عدالت مهدوى و ادیان

عدالت مهدوى و ادیان

۱۴۰۰-۰۴-۱۲

153 بازدید

 اشاره:

از دیرباز، اندیشه خرافى برخوردهاى تند و خشونت‌بار سپاه امام مهدى (عج) با انسان‌هاى عصر ظهور در اذهان بسیارى نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسان‌هاى نادان را به مرز بى‌رغبتى و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتى برخورد امام مهدى(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیرمسلمانان جاى خود دارند. فرورفتن در منجلاب فساد و تباهى و دورى از فضیلت‌ها و آرمان‌هاى اخلاقى، غیرمسلمانان را سزاوار برخوردى سهمگین و انتقامى سخت کرده است و سپاه مهدى موعود (عج) از سوى خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است. در این مقاله به غیر واقعی بودن این عقیده پرداخته شده و بیان گردیده که امام زمان با کمال عدالت و رعایت امور انسانی با دشمنان عمل خواهد نمود.

 میراث فرهنگى پیشوایان دینى (ع) سخنى جز این دارد و واقعیت را به گونه‌‌‌اى دیگر ترسیم کرده است. مهدى (عج) نه مهدى مسلمانان که مهدى همه امت‌‌‌ها است؛ «السلام على مهدى‌‌‌الامم».[۲] و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که براى همگان است: «یسع عدله البروالفاجر»[۳]. او مظهر رحمت واسعه‌‌‌ الهى است: «السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسعَه»[۴] و رحمت الهى همگان را فراگرفته است. ]رحمتى وفسفعَت کل شی[[۵]. او بهار مردمان است: «السلام على ربیع‌‌‌الانام»[۶] و خرمى روزگاران: «ونضره‌الایام»[۷] و چونان بهار، خرمى و طراوتش را به همگان هدیه مى‌‌‌کند.

از عدالت مهدوى در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهى در ابعاد مختلف مى‌‌‌توان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم‌‌‌گیرى و…)، عدالت قضایى، عدالت اقتصادى و… از ابعاد مختلف برخوردهاى عادلانه امام مهدى (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد مى‌‌‌شود. نزول عیسى ع از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانى و نیز سپردن نقش محورى به ایشان در کشتن دجال و سفیانى ـ به عنوان دو جبهه از مهم‌‌‌ترین جبهه‌هاى مخالف حکومت جهانى امام مهدى (عج) ـ و در نتیجه، شکل‌گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانى در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدى (عج) خواهد بود.

ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوى در مواجهه با اهل‌کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانى خویش با اهل کتاب برخوردى عادلانه، مسالمت‌‌‌آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این‌که بسیارى از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید مى‌‌‌کنند و از روایات مربوط کدام نظریه را مى‌‌‌توان تایید کرد؟

نوشتار حاضر پاسخى کوتاه به سؤال فوق است.

به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کم‌‌‌ترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکى از اهل کتاب در رویارویى با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابى که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را مى‌‌‌توان به وسیله قراین متعددى تأیید و تقویت کرد از جمله:

۱. مؤید اول: نرمش دولت‌‌‌ها در برابر امام مهدى (عج)

بى‌‌‌گمان، امام مهدى (عج) براساس موازین فقهى و اسلامى پیش از لشکرکشى و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فن‌‌‌آورى موجود در امر اطلاع‌‌‌رسانى و ارتباطات امرى ساده خواهد بود. با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانى در دل انسان‌‌‌هاى خسته و مأیوس نور امیدى مى‌‌‌تاباند و انسان‌‌‌هاى تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچى و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا مى‌‌‌دارد و در درون کشورهاى مسیحى و یهودى گروه‌‌‌ها و جماعت‌هاى زیادى خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را براى کمک به امام که در حال حرکت به سوى آن‌‌‌هاست آماده مى‌‌‌کنند. امام صادق ع مى‌‌‌فرماید:

اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یرى انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر[۸]

چون قائم (عج) قیام کند، کسى که گمان مى‌‌‌رفت اهل این امر باشد از آن خارج مى‌‌‌شود. و در مقابل، افرادى که مانند خورشید و ماه‌‌‌پرستان هستند به آن مى‌‌‌پیوندند.

گرچه در این روایت تعبیر «مثل خورشید و ماه‌‌‌پرستان» آمده، ولى به قرینه صدر روایت منظور کسانى است که از آن‌‌‌ها پیوستن به امام مهدى (عج) توقع نمى‌‌‌رفت و این تعبیر شامل تمامى غیرمسلمانان مى‌‌‌شود. هم‌چنین بسیارى از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشیدپرستان بى‌شباهت نیستند. به هر حال «با شکل گرفتن این گروه‌‌‌ها و جماعت‌‌‌ها، حکومت‌‌‌هاى این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت‌‌‌آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطى مانند شخص غیرمسلحى است که هیچ توان و نیرویى ندارد. و تدریجاً دولت‌‌‌هاى کافر درمى‌‌‌یابند که آینده جهان در دست امام مهدى (عج) خواهد بود و این حقیقتى است که گریزى از آن نیست یا این‌‌‌که دست‌کم حکومت امام مهدى (عج) هم‌چون دولت بزرگى خواهد بود که جبهه‌‌‌گیرى و رویارویى با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردى محترمانه است».[۹]

با وجود چنین نرمشى از سوى دولت‌‌‌ها، به یقین، جنگ و کشتار به پایین‌‌‌ترین سطح ممکن خواهد رسید.

۲. مؤید دوم: یارى شدن امام مهدى (عج) به وسیله رعب

در روایات فراوانى به این نکته اشاره شده است که امام مهدى (عج) با ایجاد رعب از سوى خداوند یارى مى‌‌‌شود. (منصور بالرعب) برخى از آن روایات به این شرح‌‌‌اند:

الف. امام باقر ع : … الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله.؛ … رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت مى‌‌‌کند.[۱۰]

ب. امام باقر (ع) :… یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین[۱۱]؛ رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت مى‌‌‌کند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه‌‌‌دار کمک مى‌‌‌کند.

اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدى (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آن‌‌‌ها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیرى و تلفات خواهد بود.

۳. مؤید سوم: رفتار مسالمت‌‌‌آمیز امام مهدى (عج) با اهل کتاب

روایات فراوانى به مسالمت‌‌‌آمیز بودن رفتار امام مهدى (عج) با اهل کتاب گواهى مى‌دهد. پیش از آوردن آن‌‌‌ها، تذکر دو نکته مفید به نظر مى‌‌‌رسد:

نکته اول:

سید محمد صدر پس از آوردن برخى از روایاتى که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت مى‌‌‌کند مى‌گوید:

ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیرمسلمانان را دربرنمى‌‌‌گیرد. به راستى دلیل این مسئله چیست؟ با آن‌‌‌که مى‌‌‌دانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟

ما مى‌‌‌توانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم:

الف. ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار مى‌‌‌کنیم؛ زیرا این روایات دو دسته‌‌‌اند:

دسته اول، روایاتى که مطلق‌‌‌اند و هیچ اشاره‌‌‌اى نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن‌ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آن‌‌‌ها عام است و شامل همه مردم مى‌‌‌شود. مانند این روایات: «القائم یسیر بالقتل…»، «لایستتیب احداً…»، «ما هو الاالسیف…»، «فلا یزال یقتل اعداء الله حتى یرضى الله عزوجل» و امثال این‌‌‌ها.

دسته دوم، اخبارى که در آن‌‌‌ها از برخى گروه‌‌‌ها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،[۱۲] اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروه‌‌‌ها، بتریه طبق فرض، منحرف‌‌‌اند و مستحق قتل، ولى نسبت به دیگر گروه‌‌‌ها این‌‌‌ها عناوینى هستند غیردینى که در هر کدام از آن‌‌‌ها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دین‌‌‌هاى متفاوت ـ به نسبت‌‌‌هایى یافت مى‌‌‌شوند. آمدن اسامى این گروه‌‌‌ها در برخى از اخبار به معناى عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروه‌‌‌ها نیست؛ زیرا قانون «کلّم الناس على قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو»، باعث شده است که پیشوایان اسلامى اسامى همه گروه‌هایى که مشمول حکم قتل‌‌‌اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکرى و فرهنگى مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیرى آن را نداشته است.

ب. ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنى نیست. بلکه مى‌‌‌تواند مطابق با قواعد عمومى اسلامى و برنامه‌‌‌هاى کلى الهى باشد؛ زیرا ما پیش‌‌‌تر اشاره کردیم که تسلط امام مهدى (عج) بر غیرمسلمانان و کشورهاى غیر اسلامى برنامه ویژه و مخصوصى دارد و ما روایاتى که این معنى را تأیید مى‌‌‌کنند در آینده خواهیم آورد. آن برنامه مخصوص، تسلطى است که بیش‌تر آن جنبه مسالمت‌‌‌آمیز دارد. هم‌چنان‌‌‌که مسلمانان و کشورهاى اسلامى نیز برنامه‌‌‌اى ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آن‌‌‌ها مى‌‌‌باشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک‌سازى جامعه از عناصر سوء است».[۱۳]

در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفى را براى تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیرمسلمانان بر مى‌‌‌شمارد. یکى از مهم‌‌‌ترین آن دلایل این است که:

دلیل و حجت حقانیت دین اسلام براى مسلمانان در محدوده وسیعى آشکار و واضح است. به خلاف غیرمسلمانان که چنین وضوحى براى همه و در سطح واحدى فراهم نشده است. وجود این ویژگى در مسلمانان، اقتضا مى‌‌‌کند که مسلمانان از بالاترین رتبه‌‌‌هاى ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوى نظریه‌‌‌اى باشند که خود آن را طرح کرده‌‌‌اند. مسلمانانى که این‌گونه نباشند، به‌زودى یا در دراز مدت در امر رهبرى و نیز اجراى تئورى عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتى اخلال ایجاد مى‌‌‌کنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.[۱۴]

نکته دوم:

گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولى از سرزمین‌‌‌هایى چون روم نام برده شده است و از آن‌‌‌جا که بیش‌تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب‌اند، شیوه رویارویى امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود.

به هرحال، برخى از روایاتى که بر مسالمت‌‌‌آمیز بودن رفتار امام مهدى (عج) با اهل کتاب دلالت مى‌‌‌کنند به قرار ذیل است:

الف. امام على (ع) مى‌‌‌فرماید: ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون على حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الى رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله على نشز.[۱۵]

سپس او و همراهانش حرکت مى‌‌‌کنند. در کشور روم به دژى برنمى‌‌‌خورند؛ مگر این‌‌‌که با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو مى‌‌‌ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود مى‌‌‌آیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه‌‌‌اش مى‌‌‌خشکد و حصارهایش فرو مى‌‌‌ریزد. آن‌‌‌ها سپس به سمت رومیه حرکت مى‌‌‌کنند و با گفتن سه تکبیر، آن‌‌‌جا چون شنزارى بر بلندى مى‌‌‌شود.

ب. امام باقر (ع) : … و یبعث جنداً الى القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا على اقدامهم شیئاً و مشوا على الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون على الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون على الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.[۱۶]؛ … و مهدى (عج) سپاهى را به سوى قسطنطنیه گسیل مى‌‌‌دارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزى نوشته و بر آب راه مى‌‌‌روند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، مى‌گویند اصحاب او بر آب راه مى‌‌‌روند، پس خود او ـ امام مهدى (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهاى شهر را بر آنان مى‌‌‌گشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام مى‌‌‌دهد.

ج. امام على (ع) : … و یسیر المهدى حتى ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فى طاعته من غیر قتال[۱۷]؛ … مهدى (عج) حرکت کرده در بیت‌‌‌المقدس فرود مى‌‌‌آید. تمام خزاین نزد او برده مى‌‌‌شود و عرب، عجم، ستیزه‌جویان، رومیان و دیگران بى‌‌‌جنگ و درگیرى اطاعت او را گردن مى‌نهند.

این مضمون ـ برخورد مسالمت‌‌‌آمیز با اهل کتاب ـ را مى‌‌‌توان با روایات دیگرى نیز تأیید کرد از جمله:

امام على (ع) فرمود: … فیسیر المهدى (عج) بمن معه لایحدث فى بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.[۱۸]؛  … سپس مهدى و همراهانش حرکت مى‌‌‌کنند. در هیچ شهرى جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقى رخ نمى‌‌‌دهد.

۴. مؤید چهارم: مدت زمان فتح دنیا

چهارمین زاویه‌‌‌اى که مى‌‌‌توان از آن به مسئله رویارویى امام (عج) با اهل کتاب نگریست و مى‌تواند قرینه‌‌‌اى بر استفاده حداقل امام مهدى (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) براى فتح دنیاست. برخى از روایات این موضوع بدین قرارند:

الف. عیسى الخشاب مى‌‌‌گوید به امام حسین ع عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند: لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنى بعمه یضع سیفه على (ع)اتقه ثمانیه اشهر[۱۹]؛ خیر، ولى صاحب این امر طردشده رانده شده‌‌‌اى است که کسى براى پدرش خون‌‌‌خواهى نکرده، او هم کنیه عموى خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش مى‌‌‌گذارد.

ب. امام باقر (ع) : … و یضع السیف على (ع)اتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا…؛ … شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش مى‌‌‌گذارد و بسیار مى‌‌‌کشد…[۲۰]

ما مدت حکومت امام مهدى (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانى است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته مى‌‌‌توان این احتمال را تقویت کرد که درگیرى‌‌‌هاى امام (عج) با غیرمسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانى نخواهند کرد و امام با کم‌ترین درگیرى، سرزمین‌‌‌هاى آنان را فتح خواهد نمود.

نکته اول: روایاتى که در آن‌‌‌ها به نبرد امام با دیگر گروه‌‌‌ها اشاره شده است، مانند درگیرى با قریش، بنى شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانى در نقاط مختلف و… . برخى از این روایات از این قرارند:

الف: امام باقر ع : اذا بلغ السفیانى ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتى یلقى القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتى ان الله تعالى یمنح القائم واصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتى یفنوهم… .[۲۱]؛ چون سفیانى مطلع مى‌‌‌شودکه قائم (عج) از جانب کوفه به سوى او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت مى‌‌‌کند تا این‌‌‌که با قائم (عج) روبه‌رو مى‌‌‌شود… پس آن روز با یکدیگر مى‌‌‌جنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آن‌‌‌ها مسلط مى‌‌‌کند تا این‌‌‌که آن‌‌‌ها را کشته و از بین مى‌‌‌برند.

ب: امام صادق (ع) : اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخرى حتى یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.[۲۲]؛ چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن مى‌‌‌زند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن مى‌‌‌زند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار مى‌‌‌کند. راوى مى‌‌‌گوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آرى از آن‌ها و از دوستانشان.

این‌‌‌ها نمونه‌‌‌هایى است از جنگ‌‌‌ها و درگیرى‌‌‌هاى امام مهدى(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان.

نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه براى فتح کل دنیا؛

با پیوست کردن این دو نکته، یعنى جنگ‌‌‌ها و درگیرى‌‌‌هاى حضرت با گروه‌‌‌هاى گوناگون در خاورمیانه از یک‌‌‌سو و اندک بودن مدت زمانى که حضرت طى آن بر تمام دنیا مسلط مى‌‌‌شود، مى‌‌‌توان این احتمال را تقویت کرد که درگیرى‌‌‌هاى امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملت‌‌‌ها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگ‌‌‌هاى حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده‌‌‌اى از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیرى و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امرى بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق‌‌‌العاده مناطق مسکونى کره زمین.

نکته قابل توجهى که مؤید مدعاى ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت‌زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانى باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک مى‌‌‌کند؛ به این معنى که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد. طبیعتا پس از فتح دنیا انسان‌‌‌هاى معاند و منحرفى نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدى (عج) و مخالفت با اهداف و آرمان‌‌‌هاى حضرت باشند و امام چاره‌اى جز درگیرى با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانى است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح مى‌‌‌کند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک مى‌‌‌کند.[۲۳]

براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتى بسیار کم‌‌‌تر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیرى به کم‌‌‌ترین میزان خود خواهد بود.

۵. مؤید پنجم: جنگ‌‌‌ها و مرگ فراگیر

قرینه پنجمى را نیز مى‌‌‌توان بر مدعاى برخورد مسالمت‌‌‌آمیز و به دور از جنگ و خون‌ریزى امام مهدى(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم‌گیرى از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گسترده‌‌‌اى بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایى از انسان‌‌‌ها بر اثر جنگ‌‌‌ها و حوادث طبیعى از میان خواهند رفت. بى‌‌‌تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیرى ـ توان نظامى و دفاعى بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامى آسیب‌پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتى که امروزه به مرگبارترین سلاح‌‌‌هاى کشتار جمعى مجهز است و برخى از نیروى اتمى در اختیارش براى متلاشى کردن کل کره زمین کفایت مى‌کند، در صورت وقوع جنگى فراگیر، از توان نظامى خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعى خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگى، نیروهاى متخاصم و نیز توان نظامى و دفاعى آن‌ها به شکل وسیعى از میان برود. این جمله معروف که اگر جنگ جهانى سومى وجود داشته باشد جنگ جهانى چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد.

با رخ دادن چنین جنگى و فرسایش توان نظامى کشورهاى متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدى(عج) به کم‌‌‌ترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کم‌‌‌ترین جنگ و درگیرى دنیا را فتح خواهد نمود.

البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلى است که در روایات فراوانى به آن اشاره شده است، ولى به گستردگى و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعى نیستیم که چنین جنگى با این گستردگى حتماً اتفاق خواهد افتاد. بى‌‌‌تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکى نیازمند بررسى روایات و اسناد و دلالت آن‌‌‌ها از یک سو و بررسى سایر روایات موافق و مخالف و جمع‌‌‌بندى آن‌‌‌ها از سوى دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانى است؛ ولى وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آن‌‌‌ها این احتمال را تقویت مى‌‌‌کند و همین براى ما به عنوان شاهد کفایت مى‌‌‌کند.

برخى از این روایات بدین قرارند:

الف. امام على (ع) : لایخرج المهدى حتى یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقى ثلث.؛ مهدى (عج) ظهور نمى‌‌‌کند مگر هنگامى که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقى بمانند.[۲۴]

ب. شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق ع روایت مى‌‌‌کند: قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتى یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.[۲۵]

پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون.

یادآورى این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتى و مبارزه با بیمارى‌‌‌هاى گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم‌گیرى دست یافته است و مرگ انسان‌‌‌ها با طاعون با توجه به شرایط کنونى بعید به نظر مى‌‌‌رسد، ولى این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ‌هاى فراگیر باشد. با بروز چنین جنگ‌‌‌هایى که با سلاح‌‌‌هاى کشتار جمعى، بسیارى از انسان‌‌‌ها کشته مى‌‌‌شوند، هم توان مالى و اقتصادى کشورها از بین مى‌‌‌رود و هم نیروى انسانى لازم براى مبارزه با بیمارى‌‌‌ها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیمارى فراگیر طاعون امرى مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیارى از انسان‌‌‌ها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، مى‌‌‌توان براى آن وجه معقولى تصور کرد. احتمال یادشده را مى‌‌‌توان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است.

آن‌چه گذشت، قراین و شواهد خارجى بر رویارویى مسالمت‌‌‌آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسى روایاتى بپردازیم که در آن‌‌‌ها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدى (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در این‌‌‌جا مجموعه روایات را آورده و مضامین آن‌‌‌ها را به کوتاهى بررسى خواهیم نمود. به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این‌جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتى که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدى(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمى‌‌‌توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدى که بر مسالمت‌‌‌آمیز بودن رویارویى امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضى ندارند.

روایات

مجموعه این روایات را مى‌‌‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱. دسته اول روایتى که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت مى‌‌‌کند:

شیخ صدوق به سند خود از ابى‌‌‌بصیر از امام صادق ع در تفسیر آیه « هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و لوکره المشرکون» (صف: ۹)

او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل مى‌کند: فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتى ان لو کان کافر او مشرک فى بطن صخره لقالت: یا مؤمن فى بطنى کافر فاکسرنى واقتله.[۲۶]

چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامى نمى‌‌‌ماند، مگر این‌‌‌که از خروج او ناخشنود است. تا آن‌‌‌جا که اگر کافر یا مشرکى در دل صخره‌‌‌اى پنهان شده باشد، به صدا درآمده مى‌‌‌گوید: اى مؤمن در دل من کافرى است؛ مرا بشکن و او را بکش.

این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامى کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفى افاده عموم مى‌‌‌کند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکى نمى‌ماند…) توجه به جمله «اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند» این احتمال که قتل تمامى مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصى باشد را تضعیف مى‌‌‌کند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتى امام ع قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آن‌‌‌ها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آن‌‌‌ها به دست امام کشته خواهند شد.

اگر ما روایت بالا را به شکلى که گذشت معنى کنیم، بر قتل تمامى کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولى به نظر مى‌‌‌رسد چنین معنایى از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله «حتى لوکان کافر او مشرک فى بطن صخره…» از جمله قبل، وجه معقولى ندارد؛ یعنى این‌که بگوییم «همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا این‌‌‌که اگر کافر یا مشرکى در جایى پنهان شود، آن‌‌‌جا مى‌‌‌گوید کافر یا مشرکى زیر من پنهان شده» معناى محصلى ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آن‌‌‌ها نمى‌‌‌تواند غایت ناخشنودى آنان باشد. بلکه ظاهراً حتى غایت از چیزى است که از سیاق جمله فهمیده مى‌‌‌شود؛ یعنى همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود مى‌‌‌شوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیرى رخ مى‌‌‌دهد و آن‌‌‌ها با یکدیگر مى‌‌‌جنگند تا آن‌جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…».

و طبیعتاً آنانى که با سپاه امام به رویارویى برمى‌‌‌خیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشى از آن‌‌‌ها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد.

۲. دسته دوم روایاتى هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصى دلالت مى‌کنند؛ از جمله:

الف: امام على (ع) : … ثم یموت عیسى و یبقى المنتظر المهدى من آل محمد (ص) فیسیر فى الدنیا و سیفه على (ع)اتقه و یقتل الیهود والنصارى و اهل البدع[۲۷]؛ … سپس عیسى ع رحلت مى‌‌‌کند و مهدى منتظر آل محمد (ص) باقى مى‌‌‌ماند. او در حالى که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمى‌‌‌نوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را مى‌‌‌کشد.

این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت مى‌‌‌کند که پس از مرگ عیسى ع بر دین خود باقى مانده‌‌‌اند؛ ولى این‌‌‌که این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدى که در جاى خود ذکر شده است،[۲۸] بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکى باقى مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمى‌‌‌توان کمیت اهل کتابى را که به دست حضرت کشته مى‌‌‌شوند به دست آورد.

ب: امام على (ع) : … و یخرج عیسى فیلتقى الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتى کافر اقتله.[۲۹]؛ … و عیسى ع خروج مى‌‌‌کند و با دجال روبه‌‌‌رو مى‌‌‌شود. پس نیزه‌‌‌اى به او مى‌‌‌زند و او مانند سرب ذوب مى‌‌‌شود. زمین هیچ یک از آن‌‌‌ها را در خود نمى‌‌‌پذیرد. پیوسته سنگ‌‌‌ها و درختان مى‌گویند: اى مؤمن کافرى در زیر من پنهان شده است او را بکش.

ج: امام باقر (ع) : … ثم ان الله تعالى یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتى یفنوهم حتى ان الرجل یختفى فى الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.[۳۰]؛ … سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آن‌‌‌ها مسلط مى‌‌‌کند تا این‌‌‌که آن‌‌‌ها را کشته و از بین مى‌‌‌برند. تا آن‌جا که اگر شخصى پشت درخت یا سنگى پنهان شود، درخت و سنگ مى‌‌‌گویند: اى مومن، این مردى است کافر؛ او را بکش. پس او را مى‌‌‌کشد.

روایت «ب» مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال مى‌‌‌کند؛ نه مطلق کفار. روایت «ج» نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانى دلالت مى‌‌‌کند: اذا بلغ السفیانى ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتى یلقى القائم(عج)؛ …؛ چون به سفیانى خبر مى‌‌‌رسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوى او حرکت کرده، با سواران خود به سوى او حرکت مى‌‌‌کند تا این‌‌‌که با قائم (عج) روبه‌‌‌رو مى‌‌‌شود…».

بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامى کفارى است که در سپاه دجال و سفیانى حضور دارند؛ ولى این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمى‌‌‌توان به‌دست آورد.

۳. دسته سوم، روایاتى که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصى که ما بعضى از آن‌‌‌ها را در این‌جا مى‌‌‌آوریم:

الف: امام باقر (ع): ولاتبقى ارض الا نودى فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: له اسلم من فى السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله و قاتلوهم حتى لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله[.[۳۱]

جایى نمى‌‌‌ماند مگر این‌که در آن به یگانگى خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده مى‌‌‌شود و این همان سخن خداوند است که مى‌‌‌فرماید: «تمام کسانى که در آسمان‌‌‌ها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار در برابر فرمان او تسلیم‌اند و همه به سوى او بازگردانده مى‌‌‌شوند.» و صاحب این امر، آن‌‌‌چنان که رسول خدا (ص) جزیه مى‌‌‌گرفت، جزیه قبول نمى‌‌‌کند و این همان سخن خداوند است که مى‌‌‌فرماید: و با آن‌‌‌ها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادى) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد.

با توجه به این‌‌‌که در ذیل روایت به آیه شریفه «و قاتلوهم» … استناد شده است، بنابراین امام ع با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعى است که در این جهاد، گروهى از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولى این‌که چه‌قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام ع به قتل خواهند رسید، مسئله‌‌‌اى است که روایت نسبت به آن ساکت است.

ب: امام کاظم ع در تفسیر آیه ]و له اسلم من فى السموات والارض طوعا و کرها[؛ (آل‌عمران: ۸۳) «و تمام کسانى که در آسمان‌‌‌ها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار در برابر فرمان او تسلیم‌اند».

فرمود: انزلت فى القائم اذا خرج بالیهود والنصارى والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فى شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتى لایبقى فى المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.[۳۲]

این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصارى، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آن‌‌‌ها عرضه مى‌‌‌کند. پس کسى که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهى و آن‌‌‌چه که بر عهده مسلمان است دستور مى‌‌‌دهد و کسى که اسلام نیاورد را گردن مى‌‌‌زند. تا این‌که در شرق و غرب کسى نمى‌‌‌ماند، مگر اینکه به یگانگى خداوند معتقد باشد. راوى گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آن‌‌‌ها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد مى‌‌‌کند.

گرچه در این روایت، قتل غیرمسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آن‌‌‌ها شده و جمله شرطیه به خودى خود هیچ دلالتى بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعى نیست؛ ولى با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمى‌‌‌شد و کسى نیز کشته نمى‌‌‌شد ـ یعنى همه مسلمان مى‌‌‌شدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمى‌‌‌کرد؛ بلکه مى‌‌‌فرمود همه مسلمان مى‌‌‌شوند. بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالى از اشاره به وجود برخى از افرادى که اسلام را اختیار نکرده و کشته مى‌‌‌شوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوى حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا مى‌‌‌پرسد که مردم بسیارند و قتل آن‌‌‌ها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که براى خداوند کم و زیاد تفاوتى ندارد فهم او را تأیید مى‌‌‌کند.

بنابراین دلالت روایت بر قتل برخى از اهل کتاب مسلم است، ولى کمیت اهل کتابى که کشته مى‌‌‌شوند مسئله‌‌‌اى است که در این روایت به آن هیچ اشاره‌‌‌اى نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکى کشته مى‌شوند.

پرسش:

مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیارى از اهل کتاب به دست حضرت کشته مى‌شوند؛ زیرا راوى از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادى به دست امام مهدى (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمى‌‌‌کند و پاسخ مى‌‌‌دهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم مى‌‌‌کند که این پاسخ به گونه‌‌‌اى پذیرفتن فهم راوى نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده مى‌‌‌شود که امام مهدى(عج) در رویارویى با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگى استفاده مى‌‌‌کند و تعداد بسیارى از آنان را به قتل مى‌‌‌رسانند.

پاسخ:

یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصارى، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیارى از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیارى از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویى با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود.

دوم: «قتل کثیر» غیر از «قتل اکثر» است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفرى ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولى این گروه، بیش‌تر مجموعه صدمیلیونى نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادى هستند. بنابراین ما این واقعیت را مى‌‌‌پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادى کشته شوند، ولى با توجه به قراینى که پیش‌‌‌تر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکى خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتى که با حکومت جهانى امام(عج) دارند، بسیار طبیعى خواهد بود.

جمع بندی:

از مجموع روایاتى که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدى (عج) از این اهرم ذکرى به میان نیامده است.

بنابراین با توجه به قراینى که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت[۳۳] و برخورد مسالمت‌‌‌آمیز امام با اهل کتاب ـ مى‌‌‌توان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابى که به‌دست امام (عج) کشته مى‌‌‌شوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود.

در معناى روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معناى روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنى به چند دلیل قابل اخذ نیست:

۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آن‌‌‌ها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود.

۲ـ این اصل مسلم و قطعى عقلى و اسلامى که کشتن شخصى پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامى کفار به میان آمده است، منظور کفارى است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند.

علاوه بر این‌که ظهور عبارت «اذا قام القائم»[۳۴] بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه مى‌‌‌تواند به این معنى باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودى کفار از ظهور و قتل آن‌‌‌ها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگرى است که از این واژه نمى‌‌‌توان استفاده کرد.

آن‌چه گذشت، برخوردهاى اولیه سپاه امام مهدى(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقى‌‌‌مانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته مى‌‌‌شوند در جاى خود باید دنبال کرد.

پى نوشت:

[۱] . نوشتار حاضر قسمتى از پایان‌نامه نویسنده است که باعنوان دین در عصر ظهور براى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى در مقطع کارشناسى ارشد به رشته تحریر در آمده است.

[۲] . مصباح کفعمى، زیاره المهدى(عج).

[۳] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰.

[۴] . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.

[۵] . اعراف، ۱۵۶.

[۶] . مفاتیح‌الجنان،زیارت آل یس.

[۷] . همان.

[۸] . محمد بن ابراهیم النعمانى، غیبت نعمانى، ص ۴۵۰.

[۹] . محمدصدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸.

[۱۰] . محمد بن ابراهیم النعمانى، غیبت نعمانى، ص ۳۳۷.

[۱۱] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۵، ص ۲۵۱.

[۱۲] . بتریه پیروان کثیرالنواى ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانى)، الملل والنحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱.

[۱۳] . محمدصدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷.

[۱۴] . همان، ص ۹۸.

[۱۵] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۳، ص ۱۲۴.

[۱۶] . همان، ج ۳، ص ۳۱۷.

[۱۷] . همان، ج ۳، ص ۱۱۹.

[۱۸] . همان، ج ۳، ص ۹۶.

[۱۹] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۳، ص ۱۸۰.

[۲۰] . همان، ص ۲۴۰.

[۲۱] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۳، ص ۳۱۶.

[۲۲] . همان، ج ۳، ص ۳۱۴.

[۲۳] . محمدصدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰.

[۲۴] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۳، ص ۲۱.

[۲۵] . همان، ج ۳، ص ۴۴۰.

[۲۶] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۵، ص ۱۴۵.

[۲۷] . همان، ج ۳، ص ۱۲۱.

[۲۸] . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدى(عج).

[۲۹] . همان، ج ۳، ص ۱۲۲.

[۳۰] . همان، ج ۳، ص ۳۱۶.

[۳۱] . همان.

[۳۲] . على کورانى، معجم احادیث الامام المهدى، ج ۵، ص ۶۰.

[۳۳] . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدى (عج).

[۳۴] ـ ص ۳۰.

منبع: ماهنامه انتظار شماره۱۳

نصرت الله آیتى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *