سید عبدالأعلى سبزوارى(ره)

۱۳۹۴-۰۴-۰۸

168 بازدید

 سبزوار از دیرباز مهد دانشمندان سترگ و پرآوازه اى بوده و خاندان علمى و روحانى بسیارى به خود دیده است که یکى از آن ها خاندان شخصیت مورد بحث ما، آیت الله سید عبدالأعلى سبزوارى است.

 در سیماى سبزوار درباره ایشان چنین آمده است:

 تولد

 وى در سال (۱۲۸۸ ه’ .ش.) در خانواده اى روحانى در سبزوار، چشم به جهان گشود. پدرش، آیت الله سید علیرضا افقهى سبزوارى، جدّ بزرگوارش، آیت الله سید عبدالعلى سبزوارى و عموى ارجمندش مرحوم آیت الله سید عبداللَّه موسوى سبزوارى (مشهور به «برهان»)، همگى از فقیهان مشهور این سامان بوده اند.

تحصیل

تا چهارده سالگى، در شهر سبزوار زندگى کرد و به تحصیل علوم حوزوى پرداخت و در سال (۱۳۰۲ ه’ .ش.) براى ادامه تحصیل به مشهد مقدس هجرت نمود. او پس از ده سال اقامت در مشهد و تکمیل دوره درس سطح و پشت سرگذاشتن مقدارى از دروس خارج، به نجف اشرف رفت. مرحوم سبزوارى، از سال (۱۳۲۵ ه’ .ش.) بر کرسى تدریس دوره خارج فقه و اصول، تکیه زد و حدود پنجاه سال، در رشته هاى مختلف اسلامى به تدریس پرداخت. یکى از اقدامات بسیار مهم ایشان، گسیل نمایندگانى زبده به کشورهاى مختلف آمریکایى، آفریقایى و آسیایى براى تبلیغ دین و حلّ مسائل و مشکلات مسلمانان ساکن آن نواحى بود.[۱]

سید محمد رئیسى گرگانى، مؤلف کتاب «نم برگرفته از یم» – که از نزدیک موفق به دیدار ایشان شده است – درباره وى مى نویسد:

«او چهره شناخته شده به فضیلت، علم و اخلاق بود و دریایى از عظمت روحى بر ناصیه اش هویدا. داراى سخنى نافذ بود و صدایش با قدرت و احترام برانگیز بود.

حوزه درس محترم و وزینى داشت و در همان مسجد که اقامه جماعت مى کرد، تدریس مى نمود. سابقه ممتد در درس و تدریس داشت و پشتکار و سماجت وى در این امر، عجیب بود. وى از معدود کسانى بود که فرصت ها را از دست نداده و به کار تحصیل و علم، صرف کرده است. حتى در ایام تعطیل عید، به اشتغال هاى خاص ایام تحصیل مى پرداخت.

استخوان بندى درشت و صورتى کشیده و پیشانى پهن و بلند، چشمانى نافذ توأم با مهر و عطوفت و ابروانى پرپشت و درشت و کشیده داشت، محاسنى انبوه و اندامى موزون داشت آرام و موقر راه مى رفت. هنگام سلام یا جواب سلام قدرى سر را به طرف پایین خم مى کرد و گاهى دست را هم بر سینه مى گذاشت. غالباً دو زانو مى نشست و کمتر سخن مى گفت. در حوزه علمیه نجف اشرف از پنجاه سال قبل، نماز جماعت معظم له در بین نماز جماعت هاى دیگر، خصوصیتى دیگر داشت. نوافل و مستحبات نمازهاى یومیه را ترک نمى کرد و تهجد و نماز شب را مقید بود.

نظم و انضباط در همه ابعاد زندگى اش حاکم بود. هر هفته یک ختم کامل قرآن را تلاوت مى کرد و هر شب در ساعت معینى به حرم مولى الموحدین – امیرالمؤمنین – مشرف مى شد.

از تذکر و امر به معروف و نهى از منکر حتى تشویق به مستحبات و ترغیب به ترک مکروهات خوددارى نمى کرد.

به زیارت مراقد متبرکه معصومین(ع) علاقه عجیبى داشت و بهترین احسان و هدیه براى اموات و ذوى الحقوق را چنین مى دانست که به نیابت ایشان به زیارت امام حسین(ع) برود یا نایب بفرستد.

به زیارت عاشورا و نماز جعفر طیار و بعض ادعیه و دیگر تعبد داشت.[۲]

و دکتر سید محمد بحرالعلوم درباره وى مى نویسد:

استاد بزرگوار سبزوارى، از دانش هاى گوناگون برخوردار بود. گرچه ایشان مشهور به فقاهت بود؛ اما محدث و مفسر و اصولى نیز بود. در دانش حدیث سرآمد بود. حتى گفته شده که ایشان توانایى و مهارت ویژه اى در بازشناسى روایات امام محمدباقر(ع) از امام صادق(ع) داشته است. از آن جا که بیشتر روایات از این دو امام رسیده، این گونه آشنایى و بازشناسى روایات امام باقر(ع) از امام صادق(ع) خود کرامتى است که ایشان داشته و بیانگر گستره دانش و باریک اندیشى و ژرف کاوى ایشان در دانش حدیث است.[۳]

استادان

استادان سید عبدالاعلى سبزوارى در مشهد مقدس و نجف اشرف عبارتند از:

۱. ادیب نیشابورى اول،

۲. شیخ حسن بُرسى،

۳. آیت الله بادکوبه اى،

۴. سید محمد عصار،

۵. آیت الله بزرگ حکیم،

۶. شیخ حسنعلى اصفهانى مقدادى (نخودکى)،

۷. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى،

۸. آیت الله میرزا حسین نایینى،

۹. آیت الله شیخ ضیاءالدین عراقى،

۱۰. آیت الله محمدحسین غروى اصفهانى.

۱۱. آیت الله حاج شیخ محمدجواد بلاغى،[۴]

تألیفات

۱. مهذب الاحکام؛ ۳۰ جلد

۲. مواهب الرحمن؛ ۲۵ جلد

۳. تعلیقه کامل بر دوره «جواهر الکلام»؛

۴. تعلیقه کامل بر دوره «حدائق الناظره فى الاحکام العتره الطاهره»؛

۵. تعلیقه بر «الوافى»؛

۶. تعلیقه بر «وسائل الشیعه»؛

۷. تعلیقه بر «منظومه ملا هادى سبزوارى»؛

۸. تعلیقه بر اسفار ملا صدرا؛

۹. تهذیب الاصول؛

۱۰. جامع الاحکام الشرعیه؛

۱۱. تعلیقه بر عروه الوثقى؛

۱۲. تعلیقه بر وسیلهالنجاه؛

۱۳. مناسک حج؛

۱۴. رساله توضیح المسائل؛[۵]

۱۵.حاشیه و شرح تفسیر الصافى؛[۶]

۱۶. منهاج الصالحین؛[۷]

۱۷. الحجه العلیا فى شرح العروه الوثقى؛ این اثر تقریرات درس ایشان است که توسط مرحوم سید جلال الدین یزدى نگارش یافته است.

دکتر سید محمد بحرالعلوم مى گوید:

ایشان (آیت الله سبزوارى) حاشیه ها و تعلیقه هایى بر کتاب هاى حدیثى چون: «وافى»، «وسائل الشیعه» و «بحارالانوار» دارد که ژرفاى دانش حدیث شناسى وى را به خوبى مى نمایاند. این حاشیه ها و تعلیقه ها تا کنون به زیور چاپ آراسته نگردیده است. از جمله نوشته هاى ایشان کتابى است در علم اصول، به نام «تهذیب الاصول». این اثر، یک دوره کامل اصول را دربردارد. در این اثر، قاعده ها و بحث هاى اصولى به بوته بررسى نهاده مى شود و مناقشه هاى اصولى با روش و اسلوبى که ذهن هاى گوناگون آن را بپذیرند، بیان مى گردد.

از ویژگى هاى کتاب این که: ایشان، در مباحث اصولى، دراز گویى نمى کند و کلام را به درازا نمى کشاند؛ چرا که این کار سبب اتلاف عمر مى شود.

دیگر این که در مباحث فقهى، کوشش عقلى را نیز به کار مى برد. کتاب یاد شده بر خلاف مختصر بودنش، ویژگى ها و زوایایى دارد که قابل تقدیر است.[۸]

فقیه بلند مرتبه

فقیه بزرگوار سید عبدالأعلى سبزوارى از جمله فقیهان صاحب رساله است.

ایشان در زمره فقیهان برجسته و صاحب آثار گرانسنگ فقهى است که در بخش تألیفات به اسامى آن ها اشاره شده است.

رساله توضیح المسائل سید سبزوارى که حاوى ۳۱۱۸ مسئله فقهى است در سال ۱۳۹۰ ه’.ق. براى نخستین بار در نجف اشرف به زیور طبع آراسته شده است.[۹]

اثر مهم فقهى سید سبزوارى «مهذب الأحکام» است که شامل ۳۰ جلد مى شود. همچنین تقریرات درس خارج فقه ایشان تحت عنوان «الحجه العلیا فى شرح العروه الوثقى» که توسط آقاى سید جلال الدین موسوى یزدى نگارش یافته، در چند جلد منتشر شده است.[۱۰]

«جامع الاحکام الشرعیه» اثر دیگرى از ایشان است که تقریظ و مقدمه کتاب «مهذب الأحکام» است، نکات ارزشمندى که در آن یادآور شده، در ادامه مى آوریم:

دکتر سید محمد بحرالعلوم جایگاه فقهى این دانشور سبزوارى را چنین توصیف مى نماید:

استاد سبزوارى به فقاهت معروف و شناخته شده و در این زمینه نگارش هایى را از خود به جاى گذاشته که بارزترین و مهم ترین آن ها موسوعه فقهیه به نام «مهذب الاحکام» در سى جلد است. در این موسوعه مانند علماى پسین به شرح کتاب عروهالوثقى، نوشته سید محمدکاظم یزدى پرداخته است.[۱۱]

سید سبزوارى در کتاب مهذب الاحکام، عروه الوثقى را دقیق شرح داده است و چون عروه الوثقى تمام باب هاى فقه را دربرندارد، آن قسمت هایى که سید طباطبایى یزدى یادآور شده، سید سبزوارى، هم در متن و هم در حاشیه آورده است و باب هایى را که نیاورده، سید سبزوارى به اثر خود افزوده است. از این روى، این موسوعه فقهى، یک دوره کامل فقهى است.

در مورد این موسوعه فقهى گفته شده است:

وجه امتیازى که در این موسوعه دارد، آن است که دلیل هاى آن، محکم و قواعد فقهى با بیانى خالى از پیچیدگى و زیاده گویى و اجمال است.

هرکس به این موسوعه مراجعه کند بار علمى و استوارى در دلیل هاى علمیه را به روشنى مى یابد، به گونه اى که از راه مناقشه از همه جهت ها بسته خواهد شد.[۱۲]

سید سبزوارى یکى از نوآوران و اندیشه ورانى است که به فقه شیعه لباس جدیدى هماهنگ بازمان خود پوشاند.

مواردى که در زمینه تحول فکرى ایشان مى توان یادآور شد، از این قرار است:

۱. او فقیه عرفى است، نه فقیه عقلى؛ زیرا او با روایات و نصوص، برابر با ذوق و سلیقه عام برخورد مى کرد. بدون اصرار بر ژرف کاوى و باریک اندیشى در مفاهیم الفاظ و بدون این که از اندازه شناخته شده خارج گردد. همه این ها بدین جهت بود که ایشان اعلم را کسى مى دانست که خوب بتواند استنباط کند و بفهمد؛ یعنى اَجودُ استنباطاً نه اَقدرُ استنباطاً.

۲. او فقاهت را در بسیارى دانستنى ها و دانش ها و قدرت عقلى در باطل کردن و استوار ساختن و به کار گرفتن زوایاى عقلى در مقام استنباط نمى دانست؛ بلکه فقاهت در نزد ایشان حسن سلیقه و خوش ذوقى در فهم و درک نصوص و روایات و روش جمع عرفى بین اخبار ناسازگار بود.

۳. روش وى در استدلال، اعتماد زیاد بر بناى عقلا و دریافت ها و فهم هاى عرفى است. نظر ایشان این بود که بسیارى از دلیل هاى عامه که به عبادت ها و داد و ستدها پرداخته اند، به نوعى ارشاد خردمندان در امور معاش و معاد است؛ در مثل حدیث سلطنت «الناس مسلطون على اموالهم»، «کون الاولاد یتبعون فى الاحکام لآبائهم» و قاعده میسور «لا یسقط المیسور بالمعسور» و مانند آن – که بعضى از دانشوران خود را به زحمت انداخته و در آن قواعد مناقشه کرده اند – همه این قواعد به نظر ایشان، تقریر و امضاء سیره عرف و عقلاء است. پس این خود عقلا هستند که بنا را بر سلطنت و پیروى و ساقط نشدن میسور به معسور گذاشته اند و با توجّه به همین ذوق سلیم عرفى است که مى نویسد:

زیادى احتیاط در فتوا، دلیل بر ضعف ملکه فقاهت و اجتهاد است، بیش از آن که دلیل بر توانایى باطل کردن و استوار ساختن یا شدت ورع و تقواى مجتهد باشد.[۱۳]

پاره اى از نظرات فقهى سید سبزوارى که با نظرات فقیهان دیگر متفاوت است عبارتند از:

۱. در باب تقلید: تقلید عبارت است از، برابرى عمل با رأى و نظر مجتهد.

۲. درباره کفار: سید سبزوارى به پاک بودن اهل کتاب عقیده دارد و به نظر ایشان، احتیاط مستحب آن است که از اهل کتاب پرهیز و دورى شود.

۳. سید سبزوارى در بحث زمین – که از جمله پاک کننده ها شمرده مى شود – عمومیت قائل است و حکم را شامل آجر، گچ، سیمان و قیر مى داند و حکم را گسترش مى دهد.

۴. سید سبزوارى خرید و فروش اعیان نجس را جایز مى داند و بر این باور است که اگر در اعیان نجس، مانند خون و… هدف هاى صحیح شرعى وجود داشته باشد همه گونه داد و ستد در آن ها صحیح است.

۵. پدر و جد بر فرزند بالغ و رشید و نیز بر دختر بالغ و رشید، چه باکره و چه غیر باکره ولایتى ندارد.

۶. سخن گفتن با زن بیگانه و شنیدن صداى او جایر است؛ در صورتى که لذت و عنوان حرام دیگرى در کار نباشد.

جلوه گرى فقهى سید سبزوارى، تنها در عرصه علم و دانش نبوده؛ بلکه به جنبه سیاسى او هم سرایت کرده است موضع سیاسى ایشان در سال (۱۴۱۲ ه’.ق.) علیه نظام حاکم در بغداد و در نتیجه فتواى ایشان – راجع به انتفاضه و رویارویى با نظام حاکم ستمگر و از بین بردن آن نظام به هر روش ممکن – خود دلیلى روشن بر جایگاه سیاسى آن بزرگوار است. و این در حالى است که ایشان در مسئله ریختن خون، فتوا به رعایت احتیاط کامل داده است.[۱۴]

مفسر عالى مقام

یکى از بارزترین ویژگى هاى ارزنده آیت الله سبزوارى که نشانه انس با قرآن و تدبر در آیات و غور در معانى آن است تسلط بر مفاهیم قرآنى و سبک و اسلوب ویژه تفسیرى اوست.

ثمره این گوهر ارزشمند ایشان در تفسیر ۲۵ جلدى «مواهب الرحمان» به یادگار مانده است. البته ۱۰ جلد از این مجموعه متنشر شده است.

براى آشنایى با بعد تفسیرى ایشان نوشته دکتر محمود البستانى را که تحت عنوان «منهج السید سبزوارى» نگارش یافته و توسط آقاى محمد باغستانى ترجمه شده ذکر مى کنیم.

دکتر محمود البستانى:

سبزوارى در کمال استوارى و آسانى از عنصر زبان، سود برده است و خواننده تفسیر خود را با متنى پاکیزه و روان رو به رو مى سازد. این با کمک به کارگیرىِ زبان در دو حوزه: اصطلاحات عمومى و اصطلاحات تخصّصى براى مفسر ممکن شده است و همگان، با هر میزان از آشنایى با زبان، مى توانند از تفسیر او سود برند. این شیوه بى سابقه؛ یعنى استفاده از هر نوع اصطلاح زبانى (عام و خاص)، تفسیر او را در خور فهم همگانى قرار داده است. کوشش او براى یافتن واژه هاى تخصصى به عموم ستودنى است. هر چند آوردن واژه تخصصى در کنار واژه برابر آن، خواننده میان حال را نیز بهره مند مى ساخت.[۱۵]

از نکات مهمى که در تفسیر سبزوارى قابل توجه است، بخش گزینى آیات به صورت موضوعى و پیوند و ارتباط برقرار نمودن آن موضوعات، با یکدیگر است، به گونه اى که درک رازهاى هنرىِ پوشیده و پنهان در وراى پیوند میان جزء جزء هر سوره و یا هر بخش آن، براى خواننده میسر مى شود.[۱۶] مثلاً در آیه ۲۵۶ سوره بقره (آیهالکرسى) از «عروه الوثقى» سخن به میان آمده، آنجا که مى فرماید:

(… و یؤمن باللَّه فقد استمسک بالعروه الوثقى لاانفصام لها…) و در آیه ۲۶۰ همان سوره که مى فرماید: (و اذ قال ابراهیم رب ارنى کیف تحیى الموتى قال او لم تؤمن)، مفسر چنین بیان مى دارد:

«آیه شریفه روى ولایت خداوند بر مؤمنان تأکید مى ورزد و این که چگونه با لطف خود، ایشان را از تاریکى ها به نور آورد و این آیه، ارشاد به آن است که ابراهیم(ع) و دیگر انبیاى بزرگ، عروهالوثقى هستند که لازم است به آنان چنگ زنیم.». [۱۷]

دکتر محمود البستانى در جایى دیگر چنین مى گوید:

«خواننده تفسیر سبزوارى تنها دلالت بخش را نمى فهمد؛ بلکه به نوعى، با اندیشه هاى طرح شده در آن، به تعامل برمى خیزد و این مهم ترین هدفى است که نویسنده در بررسى علمى خود بدان امید داشته است. اما برقرارى پیوند میان یک مقطع با ساختار عمومى سوره، از مهمترین نوآورى هاى تفسیرى سبزوارى است که از راه کاوش هاى فلسفى و یا ادبى، پیوند را برقرار کرده و آن را براى خواننده خود روشن مى سازد.».[۱۸]

شیوه تفسیرى

مى توان تفسیر سبزوارى را به دو بخش تقسیم کرد:

بخش اول: با عنوان «تفسیر» به شرح مفاهیم نص قرآنى مى پردازد.

بخش دوم: خواننده با کاوش هایى در حوزه دیدگاه هاى روایى، فلسفى، کلامى، عرفانى، اجتماعى، اخلاقى، تاریخى، فقهى و علمى، در چهارچوب آیات تفسیر شده آشنا مى شود.

این شیوه، بى گمان دو برترى دارد:

نخست آن که با شرح عمومى نصّ قرآنى، امکان قرائت پیوسته اى را براى خواننده فراهم مى آورد.

دیگر آن که، خواننده را به دوباره خوانى قرآن از چشم اندازهاى جدید وادار مى سازد.[۱۹]

شیوه مفسر در دومین گام، جدا سازى بخش یا آیه، به جمله و کلمه هاى جداگانه است که هریک را به تنهایى مورد بحث قرار مى دهد؛ سپس بین آن ها پیوند برقرار مى سازد و آنگاه با عنوان عام زیر اصطلاحى آن را به پایان مى برد. این شیوه خود به سه رکن استوار است.

۱. ساز و کار جداسازى بخش؛

۲. شرح و بسط؛

۳. خلاصه و گزیده گویى؛

این شیوه نیز براى خواننده اهمیت فراوانى دارد؛ زیرا او در وهله نخست با جزء جزء بخش، آشنا مى سازد؛ سپس معناى عامى را از نکته هاى جزیى یاد شده به او انتقال مى دهد که بتواند دلالت عام آیه را بفهمد.[۲۰]

سبزوارى نخست شرح لغوى مى دهد و سپس به شرح دلالت آن مى پردازد و در پایان، مطالب را خلاصه مى کند؛ از نظر حجم کوتاه ترین، در عین حال پرفایده ترین بخش از تفسیر اوست زیرا در این بخش، مفسر نتیجه بررسى نهایى مضمون بخش مورد نظر را به خواننده ارائه مى کند.[۲۱]

دکتر سید محمد بحرالعلوم درباره ویژگى تفسیرى ایشان مى نویسد:

مرحوم سبزوارى، در تفسیر، بر روش استاد خویش شیخ محمدجواد بلاغى، چیرگى کامل پیدا کرد و به آن شیوه و روش، اهتمام زیادى ورزید و تفسیر «مواهب الرحمن فى تفسیر القرآن» را نگاشت.

در تعریف این کتاب گفته اند: از دقیق ترین تفاسیر علمى است و به زوایاى زیادى از مباحث فقهى، روایى، عرفانى، فلسفه اسلامى، اخلاقى و… پرداخته، به گونه اى که قارى قرآن از روحیه اى برخوردار مى گردد که از رفتار علمى با آیات قرآن جدا نمى شود.

ایشان به نصّ مفسر و جمع و ترجیح بین روایات مختلف در تفسیر پرداخته است و این جهت؛ یعنى درنگ در نص مفسر ماده قرآنى، انسان را به مقصود آیات نزدیک مى کند.[۲۲]

متن پیام آقاى سید عبدالأعلى موسوى سبزوارى از نجف اشرف به ملت مسلمان ایران درباره حفظ اتحاد تا پیروزى نهایى:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ملت شریف ایران، از روحانیین عظام و خطباى محترم و جوانان عزیز و اصناف و طبقات تجار و کارمندان به روابط و علاقات مذهبى خودشان بین خود و خداوند متعال اهتمام بدهند و سعى در تکمیل آن بنمایند که عمده مسبب پیروزى بر ظلم و طغیان همین است «و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و جمیعاً» وحدت و اتحاد داشته باشید که در شریعت مقدس اسلام بسیار تأکید به آن شده است. حضرت رسول اکرم(ص) در آخرین خطبه حجه الوداع فرمودند: «تمام مؤمنین جهان خون و ناموس و مالشان یکى است و فردى بر دیگرى از این جهت امتیازى ندارد و جمیعاً در نابود کردن ظلم و خیانت یک دست و یک دسته باید بوده باشند» و مسلمین در پیروى از این فرمایش بر دنیاى آن روز غالب و تاج کسرى و تخت قیصر را با خاک یکسان نمودند و مملکت جباران را از بین بردند.

شیعیان عالیقدر ایران، در ازاله دستگاه خیانت و ظلم و طغیان و اقامه عدل و احسان متحد باشید و هر دستگاهى، چه نوعى باشد یا شخصى، تا وقتى قیمت دارد که پیروى از قرآن اقدس و قوانین شرع انور اسلام داشته باشد و در صورت مخالفت ابداً ارزشى ندارد بلکه مبغوض خداوند متعال و حضرت رسول وائمه اطهار مى باشد و دستگاهى که خداوند آن را مبغوض مى دارد، مسلمین هم باید او را مبغوض بدارند و از او متنفر باشند «لا تجد قوماً یؤمنون باللَّه و الیوم الآخر و رسوله یوادون من حاد اللَّه و رسوله…»[۲۳] یعنى اشخاصى که ایمان به خدا و پیغمبر دارند، دوستى با اشخاصى که مخالف خدا و رسول هستند، نباید بنمایند.

خداوند مهربان وعده فرموده است ظلم و خیانت و جور را از بین ببرد. وعده هاى خداوند باید به جدیت و استقامت اهل ایمان تمام بشود «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون و اللَّه معکم» من هم در این لحظات سخت از حوادث ناگوار و دستگاه جبارین بسیار متأثر و همدرد هستم و در تمام حالات از خداوند متعال مسألت دارم که ظلم و ستم را از ملت شریف ایران رفع بنماید و السلام علیکم.

عبدالاعلى الموسوى السبزوارى

محرم الحرام / ۱۳۹۹

نجف اشرف.[۲۴]

برادر دانشمند آیت الله سید عبدالأعلى سبزوارى

حجه الاسلام و المسلمین حاج سید فخرالدین سبزوارى در سبزوار اول شخص و مقام روحانى بود. وى سال ها در حوزه هاى علمیه تحصیل کرده و از طرف مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، سال ها به اروپا رفت و پس از آن تا آخر عمر در سبزوار به ترویج دین و انجام وظایف یک روحانى اشتغال داشت.[۲۵]

عظمت شخصیت ایشان – که در سبزوار محور بوده – با توجه به پیام آیت الله سید عبداللَّه شیرازى به ایشان فهمیده مى شود. متن پیام عیناً درج مى شود. آیت الله العظمى شیرازى به حاج سید فخرالدین افقهى درباره حوادث اسفناک در این شهر چنین است:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج سید فخرالدین افقهى دامت برکاته

حوادث مؤلمه و وقایع اسفناک و کشتار مردم بى گناه سبزوار، مانند سایر حوادث مؤلمه نقاط دیگر کشور، بالخصوص شهرستان هاى استان خراسان، موجب تأثر شدید حقیر گردیده است.

ما مکرراً این گونه حوادث ناهنجار و اعمال وحشیانه و ضد انسانى و اسلامى را شدیداً محکوم نموده ایم و معتقدیم که جنایاتى این چنین هیچگونه سدى را در مقابل اراده قاطع جامعه روحانیت و ملت شریف و مسلمانان ایران ایجاد نمى نماید؛ بلکه موجب استقامت بیشتر و شدیدتر عموم مسلمانان مى باشد و تا پیروزى نهایى و از بین بردن ظلم و ستمگرى به این مبارزه اصیل اسلامى ادامه خواهیم داد. مراتب تأثر و تألم و تسلیت، ضمن سلام و تحیّت حقیر را به عموم آقایان علماى اعلام و مردم متدین سبزوار بالخصوص داغدیدگان ابلاغ بفرمایید. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»

السید عبداللَّه شیرازى

۱۱ / محرم الحرام / ۱۳۹۹ هجرى

مشهد مقدس [۲۶]

بازماندگان

پسران آیت الله سبزوارى که در کسوت روحانیت اند عبارتند از حجج اسلام:

۱. حاج سید محمد سبزوارى که داماد عموى خویش، حاج سید فخرالدین افقهى است.

۲. حاج سید على سبزوارى، داماد آیهآللَّه زاده نایینى.

۳. سید حسین سبزوارى، داماد آیت الله حاج سید على بهشتى.[۲۷]

وفات

آیت الله سبزوارى، در روز دوشنبه۷۲/۵/۲۵ و هفتم صفر ۱۴۱۴ ه’.ق.) ساعت ۹ صبح به وقت محلى، در نجف اشرف دار فانى را وداع گفت.

پس از وفات ایشان حکام بعثى ارتباط تلفنى بیشتر شهرهاى عراق را با خارج قطع کردند. در نجف، حکومت نظامى شدیدى حکمفرما شد. مأموران امنیتى منزل آن فقیه عظیم را محاصره کردند. پیکر مطهر او در منزل غسل داده شد و با نظارت مأموران امنیتى جنازه بى سرو صدا از منزل به حرم برده و طواف داده شد و پس پیکر پاک آن عالم بزرگ با سرعت به مسجدى که در آن نماز مى خواند و درس مى گفت آورده شد و در کنار آن دفن کردید. فقط پنج نفر از افراد نزدیک خانواده در این مراسم حاضر بودند و آیت الله العظمى حاج سید على بهشتى، بر پیکر او نماز خواند. [۲۸]

پی نوشت:

[۱] سیماى سبزوار، محمدابراهیم احمدى، ص ۱۶۳.

[۲] نم برگرفته از یم، ص ۸ – ۱۲.

[۳] فقه کاوشى نو در فقه اسلامى، ش ۲۳، ص ۲۷۹.

[۴] نم برگرفته از یم، ص ۱۸ ؛ مجله فقه، ش ۲۳، ص ۲۷۹.

[۵] نم برگرفته از یم، ص ۲۳.

[۶] دایره المعارف تشیّع، ج ۴، ص ۵۷۹.

[۷] موسوعه النجف الاشرف، ج ۱۲، ص ۱۳۷.

[۸] فقه کاوشى نو در فقه اسلامى، ش ۲۳، ص ۲۸۰.

[۹] رساله توضیح المسائل، سید عبدالاعلى سبزوارى.

[۱۰] موسوعه النجف الاشرف، جعفر الدجیلى، ج ۱۲، ص ۱۳۷، دارالاضواء.

[۱۱] فقه کاوشى نو در فقه اسلامى، ش ۲۳، ص ۲۸۱ – ۲۸۲.

[۱۲] همان.

[۱۳] همان، ص ۲۸۴.

[۱۴] همان، ص ۲۸۸.

[۱۵] مجله حوزه، ش ۹۸، ص ۱۹۷.

[۱۶] همان، ص ۲۰۲.

[۱۷] همان، ص ۲۰۷.

[۱۸] همان، ص ۲۰۹.

[۱۹] همان، ص ۱۹۸.

[۲۰] همان، ص ۲۱۰.

[۲۱] همان، ص ۲۲۰.

[۲۲] فقه کاوشى نو در فقه اسلامى، ش ۲۳، ص ۲۸۱.

[۲۳] مجادله، ۲۲.

[۲۴] اسناد انقلاب اسلامى، ج ۲، ص ۴۸۶.

[۲۵] نم بر گرفته از یم، ص ۴۳.

[۲۶] اسناد انقلاب اسلامى، ج ۱۷ ص ۶۰۸.

[۲۷] نم بر گرفته از یم، ص ۴۵.

[۲۸] همان، ص ۲۹.

[۲۹] روزنامه جمهورى اسلامى، ۷۲/۵/۲۷، ص ۳.

اسماعیل محمدى کرمانشاهى