معجزات و كرامات امام حسن عسكرى (علیه السلام)

معجزات و کرامات امام حسن عسکرى (علیه السلام)

۱۴۰۰-۰۹-۱۳

598 بازدید

خداى تعالى پیامبران و اوصیاى ایشان (علیهم السلام) را با معجزاتى که دیگر افراد بشر از آوردن نظیر آنها عاجزند، یارى کرده است تا گواه راستین بر درستى خیر و هدایتى باشد که از طرف خدا براى مردم آورده اند، که اگر این یارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست مى شدند و کسى گفته هاى آنان را تصدیق نمى کرد. از جمله امدادهاى الهى آن است که آنچه در باطن مردم مى گذشت و در اعماق دلهاشان پنهان داشتند و آنچه را که در آینده اتفاق مى افتاد از همه آنها آگاه مى فرمود، خداى تعالى این عنایت را به ائمه هدى (علیه السلام) از جمله به امام بزرگوار ابو محمد (علیه السلام) فرموده بود که ما به برخى از موارد مهمى که از آن حضرت رسیده است اشاره مى کنیم:

۱- حسن نصیبى نقل کرده، مى گوید: در دلم گذشت که آیا عرق جنب پاک است، یا نه؟ به در منزل امام ابو محمد، حسن عسکرى (علیه السلام) آمدم تا از آن حضرت بپرسم، شبانگاه به منزل او رسیدم و در آن جا اقامت کردم چون سفیده صبح دمید امام (علیه السلام) از منزل بیرون شد، دید من خوابیده ام، مرا بیدار کرد و فرمود:

«اگر عرق جنب از حلال باشد، آرى پاک است و اگر از حرام باشد، نه.»۱

۲- اسماعیل بن محمد عباسى روایت کرده، مى گوید: از حاجتى که داشتم خدمت ابو محمد (علیه السلام) شکایت کردم و قسم یاد کردم که نه یک درهم و نه بیشتر، هیچ مبلغى نزد من نیست، امام رو به من کرد و فرمود:

«آیا به دروغ سوگند مى خورى، در حالى که دویست دینار در زیر زمین پنهان کرده اى؟ البته این حرف را بدان جهت نمى گویم که چیزى ندهم! (آن وقت رو به غلامش کرد و فرمود:) آنچه همراهت هست به این مرد بده».

غلام، صد دینار به من داد، سپس رو به من کرد و فرمود:

«تو آن پولهایى را که دفن کرده اى با وجود نیاز شدیدى که دارى از دست خواهى داد.»

اسماعیل مى گوید: بعدها احتیاج پیدا کردم هر چه جستم نیافتم پیگیرى کردم دیدم پسرم جاى آنها را یافته و آنها را دزدیده و فرار کرده است .۲

۳- محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) از ظلم و جور عبدالعزیز و یزید بن عیسى شکایت کرد، امام علیه السلام در پاسخ وى نوشت:

«اما عبدالعزیز را من کفایت کردم و اما یزید، در برابر خداى عزوجل تو با او باید بایستید».

چند روزى بیش نگذشت که عبدالعزیز هلاک شد و اما یزید، که محمد بن حجر را به قتل رساند که در پیشگاه خدا (براى رسیدگى به حسابشان) باید حاضر شوند!۳

۴- از ابوهاشم نقل کرده اند،که گفت: خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) از تنگناى زندان و سنگینى کنده و زنجیر شکایت کردم ،امام (علیه السلام) به من نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت خواهى خواند و همین طور شد، از زندان موقع ظهر آزاد شد و نماز را در منزلش به جا آورد. ۴

۵- ابو هاشم نقل کرده، مى گوید: در تنگناى معیشت بودم، خواستم از امام ابو محمد (علیه السلام) چیزى مطالبه کنم خجالت کشیدم، وقتى که به منزل رسیدم دیدم صد دینار برایم فرستاده و نوشته است:

«هر وقت نیازى داشتى از تقاضا شرم مکن! زیرا تو به مقصودت خواهى رسید.»۵

۶- ابوهاشم، این مرد موثق و امین مى گوید: از ابو محمد علیه السلام شنیدم که مى فرمود:

«بهشت دروازه اى دارد به نام معروف، که جز اهل خیر و نیکوکاران از آن دروازه وارد نشوند.»

من با شنیدن این سخن، خدا را سپاس گفتم و خوشحال شدم که احتیاجات مردم را برآورده مى سازم، امام ابو محمد (علیه السلام) رو به من کرد و فرمود:

«آرى، من از آنچه در دلت گذشته آگاهم، براستى که نیکوکاران در دنیا و در آخرت ،اهل خیر به شمار مى آیند، اى ابوهاشم خداوند تو را از ایشان قرار دهد و بیامرزد»۶

۷- محمد بن حمزه دورى، نقل کرده است، مى گوید: خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) نامه اى نوشتم و از آن حضرت تقاضا کردم دعا کنند تا ثروتمند شود. زیرا که در سختى زندگى به سر مى بردم و مى ترسیم که کارم به رسوایى کشد، امام (علیه السلام) در پاسخ من نوشت:

«مژده باد تو را که از طرف خداى متعال بى نیازى برایت مقدر شده است، پسر عمومیت، یحیى بن حمزه از دنیا رفت و صد هزار درهم از او بجا مانده و جز تو وارثى ندارد و بزودى آن مبلغ به دست تو خواهد رسید، پس شکر خدإ؛ّّه را به جاى آور و مقتصد باشد و از اسراف بپرهیز.»

همان طور که امام (علیه السلام) فرموده بود پس از چند روز خیر مرگ پسر عمویم رسید و آن مبلغ عاید من شد و تنگدستى من برطرف گردید. حق خدا را دادم و به برادران دینى کمک کردم و پس از آن به اعتدال عمل کردم در صورتى که قبلاً ولخرجى مى کردم! ۷

۸- محمد بن حسن بن میمون مى گوید: طىّ نامه اى که به خدمت مولایم امام عسکرى (علیه السلام) نوشتم از تنگدستى خود شکایت کردم، آنگاه با خود گفتم ؛ مگر امام صادق (علیه السلام) نفرموده است:

«تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و کشته شدن با ولایت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما».

جواب نامه من چنین آمد:

«همانا خداى عزوجل، وقتى که گناهان دوستان ما زیاد مى شود، به وسیله تنگدستى، گناهان ایشان را محو مى کند؛ و بسیارى از گناهان را مى بخشد، آرى همان طور که در خاطر تو گذشت، تنگدستى با ما بهتر است از مالدارى با دشمنان ما، در حالى که ما پشتیبان کسى هستیم که به ما پناه آورد و نوریم براى هر که از ما روشنى خواهد و پناهیم براى کسى که به ما پناهنده شود، هر که ما را دوست بدارد در مراتب عالیه با ماست و هر که از ما رو برتابد، به رو در آتش دوزخ مى افتد…»۸

۹- ابو جعفر هاشمى مى گوید: من با گروهى در زندان بودیم که ابو محمد (علیه السلام) نیز با برادرش جعفر زندانى شدند، به حال آن حضرت رقت کردیم و من صورت امام حسن (علیه السلام) را بوسیدم و او را روى فرشى که زیر پایم بود نشاندم، جعفر نیز در نزدیکى ما نشست، مأمور زندان آن حضرت، صالح بن وصیف بود، مردى از قبیله جحم نیز همراه ما در زندان بود که مى گفت؛ از آل على است. امام ابو محمد (علیه السلام) نگاهى به ما کرد و فرمود:

«اگر در میان شما نبود آن کسى که از شما نیست، هر آینه به شما اطلاع مى دادم و چیزهایى مى آموختم تا وقتى که خداوند وسیله نجات شما را فراهم کند.»

امام (علیه السلام) با این فرمایش به آن مرد جحمى اشاره کرد و فرمود؛ این مرد از شما نیست و از او بترسید، زیرا که درمیان لباسهایش کاغدى هست که هر چه مى گویید براى خلیفه مى نویسد، یکى از زندانیان فورى به سراغ جحمى رفت و لباسهاى او را بررسى کرد پس آن نوشته را یافت که آن جمع را متهم کرده و نوشته بود که آنها مى خواهند زندان را سوراخ کرده و از زندان فرار کنند.۹

۱۰- احمد بن محمد نقل کرده، مى گوید: به خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) – موقعى که مهتدى عباسى شروع به کشتن شیعیان کرده بود – نامه اى نوشتم و عرض کردم: مولاى من! سپاس خدا را که این ظالم را از تو باز داشته است من شنیده بودم که او شما را هم به قتل تهدید مى کرد و مى گفت: به خدا سوگند که بزودى او را تبعید خواهم کرد! امام (علیه السلام) در پاسخ من، به خط مبارک خود نوشت:

«عمر او کوتاهتر از آن است که به این کار دست بزند، از امروز، پنج روز بشمار او در روز ششم پس از ذلت و خوارى که خواهد دید، کشته مى شود…»۱۰ و همین طور شد.

۱۱- ابوهاشم نقل کرده است، مى گوید: فهنکى از امام ابو محمد (علیه السلام) پرسید: چرا در میراث هر مرد دو سهم و هر زنى یک سهم مى  برد؟ امام (علیه السلام) در پاسخ وى نوشت:

«به خاطر این که زن جهاد ندارد و نفقه و دیه و غرامت بر او تعلق نمى  گیرد.»

ابو هاشم مى گوید: در دلم گذشت که این مسأله از جمله مسائلى بود که ابن ابى العوجاء از امام صادق (علیه السلام) سؤال کرده و آن حضرت نیز نظیر همین پاسخ را داد. امام ابو محمد (علیه السلام) رو به من کرد و فرمود:

«آرى این همان سؤال ابن ابى العوجاء است و پاسخ ما هم یکى است، زیرا که معناى مسأله یکى و آنچه براى اولین ما گذشته بر آخرین فرد ما نیز همان مى گذرد و اول و آخر ما در علم و امر الهى برابریم، البته رسول خدا و امیرالمؤمنین – صلوات اللّه علیهما از فضیلت مخصوص به خود بر خوردارند».۱۱

۱۲- ابو هاشم نقل کرده، مى گوید: یکى از شعیان به محضر امام ابو محمد (علیه السلام) نامه اى نوشت و در آن نامه درخواست دعا کرده بود، امام (علیه السلام) در پاسخ وى این دعا را نوشت:

«یا اسمع السامعین، و یا أبصر المبصرین، و یا أنظر الناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا أرحم الراحمین، و یا أحکم الحاکمین، صل على محمد و آل محمد، و أوسع لى فى رزقى و مدلى فى عمرى، و امنن على برحمتک، و اجعلنى ممن تنتصربه لدینک ولا تستبدل بى غیرى.»

اى شنواترین شنوندگان، و اى بیناترین بینندگان، و اى نگاه کننده ترین نگاه کنندگان، و اى آن که از همه حسابگران زودتر به حساب مى رسى، و اى حاکمترین حاکمان، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در روزى من گشایش بخش و بر عمرم بیفزا و به لطف و رحمتت بر من منت گذار و مرا از جمله کسانى قرار ده که به وسیله آنها دینت را یارى مى کنى و به جاى من کسى دیگر را قرار مده!

ابوهاشم مى  گوید: با خود گفتم: بار خدایا مرا از جمله حزب خودت و در زمره خود قرار بده! امام ابو محمد (علیه السلام) رو به من کرد و فرمود:

«آرى، تو در حزب و در زمره او هستى به شرط آن که به خدا ایمان داشته باشى و پیامبر او را تصدیق نمایى» ۱۲.

۱۳- شاهویه بن عبدربه روایت کرده است، مى گوید: برادرم صالح زندانى بود، خدمت مولایم ابو محمد (علیه السلام) نامه اى نوشتم و چند مسأله پرسیدم، امام پاسخ همه آنها را داده بود و نوشته بود:

«برادرت صالح، همان روزى که نامه ام به دست تو مى رسد، از زندان خلاص مى شود، و تو مى خواستى راجع به او بپرسى، فراموش کردى!»

پاسخ امام رسید، در همان بین که داشتم نامه را مى خواندم، ناگاه بعضى از مردم آمدند، بشارت دادند که برادرم آزاد شده و طولى نکشید که برادرم آمد او را دیدم و نامه را براى او نیز خواندم.۱۳

۱۴- ابوهاشم نقل کرده، مى گوید: در دلم گذشت که آیا قرآن مخلوق است یا نه؟

امام (ع)، نگاهى به من کرد و فرمود:

«اى ابوهاشم خداوند آفریدگار همه چیز است و جز او همه چیز مخلوق است».۱۴

۱۵- ابو هاشم روایت کرده، مى گوید: خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) شرفیاب شدم و مى خواستم، نگینى درخواست کنم تا انگشترى براى تبرک از آن بسازم، نشستم و یادم رفت که براى چه آمده بودم وقتى که خواست خدا حافظى کنم و برگردم، امام (علیه السلام) انگشترى مرحمت کرد و لبخندى زد، فرمود:

«تو نگینى مى خواستى و من انگشترى به تو دادم، تو سودى هم از نگین بردى، پروردگار آن را بر تو گوارا کند.»

ابو هاشم مى گوید: من تعجب کردم، عرض کردم: مولاى من براستى که تو ولى خدایى و آن امامى هستى که من دین خدا را به لطف و اطاعت او به دست آورده ام. آنگاه فرمود:

«اى ابوهاشم! خداوند تو را بیامرزد.»۱۵

۱۶- ابو هاشم نقل کرده، مى گوید: از ابو محمد (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود:

«خداوند روز قیامت چنان گذشت و عفو مى کند که بر قلب کسى خطور نکرده تا آن جا که مشرکان مى گویند: به خدا سوگند که ما مشرک نبوده ایم!»

(ابوهاشم مى گوید:) من با خود گفتم: یکى از شیعیان اهل مکه براى من نقل کرد که رسول خدا (ص) آیه مبارکه (ان الله یغفر الذنوب جیعاً) یعنى خداوند همه گناهان را مى آمرزد را تلاوت کرد و مردى پرسید: یا رسول الله! حتى کسى را که مشرک است؟! من این را در قلبم گذراندم و با خودم مى گفتم که ناگهان امام ابو محمد (علیه السلام) رو به من کرد و این آیه شریفه را تلاوت کرد:

«ان الله لا یغفر ان یشرک به ویغفر مادون ذالک لمن یشاء»۱۶

یعنى همانا خداوند از گناه کسى که به او شرک آورده نمى گذرد و جز آن هر که را بخواهد مى آمرزد. (و فرمود:) «او بد حرفى زده و بد روایت کرده است »۱۷

مورخان رویدادهاى زیادى از علم امام ابو محمد (علیه السلام) درباره آنچه در دل اشخاص مى گذشت و راجع به اطلاع از امور غیبى و جریانات و پیشامدها، نقل کرده اند که تمام اینها نشانه هاى قاطع بر امامت آن بزرگوار است زیرا که کسى غیر از امام چنین اطلاعاتى ندارد و از این قبیل مسائل آگاه نیست، شایان ذکر است که بیشتر این رویدادها را ابوهاشم نقل کرده که مورد اعتماد اسلام و از علماى برجسته است و از جمله خواص دو امام، ابوالحسن و ابو محمد (علیه السلام) بوده و بسیارى از معجزات ایشان را مشاهده کرده و مى گوید: هیچ روزى به حضور امام ابوالحسن و ابو محمد (علیه السلام) وارد نشدم مگر این که برهان و دلیلى درباره امامت ایشان را دیدم .۱۸
پاورقیها:

۱- مرآه الزمان: ۶/ورق ۱۹۲ عکسبردارى شده در کتابخانه امام امیرالمؤمنین به شماره ۲۷۶۵.
2- نور الابصار: ۱۵۳.
3- مناقب آل ابى طالب: ۴۳۳/۴.
4- اعلام الورى: ۱۵۳.
5- الشاقب فى المناقب: ۲۴۱ از محمد بن على گرگانى، محفوظ به شماره (۳۵۷) کتابخانه امام امیرالمؤمنین.
6- نورالابصار: ۱۵۲.
7- نور الابصار: ۱۵۲، الدر النظیم، در مناقب ائمه.
8- مناقب آل ابى طالب: ۴۳۵/۴.
9- الدر النظیم، در مناقب ائمه از کتب عکس بردارى شده کتابخانه امیرالمؤمنین به شمار ۲۸۷۹.
10- اعلام الورى: ۳۷۵.
11- مناقب: ۴۳۷/۴ ، اعلام الورى: ۳۷۴.
12- اعلام الورى: ۳۷۴.
13- مناقب: ۴۳۸/۴.
14- مناقب: ۴۳۶/۴.
15- اعلام الورى: ۳۷۵، مناقب: ۴۳۷/۴.
16- سوره نساء ۱۱۶.
17- الدر النظیم.
18- اعلام الورى: ۳۷۵.

منبع: تحلیلى از زندگانى امام حسن عسکرى (ع)، ص ۶۲ – ۷۰.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *