محمد باقر ملکى میانجى (ره)

۱۳۹۸-۰۹-۲۴

126 بازدید

اشاره:

آیت الله محمدباقر ملکى در سال ۱۳۲۴ ه.ق، (برابر با ۱۲۸۵ه.ش)همزمان با مرگ مظفر الدین شاه قاجار و اوج‏گیرى نهضت مشروطه درمیان مردم شجاع آذربایجان، در یکى از قصبه ‏هاى این خطه به نام ‏«تُرک‏» یکى از بخش هاى مهم شهرستان ‏میانه دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم حاج عبد العظیم‏ که از شخصیت هاى پرنفوذ و متدین منطقه به شمار می‏ آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. نوجوانیش مصادف با دوران ضعف وزبونى و انقراض پادشاهان قاجار بود. در آن زمان بر اثرغلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهاى اطراف، غارت‏ اموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادى و عوامل مزدور و از خدا بی‏خبر آنان به اوج نهایى خود رسیده بود. این فقیه ‏بزرگ در سن دوازده ‏سالگى از نزدیک شاهد و ناظر خشک سالى و قحطی‏ هولناک سال ۱۳۳۶ ق بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى درهر کوى و برزن تلف می‏ شدند. همه اینها اگرچه در ظاهر براى وى بسیار ملال ‏آور و شکننده بودولى از سوى دیگر مشکلات و فراز و نشیب هاى زندگى از وى یک‏ شخصیتى قوى و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابردشواری ها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاهش داشت و به‏این ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانه ‏روزی احساس خستگى و دلتنگی‏ نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگى را جزو برنامه ‏روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در کنار پدرگران قدرش به کار دشوار کشاورزى و تامین مخارج اقتصادی خانواده ‏همت گمارد.

تحصیلات

حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضای‏ مذهبی و فرهنگى مناسبى را در محیط خانواده به وجود آورده بود;از این رو آیت الله ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى ودینى و ویژه‏ای یافت و به این صفت در میان مردم و هم سالانش ‏ممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنایت و تشویق پدر،علاقه وافرى به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیت های ‏کشاورزی، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیات فارسى را درزادگاه خود آغاز کرد. نخست‏ خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن‏زمان، نزد اساتید فن آموخت و خط «مبین الملک گرمرودی‏» حاکم‏ فارس را به عنوان سرمشق براى خود انتخاب کرد و داراى خطی‏ب سیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت الله‏«سید واسع کاظمى ترکی‏» متوفای; ۱۳۵۳ ه. ق که از شاگردان ‏برجسته و اعضاى جلسه استفتای مرحوم آخوند خراسانى صاحب‏ کفایه الاصول بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین وریاض) را فراگرفت. سپس براى تکمیل آموخته ‏ها و سیر در اعماق‏ معارف و حقایق تشیع، در سال ۱۳۴۹ ق به مشهد مقدس مشرف شد. ودر جوار آستان قدس رضوى براى خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالی‏را در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینی‏»(متوفای; ۱۳۸۰ ق)فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد «آیت الله شیخ مجتبی ‏قزوینی‏»(متوفاى ۱۳۸۶ ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز درکرسى درس مرحوم «آیت الله شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکی‏» (م.۱۳۶۱ ق) آموخت و هم چنین دردرس خارج فقه مرحوم آیت الله‏«میرزا محمد آقازاده خراسانی‏» (متوفای; ۱۳۵۶ ق) شرکت جست ودر نهایت ‏بخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل‏ علوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم ‏علامه آیت الله العظمى «میرزا مهدى غروى اصفهانی‏» (متوفای;۱۳۶۵ ق) آموخت و در حدود سال ۱۳۶۱ ه. ق از محضر ایشان به‏ دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این ‏اجازه ‏نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمى «سید محمد حجت‏کوه‏کمرى تبریزی‏» (متوفای; ۱۳۷۲ ه. ق) مورد تایید و تاکیدقرار گرفت. در بخشى از این اجازه ‏نامه چنین آمده است: «…ایشان به مرتبه فقیهان ره شناس و مجتهدان دقیق النظر نایل ‏آمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامت‏ شکر کنند،زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازه‏ دادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنهارا دارم…»(۱)هنگام تحصیل این ‏عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى و گرسنگی‏ مستمر، با بحران هاى هولناک سیاسی، اجتماعى از قبیل: توطئه کشف‏ حجاب، متحد الشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه ‏بود. این جنایات تاریخى از سوى رضاخان تا آنجا در سرتاسر کشوربر مردم ایران تحمیل می‏ شد تا این که منجر به وقوع قیام مردم‏ مشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه ۱۲ربیع الثانى ۱۳۵۴) گردید. به طورى که اکثر طلاب مشهد در اثرفشارهاى مزدوران رضاخانى پراکنده شدند، و برخى هم، کسوت مقدس ‏روحانیت را براى همیشه کنار گذاشته و به کارهاى دیگر روی ‏آوردند.در این بین تنها عده‏اى اندک که از ایمان قوى و اراده پولادین‏ برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده واز حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت الله ملکی‏ میانجى هم جزو این راست‏ قامتان همیشه سرافراز بود که در برابرتندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبداد رضاخانى سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثرشدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود; ولى این عالم تلاشگرهم چنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خودادامه داد و خلاء تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران و پر می‏ کرد. معظم له در ضمن خاطراتش نقل می‏کرد:«در همان ایام اختناق روزى مرحوم استاد (آیت الله میرزا مهدی‏ غروى اصفهانی) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبرکن می‏ خواهم درس شروع کنم. دراین هنگام من بلافاصله به دوستان‏ که حدود هفت‏یا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت الله حاج ‏میرزا جوادآقا تهرانى و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همان ‏روزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توام ‏با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا می‏ کردیم. روزى یکى ازدوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استاد ناراحت‏ شد و دست‏ به دعا و توسل زد و براى رهایى وى دعا نمود والحمد لله ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیرى برای‏ طلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیارى از دوستان دیگر واینجانب گرفتار آزار و اذیت و توهین پلیس شدیم و خاطره‏ هایی دراین مورد داریم. »

بازگشت ‏به زادگاه

وی پس از حدود سیزده سال تلاش شبانه‏ روزى در حوزه علمیه مشهد وتحقیق و تفحص در فروع، اصول و معارف اسلامى و تشیع و الهام ازبارگاه على بن موسى الرضا(ع) و نیل به مراتب والاى از علم ومعرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «تُرک‏» باز گشت.و در راه تشکیل خانواده با یکى از خاندان محترم سادات حسینی‏ آن دیار، عقد وصلت ‏بست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغ ‏دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعی‏ رهبرى مذهبى و سیاسى بیش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطراف ‏را در منطقه شمال و شمال‏ شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت;البته بخشى از این ایام مصادف با جنگ جهانى دوم (۱۳۵۹ ق) بودکه حضور فعال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمی‏ برای توده مردم و منزل ساده و بی‏ آلایش وى همواره پناه گاه ‏مظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان به شمار می ‏رفت. او در طول اقامت ‏خود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استادبزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدى غروى اصفهانی، ارتباط مکاتبه ‏اى برقرار می ‏کرد و بدین ترتیب از راهنمایی هاى استادبهره ‏هاى وافر می ‏برد. یک مورد در سال ۱۳۶۴ ه. ق مرحوم آیت الله ‏غروى اصفهانی نام ه‏اى به شاگردش می ‏نویسد و در آن ضمن تکریم وتجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکی‏ میانجی، یک سرى دستورالعمل هایی علمی، اخلاقى و… را به وی ‏توصیه می ‏کند. از آن جمله تاکید می ‏نماید: «با توجه به مقام ‏علمی، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه برای‏ ابلاغ رسالت‏ خطیر و انجام وظایف مهم دینى و نشر فرهنگ اهل بیت(ع)حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم رابه آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانی دوم موکول ‏می‏ کند.

ایفای نقش ماندگار

آیت الله ملکى میانجى تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیه‏ استادش جامه عمل بپوشاند، ولى حوادث ناگوارى سرنوشت او را رق م‏دی گر زد. پایان جنگ جهانى دوم، منتهى به اشغال سرزمین ‏آذربایجان، توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادی ارتش سرخ شوروی‏در ایران) شد و در این هنگام وى هرگز حاضر نشد سنگر خویش راخالى و رها کند; بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حفظ حراست از تمامیت ارضى کشور، علم مبارزه بر ضد عوامل حکومت‏ کمونیستى شوروى را بر دوش گرفت. و هم چنان این پرچم مقدس‏ کفرستیزى را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده ازچهره خائنان کنار زد. در این غائله اغلب عناصر مذهبى با جبهه مشترک (متشکل ازمالکین، خوانین، سلطنت‏ طلبان، دولت مردان و…) بر ضد دمکرات هاو توده‏ای ‏ها فعالیت می‏ کردند از جمله در این راه تشکیلاتى هم به نام‏ جمعیت‏ خیریه را بنا نهادند ولى آیت الله ملکى به این گروه ودیگر دسته ‏ها نپیوست و به عنوان یک روحانى آزاداندیش و رهبرمذهبی، از موضعى مستقل و کاملا اسلامى و بر علیه دشمنان دین واستقلال کشور شورید. و در طول این غائله تاریخی هم چون پدری‏دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتی هدایت کسانی‏ که در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر وبزرگوارانه کوشید. پس از فرار کمونیست ها و ختم غائله نیزدرادامه وظایف دینی، نسبت ‏به جلوگیرى از منکرات و ترویج فضائل‏ اخلاقی، رسیدگى به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم بویژه‏ ستمدیدگان و زنان و اجراى احکام و شعایر اسلامی، حساسیت ویژه‏ ای‏از خود نشان داد. از این رو حضور وى در منطقه براى برخى از مالکین و خوانین‏ ستمگر سخت گران آمد و لذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبت‏ به وى گرفتند. آنان در یک ترفندى از پیش طراحی ‏شده، دوستداران ‏این عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زندانى کردند، فضاى رعب ووحشت عجیبى را ایجاد نمودند تا جایى که وى در ۱۳۷۸ ه. ق پس‏از ۱۶ سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.

هجرت به قم

ایشان در سال ۱۳۷۸ ه. ق هنگام ورود به شهر مقدس قم با تکریم‏ و احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، ‏آیت الله العظمی بروجردی(ره) و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت،و در جوار کریمه اهل بیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیرکلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و کوشا تربیت‏ نمود. آیت الله ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمی‏ علاقه ‏اى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح می‏ داد. او تا سال‏۱۳۷۱ ش با این که ۸۸ سال سن داشت، روزی دوازده ساعت کار وتحقیق علمى می‏ کرد.

جایگاه علمى

طریق تحقیقى و شیوه استنباطى آیت الله ملکی، همان سیره و اسلوب‏ فقهاى اصولى شیعه در طول تاریخ بود. او در رشته ‏های; فقه،تفسیر و کلام تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه ‏فقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود،عمل می‏ کرد; یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول ‏دین نیز به اجتهاد و تفقه، مبتنی بر این سه اصل، اعتقاد راسخ‏ داشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمى از فقاهت می‏ دانست.«مکتب معارفی‏» که مرحوم آیت الله ملکی میانجى در پرتو آن بردفاع از آرمانهاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راه ‏صحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین وعقل) اسلام را ترسیم می ‏کند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتب‏ تشیع، یک مکتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و…وام‏دار مکاتب دیگر نمی‏ باشد، وى اگرچه نسبت‏ به علم و عقل‏ جایگاه ویژه‏اى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به «علم‏» سوگندیاد می‏ کرد; ولى هرگز «این همانی‏» بحث‏ هاى عقلانى با فلسفه راقبول نداشت و ترویج دیدگاه هاى فلسفى و عرفانى متاثر ازاندیشه ‏های دانشمندان بیگانه یونانى و… را که به هر حال ‏ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالی، تضعیف اسلام وانحراف از صراط مستقیم تلقى می ‏کرد. او می‏گفت: با توجه به «ان‏الدین عند الله الاسلام‏»، مکتب راستین ‏اسلام برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیل‏ترین باورهای اعتقادى خود عاجز شده، دست تکدى به سوى سایر مکاتب و تمدن هادراز بکند; بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده وهمواره در مقابل اندیشه‏ هاى کهن یونانى و ما قبل آن قرار داشته‏ است و اسلام ارزش عقل را چه از بعد حقیقت آن که داراى عصمت ‏ذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام عقلی، بیش از دیگران مورد تاکید قرار داده است. هم چنین او براین باور بود که علاوه بر معارف دینی، مسلمانان در علوم و فنون‏ دیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربى و..باتمام گستردگی ‏اش که محصول مشترک تمدن بشرى به شمار می‏ آید، بایدبه گونه‏ اى ابتکار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقت‏ نیازمند بیگانگان نباشند. آیت الله ملکى در دفاع از تفکر خود اگر چه با مسلک برخى ازشخصیت های فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آنها را زمینه‏«مسخ‏» قرآن و عقاید دینى می‏ پنداشت; اما هیچ وقت گستاخی به‏ ساحت ‏بزرگان را نمی ‏پسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایی ‏به دور می‏ داشت. همواره نسبت ‏به شخص آنها احترام قایل بود ودیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه می ‏نمود و هنگام‏ نقد و یا رد افکارشان به گونه غیر مستقیم و با کنایه از ایشان‏ نام می ‏برد.(۲) از این رو وقتى کسى در بین مردم و در حضور این‏ عالم بزرگوار به یکى از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمی‏ ایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت الله ملکى به اظهارات وى اعتراض ‏نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.

مناظرات و مباحثات علمى

آیت الله ملکی، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکی ‏از اساتید «مکتب معارفى خراسان‏»(۳) در حوزه علمیه قم به‏ تدریس و تالیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشى از حیات علمی‏ این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه ‏هاى علمى تشکیل می ‏داد. اوبارها با علمای فرق و مذاهب اسلامى غیر شیعى به مناظره نشسته ‏بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه ‏هاى جهان تشیع ‏قرار داشت. گفتمانه اى علمى متعدد وى با بسیارى از اهل فکر بااندیشه‏ هاى مختلف، مدتهای مدیدى ادامه پیدا کرد و برخى ازچهره ‏هاى طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیت هاى بزرگ‏م عاصر محسوب می‏ شوند. بیشتر بحث هاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور می‏زد; ولی‏او در بعد «فروع دین‏» هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشت‏از جمله در سال های پیش، که یکى از اخباری هاى مقدس و بسیار قوی(از پیروان تفکر مرحوم محمد امین استرآبادی) ساکن جنوب غرب‏استان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کرده ‏و دست‏ به فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار هم ‏براى مناظره با آیت الله ملکى به مرکز بخش گرم رود (تُرک) آمده ‏بود; اما در مباحثه با ایشان شکست‏ سختى خورد و فورا باناراحتى منطقه را ترک گفته بود.

‏شاگردان

این فقیه پرتلاش افزون بر فعالی هاى تحقیقی، تفسیرى و معارفی،به تربیت‏ شاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله:

حضرات آیات وحجج اسلام:

۱. شیخ محمد على حقی(ره)

۲. شیخ اسد الله ربانى سرابی(ره)

۳. شیخ حسین ربانی(ره)

۴.محمد عبایى خراسانی

‏۵. میرزا ابراهیم علیزاده اروموى

‏۶. میرزا احمد ارجمند مشکینی

‏۷. سیدعلى اکبر تقوى قزوینی

‏۸. میرزا ایوبگرمرودی

۹. سید هادى عظیمى تُرکی

‏۱۰.سید بهلول سجادى مرندی

‏۱۱. سید بهاء الدین علوى هشترودی

‏۱۲. سید محمد على جلیلی

۱۳.شیخ حسن احمد تُرکی‏

۱۴. میرزا عین الله حسنی

‏۱۵.رضا برنجکار

۱۶. محمد بیابانى اسکویی

‏۱۷. سید رضا حسینى مرندی

۱۸. محمد هادى ابراهیم‏ نژاد قوچانی

‏۱۹. محمد مهدى ابراهیم‏نژاد قوچانی

‏۲۰. میرزا رفعت الله حامدی

‏۲۱. على ملکى میانجی

فعالیت فرهنگی

تاسیس کتابخانه این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق.ع.) در سال‏۱۳۵۶ ش به همت آیت الله ملکى تاسیس گردید و زیر نظر فرزندایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستای‏ ترک قرار دارد و کتابهاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان ‏و جوانان روستا و حومه قرار می ‏گیرد، و در زمستان ها کلاس های‏ تعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.

احداث دانش ‏سرا

این مرکز آموزش در پى تلاش هاى بی ‏دریغ معظم‏ له، اخیرا در زادگاه‏ ایشان به مساحت ۶۵۰۰۰ متر مربع تاسیس شده که در رشد وشکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیارنقش ‏آفرین بوده است.

تالیفات و آثار علمى

آیت الله ملکى در کنار فعالیت ‏هاى اجتماعى و عبادی، کار پژوهش وتدریس را ادامه داد و کتب ذیل یادگار تحقیقات علمى اوست:

۱. بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن‏ پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «شفاعت‏» بحث می ‏کند. باراول سال ۱۴۰۰ ه. ق در قم و در دومین بار در سال ۱۴۰۲ ه. ق‏در بیروت به چاپ رسیده است.

۲. تفسیر فاتحه الکتاب کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارکه حمد است که از سوی‏ انتشارات «دار القرآن الکریم‏» قم در سال ۱۴۱۳ ه. ق چاپ شده ‏است.

۳. توحید الامامیه در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علم‏و عقل، شناخت‏ خداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش،کرسی، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداءو… از دیدگاه «مکتب معارفى خراسان‏» مورد بحث و بررسى قرارگرفته است. این کتاب از سوى انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی‏» در سال ۱۴۱۵ به چاپ رسیده است.

۴. تفسیر مناهج البیان، (۶ جلد) شامل جزءهاى ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۲۹ و ۳۰ از قرآن کریم است که هرکدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است.مسئولیت چاپ این ‏تفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏» برعهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است. ۵. نگاهى به علوم قرآنى این کتاب نیز یکی دیگر از آثار آیت الله ملکى میانجى است که ‏توسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام ‏آقاى على ملکى میانجی، توسط نشر «خرم‏»، بهار ۱۳۷۷ در قم به‏ چاپ رسیده است.

۶. الرشاد فى المعاد; مخطوط

۷. تقریرات کامل درس اصول آیت الله میرزا مهدى غروی اصفهانی;مخطوط

۸. رساله‏ اى در حبط و تکفیر; مخطوط

۹. رساله‏ اى در خمس; مخطوط

۱۰. رساله ‏اى در احکام میت; مخطوط

۱۱. نوشتارى در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث

وفات

سرانجام این فقیه، مفسر و شاگرد ممتاز مکتب تشیع ، پس از ۹۵ سال  زندگى افتخارآمیز در شب جمعه پانزدهم ‏خرداد ۱۳۷۷ ه. ش (برابر با دهم صفر ۱۴۱۹ ه. ق) دعوت حق رالبیک گفت و به سراى باقى شتافت. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکت‏ آیات عظام و علماى اعلام و جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیه‏ قم، شهر مقدس قم تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت‏ معصومه(س)، به خاک سپرده شد.