معجزه امام جواد علیه السلام و شفای نابینا و ناشنوا

۱۴۰۰-۰۹-۱۳

1199 بازدید

همان گونه که پیامبران الهی برای ادعای خود یعنی نبوت، معجزه داشتند، هر امامی نیز برای اثبات امامت خود از کرامت بهره برده است. امام جواد (علیه السلام) نیز در همین راستا از خود کراماتی بروز دادند که باعث روشنی چشم و اطمینان قلوب شیعیان و از طرفی موجب اسکات دشمنان و منکران جایگاه حضرت شد.

در ادامه به مواردی از معجزات و کرامان آن حضرت در شفای افراد نابینا و ناشنوا می پردازیم:

۱-شفای نابینا

یکی از معجزات خاصی که از امام جواد (علیه السلام) نقل شده، سخن گفتن آن حضرت در دوران نوزادی و شفای چشم بیماران است. این معجزه و کرامت حضرت، در دو روایت از محمد بن میمون و محمد بن سنان چنین نقل شده است:

۱-بینایی و شفای چشم محمد بن میمون

در روایتی از محمد بن میمون، ماجرای دیدار وی با امام جواد (علیه السلام) و شفا یافتن و بینا شدن او چنین حکایت شده است:

پیش از آن که امام رضا (علیه السلام) به سوی خراسان حرکت کند، در شهر مکه حضور آن حضرت شرفیاب شدم و عرض کردم:

ای فرزند رسول خدا! قصد سفر به شهر مدینه را دارم، اگر ممکن است نوشته ای برای من بنویسید و مرا به فرزندتان حضرت محمد جواد (علیه السلام) معرفی فرمایید. (در آن هنگام، فرزندش حضرت جواد علیه السلام نوزادی حدودا شش ماهه بود).

حضرت رضا (علیه السلام) تبسمی نمود و نامه را نوشت و به دست من داد. با خوشحالی نامه را گرفتم و به سوی مدینه حرکت کردم.

با ورود به شهر مدینه، خود را به خانه امام جواد (علیه السلام) رساندم. غلام آن حضرت جلوی درب منزل ایستاده بود، خود را معرفی کردم و گفتم: مولای مرا بیاور تا با دیدارش، فیضی برگیرم.

غلام به داخل خانه رفت و پس از لحظاتی بیرون آمد در حالی که آن امام فرزانه را روی دست هایش نهاده بود. نزدیک رفتم و سلام کردم. حضرت جواد (علیه السلام) جواب سلام مرا داد. نزدیک تر رفتم و نامه پدرش امام رضا (علیه السلام) را به غلام دادم. غلام، نامه را برای امام جواد (علیه السلام) گشود و حضرت در حالی که تبسمی بر لب داشت، آن را خواند و فرمود: ای محمد! وضع چشم و بینایی تو چگونه است؟ عرض کردم: ای مولای من! در اثر بیماری چشم، نابینا گشته ام.

آن حضرت فرمود: نزدیک تر بیا. وقتی نزدیک تر رفتم، حضرت دست کوچک و مبارکش را روی چشم های من کشید و (به برکت وجود مقدس آن نوزاد)، شفا یافتم و چشمم بینا شد حتی بیناتر و بهتر از دوران قبل از کوری و نابینایی و دیگر احساس هیچ درد و ناراحتی نداشتم. دست و پای مبارک آن حضرت را بوسیدم و در حالی که از بینایی مجدد چشمانم، در پوست خود نمی گنجیدم، از ایشان خداحافظی کردم و رفتم.[۱]

۲-بینایی و شفای چشم محمد بن سنان

در روایت دیگری از محمد بن سنان آمده است:

روزی نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و از درد چشم شکایت کردم و گفتم: قصد سفر به مدینه و دیدار فرزندتان امام جواد (علیه السلام) دارم. چه خوب می شد اگر به او نامه ای می توشتید و سفارش مرا به او می کردید تا چشمانم بینا شود و چهره و سیمای ایشان را می دیدم.

حضرت قلم و کاغذی به دست گرفت و نامه ای به امام جواد (علیه السلام) نوشت. آن نامه را به خادم خود سپرد و مرا به همراهش، روانه کرد و به من فرمود: این قضیه را کتمان کن و برای هیچ کس نباید بازگو کنی!

در حالی که آن نوشته، نزد خادم بود، خدمت امام جواد (علیه السلام) رسیدیم. آن حضرت در آن هنگام حدود پانزده ماه سن داشت. خادم، نامه را برای امام جواد (علیه السلام) گشود. آن حضرت، نامه را کامل خواند و در اثنای خواندن آن، چندین بار سرش را به آسمان بلند کرد و فرمود: نجات یابنده است.

عرض کردم: برای شفای چشمانم از پدر شما خواستم نامه ای به شما بنویسد تا بتوانم چهره شما را ببینم. پس دستی بر چشمانم کشید؛ بلافاصله درد چشم من به طور کامل از بین رفت و چنان بینایی بدست آوردم که کمتر کسی به آن پایه می رسید!

به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: خدای متعال تو را بزرگ امت قرار دهد، همچنان که عیسی بن مریم را پیشوای بنی اسرائیل قرار داد. سپس به حضرت عرض کردم: ای همتای صاحب فطرس![۲] و از خدمتش بیرون آمدم.

همان گونه که امام رضا (علیه السلام) دستور داده بود، پیوسته این راز را مخفی نگه می داشتم و چشمانم نیز کاملا صحیح و سالم بود تا این که روزی شفای چشمانم به دست امام جواد (علیه السلام) را برای کسی تعریف کردم. به محض بازگو کردن آن، درد چشمم دو مرتبه بازگشت![۳]

۲-شفای ناشنوا

از ابوسلمه حکایت شده است که: مدتی بود که سخت ناشنوا شده بودم و هیچ صدایی را نمی شنیدم تا آن که روزی خدمت حضرت ابوجعفر، امام جواد (علیه السلام) شرف حضور یافتم.

همین که بر آن حضرت وارد شدم، متوجه شد که ناشنوا هستم، به همین جهت با اشاره به من خطاب کرد و فرمود: نزدیک بیا. وقتی نزدیک امام (علیه السلام) رفتم، حضرت دست مبارک خویش را بر سر و گوش من کشید و فرمود: إسمَع وَ عِه؛ بشنو و خوب توجه و دقت کن!

ابوسلمه افزود: به خدا قسم، بعد از این سخن حضرت، شنوایی کامل را بدست آوردم و تمام صداها و سخن ها را خوب می شنیدم و هیچ گونه ناراحتی و مشکلی نداشتم و حتی سخن ها و صداهای آهسته را که دیگران به سختی متوجه می شدند، من خیلی خوب و آسان می شنیدم و متوجه می شدم.[۴]

جمع بندی

امام جواد (علیه‌السلام) نیز مانند دیگر امامان معصوم (علیهم السلام)، برای اثبات امامت و حقانیت خود از کرامات گوناگون که امور خارق العاده و فراتر از توان بشر است، بهره می بردند تا ضمن روشنی چشم و اطمینان قلوب شیعیان، موجب اسکات خصم و منکران جایگاه امامت شوند.

در این مقاله به گوشه ای از کرامات امام جواد (علیه‌السلام) در قالب سه روایت اشاره شد که در دو روایت اول، آن حضرت ضمن سخن گفتن در دوران نوزادی، موجب شفای چشم بیماران و بینایی مجدد آنها و در روایت سوم، موجب بازگشت شنوایی فرد ناشنوا شد.

گردآوری و تنظیم: حسین فاضلی

پی نوشت ها

[۱] . قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۱؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۴۶، ح ۲۱؛ و نیز بنگرید: اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۳۸۸.

[۲] . طبق برخی روایات، خداوند بر فرشته ای از فرشتگان درگاه خود به نام فطرس، خشم گرفت، بالش سوخت و به جزیره ای رانده شد. وقتی امام حسین (علیه السلام) به دنیا آمد، خداوند متعال جبرئیل را جهت تبریک و شادباش نزد پیامبر خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاد. جبرئیل دوست فطرس بود، به همین جهت به او که در آن جزیره رانده شده بود، گذشت و ولادت امام حسین (علیه السلام) و فرمان خدای متعال به خودش را به وی خبر داد و به فطرس گفت: آیا می خواهی تو را بر بال هایم حمل کنم و به نزد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ببرم تا از تو شفاعت نماید؟ فطرس پذیرفت. جبرئیل او را بر بالش برداشت و نزد پیامبر اکرم (ص) آورد. بعد از ابلاغ تهنیت پروردگار به پیامبر، ماجرای فطرس را به عرض آن حضرت رساند. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به فطرس فرمود: خودت و بال شکسته ات را به گهواره حسین (ع) بمال. فطرس چنین کرد و خداوند به برکت وجود امام حسین (علیه السلام)، بالش را التیام بخشید. توبه اش را پذیرفت و او را به جایگاهش در میان فرشتگان بازگرداند.

شایان ذکر است به گفته برخی از مفسران، مجازات و تنبیه ملائکه در اثر ترک اولی بوده است، نه گناه و معصیت. منظور از ترک اولی این است که آنها در اجرای دستورات الهی، عملی را که دارای اولویت بیشتری بوده رها کرده اند و به سوی عمل کم اولویت رفته اند، یا انجام عمل را در وقتی و شرایطی که اولویت بیشتری داشته، رها کرده و در شرایط و وقت دیگری به جا آورده اند و به همین جهت مجازات و تنبیه شده اند.

[۳] . این روایت در منابع روایی و تاریخی، دارای اختلافات و حذف و اضافه هایی در متن می باشد. رجوع کنید: کشی، اختیار معرفه الرجال، ج۱ ص ۵۸۴؛ خصیبی، هدایه الکبری ص ۳۰۰، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۶۷.

[۴] . علامه بحرانی، مدینه المعاجز، ج ۷، ص ۳۴۶؛ علامه مجلسی، بحارالا نوار، ج ۵۰، ص ۵۷؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص۳۹۰

منابع

  • رواندی، قطب الدین سعید بن هبه الله؛ الخرائج و الجرائح؛ قم؛ موسسه امام مهدی (عج)؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۹ ق
  • علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بیروت؛ دار احیاء التراث العربی؛ چاپ دوم؛ ۱۴۰۳ ق
  • شیخ حر عاملی‏، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن حسین؛ اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات‏؛ بیروت؛ دارالاعلمی؛ ۱۴۲۵ ق‏
  • کشی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال‌ (رجال الکشی)؛ محقق/مصحح: طوسی، محمد بن الحسن/مصطفوی، حسن‌؛ مشهد؛ ناشر: موسسه نشر دانشگاه؛ چاپ اول؛ ۱۴۰۹ ق‌
  • خصیبی (یا خضینی)، حسین بن حمدان؛ هدایه الکبری؛ البلاغ؛ ۱۴۱۹ ق
  • علامه بحرانی، سید هاشم بن سلیمان؛ مدینه معاجز؛ قم؛ موسسه المعارف الاسلامیه؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۳ ق
  • ابن شهر آشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابیطالب (علیهم السلام)؛ قم؛ ناشر: علامه؛ چاپ اول؛ ۱۳۷۹ ق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *