محمدباقر ملکى میانجى (ره)

۱۳۹۸-۱۰-۰۱

245 بازدید

اشاره:

در سال ۱۳۲۴ ه .ق، (برابر با ۱۲۸۵ ه . ش) همزمان با مرگ مظفرالدین شاه قاجار و اوج‏گیرى نهضت مشروطه در میان مردم شجاع آذربایجان، در یکى از قصبه‏ هاى این خطه به نام تَرْکْ مرکز بخش کندوان (گرمرود) که یکى از بخش هاى مهمّ شهرستان میانه است. دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم حاج عبدالعظیم که از ریش‏ سفیدان و شخصیت هاى پرنفوذ و متدیّن منطقه به شمار مى‏ آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شیرخوارگى و نونهالى را در دامن پرمهر مادر و با عاطفه و نوازش بى‏ همتاى وى پشت سر گذاشت و ایام کودکى و نوجوانیش مصادف با دوران ضعف و زبونى و انقراض پادشاهان قاجار سپرى شد.

در آن زمان بر اثر غلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهاى اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادى و عوامل مزدور و از خدا بى‏ خبر آنان به اوج نهایى خود رسیده بود. این فقیه بزرگ در سن دوازده سالگى از نزدیک شاهد و ناظر خشکسالى و قحطى هولناک سال ۱۳۳۶ ق. بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگى در هر کوى و برزن تلف مى ‏شدند. او سختى جانکاه و تلخى طاقت‏ فرساى آن روزها را به جان و دل خرید و طعم تلخ بى‏ وفایى و بى‏اعتبارى ظواهر فریبنده دنیا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد. همه این ها اگرچه در ظاهر براى وى بسیار ملال‏ آور و شکننده بود ولى از سوى دیگر مشکلات و فراز و نشیب هاى زندگى از وى یک شخصیتى قوى و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابر دشواری ها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاه داشت و به این ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانه‏ روزى، احساس خستگى و دلتنگى نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگى را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانى در کنار پدر گرانقدرش به کار دشوار کشاورزى و تأمین مخارج اقتصادى خانواده همت گمارد.

تحصیلات‏

حضور علماى بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاى مذهبى و فرهنگى مناسبى را در محیط خانواده به وجود آورده بود؛ از این رو آیت‏ اللّه ملکى میانجى از دوران نوجوانى علائق مذهبى و دینىِ ویژه‏اى یافت و به این صفت در میان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفى هم بر اثر عنایت و تشویق پدر، علاقه وافرى به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیت هاى کشاورزى، آموزش مقدمات علوم اسلامى و زبان ادبیّات فارسى را در زادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن زمان، نزد اساتید فن آموخت و خط مبیّن‏الملک گرمرودى . حاکم فارس . را
به عنوان سرمشق براى خود انتخاب کرد و داراى خطّى بسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت‏ اللّه سیدواسع کاظمى تَرکى (متوفاى؛ ۱۳۵۳ ه . ق) که از شاگردان برجسته و اعضاى جلسه استفتاى مرحوم آخوند خراسانى . صاحب کفایهالاصول . بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین و ریاض) را فراگرفت. سپس براى تکمیل آموخته‏ ها و سیر در اعماق معارف و حقایق تشیع، در سال ۱۳۴۹ ق، به مشهد مقدس مشرّف شد. و در جوار آستان قدس رضوى براى خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالى را در نزد آیت‏ اللّه شیخ هاشم قزوینى(متوفاى؛ ۱۳۸۰ ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادى را نزد آیت‏ اللّه شیخ مجتبى قزوینى(متوفاى ۱۳۸۶ ق) فراگرفت. بخشى از علم هیئت را نیز در کرسى درس مرحوم آیت ‏اللّه شیخ حسنعلى اصفهانى نخودکى (م.۱۳۶۱ ق) آموخت و هم چنین در درس خارج فقه مرحوم آیت‏ للّه میرزامحمد آقا زاده خراسانى (متوفاى؛ ۱۳۵۶ ق) شرکت جست و در نهایت بخشى از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و مباحث معارفى خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آیت‏ اللّه‏ العظمى میرزا مهدى غروى اصفهانى (متوفاى؛ ۱۳۶۵ ق) آموخت و در حدود سال ۱۳۶۱ ه . ق از محضر ایشان به دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این اجازه‏نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت‏ اللّه ‏العظمى سید محمد حجت کوه‏ کمرى تبریزى (متوفاى؛ ۱۳۷۲ ه . ق) مورد تأیید و تأکید قرار گرفت. در بخشى از این اجازه ‏نامه چنین آمده است:

…ایشان به مرتبه فقیهان ره شناس و مجتهدان دقیق ‏النظر نایل آمدند. باید خداى سبحان را بر این نعمت و کرامت شکر کنند، زیرا که طالبان بسیارند، ولى واصلان اندک. و من به ایشان اجازه دادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنها را دارم…(۱)

خاطره‏اى از دوران تحصیل‏

هنگام تحصیل این عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالى و گرسنگىِ مستمر، با بحرانهاى هولناک سیاسى، اجتماعى از قبیل: توطئه کشف حجاب، متحدالشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه بود. این جنایات تاریخى از سوى رضاخان در سرتاسر کشور بر مردم ایران تحمیل مى‏ شد تا این که منجر به وقوع قیام مردم مشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه ۱۲ ربیع‏الثانى ۱۳۵۴) گردید. به طورى که اکثر طلاب مشهد در اثر فشارهاى مزدوران رضاخانى پراکنده شدند، و برخى هم، کسوت مقدس روحانیت را براى همیشه کنار گذاشته و به کارهاى دیگر روى آوردند. در این بین تنها عده‏اى اندک که از ایمان قوى و اراده پولادین برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده و از حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت‏ اللّه ملکى میانجى هم جزو این راست‏قامتان همیشه سرافراز بود که در برابر ندبادهاى برخاسته از سوى سلطه استعمار خارجى و استبداد رضاخانى سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانى همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود؛ ولى این عالم تلاشگر همچنان با امید، نشاط و پشتکار قوى به مطالعه و تحقیق خود ادامه داد و خلأ تعطیلى دروس را بدین وسیله جبران و پر مى‏ کرد. معظم‏ له در ضمن خاطراتش نقل مى‏ کرد:

در همان ایام اختناق روزى مرحوم استاد (آیت ‏اللّه میرزا مهدى غروى اصفهانى) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبر کن مى ‏خواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفت یا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت ‏اللّه حاج میرزا جوادآقا تهرانى و آیت‏ اللّه مروارید اطلاع دادم، از همان روزها مدتى شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا مى ‏کردیم. روزى یکى از دوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استادناراحت شد و دست به دعا و توسل زد و براى رهایى وى دعا نمود و الحمدللّه ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیرى براى طلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیارى از دوستان دیگر و اینجانب گرفتار آزار و اذیّت و توهین پلیس شدیم و خاطره ‏هایى در این مورد داریم.

بازگشت به منطقه‏

وى پس از حدود سیزده سال تلاش شبانه ‏روزى در حوزه علمیه مشهد و تحقیق و تفحص در فروع، اصول، معارف اسلامى و تشیع و الهام از بارگاه على‏بن موسى ‏الرضا (ع) و نیل به مراتب والایى از علم و معرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود تَرک بازگشت. و در راه تشکیل خانواده با یکى از خاندان محترم سادات حسینى آن دیار، عقد وصلت بست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغ دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکى به طور طبیعى، رهبرى مذهبى و سیاسى بیش از صد پارچه آبادى و روستاهاى اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت؛ البته بخشى از این ایّام مصادف با جنگ جهانى دوم (۱۳۵۹ ق) بود که حضور فعّال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمى براى توده مردم و منزل ساده و بى‏آلایش وى همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسایش براى ستمدیدگان به شمار مى‏ رفت.

او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهى نیز با استاد بزرگوارش، مرحوم آیت‏ اللّه حاج شیخ مهدى غروى اصفهانى، ارتباط مکاتبه ‏اى برقرار مى‏ کرد و بدین ترتیب از راهنمایی هاى استاد بهره ‏هاى وافر مى ‏برد. یک مورد در سال ۱۳۶۴ ه.ق مرحوم آیت ‏اللّه  ‏نام ه‏اى به شاگردش مى ‏نویسد و در آن ضمن تکریم و تجلیل از مقام علمى و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت‏ اللّه ملکى میانجى، یک سرى دستورالعمل هایى علمى، اخلاقى و… را به وى توصیه مى‏ کند. از آن‏ جمله تأکید مى‏ نماید: با توجه به مقام علمى، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براى ابلاغ رسالت خطیر و انجام وظایف مهمّ دینى و نشر فرهنگ اهل ‏بیت حتما در شهرهاى بزرگى مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم را به آرامش اوضاع سیاسى کشور و پایان یافتن جنگ جهانى دوم موکول مى ‏کند.

هجرت به قم‏

ایشان در سال ۱۳۷۸ ه . ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تکریم و احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، حضرت آیت ‏اللّه ‏العظمى بروجردى و دیگر مراجع و علماى اعلام قرار گرفت، و در جوار کریمه اهل‏بیت (ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیر، کلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانى فاضل، دانا و کوشا تربیت نمود. آیت ‏اللّه ملکى به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمى علاقه ‏اى شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح مى‏ داد. او تا سال ۱۳۷۱ ش. با این که ۸۸ سال سن داشت، روزى دوازده ساعت کار و تحقیق علمى مى ‏کرد.

مبانى علمى‏

طریق تحقیقى و شیوه استنباطى آیت‏ اللّه ملکى، همان سیره و اسلوب فقهاى اصولى شیعه در طول تاریخ بود. او در رشته‏ هاى؛ فقه، تفسیر و کلام، تبحر و تخصصى ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه فقاهتى و اجتهادى که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل مى‏ کرد؛ یعنى علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول دین نیز به اجتهاد و تفقّه، مبتنى بر این سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را فقه اکبر و بخش مهمى از فقاهت مى ‏دانست. مکتب معارفى که مرحوم آیت ‏اللّه ملکى میانجى در پرتو آن بر دفاع از آرمان هاى اعتقادى اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راه صحیح (قرآن، نهج ‏البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین و عقل) اسلام را ترسیم مى کند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتب تشیع یک مکتب غنى است و در ارائه آرمان هاى اعتقادى اسلام و… وام‏دار مکاتب دیگر نمى ‏باشد، وى اگرچه نسبت به علم و عقل جایگاه ویژه‏اى در نظر داشت و حتى برخى اوقات به علم سوگند یاد مى‏کرد؛ ولى هرگز این همانىِ بحث ‏هاى عقلانى با فلسفه را قبول نداشت و ترویج دیدگاه هاى فلسفى و عرفانىِ متأثر از اندیشه‏ هاى دانشمندان بیگانه یونانى و… را که به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالى، تضعیف اسلام و انحراف از صراط مستقیم تلقى مى‏ کرد. او مى‏ گفت: با توجه بهاِنّ‏الدّین عنداللّه الاسلام، مکتب راستین اسلام، برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیل‏ ترین باورهاى اعتقادى خود عاجز شده، دست تَکدّى به سوى سایر مکاتب و تمدن ها دراز بکند؛ بلکه دین اسلام داراى محتواى جدید و پویا بوده و همواره در مقابل اندیشه ‏هاى کهن یونانى و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را . چه از بُعد حقیقت آن که داراى عصمت ذاتى و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام عقلى . بیش از دیگران مورد تأکید قرار داده است. هم چنین او بر این باور بود که علاوه بر معارف دینى، مسلمانان در علوم و فنون دیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربى و… با تمام گستردگى ‏اش . که محصول مشترک تمدّن بشرى به شمارمى ‏آید. . باید به گونه‏ اى ابتکار، نوآورى و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقت نیازمند بیگانگان نباشند. آیت‏ اللّه ملکى در دفاع از تفکر خود اگرچه با مسلک برخى از شخصیت هاى فلسفى و عرفانى مخالف بود و آراء آنها را زمینه مسخ قرآن و عقاید دینى مى ‏پنداشت؛ امّا هیچ وقت گستاخى به ساحت بزرگان را نمى ‏پسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایى به دور مى‏ داشت. همواره نسبت به شخص آنها احترام قایل بود و دیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه مى‏ نمود و هنگام نقد و یا ردّ افکارشان به گونه غیرمستقیم و با کنایه از ایشان نام مى ‏برد.(۲) از این رو، وقتى کسى در بین مردم و در حضور این عالم بزرگوار به یکى از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمى ایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت‏ اللّه ملکى به اظهارات وى اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.

مناظرات و مباحثات علمى‏

آیت ‏اللّه ملکى، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکى از اساتید مکتب معارفى خراسان(۳) در حوزه علمیه قم به تدریس و تألیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشى از حیات علمى این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه ‏هاى علمى تشکیل مى‏داد. او بارها با علماى فِرَق و مذاهب اسلامىِ غیر شیعى به مناظره نشسته بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه‏ هاى جهان تشیع قرار داشت. گفتمانهاى علمى متعدد وى با بسیارى از اهل فکر با اندیشه‏ هاى مختلف، مدتهاى مدیدى ادامه پیدا کرد و برخى از چهره ‏هاى طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیتهاى بزرگ معاصر محسوب مى‏ شوند. بیشتر بحثهاى وى پیرامون موضوعات معارفى و کلامى دور مى‏ زد؛ ولى او در بُعدِ فروع دین هم مناظرات قابل توجهى با اشخاص داشت از جمله در سالهاى پیش، که یکى از اخباری هاى مقدس و بسیار قوى (از پیروان تفکّر مرحوم محمد امین استرآبادى) ساکن جنوب غرب استان اردبیل، به روستاهاى پیرامون بخش گرمرود نفوذ کرده و دست به فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار هم براى مناظره با آیت ‏اللّه ملکى به مرکز
بخش گرمرود (ترک) آمده بود؛ اما در مباحثه با ایشان شکست سختى خورد و فورا با ناراحتى منطقه را ترک کرد.

تربیت شاگردان فاضل‏

این فقیه پرتلاش افزون بر فعالی هاى تحقیقى، تفسیرى و معارفى، به تربیت شاگردانى چند همت گماشت. از آن جمله، حضرات آیات و حجج اسلام:

۱.شیخ محمدعلى حقى(ره)

۲.شیخ اسداللّه ربانى سرابى(ره)

۳.شیخ حسین ربانى(ره)

۴.محمد عبایى خراسانى

۵.میرزا ابراهیم علیزاده اروموى

۶.میرزا احمد ارجمند مشکینى

۷.سیدعلى ‏اکبر تقوى قزوینى

۸.میرزا ایوب گرمرودى

۹.سیدهادى عظیمى ترکى

۱۰.سیدبهلول سجادى مرندى

۱۱.سیدبهاءالدین علوى هشترودى

۱۲.سیدمحمد على جلیلى

۱۳.شیخ حسن احمد ترکى

۱۴.میرزا عین‏ اللّه حسنى

۱۵. رضا برنجکار

۱۶.محمد بیابانى اسکویى

۱۷.سید رضا حسینى مرندى

۱۸.محمد هادى ابراهیم نژاد قوچانى

۱۹.محمد مهدى ابراهیم نژاد قوچانى

۲۰.میرزا رفعت اللّه حامدى

۲۱.على ملکى میانجى و…

۲ . مبارزه با عوام‏زدگى‏

احترام به عامه مردم غیر از عوام‏زدگى است، این تمایز در وجود آیت‏ اللّه ملکى ظهور چشمگیر داشت. از نقل روایات مجعول و وقایع تاریخى مشکوک در محافل و مجالس که اغلب افراد به خاطر خوشایند مردم در منابر و محافل ذکر مى‏ کردند، شدیدا مخالفت و جلوگیرى مى ‏کرد. یک وقت (قبل از سال ۱۳۴۰) شخص ناشناسى با ریشى بلند که به منطقه رفت و آمد داشت، ادعا کرد در هشت کیلومترى مرکز بخش در روستائى به نام دِیْزَجْ امامزاده‏اى کشف کرده است، سپس اظهار کرد: امامزاده در خواب از وى خواسته تا آیت ‏اللّه ملکى هم قبر او را آشکار و بازسازى نماید. او با این ترفند خواست این عالم تیزبین را هم در کار خود شریک کرده و از وجودش بهره‏بردارى کند؛ ولى آیت ‏اللّه ملکى چون ظن قوى به خلاف آن داشت، تن به این کار نداد و دستور داد او را تنبیه کنند. و از منطقه خارج نمایند. امّا مردم هم بدون توجه به واقعیت امر، تحت تأثیر قرار گرفته، دسته دسته از روستاهاى اطراف به زیارت امامزاده تازه کشف شده مى‏ آمدند و گاو و گوسفند نذر و قربانى مى کردند، حتى در همین ایام صاعقه ‏اى به منزل یکى از بستگان آیت‏ اللّه ملکى اصابت کرد. بلافاصله شایعه شد که امام‏زاده غضب کرده است. و برخى از ایشان خواهش کردند تا دست از مخالفت بردارد، امّا آیت‏ اللّه ملکى طبق وظیفه شرعى خود هرگز اعتنایى به این شایعات و تبلیغات نداشت و بدون هیچ ترسى به مخالفت خود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتى معلوم شد آن شخص مى‏ خواست دخترى را بدون عقد شرعى تصاحب کند و اصلا مسلمان نبود؛ بلکه ظاهرا فردى یهودى بوده است و براى استخراج اشیاء عتیقه به منطقه مى ‏آید و برخى آثار باستانى گرانقیمت را هم که نورافشانى مى‏ کرده استخراج نموده و از منطقه خارج کرده است. و از آن به بعد، دیگر به منطقه بازنگشت.

۲ . احیاء چند رشته قنات و چشمه‏

که هر کدام در تأمین آب آشامیدنى و کشاورزى مردم بخش، نقش حیاتى داشته و دارد.

۳ . تعمیر اساسى مسجد ترک‏

این مسجد که یکى از آثار ارزشمند اسلامى و باستانى کشور به شمار مى‏ آید، در چندین مرحله توسط آیت‏ اللّه ملکى به تعمیرات آن اقدام شده است.

۴ . تأسیس کتابخانه‏

این مرکز تحت عنوان کتابخانه امام جعفر صادق (ع) در سال ۱۳۵۶ش. به همت آیت ‏اللّه ملکى تأسیس گردید و زیر نظر فرزند ایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستاى ترک قرار دارد و کتابهاى آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار مى‏ گیرد، و در زمستان ها کلاس هاى تعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.

۵ . احداث دانش سرا

این مرکز آموزشى درپى تلاش هاى بى‏ دریغ معظم ‏له، اخیرا در زادگاه ایشان به مساحت  ۶۵/۰۰۰ متر مربع تأسیس شده که در رشد و شکوفایى استعدادهاى سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیار نقش آفرین بوده است.

تألیفات و آثار علمى‏

آیهاللّه ملکى در کنار فعالیت‏ هاى اجتماعى و عبادى، کار پژوهش و تدریس را ادامه داد و کتب ذیل، یادگار تحقیقات علمى اوست.

۱. بدائع ‏الکلام فى تفسیر آیات‏الاحکام‏

این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع شفاعت بحث مى‏ کند. بار اول سال ۱۴۰۰ ه . ق در قم و در دومین بار در سال ۱۴۰۲ ه . ق در بیروت به چاپ رسیده است.

۲. تفسیر فاتحهالکتاب‏

کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارک حمد است که از سوى انتشارات دارالقرآن‏ الکریم قم در سال ۱۴۱۳ ه . ق چاپ شده است.

۳. توحیدالامامیه‏

دراین کتاب ارزشمند موضوعات مهمى مانند: اهمیت و جایگاه علم و عقل، شناخت خداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معناى عرش، کرسى، مشیّت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداء و… از دیدگاه مکتب معارفى خراسان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. کتاب از سوى انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در سال ۱۴۱۵ق. به چاپ رسیده است.

۴. تفسیر مناه ج‏البیان، (۶ جلد)

شامل جزءهاى ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۲۹ و ۳۰ از قرآن کریم است که هر کدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ این تفسیر گران سنگ را انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى بر عهده گرفته و به طرز مطلوبى آن را به چاپ رسانده است.

۵. نگاهى به علوم قرآنى‏

این کتاب نیز یکى دیگر از آثار آیت‏ اللّه ملکى میانجى است که توسط آقاى على نقى خدایارى به فارسى ترجمه شده و به اهتمام آقاى على ملکى میانجى، توسط نشر خرّم، بهار ۱۳۷۷ در قم به چاپ رسیده است.

۶. الرشاد فى ‏المعاد؛ مخطوط

۷ .تقریرات کامل درس اصول آیت ‏اللّه میرزا مهدى غروى اصفهانى؛ مخطوط

۸. رساله ‏اى در حبط و تکفیر؛ مخطوط

۹. رساله ‏اى در خمس؛ مخطوط

۱۰. رساله‏ اى در احکام میت؛ مخطوط

۱۱ . نوشتارى در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثى پیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف که در حال حاضر مراحل تنظیم، تصحیح، تنقیح را طى مى ‏کند تا در آینده نزدیک آماده چاپ شود.

رحلت‏

این فقیه، مفسر و متکلم تلاش گر، پس از ۹۵ سال زندگى افتخارآمیز همراه با تلاش و کوشش بى‏ وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۷۷ ه . ش (برابر با دهم صفر ۱۴۱۹ ه . ق) دعوت حق را لبیک گفت و به سراى باقى شتافت و علاقمندان خود را به سوگ و ماتم نشاند. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکت آیات عظام و علماى اعلام و جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم، در این شهر تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت معصومه‏۳، به خاک سپرده شد. عاش سعیدا و مات سعیدا این مقاله با همکارى فرزند فاضل معظم ‏له جناب آقاى على ملکى میانجى، که حدود بیست سال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشراف کامل به شرح حال و مبانى فقهى، تفسیرى و کلامى ایشان داشته و در واقع یکى از شاگردان و پیروان مکتب آن مرحوم به شمار مى‏ آید، تألیف و تنظیم شده است لذا بدین وسیله از ایشان تشکر و قدردانى مى ‏شود. والسلام على من‏اتّبع ‏الهدى‏

پى ‏نوشت:

۱. مکتب تفکیک، ترجمه از استاد محمد رضا حکیمى، ص ۳۱۱٫

۲. مناهج البیان، محمد باقر ملکى، جزء ۱، ۲، ۳، ۴، ۲۹ و ۳۰٫

۳. در باره سیر تکوین و تاریخ شخصیت هاى مکتب معارفى خراسان، توسط فرزند برومند معظم