یکى دیگر از کارکردهاى مهم نهاد خانواده، عاطفه و همراهى است. نیازهاى عاطفى را مى توان یکى از ضرورى ترین نیازهایى دانست که از آغاز حیات تا انجام زندگى بشر، با انسان همراه است. بى شک، هیچ انسانى را نمى توان یافت که از محبت گریزان باشد و از مهر و محبت دیگران خود را بىنیاز بداند. انسان در همه مراحل حیات، خویشتن خویش را به مهر و محبت دیگران نیازمند مى بیند.
اصولا یکى از عوامل مهمى که انسان را به سوى ازدواج و تشکیل خانواده سوق مى دهد، همین نیاز به عاطفه و همراهى دیگران است. پیدایش رابطه عاطفى میان زن و مرد است که آن دو را دلسوز و یار و حامى یکدیگر قرار مى دهد، به گونه اى که به جرئت مى توان گفت: «نیرومندترین عامل دوام و رشد خانواده، عاطفه و محبت اعضاى خانواده به یکدیگر است. بنابراین، به حکم عقل، اگر زندگى خانوادگى ضرورت داشته باشد، بهترین عامل براى استحکام و بقاى آن، برانگیختن عواطف متقابل افراد خانواده نسبت به یکدیگر است.»۱
خانواده محیطى است که اعضا در آن نیازهاى عاطفى خویش را برآورده مى سازند. هرچند عاطفه و همراهى را مى توان در محیط هاى اجتماعى مختلف، کم و بیش احساس کرد، اما پایایى، بى پیرایگى و صداقت عواطف و احساسات در کانون خانواده نمودى روشن تر دارد. عواطف انسانى در محیط خانوادگى بهتر رشد کرده و روح اعضا، به ویژه کودکان را با حرارت محیط فطرى و طبیعى، نرم و ملایم مى سازد.
خانواده محبت مورد نیاز اعضا را به آسانى در اختیارشان مى گذارد؛ چیزى که در بیرون از فضاى خانواده کمتر مى توان بدان دست یافت. ضرورت کارکرد عاطفه و همراهى، زمانى روشن تر مى شود که بدانیم محبت، عاطفه و مهربانى، زمینه ساز رشد و شکوفایى بهتر و بیشتر استعدادهاى انسانى است.
از آن رو که عاطفه و همراهى، یک نیاز انسانى است که نهاد خانواده آن را برآورده مى سازد، بحث از این کارکرد براى همه اعضاى خانواده قابل طرح و بیان است؛ یعنى هم در مورد عاطفه بین همسران با یکدیگر و هم عاطفه و همراهى پدر و مادر با فرزندانشان و هم در رابطه با دیگر اعضاى خانواده، قابل طرح است، هرچند تکیه ما در این نوشتار بیشتر بر روى جریان این کارکرد در رابطه با همسران خواهد بود.
اسلام با درک واقعیت هاى زندگى انسان و توجه به نیازهاى روانى او، بر جریان کارکرد عاطفه و همراهى در خانواده تأکید کرده است. در نگاه اسلام، اساس زندگى خانوادگى بر عاطفه و محبت بنا شده است. قرآن کریم رابطه زن و شوهرى و تشکیل خانواده را مایه سکون و آرامش زن و مرد دانسته و آن را نشانهاى از عظمت و قدرت خداوند برمىشمرد:
(وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجآ لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) (روم: ۲۱)؛ یکى از نشانه هاى او آن است که براى شما از جنس خودتان، همسرانى آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید. و در میان شما مودّت و مهربانى را برقرار نمود. در این امر نشانه هایى است براى گروهى که تفکر مى کنند.
در این آیه رسیدن به آرامش روانى، کارکرد ازدواج و تشکیل خانواده دانسته شده است. گویا دورى از تشکیل خانواده و زندگى در تجرّد، همواره قرین با اضطراب و تشویش خاطر است و این تشویش را فقط تشکیل خانواده و انس با همسر، به آرامش تبدیل خواهد کرد.
«این آرامش از اینجا ناشى مى شود که این دو جنس مکمّل یکدیگر و مایه شکوفایى و نشاط و پرورش یکدیگر مى باشند،به طورى که هریک بدون دیگرى ناقص است و طبیعى است که میان یک موجود و مکمّل وجود او چنین جاذبه نیرومندى وجود داشته باشد.»۲ آن گونه که از این آیه استفاده مى شود،
اسلام، بنیان خانواده را بر دو رکن اساسى مودّت و رحمت مى داند. در نگاه اسلام، سنخ فضایى که همسران مى خواهند در پرتو آن زندگى نوین خود را آغاز نمایند، به گونه اى است که انسانیت انسان در آن شکوفا مى شود. در این فضا دیگر براى منفعت طلبى شخصى و طمع ورزى فردى و پیروى از هوا و هوس و غرایز حیوانى، جایى وجود ندارد.
روشن است که در چنین فضایى، زن و شوهر، نیازهاى عاطفى و روانى یکدیگر را برآورده مى سازند و سبب ساز پیوندى استوار و رابطه اى محکم بر پایه مودّت و رحمت خواهند بود. علّامه طباطبائى در خصوص دو واژه «مودّت» و «رحمت» چنین مى نویسند:
مودّت تقریبآ به معناى محبتى است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد… . و رحمت به معناى نوعى تأثیر نفسانى است که از مشاهده محرومیت محرومى که کمالى ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید مى آید و صاحب دل را وادار مى کند به این که در مقام عمل برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند. یکى از روشن ترین جلوه گاه ها و موارد خودنمایى مودّت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است؛ چون زن و شوهر در محبت و مودّت ملازم یکدیگرند.۳
در توضیح آیه مزبور بیان چند نکته لازم است. نخست این که کارکرد آرامشبخشى و عاطفى خانواده، چیزى نیست که به صرف جریان یک خطبه عقد، به صورت جبرى نمود پیدا کند، بلکه منظور این است که وقتى زن و مرد عقد همسرى بستند و قرار گذاشتند عمرى در کنار هم زندگى کنند، به تدریج عواطف خاص نسبت به یکدیگر در آن دو به وجود مى آید و رشد مى کند.
از این رو، آنچه از این آیه برداشت مى شود این است که هدف اسلام از دستور به تشکیل خانواده، این است که زن و شوهر وظیفه دارند براى ایجاد فضایى آرام و پرعاطفه در خانواده به عنوان یک اصل مهم تلاش کنند.
نکته دوم این که ممکن است در نگاه اول گمان شود در این آیه و آیه هاى مشابه آن، فلسفه آفرینش زن، آرامش و سکون مرد بیان مى شود و خواننده را به این تصور وادارد که گویا اصل در حیات، مردانند و زنان براى کمال و آرامش و آسایش آنان آفریده شدهاند. اما بى شک، این گمان با معناى آیه سازگارى ندارد؛ زیرا آیه قرآن نیاز هریک از دو جنس به دیگرى و تکمیل کنندگى هریک نسبت به دیگرى را بیان مى کند. آرامش و سکونتى که از ازدواج به وجود مى آید طرفینى است، همانگونه که مودّت و رحمت میان آنان نیز طرفینى است.
علّامه طباطبائى در این خصوص عقیده دارند که معناى آیه (خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجآ) (روم: ۲۱) این است که براى سود رساندن به شما از جنس خودتان، همانندانى آفریده؛ چراکه هر یک از زن و مرد داراى جهاز تولیدمثل است که با همراهى جنس دیگر کارش به ثمر مى رسد. و بر این اساس، هر یک به تنهایى نقص دارد و به قرین خود نیازمند است. و از مجموع این دو، یک واحد تام حاصل مى شود.
به دلیل همین نیاز و نقص، هریک به سمت دیگرى حرکت مى کند و زمانى که وصلت حاصل گشت، آرام مىگیرد؛ زیرا هر ناقصى به کمال خود شایق است.۴
امام سجاد (علیه السلام) نیز ضمن این که خلقت زنان را براى سکون و انس و تقواى مردان مى داند، در عین حال، به وظیفه مرد نسبت به زن توجه نشان داده و به مردان تذکر مى دهد که این کارکرد یکسویه نیست و زن هم بر تو حق دارد که از محبت و مهر و انس با تو بهره مند گردد و مرد موظف است که مایه سکون و رحمت در خانواده باشد: «فان لها حق الرحمه و المؤجانسه»؛۵ همانا براى زن بر مرد حق مهربانى و انس و آرامش، مى باشد.
در روایات نیز به کارکرد دوسویه عاطفه و همراهى در خانواده تصریح شده است. پیشوایان دینى از یکسو، مرد را موظف به احترام و اکرام همسرش دانستهاند۶ و از سوى دیگر، بهترین زنان را زنانى معرفى کردهاند که نسبت به شوهرانشان با محبتترین و نسبت به فرزندانشان مهربان ترین باشند.۷ ایشان از زن و مرد ـ هر دو ـ مى خواهند که از آزار یکدیگر پرهیز کنند.۸
تأکید اسلام بر نمودهاى عاطفه و همراهى در خانواده تا بدان میزان است که به زن و شوهر توصیه مى کند همدیگر را درک کرده و از یکدیگر چیزى را نخواهند که قادر به انجام آن نیستند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از یکسو، به زنان هشدار مى دهد که «آگاه باشید هرگاه زنى با شوهرش مدارا نداشته باشد و از او چیزى بخواهد که قادر به دست آوردن آن نیست، خداوند از چنین زنى هیچ حسنه اى را قبول نمى کند و در حالى خدا را ملاقات مى کند که خداوند از او خشمگین است.»۹ و از سوى دیگر، امیرالمومنین (علیه السلام) به مردان توصیه مى کند که «زن خود را به آنچه میل ندارد، اجبار نکنید… زیرا زن گل خوشبوست نه قهرمان.»۱۰
بنابراین، در یک جمع بندى مى توان چنین گفت: از نگاه اسلام، عاطفه و همراهى و مودّت و رحمت، از ارکان اساسى خانواده است و بدون آنها خانواده نمى تواند زمینه را براى شکوفایى و رشد استعدادها و نیروهاى مادى و معنوى انسان ها فراهم کند. در رویکرد اسلامى، هم مرد و هم زن، هر دو با هم، عامل آرامش و آسایش روانى همدیگرند و آن دو باهم مى توانند کانون خانه را به فضایى مناسب براى آرامش و آسایش براى خود و فرزندان تبدیل نموده و در این میان زمینه را براى شکوفایى استعدادهاى انسانى مهیا نمایند.
اسلام و کار خانگى
نوع نگاه به پدیده ها و داشتن بینشى خاص نسبت به آنها، در گرایش ها و جهت گیرى رفتارى انسان ها تأثیرگذار است. در مورد کار خانگى نیز اگر به گونه اى بدان نگریسته شود که از آن بوى از خودبیگانگى استشمام شود، ناخودآگاه جهت گیرى منفى نسبت به آن در گرایش هاى انسان ها به وجود خواهد آمد.
پس این که به یک چیز چگونه نگریسته شود، در ارزیابى ما از آن تأثیرگذار است. در این بخش در پى آن هستیم که بدانیم نگاه اسلام به کار خانگى از چه زاویه اى است و این نگاه چه تأثیرى بر جهت گیرى مردان و زنان مسلمان درباره انجام کار خانگى دارد؟
در رویکرد اسلامى، زن و مرد یار و یاور همدیگر در خانواده هستند. این دو با تشکیل خانواده مى خواهند در کنار هم به تعالى روحى و سعادت دنیوى و اخروى دست یابند. از این رو، خانواده براى آنان میدان رقابت و برترىجویى نیست، بلکه زمینه اى براى تعاون و همکارى و همبستگى براى تعالى روح و شکوفایى استعدادهاى انسانى است. بدینروى، آنچه در خانواده اسلامى حکمفرماست، روح تعاون و همبستگى است، نه رقابت و ستیزهجویى و برترى طلبى.
اسلام با توجه به تفاوت هاى جسمى و روحى مرد و زن و با هدف مهیا کردن زمینه براى تعاون و همکارى در خانواده، نقش هاى متفاوتى را براى زنان و مردان معرفى کرده است که به کارگیرى درست و مناسب آنها، آرامش و آسایش محیط خانواده را تضمین مى کند.
به عبارت دیگر، در نظام خانواده دوگونه عملکرد متفاوت را مى توان شناسایى کرد: نخست، کارهایى که با صعوبت، خشونت و غلظت و سختى همراه است، و دوم، کارهایى که با لطافت، عطوفت و مهر قرین هستند. براى این که نظام خانواده بتواند شکل گیرد و تعادل خود را حفظ کند به تقسیم کار نیاز دارد.
در این تقسیم کار، عقل، عدل و مصلحت، اقتضا مى کند کارهایى که به قدرت جسمانى و نیروى بدنى بیشترى نیاز دارند به مردان و کارهایى که به عطوفت و مهربانى و لطافت بیشترى نیاز دارد به زنان واگذار شود. از این رو، در اسلام، «مادرى» نقش اختصاصى زنان و «نانآورى» از نقش هاى مردان شمرده شده است. اما در مورد کار خانگى مسئله به چه صورت است؟ آیا اسلام این کارها را وظیفه زن مى داند یا مرد؟
آنچه در دیدگاه اسلام مسلم است این است که از منظر حقوق اسلامى، اصولا هیچگونه مجوّزى براى تحمیل کار خانگى بر زن وجود ندارد و در اینگونه کارها به زنان آزادى انتخاب داده است. تنها وظیفه زن در خانواده اطاعت از شوهر و ابراز وفادارى نسبت به همسر است. اما امورى همچون شیر دادن بچه، شستن لباس ها و جاروب کردن خانه و تمیز کردن آن، وظیفه زن نیست.
امام خمینى(ره) ۱ در اینخصوص مى فرمایند: «مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور کند.»۱۱ برخى فقها نیز بر این مطلب تصریح کردهاند که «زن وظیفه ندارد خدمت خانه را انجام دهد و غذا تهیه کند و نظافت و مانند آن را انجام دهد، مگر به میل خود؛ و اگر مرد او را مجبور به این کارها نماید، زن مى تواند حقالزحمه خود را در برابر این کارها از او بگیرد.»۱۲
نکته مهمى که شایسته است در اینجا بیان گردد این است که در نگاه اسلام زندگى خانوادگى بر رحمت و مودّت بنا شده است. از این رو، تأکید اسلام بر اخلاق زناشویى توأم با تأکید بر حقوق زناشویى است.
اساسآ احکام اخلاقى و حقوقى اسلام آمیخته با هم بیان شدهاند و این آمیختگى اخلاق و حقوق در روابط خانوادگى و مسائل زناشویى از تأکید بیشترى برخوردار است. علت این آمیختگى هم این است که از یکسو، احکام حقوقى نمى توانند به تنهایى سعادت و کمال انسانى را تضمین کنند و از سوى دیگر، هدف اسلام از بیان احکام حقوقى، تنها وضع قانون به منظور تنظیم روابط اجتماعى نیست، بلکه هدف بالاترى را دنبال مى کند و آن دستیابى انسان ها به کمالات معنوى و اخلاقى است.
پس اهداف اخلاقى اسلام بر اهداف حقوقى اش حاکم است.۱۳ از این رو، در شرایط عادى که خانواده با مشى اسلامى مسیر طبیعى و سالم خود را طى مى کند، موردى براى منازعات و مطالبات زن و شوهر از یکدیگر پیش نمى آید و هر دو با تفاهم و دوستى و با تقسیم کارى معقول و خداپسندانه به ایفاى مسئولیت هاى خانوادگى خود مى پردازند.
اما در مواردى که به هر دلیلى زن و شوهر، با هم اختلاف پیدا کردند، این سؤال پیش مى آید که آیا زن مى تواند بدون مشارکت در انجام وظایف خانه، صرفآ با اکتفا به حداقل وظایف شرعى (تمکین جنسى و اطاعت از شوهر) حقوق خود را طلب کند؟
از نظر فقهى، حتى در چنین صورتى حق نفقه زن از مرد ساقط نمى شود و شوهر نمى تواند او را به کار و خدمت خانه مجبور کند. هرچند در صورت توجه صرف به حقوق و بى توجهى به اخلاق خانوادگى، چنین شرایطى تداوم نمى یابد و در صورتى که زن و شوهر تفاهم و همدلى را جایگزین خصومت نسازند، عاقبت کارشان به جدایى و طلاق خواهد انجامید.
مسئله دیگرى که لازم است در اینجا بدان پرداخته شود این است که هرچند اسلام انجام کارِ خانه را هرگز به زن تحمیل نکرده است، اما از آن رو که براى ایجاد تعادل در نهاد خانواده، تقسیم کار را ضرورتى انکارناپذیر مى داند و در این میان، مردان را به انجام کارهاى سخت بیرون از خانه را مکلّف کرده است و زنان نیز زمان بیشترى را در خانه مى گذرانند، با توصیه هاى اخلاقى از زنان مى خواهد که به سر و سامان دادن به امور خانه همت گمارند و آن را نوعى عبادت بدانند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به زنان مىفرمود: «هر زنى که در خانه همسر خود چیزى را جا به جا کند (کارى انجام دهد) و هدف او اصلاح در امور خانه باشد، خداوند نظر رحمت بر او مى افکند و کسى را که خدا بر او با رحمت نظر کند، عذاب نخواهد کرد.»۱۴
اسلام با بالا بردن انگیزه هاى معنوى زنان در رسیدگى به امور خانه، سختى و دشوارى کار خانگى را بر آنها هموار ساخته و بدین صورت، زمینه هاى از خودبیگانگى در آنان را از بین مى برد. وقتى زن مسلمان احساس کند که با سر و سامان دادن به خانه شوهر و رسیدگى به کودکان، مشغول به عبادت است و در مسیر رضاى پروردگار خود تلاش مى کند، دیگر خستگى و از خودبیگانگى براى او مفهومى نخواهد داشت.
اما این بدان معنا نیست که اسلام انجام کارهاى خانه را از وظایف زنان بداند، بلکه از سویى دیگر، با ارائه الگوهاى دینى، مردان را ترغیب مى کند که در انجام کارهاى خانه به همسران خود کمک کنند و آن را وظیفه اختصاصى زنان ندانند. از این رو، آشنایى با سیره عملى بزرگان دین، به ویژه در خصوص مشارکت آنان در امور خانه، مى تواند در تصحیح بینش عمومى نسبت به این موضوع، تأثیر بسزایى داشته باشد و برخى از پندارهاى فرهنگى نادرست را از اذهان بزداید.۱۵
روشن است که با چنین دیدگاهى نسبت به کار خانه و ارزش تلقّى کردن آن و توصیه به تعاون و همکارى در آن از سوى اسلام، هیچ گاه نمى توان آن را عامل از خودبیگانگى زنان دانست؛ زیرا اساسآ کار خانگى از وظایف زن محسوب نمى شود تا بخواهد زمینه ساز از خودبیگانگى در آنان شود.
پی نوشت ها
۱ ـ محمد تقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارشمحمّدحسین اسکندرى، ج ۳، ص ۷۲
۲ ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۳۹۱
۳ ـ سید محمّدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوى همدانى، ص ۲۵۰
۴ ـ سید محمّدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ص ۲۴۹
۵ ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۴
۶ ـ همان، ج ۱۰۳، ص ۲۲۴۷ ـ محمّد بن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج ۲۱، ص ۳۷
۸ ـ همان، ج ۲۰، ص ۱۶۳
۹ ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۴
۱۰ ـ محمّد بن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۱۲۰
۱۱ ـ محمّدحسن بنىهاشمى خمینى (گردآورنده)، توضیح المسائل مراجع، ج ۲، ص ۴۰۷
۱۲ ـ ناصر مکارم شیرازى، رساله توضیحالمسائل، ص ۴۴۷
۱۳ ـ محمد تقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۶۲
۱۴ ـ محمد بن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج ۱۵، ص ۱۷۵
۱۵ ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۰ و ۲۳۸؛ ج۱۴، ص ۱۹۷؛ ج ۱۰۴، ص ۱۳۲