علامه میرحامد حسین موسوی نویسنده کتاب عبقات الانوار (ره)

۱۳۹۴-۰۳-۱۸

473 بازدید

میرحامد حسین لکهنوی نویسنده کتاب عقات الانوار  از دانشمندان و متکلمین بزرگ شیعه شبه قاره هند در قرن سیزدهم در هند است. ایشان در دوران عمر با برکت خویش ده ها آثر گرانسنگ در دفاع از مکتب تشیع نوشت که مهمترین آنها «عبقات الانوار» است.

ایشان در ۲۶ رجب سال ۱۳۲۳ هجری قمری در شهر لکهنو دیده به  جهان گشود و در ۱۸ صفر ۱۳۰۶ق درگذشت و در حسینیه جناب غفران‌ مآب به خاک سپرده شد.

 خاندان فضیلت

علامه میر حامد حسین، از خاندانهاى اصیل سادات موسوى است و با ۲۷ واسطه، نسبش به امام هفتم امام موسى کاظم (ع) مى رسد. نیاکان او در طول قرون گذشته، همه از سادات اهل علم و زهد و فضیلت بوده اند.[۱] شایان ذکر است که  این خاندان در اصل ایرانى بودند و در نیشابور زندگى مى کردند و در قرن هفتم، «سید اوحد الدین» – جد پانزدهم میرحامد حسین – در پى حمله مغول، به هندوستان هجرت کرد و در شهر «کنتور» رحل اقامت افکند.[۲]

سیّد محمد حسین (متوفى ۱۲۸۸ق)، پدربزرگ میرحامد حسین، فقیهى ارجمند و در زهد و عبادت سرآمد روزگار بود. گفته اند: از زمانى که به سن بلوغ رسید، هرگز نمازهاى مستحبى اش ترک نشد. کراماتى را هم به وى نسبت داده اند. در هنر خوشنویسى هم دستى داشت، نسخه اى از قرآن، و سه کتاب «حق الیقین» (علامه مجلسى)، «تحفهالزائر» (علامه مجلسى) و «جامع عباسى» (شیخ بهائى)، به خط زیباى وى در کتابخانه ناصریه لکنهو، موجود است.[۳]

علّامه سید محمد قلى (متوفى ۱۲۶۰ ق.) پدر میرحامد حسین، از علماى بزرگ قرن سیزدهم هجرى و از صاحب نظران در علم کلام بود. مدّتى نیز در شهر «میرتهه» بر کرسى قضاوت و فتوا نشست. رساله اى هم بنام «عدالت علویه» در موضوع احکام قضاوت و افتاء و شرایط قاضى و مفتى نوشته است.

او کتابهاى زیادى را از خود به یادگار گذاشت.[۴]

ولادت و رشد

علّامه یرحامد حسین هندى، در سال ۱۲۴۶ ق. در شهر «میرتهه» هند، در خانه سیدمحمد قلى به دنیا آمد. نام اصلى او را «مهدى» نهادند. سبب شهرتش به «میرحامد حسین» آن است که پدرش پیش از آنکه خبر تولد فرزندش را بشنود، در رویا جد خود «سید حامد حسین» را دیده بود، از این رو، فرزند نوزادش را به این نام مشهور کرد.

تحصیلات و اساتید

این عالم بزرگ شیعه آموزش را  از سن شش سالگی شروع می کند. در ابتدا پدرش تعلیم فرزند را به عهده می­ گیرد و تا سن چهارده سالگی علوم ابتدایی و علم کلام را از نزد پدر فرا می­گیرد.[۵]

مقامات حریرى» و «دیوان متنبى» را نزد مولوى «سید برکت على صاحب»، و نهج البلاغه را در محضر مفتى «سید عباس شوشترى» آموخت و سپس به فراگیرى علوم عقلى در نزد «سید مرتضى خلاصهالعلماء» و علوم شرعى در محضر «سید محمد سلطان العلما» و برادر او «سید حسین سیدالعلماء» پرداخت و پس از سالها تلاش و همّت، تحصیلات خود را با موفقیت به اتمام رساند.

میر حامد حسین «نهج البلاغه»  را پیش عالم وارسته منطقه جناب  مفتی سید محمدعباس تستری می خواند. و «مقامات حریری» و «دیوان متنبی» را از یک عالم اهل سنت به نام  مولوی سید برکت علی حنفی می آموزد.

علوم شرعیه مانند فقه و اصول و حدیث را از محضر«سلطان العلما سید محمد بن دلدارعلی» و برادرش «سید العلماء سید حسین بن دلدارعلی» می­آموزد.

استاد دیگر ایشان سید مرتضی سید العلماء، ملقب به خلاصه العلماء است که علوم عقلی را از محضر ایشان فرا می گیرد

تلاش علمى و خلق آثار

جوامع اسلامى بویژه هندوستان، در دوران زندگى میرحامد حسین، بیش از پیش دچار آشوب و تفرقه شده بود. استعمارگران و دشمنان اسلام، همواره براى دست یافتن به اهداف شوم و غارتگرانه خود، دوست مى داشتند که مسلمانان با هم اتّحاد نداشته باشند و مدام با خصومت زندگى کنند. بدین خاطر گاه دانشمندانى را در میان خود مسلمانان تحریک مى کردند تا با نوشتن و یا گفتن حرفهایى تفرقه افکن و اختلاف آفرین، صفوف آنان را بر هم زنند و محیط زندگى برادرانه را تبدیل به بلوا و آشوب و سوءظنّ و دشمنى سازند.

علامه سید محمد قلى پدر میرحامد حسین، سالها عمر خود را صرف جواب دادن شبهات و تهمتهائى کرد که دشمنان اسلام، به دست برخى از دانشمندان مسلمان، علیه شیعه و مکتب اهل بیت: شایع مى کردند اکنون بعد از پدر نوبت به پسر صالح و خلف او یعنى علامه میرحامد حسین هندى رسیده بود. او مشاهده مى کرد که چه افتراها و تهمتهایى بر شیعه مى بندند که روح شیعه از آنها خبر ندارد… این بود که تصمیم گرفت کمر همّت ببندد و همچون پدرش، در عرصه قلم و تحقیق و تتبّع و بیان حقائق اسلام و وقایع تاریخ اسلام، به دفاع از حق برخیزد و به تهمتهاى مغرضانه و جاهلانه و خصومت آمیز دشمنان تشیّع، پاسخ دهد «تا سیه روى شود هرکه در او غش باشد!»

نخستین کارش، نقد، بررسى، تصحیح و تهذیب بعضى از کتابهاى ارزشمند پدرش علّامه سید محمد قلى، بود.[۶] چرا که بسیارى  از آثار پدرش، در دفاع از مکتب شیعه و پاسخ به ایرادهاى مخالفان تشیع بود و شایسته بود که پسر دانشمند و فرزانه، آنها را تصحیح و چاپ و منتشر کند. میرحامد حسین سالهایى از عمر گرانمایه خود را در این راه صرف کرد و از این رهگذر، خدمات شایانى به عالم تشیع ارزانى داشت. آنگاه خود اقدام به نوشتن کتاب نمود. اینک به ذکر آنها مى پردازیم:

  1.  استقصا الافحام، ده جلد و به فارسى است. مؤلف در این کتاب مطالبى را پیرامون قرآن کریم، حضرت مهدى(عج) شرح حال بسیارى از دانشمندان اهل سنت و اصول و فروع دین، مطرح کرده است و پاسخى است به کتاب «منتهى الکلام» تالیف حیدرعلى فیض آبادى حنفى، که مطالبى شبهه آمیز و بى اساس درباره شیعه داشت.[۷]
  2. افحام اهل المین فی رد ازاله الغین؛ پاسخی به کتاب ازاله الغین حیدرعلی فیض‌آبادی
  3. الشریعه الغرا، فقه کامل
  4. الطارف، مجموعه‌ای از معماها
  5. صفحه الالماس فی حکم الارتماس
  6. العشره الکامله، در حل ده مسأله مشکل.
  7. اسفار الانوار عن حقایق افضل الاسفار، شرح وقایع سفرش به مکه و زیارت ائمه اطهار.
  8. کشف المعضلات فی حل المشکلات
  9. النجم الثاقب فی مسأله الارث
  10. الدرر السنیه فی المکاتیب و المنشات العربیه
  11. الذرایع فی شرح الشرایع، از محقق حلی در فقه
  12. شوارق النصوص
  13. زین المسائل الی تحقیق المسائل، درباره مسائل فقهی و گوناگون
  14. دره التحقیق
  15. الظل الممدود و الطلح المنضود
  16. الغصب البتار فی مبحث آیه الغار[۸]

 عبقات الانوار فى مناقب الایمه الاطهار

این اثر بزرگترین و ارجمندترین کتاب اوست و از شاهکار هاى علمى و اعتقادى شیعه بشمار مى رود. مولف بزرگوار این کتاب عظیم و شگفت انگیز را در مناقب ائمه اطهار و در جواب کتاب ضدّ شیعى «تحفه اثنا عشریه» نوشته است.

کتاب خصومت برانگیز «تحفه اثنى عشریه» (هدیه اى براى شیعیان دوازده امامى) را مولوى عبد العزیز دهلوى (م ۱۲۳۹ ق.) معروف به «سراج الهند» (چراغ هند) نوشته بود. امّا چه تحفه اى و چه هدیه اى؟! او که از عالمان برجسته و فاضل شبه قاره هند و از اهل سنت بود، بدون توجّه به آیات وحدت بخش قرآن و سفارشهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این کتابش، عقاید و آراء شیعه را بطور عموم و فرقه اثنا عشریه را بالخصوص در اصول و فروع و اخلاق و آداب و تمامى معتقدات و اعمالشان به عباراتى خارج از نزاکت و کلماتى بیرون از آداب و سنن مناظره و به کتب نوآموزان – که به خطابه نزدیکتر است تا به برهان یا دست کم نقل صحیح مطالب – مورد حمله و اعتراض قرار داده… کتاب را مملو از افتراآت و تهمتهاى شنیعه ساخته است… و باعث تشتّت جبهه اسلامى هند شد. این کتاب در دل برادران مسلمان نسبت به یکدیگر کینه و نفرت پدید آورد و صفاى مسجد و محراب، شکوه رمضان و عاشورا را کدر ساخت. …[۹]

عبقات الانوار،[۱۰] داراى دو منهج و هر منهج  نیز مشتمل بر مجلداتى چند است. منهج اول درباره اثبات دلالت آیاتى چند از قرآن مجید بر امامت است، از جمله آیه:

«انما ولیکم اللّه و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلوه و یوتون الزّکاه و هم راکعون» (مائده/ ۵۵)

و آیه:

«الیوم اکملت لکم دینکم… .» (مائده/ ۳)

و آیات فراوان دیگرى که بر امامت شرعى و الهى ائمه اهل بیت عصمت و طهارت (امام على و فرزندان معصومش 🙂 دلالت مى کند. همه را مورد بحث عالمانه و محققانه و گسترده قرار داده است. گفته اند این مجلد هنوز به چاپ نرسیده است و در کتابخانه عظیم مؤلف دانشمندش، در شهر لکهنو نگهدارى مى شود.

منهج دوّم کتاب، درباره احادیث دوازده گانه اى است که مولوى عبدالعزیز دهلوى در کتاب تحفه اثناعشریه،مغرضانه اصل یا تواتر آنها را انکار و اشکالاتى بر این احادیث شیعى وارد کرده بود. این منهج از کتاب شگفت آور و عظیم عبقات الانوار، ۳۰ جلد است که حدود دوازده جلد آن در هندوستان و ایران به چاپ رسیده است. هریک از احادیث دوازده گانه، خود یک مجلّد و برخى از این مجلّدات هم در چندین جلد به سبک قدیم و سنگى چاپ شده است بدین شرح:

مجلد اوّل از منهج دوّم، در مورد حدیث غدیر.

مجلد دوّم، در موضوع حدیث منزلت.

مجلد سوّم، درباره حدیث ولایت.

مجلد چهارم، درباره حدیث طیر.

مجلد پنجم، به شرح و بیان حدیث «انا مدینه العلم و على بابها…».

مجلد ششم، درباره حدیث تشبیه.

مجلد هفتم، درباره حدیث «من ناصب علیاً لخلافه فهو کافر».

مجلد هشتم، دربیان حدیث نور «کنت انا و على نوراً…»

مجلد نهم، درباره حدیث «رایت».

مجلد دهم، در موضوع حدیث «انّک تقاتل على تأویل القرآن…».

مجلد یازدهم، در مورد حدیث «الحقّ مع علىّ…».

مجلد دوازدهم، درباره حدیث ثقلین.

عبقات الانوار از نگاه بزرگان

بزرگان علم و تحقیق، بر عظمت کتاب عبقات الانوار اقرار کرده اند و آن را به دیگران نیز شناسانده اند:

  • علّامه بزرگ شیعى، شیخ عبدالحسین امینى صاحب کتاب الغدیر، درباره عبقات مى گوید:

بوى دلپذیرش در تمامى جهان پیچیده و آوازه اش از خاور تا باختر را فراگرفته است، هرکس آن را دیده، دانسته که کتاب اعجاز آمیز روشنگرى است که هیچ باطلى در آن راه ندارد، و من در نوشتن الغدیر از دانشهاى باارزش نهفته در آن بهره فراوان بردیم.[۱۱]

  • علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره آثار میرحامد حسین بویژه عبقات، مى نویسد:

کتابهاى باعظمت و مفید میرحامد حسین، دریاى ژرف نگرى و باریک بینى را پرموج گردانده است… مهمترین و پرآوازه ترین اثر او «عبقات الانوار» در مناقب ایمه اطهار : است…

و میرحامد حسین تمام حقایقى را که «دهلوى» در باب امامت منکر شده با بهره گیرى از احادیث و اخبارى که از طریق اهل سنّت نقل شده، ثابت کرده است.[۱۲]

  • امام خمینى در سال ۱۳۲۰ شمسى/ ۱۳۶۳ قمرى که هنوز تمام مجلّدات عبقات چاپ نشده بود، پس از بحث در موضوع حدیث غدیر، مى نویسد:

«… هرکس بخواهد اطلاع از چگونگى حدیث غدیر پیدا کند، باید رجوع کند به کتاب عبقات الانوار سید بزرگوار میرحامد حسین هندى، که چهار جلد بزرگ در حدیث غدیر تصنیف کرده و چنین کتابى تاکنون نوشته نشده و عبقات الانوار در امامت از قرارى که شنیده شده، سى جلد است و آنچه که ما دیدیم، هفت – هشت جلد است و در ایران شاید تا پانزده جلد آن پیدا شود و اهلِ سنّت در صدد جمع این کتاب و تضییع آن هستند و ما ملّت شیعه در خواب هستیم تا آن وقت که یک چنین گنج پرقیمت و گوهر گرانبهائى ازدست برود! اکنون قریب دو سال است (دو سال قبل از۱۳۶۳ق) که به ملت شیعه به تجدید طبع این کتاب پیشنهاد شده و به خونسردى تلقى شده است. با این وصف با خواست خدا جلد غدیر در تحت طبع است.[۱۳] لکن بر علماء شیعه  بالخصوص و دیگر طبقات لازم است که این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجّت مذهب است نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.»[۱۴]

  • استاد محمد رضا حکیمى درباره عبقات الانوار مى نویسد:

«و به راستى کتاب عبقات، عظیم است. آن اقیانوس بى کران و آن دریاى ژرف، این کتاب است. این چنین کتابى در دیگر آفاق بشرى و فرهنگ ملتها نیز همانند ندارد… کتاب «عبقات» با مجلدات بسیارش، یکى از والاترین نمونه هاى کار خود انسانى و پشتکار و مسئوولیت بشرى است، و یکى از ارجمندترین سندهاى …»[۱۵]

رنج ها

علّامه میرحامد حسین، کتاب عبقات را به سادگى و آسانى و رفاه و خدمه و گروه تحقیق ننوشت، او در راه تالیف چنین کتاب عظیمى، خود به تنهایى سخت ترین سفرها و پرزحمت ترین کارها را عاشقانه پذیرفت. زیرا همه اسناد و منابع تتبّع و تحقیق را در اختیار نداشت، بویژه کتابها و منابع اهل سنت را.

گاهى به عنوان خادم و کارگر در یکى از روستاهاى دورافتاده شهر مکه به خانه عالمى سنى وارد شد تا در کتابخانه او به کتابى که دنبالش مى گشت، دست یابد و موفق هم شد.[۱۶] وقتى هم فرزند جوانش از دنیا رفت، مراسم کفن و دفن و تشییع و مجلس سوگوارى را به دیگران واگذارد تا یک ساعت هم که شده وقتش را جز در تألیف عبقات الانوار صرف نکند.[۱۷] و یک وقت هم، به مصر رفت و کتابى را که مى خواست پیدا کرد و با کشتى برگشت، در کشتى مشغول مطالعه کتاب بود که باد تندى کتاب را از دستش گرفت و به دریا افکند و سید به دنبال کتاب خود را به دریا زد و کتاب را گرفت!… وقتى همسفران او را گرفتند و در کشتى نشاندند و سؤال کردند که چرا خودت را به دریا پرت کردى؟ کتاب را نشان داد و جواب داد: به خاطر این کتاب! این کتاب هنوز هم در کتابخانه ناصرى نگهدارى مى شود.[۱۸]

وفات

سرانجام، فرزانه بزرگ شیعه و مدافع مجاهد اهل بیت پیامبر(ص) سیّد بزرگوار میرحامد حسین موسوى هندى، در هیجدهم صفر سال ۱۳۰۶، در لکهنو چشم از جهان فرو بست و در حسینیه خود دفن شد.[۱۹]

[۱] . نجوم السّماء، ج ۱، ص ۲۵.

[۲] . همان.

[۳] . عبقات الانوار، میرحامد حسین هندى، ج ۱، ص ۱۹؛ نجوم السّماء، ج ۱، ص ۲۲ – ۲۳.

[۴] . عبقات الانوار، ج ۱، ص ۲۱ – ۲۵؛ فوائدالرّضویه، شیخ عباس قمى، ص ۵۹۵ – ۵۹۶.

[۵] . آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج۱، ص۳۴۷.

[۶] . نجوم السماء، ج ۱، ص ۲۴ – ۲۸؛ نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج ۱، ص ۳۴۷.

[۷] . نجوم السّماء، ج ۱، ص ۲۴ – ۲۸؛ نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج ۱، ص ۳۴۷.

[۸] . میلانی، السید حامد حسین و کتابه العبقات، «مجله تراثنا»، ص۱۵۲؛ سلیمی زارع، عبقات الانوار و علامه میر حامد حسین، «مجله حدیث اندیشه»، ص۶۴.

[۹] . میرحامد حسین، محمد رضا حکیمى، ص ۸۶ – ۸۸.

[۱۰] . عبقات الانوار، به معنى «گلها و شکوفه هاى خوشبو» است.

[۱۱] . الغدیر، علامه امینى، ج ۱، ص ۱۵۷.

[۱۲] . نقباءالبشر، ج ۱، ص ۳۴۸.

[۱۳] . که بعدها در ده جلد وزیرى چاپ و منتشر شد.

[۱۴] . کشف الاسرار، امام خمینى، ص ۱۷۸.

[۱۵] . میرحامد حسین، ص ۹۵ – ۹۶.

[۱۶] . میرحامد حسین، ص ۹۵ – ۹۶.

[۱۷] . کیهان فرهنگى، شماره ۵۰، ص ۳۹.

[۱۸] . مجله پیام انقلاب، شماره ۱۵، ص ۹.

[۱۹] . علماء معاصرین، ملاعلى واعظ خیابانى تبریزى، ص ۳۱؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملى، ج ۴، ص ۳۸۱

منبع

پاسدار ولایت ؛ابراهیم اسلامى ؛گلشن ابرار

Comments are closed.