اشاره:
شیخ فریدالدین عطار نیشابورى (متوفاى ۶۲۷ه. . ق) با کنیه ابو حامد و تخلّص (عطار) و (فرید) از شاعران بنام و عرفاى پرآوازه سده ششم و نیمه اول سده هفتم هجرى است. وى حدود سال ۵۳۰ ه. . ق در روستاى کدکن از توابع نیشابور به دنیا آمد و چون پدرش به شغل داروفروشى اشتغال داشت، او نیز همین پیشه را در پیش گرفت و ضمناً به درمان بیماران نیز پرداخت و کار دو منظومه مشهور مصیبت نامه و الهى نامه خود را در همان ایام به پایان برد:
مصیبت نامه کاندوه جهان ست *** الهى نامه، کاسرار عیان است
به داروخانه کردم هر دو آغاز *** چگونه زود جستم زین و آن، باز
گویند پس از آنکه یکى از اولیاى الهى در مسیر عطار قرار گرفت، کسب و کار خود را رها کرد و در راه تهذیب نفس و خودسازى به سیر و سلوک پرداخت و به سیر و سیاحت روى آورد و از محضر بسیارى از عارفان در شهرهاى مختلف استفاده ها برد و سرانجام حلقه ارادت یکى از مردان راه رفته و وارسته را . که گویا شیخ مجدالدین بغدادى بوده . در گوش کرد. خرقه فقرى خود را ازو گرفت و به ارشاد و هدایت مردم پرداخت.
عطار داراى تألیفات فراوانى است که تعداد آن را تا ۱۱۴ مجلد نوشته اند، ولى بسیارى از منظومه هایى که به او منسوب است، از او نیست و مرحوم سعید نفیسى در تعلیقاتى که بر لباب الألباب عوفى نگاشته اند، فقط تذکره الأولیاء، اسرارنامه، الهى نامه، پندنامه، خسرونامه، مختارنامه، مصیبت نامه، مفتاح الفتوح، منطق الطیر، نزهه الأحباب و دیوان قصاید و غزلیات را از او دانسته و در صحت انتساب سایر آثار به عطار تردید کرده اند.۱
عطار سرانجام در حدود صد سالگى و به سال ۶۲۷ ه. . ق به دست یکى از سپاهیان مغول در نیشابور به قتل رسید و آرامگاه او از دیرباز زیارتگاه صاحب دلان و روشن ضمیران است.
عطار در این چکامه توحیدى خود، خدا را به «جان پاک محمّد(صلى الله علیه وآله)» سوگند مى دهد که طعم قطره اى از شراب معرفت را . که ویژه مخلصان است . به او بچشاند:
اگر به مدت جاوید، ذره هاى جهان *** سخن سُراى شوندى به صد هزار زبان
صفات ذات جهان آفرین دهندى شرح *** ز صد هزار، یکى درنیایدى به بیان ….
مُهَیمِنا! صمدا! خاتم النبیّین گفت *** که: هست دنیا بر اهل دین من زندان
مرا چو در بُن زندان نکونداشته اند *** به بوستان بهشتم به خوشدلى برسان
از آن شراب که در جام مخلصان ریزى *** به جان پاک محمّد، که قطره اى بچشان۲
* * *
و در غزل توحیدى دیگرى، قدرت رُبوبى را این گونه به تصویر مى کشد:
دست نمى دهد مرا، بى تو نَفس زدن دمى *** زان که دمى که با تواَم، قوت من ست عالمى ….
نقطه قاف قدرتت گر قدم و دمى زند *** هر قدمى و احمدى، هر نَفسى و آدمى۳
عطار در قصیده دیگرى ضمن برشمردن توانایى هاى خود در عرصه سخن، در پایان به خاکسارى روى مى آورد و از پروردگار مهربان مى خواهد که او را در «غوغاى محشر رسوا نسازد» تا باعث راندن او از پیشگاه نبوى(صلى الله علیه وآله) گردد:
نه پاى آن، که از کره خاک بگذرم *** نه دست آن، که پرده افلاک بردَرم ….
خوانى کشیده ام ز سخن قاف تا به قاف۴ *** هم کاسه اى کجاست که آید برابرم؟
نظّاره را،۵ به خوان من آیند جنّ و انس *** من خوان عام همچو سلیمان بگسترم
خوان فلک که هست سیه کاسه، هر شبى *** یک گِرده دارد از مه،۶ چندان که بنگرم
آن گِرده، گاه پاره کند گه درست باز *** یعنى که: هم نمى دهم و هم نمى خورم!….
همچون مسیح گِرده و خوان بر زمین زنم *** گر روح قُدْس،۷ آب نیارد ز کوثرم….
یا رب! بسى فضول بگفتم۸ ز راه رسم *** استغفِرُاللَّه، از همه گردان مطهّرم ….
روزى ز خاک گور شوم، رحمتى بکن *** سختم مگیر، زان که من آن صید لاغرم
روزى که سر ز خاک برآرم به بوى غیب *** رسوا مکن میانه غوغاى محشرم
رویم مکن سیاه در آن روز رستخیز *** ترسم از آن که باز براند پیمبرم۹
عطار در قصیده توحیدى دیگرى، هنگامى که به نام مبارک پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)مى رسد، با شیفتگى کامل عیار از آن حضرت دم مى زند و از شکوه و جلال نبوى(صلى الله علیه وآله)سخن مى گوید:
سبحان خالقى که صفاتش ز کبریا *** در خاک عجز مى فکند عقل انبیا
گر صد هزار قرن، همه خلق کاینات *** فکرت کنند در صفت عزّت خدا
آخر به عجز، معترف آیند کاى اله *** دانسته شد که هیچ ندانسته ایم ما ….
جاوید در متابعت۱۰ مصطفى گریز *** تا نور شرع او شودت پیر و رهنما
خورشید خُلد و، خواجه دنیا و آخرت *** سلطان عرش و صاحب کونین،۱۱ مصطفى
مفتىِّ کلّ عالم و، مَهدىِّ۱۲ جنّ و اِنس *** در هر دو کون بر کُل و بر جُزو، پادشا۱۳
چشم چراغ سنّت و، نور دو چشم دین *** صاحب قبول هفت قران، صاحب لوا
کان۱۴ بود کلّ عالم و، او بود آفتاب *** مس بود خاک آدم و، او بود کیمیا
چون آفتاب از فلک دین حق بتافت *** تا هر دو کون پر شد از نور «وَالضُّحى»۱۵ ….
کس را نگشت معجزه جز در زمین پدید *** واو خاص بُد به معجزه بر ارض و بر سما
گویند مه شکافت، تو دانى که آن چه بود؟: *** گردون،تُرنج دست ببرّید از لقا
یک شب بُراق،۱۶ تاخت چو برق از رواق چرخ *** از قدسیان خروش برآمد که: مرحبا!
در پیش او که غاشیه کش۱۷ بود، جبرئیل *** هم انبیا پیاده دویده، هم اصفیا
از انبیا چو مشغله «طَرِّقُوا»۱۸ به خاست *** در عرش اوفتاد از آن «طَرِّقُوا» ندا
چون نرگس از نظاره گلشن نگاه داشت *** بشکفت در رخَش گل: «مازاغ»۱۹ و «ماطَغى»۲۰
از دستِ ساقى «وَسَقاهُم»۲۱ شراب خواست *** حالى شراب یافت ز جام جهان نما
موسى ز بیقرارى خود، در بساط قرب *** خود را فکند بر درِ او پیش از عصا
موسى به «لَن ترانى»۲۲ جان سوز چربه۲۳ خورد *** و او توبه زد که: «ماکذِبَ القَلب ما رَآى»۲۴
آن را خداى گفت: ز نَعلَین دور شو۲۵ *** وین را بُراق بین که فرستاد از کجا؟
آن را ز بَعد چل شبِ پیوسته، بار داد *** وین را شبى ببرد به خلوتگه «دَنى»۲۶
آن را، ز طور کرد سراى حرم پدید *** وین را، ز عرش ساخته ایوان کبریا
اى آفتاب مطلق و، اصحاب تو نُجوم۲۷ *** قَد فازَ بِالهِدایهِ مِنهُم مَن اِقتدا۲۸
* * *
زهى سلطان دارالمُلک افلاک *** زهى تخت تو عرش تاج «لولاک»
مَجرّه۲۹ زان پدید آمد، که یک شب *** فلک از دست او جامه بزد چاک
قزح۳۰ زان آشکارا کرد یک روز *** کشیدى از عُلا۳۱ قوسى بر افلاک
ز اولْ حقّه یک شب مهره ماه *** بدو بنمودى و، دست تو زان پاک
تو آن وقتى نبىُّاللّه بودى *** که آدم بود یک کف خاک نمناک
اگر نور وجود تو نبودى *** بماندى در کف او، آن کف خاک
فرو مانده چو خر در گل ز مدحت *** دو اسبه گر بتازد عقل درّاک
ندارد هیچ کس با پشتى تو۳۲ *** ز جُرم جمله روى زمین، باک۳۳
* * *
پی نوشت:
۱ . دویست سخنور، نظامى تبریزى، ص ۲۵۳ و ۲۵۴٫
۲ . دیوان عطار، به اهتمام تقى تفضّلى، تهران، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، چاپ چهارم، ۱۳۶۶، ص ۸۰۸ و ۸۱۲٫
۳ . همان، ص ۶۵۰ و ۶۵۱٫
۴ . قاف تا به قاف: کنایه از شرق تا به غرب.
۵ . نظّاره را: براى تماشا.
۶ . یک گِرد دارد از مه: قرص ماه را شاعر به قرصه نان تشبیه کرده است.
۷ . روح قُدس: جبرئیل.
۸ . بسى فضول بگفتم: بسیار زبان درازى کردم.
۹ . دیوان فرید الدین عطار نیشابورى، با تصحیح سعید نفیسى، تهران، کتابخانه سنایى، چاپ سوم، بى تا، ص ۵۶ و ۵۸٫
۱۰ . مُتابعت: پیروى.
۱۱ . کونَیْن: دو عالم، دنیا و آخرت.
۱۲ . مَهدى: رهنما، هدایتگر.
۱۳ . پادشا: مخفّف پادشاه.
۱۴ . کان: معدن.
۱۵ . وَالضُّحى: آیه اوّل از سوره مبارکه «الضُّحى»: قسم به روز روشن و تابش آن به ظهر.
۱۶ . بُراق: نام مرکب رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در شب معراج.
۱۷ . غاشیه کش: کسى که دامنه لباس بزرگان را برمى گیرد تا به زمین کشیده نشود. کسى که پرچم را در پیش لشکر به حرکت درمى آورد.
۱۸ . طَرِّقُوا: راه باز کنید! به کنار روید!
۱۹ . مازاغ: اشاره دارد به آیه ۱۷ از سوره مبارکه النَّجم: ما زاغَ البَصَر و ما طَغى
۲۰ . همان.
۲۱ . سَقاهُم: اشاره دارد به آیه ۲۰ از سوره انسان: وَ سَقاهُم ربّهم شَراباً طَهُوراً.
۲۲ . لَم تَرانى: اشاره دارد به آیه ۱۳۹ از سوره مبارکه اعراف: قال ربّ اَرنى انظر اِلیک، قال لَن ترانى.
۲۳ . چَرْبه: سرشیر، قیماق، پرده اى که بر روشیر مى بندد، کاغذ چربى که نقاشان براى گَرته بردارى بر روى تصاویر گذارند و با قلم مو نقش آنها را بردارند. در واقع مى خواهد بگوید که حضرت موسى از میقات الهى نصیب چندانى نبرد و تنها جرعه اى از دریاى جمال و جلال ربوبى عاید او شد، نه بیشتر.
۲۴ . بر گرفته شده از آیه ۱۱ سوره مبارکه النّجم: ما کذب الفُؤاد مارَأى.
۲۵ . اشاره دارد به آیه ۱۲ از سوره طه: فَاخْلَع نَعلَیک اِنّک بِالوادِ المقدّسِ طُوى.
۲۶ . اشاره دارد به آیه شریفه: ثُمَّ دَنى فَتَدَلّى و کانَ قابَ قَوسَینِ اَو اَدنى.
۲۷ . نُجوم:جمع نجم، ستارگان. اشاره به حدیث نبوى منقول در احادیث اهل سنت: أصحابى کالنجوم بأیّهم افتدیتم اهتدیتم: أصحاب من چون ستارگانند از هرکدام پیروى کنید را هیابید! که به مقتضاى سنّى بودن عطار، این حدیث را قبول دارد، و گرنه صحیح نیست.
۲۸ . دیوان عطار نیشابورى، به اهتمام سعید نفیسى، ص ۱ تا ۴٫
۲۹ . مجرّه: کهکشان.
۳۰ . قزح: قوس و قزَح، رنگین کمان، اژفنداک که به آن کمان رستم نیز گویند.
۳۱ . عَلا: برترى، بزرگى، بلندمنزلتى.
۳۲ . با پشتى تو: با حمایت تو، با کمک تو.
۳۳ . دیوان فریدالدین عطار نیشابورى، سعید نفیسى، ص ۳۳۸ و ۳۳۹٫
براى آگاهى بیشتر از شرح احوال و آثار او مى توانید به این منابع مراجعه کنید:
تاریخ ادبیات هرمان اته، ص ۱۵۴; تاریخ ادبیات دکتر رضازاده شفق، ص ۶۵; تاریخ ادبیات دکتر صفا ج ۲، ص ۸۵۸; قاموس الاعلام، ج ۴، ص ۳۱۹۵; آثار عجم، ص ۷۱; ریحانه الادب، ج ۳، ص ۹۲; تذکره هاى دولتشاه سمرقندى، ص ۲۰۷; هفت اقلیم، ج ۲، ص ۲۲۶; آتشکده آذر، ص ۱۴۲; مجمع الفصحا، ج ۲، ص ۹۲۰; ریاض العارفین، ص ۱۷۲; روز روشن، ص ۵۵۲; تاریخ گزیده، ص ۷۲۳; لباب الالباب، ص ۴۸۰; مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۹۹; طرایق الطّرایق، ج ۲، ص ۲۸۵; دویست سخنور، ص ۲۵۵ و ۲۵۶; دیوان فریدالدین عطار نیشابورى، به اهتمام سعید نفیسى، دیوان عطار، به تصحیح تقى تفضّلى، مقدّمه.