شباهت‌ های جریان احمدالحسن با فرقه های سیاسی صوفیه

۱۴۰۱-۰۱-۲۹

250 بازدید

اشاره

داب و شگرد گروه های انحرافی در جامعه اسلامی، برای فریب مردم خود را به دین اسلام چشپانده و برای این هدف از احادیث جعلی و دروغین استفاده می کنند. در این مقاله مختصر به وجه اشتراک فرقه احمدالحسن با فرقه صوفیه پرداخته شده است.

استفاده از احادیث جعلی

یکی از مهمترین ویژگی مدعیان دروغین جعل احادیث برای تایید سلوک پوشالی خود یا ادعاهای واهی و کذب خود می‌باشد. برای مثال در منابع فرقه سیاسی صوفیه احادیث جعلی بسیاری مشاهده می‌شود تا از این طریق توجیه رفتار و اعتقادات انحرافی خود کرده باشند. بزرگان فرقه سیاسی صوفیه ابتدا به جعل حدیثی از پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) در کتاب پندصالح و دیگر منابع معتبر خود پرداخته‌اند که گویای آن است که پیامبراسلام (صلی‌الله علیه و آله) درویش بوده و به درویشی خود افتخار ‌کرده است! و یا احادیثی که در رساله رفع شبهات در توجیه شارب غیر متعارف فقرای سیاسی این فرقه، بیان شده است: باد شارب‌های حضرت علی (علیه‌السلام) را به راست و چپ حرکت می داد!

و یا این که حضرت علی (علیه‌السلام) به اصحاب خود فرمودند: ریش خود را کوتاه و شارب خود را زیاد کنید که هیبت آن برای دشمن زیادتر است![۱]

 دقیقا همین موضوع درجریان منحرف احمدالحسن وجود دارد و در این جریان احادیث را یا جعل می‌کنند یا با تفسیر به رای احادیث آن را به خود نسبت می‌دهند، برای نمونه در جریان یمانی احادیث مربوط به آخرالزمان را به خود نسبت می‌دهند و توصیف خروج یمانی و نشانه‌های آخر الزمان را با تفسیر به رای، شیعیان را به خود دعوت می‌کنند.

 مخالفت با مراجع تقلید و علما

یکی دیگر از شباهت‌های عجیب احمد الحسن و قطب دراویش مخالفت این دو با مراجع تقلید و علمای دین است به نحوی که قطب سیاسی صوفیه با نسبت دادن روحیه انحصار طلبی به مراجع نسبت به شغل و کار آن‌ها اعتراض کرد و در جلسه سخنرانی خود با لفظ «بی خود کردن در امور طریقتی صوفیه دخالت می‌کنند» مخالفت خود را با مراجع نشان داد.

مخالفت با مراجع تقلید در جریان انحرافی یمانی به وضوح مشاهده می‌شود به نحوی که این جریان انحرافی با نفی جایگاه مراجع تقلید و علما در پی غصب جایگاه آنان‌ هستند تا به رسالت خود، یعنی نابودی مذهب با به کارگیری مذهب دست یابند. مدّعی جریان یمانی در تبلیغات خود مرتباً علیه علمای دین، حوزه علیه ومراجع تقلید هتّاکی و جسارت می‌کند، وصریحاً می‌گوید: که ما آمده‌ایم که وساطت علماء بین مردم ودین وخدا را حذف کنیم!

 سیاسی بودن هر دو جریان

ظهور جریان سیاسی صوفیه در عصر پهلوی (شروع حرکت سیاسی فرقه گنابادیه نه تشکیل آن) و جریان یمانی با جریان بعثی، امری غیرقابل انکار است و همین امر مهر تاییدی بر سیاسی بودن این دو جریان سیاسی است که استعمار با به وجود آوردن تفرقه دینی و تاسیس جریان‌های انحرافی سیاسی به نام دین سرسپردگی این جریان‌های سیاسی را بر همگان ثابت کرده است به نحوی که حمایت بی‌قید و شرط رسانه‌های استکبار از این دو جریان سیاسی آن هم به نام دین! مهرتاییدی بر ادعای فوق است.

 ادعاهای واهی

جریان سیاسی صوفیه و جریان انحرافی یمانی برای جذب افراد ساده لوح با ادعاهای واهی به این امر می‌پردازند که این ادعاها مهر بطلان مسیر انحرافی آن‌ها است. برای نمونه نورعلی تابنده در مهر۱۳۹۲ ادعا کرد «بیعت با ما همان ادامه بیعت با خداوند است» وی در ادامه ادعاهای واهی خود اظهار داشت: بیعتی که با ما می‌کنند ادامه بیعتی است که قبل از خلقت کرده‌اند!

احمد الحسن هم با اینکه سید نیست از عمامه سیاه استفاده می کند و ادعا می‌کند: «من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم، اهل بیت (علیه‌السلام) هر کجا بروم، همواره با من هستند وصریحاً می‌گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده‌ام. من می‌خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم، وبه صورت سیاه وسفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم»

نائب امام زمان (عج) بودن

یکی از شباهت‌های جریان احمد الحسن با اقطاب فرقه سیاسی صوفیه ادعای نیابت از حضرت حجت (عج) است. این نیابت توسط هر کدام به نحوی بیان شده است. احمد الحسن در پیامی که به مردم عراق فرستاده ادّعا می‌کند، که من از طرف امام زمان (عج) و با تأیید جبرئیل و میکائیل آمده‌ام و از سوی دیگر اقطاب فرقه سیاسی صوفیه ادعای نیابت خاصه دارند که در اینجا به چند نمونه آن اشاره خواهیم کرد:

 صالح علیشاه پدر نورعلی تابنده در اظهار نظری عجیب بیان می‌کند: در بدو غیبت کبری امام دوازدهم، جنید بغدادی از طرف حضرت مأمور شد تا به نام آن حضرت بیعت بگیرد و جانشین خود را هم تعیین کرده به او نیز اجازه تعیین جانشین بدهد و این سلسله اجازه تا زمان ظهور حضرت ادامه خواهد داشت و امروز این اجازه به من رسیده است.![۲]

و در جای دیگرعلی تابنده می‌گوید: سلسله اقطاب مأذون اجازه‌شان در امر طریقت و درایت با واسطه به امام می‌رسد![۳] نکته جالب این ادعاها ادعای ملا علی نورعلیشاه است که وی قائل است که: دراویش قائل به نیابت خاصه‌اند و نایب خاص کسی را گویند که برای امور خود همیشه خدمت قائم غایب برسد! شباهت اظهار نظرهای اقطاب فرقه سیاسی صوفیه با جریان منحرف یمانی غیرقابل انکار است و جالب اینجاست که نورعلی تابنده پا را فراتر گذاشته و به نحوی خود را امام زمان می‌داند و ظهور حضرت مهدی (عج) را در حد فرض آن هم در خیال دانسته است.

تفسیر به رای آیات قرآن

در فرقه سیاسی صوفیه یکی از کلمات رایج «فقر» است. طبق دعای خود صوفیان عارف نما هرکجا در قرآن از این واژه استفاده شده منظور فقرای این فرقه بوده است و یا مجالس شب جمعه خود را به آیات قرآن ربط می‌دهند و ادعا می‌کنند منظور از اولین نماز شب جمعه کنایه از مجالس فقری این فرقه سیاسی است!

قطب سیاسی این فرقه چندی قبل در این باره اظهار داشت: مجالس شب جمعه مستند به آیه قرآن است! نه اینکه آیات قرآن مستقیم بگوید بلکه با لغات دیگری! آیه قرآن فرموده است که وقتی اولین نمازه در شبانه روز جمعه گفته شد یعنی نماز مغرب کارهای دنیایی را کنار بگذارید بیاد خدا بپردازید یعنی مجلس معنوی بگیرید! ما برای اطاعت از این امریه نماز مغرب را همیشه به خصوص شب جمعه می‌خواهیم اول وقت باشد! و یا در کتاب آشنایی عرفان و تصوف که توسط انتشارات فرقه سیاسی به چاپ رسیده به نقل از نورعلی تابنده آمده است: حضرت ابراهیم (علیه السلام) که می‌دانست؛ یعنی با فطرت خود درک کرده بود که این جهان خدایی دارد و آن خدا بر همه مسلط است، دارای‌شناختی بود. چنانچه وقتی ستاره را دید گفت این خدای من است، قالَ هذا رَبِّی گفت: این است پروردگار من. ستاره‌ای که می‌گویند شعرای یمانی بود. ولی وقتی ستاره افول کرد گفت: لا أُحِبُّ الْآفِلینَ من چیزی را که افول می‌کند، دوست ندارم. ماه درآمد، حضرت گفت: این خدای من است ولی بعد از غروب آن باز فکر کرد و گفت: این هم که غروب کرد، پس این هم خدای جهان نیست، فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ، آنگاه ماه را دید که طلوع می‌کند، گفت: این است پروردگار من. چون فروشد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننماید، از گمراهان خواهم بود. یعنی در مرحله‌ای بود که می‌دانست خدایی هست و این خدا قدرت و عظمت دارد، ولی برای خدا در تصور بدوی خود جسمیت قائل بود! ! … . این درجات عرفانی است.! ساده‌ترین درجات عرفان‌‌ همان اول بود که حضرت نمی‌دانست خدایی که او را آفریده، جسمانی است، یا نه؟ به چه نحو است؟

عقل گریزی

یکی از ویژگی‌های مهم جریان انحرافی یمانی عقل گریزی است که این جریان انحرافی عقل را به کلی نفی می‌کند و می‌گوید عقل ما ناقص است و توان فهم ندارد، همین موضوع دقیقا در فرقه سیاسی صوفیه و دیگر عرفان‌های کاذب وجود دارد .

پی نوشت:

[۱] . رساله رفع شبهات: تالیف حسین تابنده انتشارات حقیقت ص ۶۲، ۶۴، ۶۵، ۶۸.

[۲] . دیدی که راز پنهان آخر شد آشکارا تألیف آقای عمادی، صفحه۵۸

[۳] . راز گشا، تألیف کیوان قزوینی، صفحه۲۴.

منبع: اندیشه وران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *