اشاره:
در سال ۱۳۲۴ ه .ق، (برابر با ۱۲۸۵ ه . ش) همزمان با مرگ مظفرالدین شاه قاجار و اوجگیرى نهضت مشروطه در میان مردم شجاع آذربایجان، در یکى از قصبه هاى این خطه به نام تَرْکْ مرکز بخش کندوان (گرمرود) که یکى از بخش هاى مهمّ شهرستان میانه است. دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم حاج عبدالعظیم که از ریش سفیدان و شخصیت هاى پرنفوذ و متدیّن منطقه به شمار مى آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شیرخوارگى و نونهالى را در دامن پرمهر مادر و با عاطفه و نوازش بى همتاى وى پشت سر گذاشت و ایام کودکى و نوجوانیش مصادف با دوران ضعف و زبونى و انقراض پادشاهان قاجار سپرى شد.
در آن زمان بر اثر غلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهاى اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادى و عوامل مزدور و از خدا بى خبر آنان به اوج نهایى خود رسیده بود. این فقیه بزرگ در سن دوازده سالگى از نزدیک شاهد و ناظر خشکسالى و قحطى هولناک سال ۱۳۳۶ ق. بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى در هر کوى و برزن تلف مى شدند. او سختى جانکاه و تلخى طاقت فرساى آن روزها را به جان و دل خرید و طعم تلخ بى وفایى و بىاعتبارى ظواهر فریبنده دنیا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد. همه این ها اگرچه در ظاهر براى وى بسیار ملال آور و شکننده بود ولى از سوى دیگر مشکلات و فراز و نشیب هاى زندگى از وى یک شخصیتى قوى و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابر دشواری ها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاه داشت و به این ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانه روزى، احساس خستگى و دلتنگى نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگى را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در کنار پدر گرانقدرش به کار دشوار کشاورزى و تأمین مخارج اقتصادى خانواده همت گمارد.
تحصیلات
حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاى مذهبى و فرهنگى مناسبى را در محیط خانواده به وجود آورده بود؛ از این رو آیت اللّه ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى و دینىِ ویژهاى یافت و به این صفت در میان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنایت و تشویق پدر، علاقه وافرى به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیت هاى کشاورزى، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیّات فارسى را در زادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن زمان، نزد اساتید فن آموخت و خط مبیّنالملک گرمرودى . حاکم فارس . را
به عنوان سرمشق براى خود انتخاب کرد و داراى خطّى بسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت اللّه سیدواسع کاظمى تَرکى (متوفاى؛ ۱۳۵۳ ه . ق) که از شاگردان برجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم آخوند خراسانى . صاحب کفایهالاصول . بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین و ریاض) را فراگرفت. سپس براى تکمیل آموخته ها و سیر در اعماق معارف و حقایق تشیع، در سال ۱۳۴۹ ق، به مشهد مقدس مشرّف شد. و در جوار آستان قدس رضوى براى خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالى را در نزد آیت اللّه شیخ هاشم قزوینى(متوفاى؛ ۱۳۸۰ ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد آیت اللّه شیخ مجتبى قزوینى(متوفاى ۱۳۸۶ ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز در کرسى درس مرحوم آیت اللّه شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى (م.۱۳۶۱ ق) آموخت و هم چنین در درس خارج فقه مرحوم آیت للّه میرزامحمد آقا زاده خراسانى (متوفاى؛ ۱۳۵۶ ق) شرکت جست و در نهایت بخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آیت اللّه العظمى میرزا مهدى غروى اصفهانى (متوفاى؛ ۱۳۶۵ ق) آموخت و در حدود سال ۱۳۶۱ ه . ق از محضر ایشان به دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این اجازهنامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت اللّه العظمى سید محمد حجت کوه کمرى تبریزى (متوفاى؛ ۱۳۷۲ ه . ق) مورد تأیید و تأکید قرار گرفت. در بخشى از این اجازه نامه چنین آمده است:
…ایشان به مرتبه فقیهان ره شناس و مجتهدان دقیق النظر نایل آمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامت شکر کنند، زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازه دادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنها را دارم…(۱)
خاطرهاى از دوران تحصیل
هنگام تحصیل این عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى و گرسنگىِ مستمر، با بحرانهاى هولناک سیاسى، اجتماعى از قبیل: توطئه کشف حجاب، متحدالشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه بود. این جنایات تاریخى از سوى رضاخان در سرتاسر کشور بر مردم ایران تحمیل مى شد تا این که منجر به وقوع قیام مردم مشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه ۱۲ ربیعالثانى ۱۳۵۴) گردید. به طورى که اکثر طلاب مشهد در اثر فشارهاى مزدوران رضاخانى پراکنده شدند، و برخى هم، کسوت مقدس روحانیت را براى همیشه کنار گذاشته و به کارهاى دیگر روى آوردند. در این بین تنها عدهاى اندک که از ایمان قوى و اراده پولادین برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده و از حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت اللّه ملکى میانجى هم جزو این راستقامتان همیشه سرافراز بود که در برابر ندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبداد رضاخانى سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود؛ ولى این عالم تلاشگر همچنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خود ادامه داد و خلأ تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران و پر مى کرد. معظم له در ضمن خاطراتش نقل مى کرد:
در همان ایام اختناق روزى مرحوم استاد (آیت اللّه میرزا مهدى غروى اصفهانى) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبر کن مى خواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفت یا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت اللّه حاج میرزا جوادآقا تهرانى و آیت اللّه مروارید اطلاع دادم، از همان روزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا مى کردیم. روزى یکى از دوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استادناراحت شد و دست به دعا و توسل زد و براى رهایى وى دعا نمود و الحمدللّه ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیرى براى طلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیارى از دوستان دیگر و اینجانب گرفتار آزار و اذیّت و توهین پلیس شدیم و خاطره هایى در این مورد داریم.
بازگشت به منطقه
وى پس از حدود سیزده سال تلاش شبانه روزى در حوزه علمیه مشهد و تحقیق و تفحص در فروع، اصول، معارف اسلامى و تشیع و الهام از بارگاه علىبن موسى الرضا (ع) و نیل به مراتب والایى از علم و معرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود تَرک بازگشت. و در راه تشکیل خانواده با یکى از خاندان محترم سادات حسینى آن دیار، عقد وصلت بست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغ دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعى، رهبرى مذهبى و سیاسى بیش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت؛ البته بخشى از این ایّام مصادف با جنگ جهانى دوم (۱۳۵۹ ق) بود که حضور فعّال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمى براى توده مردم و منزل ساده و بىآلایش وى همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان به شمار مى رفت.
او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استاد بزرگوارش، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباط مکاتبه اى برقرار مى کرد و بدین ترتیب از راهنمایی هاى استاد بهره هاى وافر مى برد. یک مورد در سال ۱۳۶۴ ه.ق مرحوم آیت اللّه نام هاى به شاگردش مى نویسد و در آن ضمن تکریم و تجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت اللّه ملکى میانجى، یک سرى دستورالعمل هایى علمى، اخلاقى و… را به وى توصیه مى کند. از آن جمله تأکید مى نماید: با توجه به مقام علمى، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براى ابلاغ رسالت خطیر و انجام وظایف مهمّ دینى و نشر فرهنگ اهل بیت حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم را به آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانى دوم موکول مى کند.
هجرت به قم
ایشان در سال ۱۳۷۸ ه . ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تکریم و احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت، و در جوار کریمه اهلبیت (ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیر، کلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و کوشا تربیت نمود. آیت اللّه ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمى علاقه اى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح مى داد. او تا سال ۱۳۷۱ ش. با این که ۸۸ سال سن داشت، روزى دوازده ساعت کار و تحقیق علمى مى کرد.
مبانى علمى
طریق تحقیقى و شیوه استنباطى آیت اللّه ملکى، همان سیره و اسلوب فقهاى اصولى شیعه در طول تاریخ بود. او در رشته هاى؛ فقه، تفسیر و کلام، تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه فقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل مى کرد؛ یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول دین نیز به اجتهاد و تفقّه، مبتنى بر این سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را فقه اکبر و بخش مهمى از فقاهت مى دانست. مکتب معارفى که مرحوم آیت اللّه ملکى میانجى در پرتو آن بر دفاع از آرمان هاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راه صحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین و عقل) اسلام را ترسیم مى کند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتب تشیع یک مکتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و… وامدار مکاتب دیگر نمى باشد، وى اگرچه نسبت به علم و عقل جایگاه ویژهاى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به علم سوگند یاد مىکرد؛ ولى هرگز این همانىِ بحث هاى عقلانى با فلسفه را قبول نداشت و ترویج دیدگاه هاى فلسفى و عرفانىِ متأثر از اندیشه هاى دانشمندان بیگانه یونانى و… را که به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالى، تضعیف اسلام و انحراف از صراط مستقیم تلقى مى کرد. او مى گفت: با توجه بهاِنّالدّین عنداللّه الاسلام، مکتب راستین اسلام، برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیل ترین باورهاى اعتقادى خود عاجز شده، دست تَکدّى به سوى سایر مکاتب و تمدن ها دراز بکند؛ بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده و همواره در مقابل اندیشه هاى کهن یونانى و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را . چه از بُعد حقیقت آن که داراى عصمت ذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام عقلى . بیش از دیگران مورد تأکید قرار داده است. هم چنین او بر این باور بود که علاوه بر معارف دینى، مسلمانان در علوم و فنون دیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربى و… با تمام گستردگى اش . که محصول مشترک تمدّن بشرى به شمارمى آید. . باید به گونه اى ابتکار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقت نیازمند بیگانگان نباشند. آیت اللّه ملکى در دفاع از تفکر خود اگرچه با مسلک برخى از شخصیت هاى فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آنها را زمینه مسخ قرآن و عقاید دینى مى پنداشت؛ امّا هیچ وقت گستاخى به ساحت بزرگان را نمى پسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایى به دور مى داشت. همواره نسبت به شخص آنها احترام قایل بود و دیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه مى نمود و هنگام نقد و یا ردّ افکارشان به گونه غیرمستقیم و با کنایه از ایشان نام مى برد.(۲) از این رو، وقتى کسى در بین مردم و در حضور این عالم بزرگوار به یکى از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمى ایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت اللّه ملکى به اظهارات وى اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.
مناظرات و مباحثات علمى
آیت اللّه ملکى، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکى از اساتید مکتب معارفى خراسان(۳) در حوزه علمیه قم به تدریس و تألیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشى از حیات علمى این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه هاى علمى تشکیل مىداد. او بارها با علماى فِرَق و مذاهب اسلامىِ غیر شیعى به مناظره نشسته بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه هاى جهان تشیع قرار داشت. گفتمانهاى علمى متعدد وى با بسیارى از اهل فکر با اندیشه هاى مختلف، مدتهاى مدیدى ادامه پیدا کرد و برخى از چهره هاى طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیتهاى بزرگ معاصر محسوب مى شوند. بیشتر بحثهاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور مى زد؛ ولى او در بُعدِ فروع دین هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشت از جمله در سالهاى پیش، که یکى از اخباری هاى مقدس و بسیار قوى (از پیروان تفکّر مرحوم محمد امین استرآبادى) ساکن جنوب غرب استان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش گرمرود نفوذ کرده و دست به فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار هم براى مناظره با آیت اللّه ملکى به مرکز
بخش گرمرود (ترک) آمده بود؛ اما در مباحثه با ایشان شکست سختى خورد و فورا با ناراحتى منطقه را ترک کرد.
تربیت شاگردان فاضل
این فقیه پرتلاش افزون بر فعالی هاى تحقیقى، تفسیرى و معارفى، به تربیت شاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله، حضرات آیات و حجج اسلام:
۱.شیخ محمدعلى حقى(ره)
۲.شیخ اسداللّه ربانى سرابى(ره)
۳.شیخ حسین ربانى(ره)
۴.محمد عبایى خراسانى
۵.میرزا ابراهیم علیزاده اروموى
۶.میرزا احمد ارجمند مشکینى
۷.سیدعلى اکبر تقوى قزوینى
۸.میرزا ایوب گرمرودى
۹.سیدهادى عظیمى ترکى
۱۰.سیدبهلول سجادى مرندى
۱۱.سیدبهاءالدین علوى هشترودى
۱۲.سیدمحمد على جلیلى
۱۳.شیخ حسن احمد ترکى
۱۴.میرزا عین اللّه حسنى
۱۵. رضا برنجکار
۱۶.محمد بیابانى اسکویى
۱۷.سید رضا حسینى مرندى
۱۸.محمد هادى ابراهیم نژاد قوچانى
۱۹.محمد مهدى ابراهیم نژاد قوچانى
۲۰.میرزا رفعت اللّه حامدى
۲۱.على ملکى میانجى و…
۲ . مبارزه با عوامزدگى
احترام به عامه مردم غیر از عوامزدگى است، این تمایز در وجود آیت اللّه ملکى ظهور چشمگیر داشت. از نقل روایات مجعول و وقایع تاریخى مشکوک در محافل و مجالس که اغلب افراد به خاطر خوشایند مردم در منابر و محافل ذکر مى کردند، شدیدا مخالفت و جلوگیرى مى کرد. یک وقت (قبل از سال ۱۳۴۰) شخص ناشناسى با ریشى بلند که به منطقه رفت و آمد داشت، ادعا کرد در هشت کیلومترى مرکز بخش در روستائى به نام دِیْزَجْ امامزادهاى کشف کرده است، سپس اظهار کرد: امامزاده در خواب از وى خواسته تا آیت اللّه ملکى هم قبر او را آشکار و بازسازى نماید. او با این ترفند خواست این عالم تیزبین را هم در کار خود شریک کرده و از وجودش بهرهبردارى کند؛ ولى آیت اللّه ملکى چون ظن قوى به خلاف آن داشت، تن به این کار نداد و دستور داد او را تنبیه کنند. و از منطقه خارج نمایند. امّا مردم هم بدون توجه به واقعیت امر، تحت تأثیر قرار گرفته، دسته دسته از روستاهاى اطراف به زیارت امامزاده تازه کشف شده مى آمدند و گاو و گوسفند نذر و قربانى مى کردند، حتى در همین ایام صاعقه اى به منزل یکى از بستگان آیت اللّه ملکى اصابت کرد. بلافاصله شایعه شد که امامزاده غضب کرده است. و برخى از ایشان خواهش کردند تا دست از مخالفت بردارد، امّا آیت اللّه ملکى طبق وظیفه شرعى خود هرگز اعتنایى به این شایعات و تبلیغات نداشت و بدون هیچ ترسى به مخالفت خود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتى معلوم شد آن شخص مى خواست دخترى را بدون عقد شرعى تصاحب کند و اصلا مسلمان نبود؛ بلکه ظاهرا فردى یهودى بوده است و براى استخراج اشیاء عتیقه به منطقه مى آید و برخى آثار باستانى گرانقیمت را هم که نورافشانى مى کرده استخراج نموده و از منطقه خارج کرده است. و از آن به بعد، دیگر به منطقه بازنگشت.
۲ . احیاء چند رشته قنات و چشمه
که هر کدام در تأمین آب آشامیدنى و کشاورزى مردم بخش، نقش حیاتى داشته و دارد.
۳ . تعمیر اساسى مسجد ترک
این مسجد که یکى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى کشور به شمار مى آید، در چندین مرحله توسط آیت اللّه ملکى به تعمیرات آن اقدام شده است.
۴ . تأسیس کتابخانه
این مرکز تحت عنوان کتابخانه امام جعفر صادق (ع) در سال ۱۳۵۶ش. به همت آیت اللّه ملکى تأسیس گردید و زیر نظر فرزند ایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستاى ترک قرار دارد و کتابهاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار مى گیرد، و در زمستان ها کلاس هاى تعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.
۵ . احداث دانش سرا
این مرکز آموزشى درپى تلاش هاى بى دریغ معظم له، اخیرا در زادگاه ایشان به مساحت ۶۵/۰۰۰ متر مربع تأسیس شده که در رشد و شکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیار نقش آفرین بوده است.
تألیفات و آثار علمى
آیهاللّه ملکى در کنار فعالیت هاى اجتماعى و عبادى، کار پژوهش و تدریس را ادامه داد و کتب ذیل، یادگار تحقیقات علمى اوست.
۱. بدائع الکلام فى تفسیر آیاتالاحکام
این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع شفاعت بحث مى کند. بار اول سال ۱۴۰۰ ه . ق در قم و در دومین بار در سال ۱۴۰۲ ه . ق در بیروت به چاپ رسیده است.
۲. تفسیر فاتحهالکتاب
کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارک حمد است که از سوى انتشارات دارالقرآن الکریم قم در سال ۱۴۱۳ ه . ق چاپ شده است.
۳. توحیدالامامیه
دراین کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علم و عقل، شناخت خداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش، کرسى، مشیّت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداء و… از دیدگاه مکتب معارفى خراسان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. کتاب از سوى انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در سال ۱۴۱۵ق. به چاپ رسیده است.
۴. تفسیر مناه جالبیان، (۶ جلد)
شامل جزءهاى ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۲۹ و ۳۰ از قرآن کریم است که هر کدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ این تفسیر گران سنگ را انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى بر عهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.
۵. نگاهى به علوم قرآنى
این کتاب نیز یکى دیگر از آثار آیت اللّه ملکى میانجى است که توسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام آقاى على ملکى میانجى، توسط نشر خرّم، بهار ۱۳۷۷ در قم به چاپ رسیده است.
۶. الرشاد فى المعاد؛ مخطوط
۷ .تقریرات کامل درس اصول آیت اللّه میرزا مهدى غروى اصفهانى؛ مخطوط
۸. رساله اى در حبط و تکفیر؛ مخطوط
۹. رساله اى در خمس؛ مخطوط
۱۰. رساله اى در احکام میت؛ مخطوط
۱۱ . نوشتارى در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثى پیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف که در حال حاضر مراحل تنظیم، تصحیح، تنقیح را طى مى کند تا در آینده نزدیک آماده چاپ شود.
رحلت
این فقیه، مفسر و متکلم تلاش گر، پس از ۹۵ سال زندگى افتخارآمیز همراه با تلاش و کوشش بى وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۷۷ ه . ش (برابر با دهم صفر ۱۴۱۹ ه . ق) دعوت حق را لبیک گفت و به سراى باقى شتافت و علاقمندان خود را به سوگ و ماتم نشاند. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکت آیات عظام و علماى اعلام و جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم، در این شهر تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت معصومه۳، به خاک سپرده شد. عاش سعیدا و مات سعیدا این مقاله با همکارى فرزند فاضل معظم له جناب آقاى على ملکى میانجى، که حدود بیست سال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشراف کامل به شرح حال و مبانى فقهى، تفسیرى و کلامى ایشان داشته و در واقع یکى از شاگردان و پیروان مکتب آن مرحوم به شمار مى آید، تألیف و تنظیم شده است لذا بدین وسیله از ایشان تشکر و قدردانى مى شود. والسلام على مناتّبع الهدى
پى نوشت:
۱. مکتب تفکیک، ترجمه از استاد محمد رضا حکیمى، ص ۳۱۱٫
۲. مناهج البیان، محمد باقر ملکى، جزء ۱، ۲، ۳، ۴، ۲۹ و ۳۰٫
۳. در باره سیر تکوین و تاریخ شخصیت هاى مکتب معارفى خراسان، توسط فرزند برومند معظم