶]

و تمام این امتیازات در دین مبین اسلام وجود دارد و آموزه های متون مسیحیت عاری از این امتیازات می باشد و با مراجعه به متون مسیحیت این مطلب به راحتی قابل فهم و دسترسی می باشد.

پی نوشت:

[۱]. توفیقی، حسین، آشنائی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، ۱۳۸۴ش. ص۱۳۲.

[۲]. آل عمران ، ۸۱.

[۳]. انجیل برنابا، فصل ۴۲، آیات ۱۴ تا ۱۷.

[۴]. رازی قمی، خزاز، کفایه الاثر، قم، خیام، ۱۴۰۱ق، ص۷۱.

[۵]. اسراء ، ۹.

[۶]. انجیل یوحنا، باب ۱۶، آیه ۱۲ و ۱۳.

[۷]. انعام ، ۱۶۱.

[۸]. انجیل یوحنا، فصل ۱۴، آیه ۱۶.

[۹]. اعراف ، ۱۵۷.

[۱۰]. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه اول، بند پنجم.

[۱۱]. صف ، ۶.

[۱۲]. نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، تهران، اندیشه معاصر، ۱۳۸۳ش، ص۹۶.

[۱۳]. اشاره به آیه ۳۰ سوره روم.

[۱۴]. اشاره به آیه ۲۴ سوره انفال.

[۱۵]. اشاره به آیه ۱۸۵ سوره بقره.

[۱۶]. نصری، ص۱۱۹ ـ ۱۲۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *