سبک زندگی از نگاه امام حسین علیه السلام

۱۳۹۴-۰۴-۳۰

457 بازدید

شیعیان خود را پیرو مکتب اهل بیت (علیهم السلام) می‌دانند. به این معنا که از منظر عترت اهل بیت رسول‌ الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، به قرآن، جهان و جان می‌نگرند و می‌خواهند از این مکتب کاملی که در اختیار امامان معصوم (علیهم السلام) است بهره گیرند و بگویند که چون صد آمد نود هم پیش ماست، زیرا به تمام و کمال و صد در صد آموزه‌های وحیانی الهی را در اختیار داریم و می‌توانیم با چنین مکتبی سعادت دنیا و آخرت را تأمین کنیم.

اما بسیاری از شیعیان حتی از نظر علمی با آموزه‌های مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا نیستند؛ چه رسد که بر اساس آن رفتار و عمل کنند تا بتوانند سعادت دنیا و آخرت را تأمین و تضمین کنند. اگر بخواهیم فلسفه زندگی اهل بیت (علیهم السلام) را بدانیم و سبک زندگی آنان را بشناسیم تا بر اساس آن زندگی کنیم، باید هر روز به سخنان آنان مراجعه و سیره آنان را ببینیم. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بخشی از سخنان امام حسین (علیه السلام) را در این‌ باره تبیین کند.

فلسفه زندگی حسینی (علیه السلام)

فلسفه زندگی، همان اهداف و اصولی است که زندگی انسان را معنا می‌بخشد. بینش‌ها و نگرش‌های برخاسته از هستی شناختی، جهان‌شناختی و جهان‌بینی، فلسفه زندگی آدمی را شکل می‌دهد. پس فلسفه زندگی انسان همان چیزهایی است که بدان باور کرده و اعتقاد و ایمان دارد و این فلسفه زندگی است که جهت‌گیری و رویکردهای فرد را نسبت به زندگی مشخص می‌کند و سبک زندگی او را شکل می‌دهد.

امام‌ حسین (علیه السلام) بر اساس آموزه‌های قرآنی، در حوزه وجود شناختی و معرفت شناختی، بر این باور است که جهان غیب نه‌تنها وجود دارد، بلکه اصالت برای جهان غیب است و جهان شهود و شهادت تنها گوشه‌ای از آن حقیقت است.

از میان چند منبع شناختی حسی و غیرحسی، حتی علم نیمه تجریدی که بر مفاهیم تکیه دارد، کمترین درجه ارزشی و اعتباری را در میان علوم دارد؛ چرا که علم حقیقی از نظر ایشان همان علم الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین است؛ چرا که اگر کسی علم یقینی داشته باشد، همه حقایق هستی از جمله حقایق غیبی را می‌بیند و در همین جهان مادی می‌تواند بهشت و دوزخ را مشاهده و آن واقعیت خارجی در درونش همانند واقعیت وجود نفس خویش آشکار و در حضور باشد.

بر این اساس امام‌حسین (علیه السلام) همه ملکوت هستی را در پیش خود حاضر دارد و همه چیز مشهود اوست. از جمله این مشهودات همان عالم غیبی است که برای بسیاری از مردم، غیب و غیرمشهود است. بنابراین، هدف و رویکرد اساسی آن حضرت (علیه السلام) در زندگی بر اساس چنین شهودی است. این‌گونه است که غیب و حق برای او ارزش و اعتباری می‌یابد که همه چیز را برای آن فدا می‌کند.

بر اساس همین علم شهودی و حضوری به مردم هشدار می‌دهد تا از غفلت نسبت به حقیقت ملکوتی و غیبی بیرون آیند و زندگی را بر مدار غیب سامان دهند. امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید: عباد الله! لا تشتغلوا بالدنیا، فان القبر بیت‌العمل، فاعملوا و لا تغفلوا؛ ای بندگان خدا! خود را مشغول و سرگرم دنیا- و تجملات آن- نکنید که همانا قبر، خانه‌ای است که تنها عمل- صالح- در آن مفید و نجات‌بخش می‌باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید.(نهج‌الشهاده، ص۴۷)

از نظر آن حضرت (علیه السلام)، دنیا آن اندازه ارزش ندارد که آدمی آخرتش را به خاطر آن تباه کند. دنیا تنها کشتزاری برای عمل است و آدمی باید بداند که اینجا باید عمل کند تا در آخرت کشته‌هایش را درو نماید. همچنین دنیا برای راحتی و آسایش و آرامش نیست و گمان نشود که در اینجا می‌توان سعادت یعنی آرامش و آسایش ابدی و بی‌رنج را به دست آورد؛ بلکه دنیا تنها خانه بلا و ابتلا است و همه چیزش رفتنی است.

اگر چنین نگاهی به دنیا داشته باشیم، فلسفه زندگی ما سبک زندگی خاصی را پدید می‌آورد که دیگر دنیا ارزش این را ندارد که انسان همه هستی‌اش را فدا کند و از سرمایه‌های وجودش زیان نماید. آن حضرت (علیه السلام) درباره ماهیت دنیا و زندگی در آن می‌فرماید: ان‌ الله خلق الدنیا للبلاء، و خلق أهلها للفناء؛ خداوند متعال دنیا- و اموال آن- را برای آزمایش افراد و موجودات دنیا را جهت فناء- و انتقال از این دنیا به جهانی دیگر- آفریده است.(نهج‌الشهاده: ص۱۹۶)

پس امنیت و آرامش و آسایش و سعادت را باید در آخرت در سایه بندگی خدا و ترس و خشیت از او به دست آورد؛ یعنی انسان در دنیا از خداوند خوف و خشیت داشته باشد تا در آخرت از سعادت برخوردار شود که مهمترین و اصلی‌ترین مولفه آن ایمنی و امنیت است.

از این‌ رو آن حضرت می‌فرماید: لا یأمن یوم القیامه الا من قد خاف‌ الله فی‌ الدنیا؛ کسی در روز قیامت از شدائد و سختی‌های آن در امان نمی‌باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد – و اهل گناه و معصیت نگردد.(بلاغه الحسین علیه السلام): ص۲۸۵، بحارالأنوار: ج۴۴، ص۱۹۲، ح۵)

سبک زندگی حسینی (علیه السلام)

سبک زندگی امام حسین (علیه السلام) بر اساس فلسفه زندگی آن حضرت (علیه السلام) شکل گرفته است. فلسفه زندگی و سبک زندگی آن حضرت (علیه السلام) متناظر به هم و به تعبیر قرآنی «مثنی و مثانی» است. به این معنا که همانند دو ستون هلالی به هم پیوند خورده‌اند.

بر این اساس، می‌توان از سبک زندگی و سیره آن حضرت (علیه السلام) و قول و فعل و تقریرش، فلسفه زندگی ایشان را نیز استنباط کرد. تأکید بر سیره زندگی آن حضرت برای کشف فلسفه زندگی ایشان است؛ چرا که هر سبک زندگی، برخاسته از فلسفه زندگی است و به معنای دیگر، سبک زندگی، وجوه آشکار فلسفه زندگی را نمایان می‌کند و امر باطنی را ظهور می‌بخشد.

تأکید بر بیان سبک زندگی برای کشف فلسفه زندگی، از آن روست که بسیاری از مردم در مقام بیان فلسفه زندگی سخنانی را بر زبان می‌آورند که شاید حتی بدان جزم و یقین قطعی داشته باشند و عقل نظری آن را پذیرفته و عقد و انعقاد ذهنی بسته شده باشد، اما عقل عملی همراهی نمی‌کند و در مقام اراده، عزمی بر انجام آن نیست و به سخن دیگر، عقد قلبی اتفاق نیفتاده و عقیده دل و ایمان جان شخص نشده است؛ چرا که بسیاری از مردم بر خلاف یقین و قطع و برهان عمل می‌کنند و بر خلاف جزمیات خویش رفتاری را در پیش می‌گیرند و به انکار آن می‌پردازند.(نمل، آیه۱۴)

پس می‌توان گفت که هر عالمی به علم خود عمل نمی‌کند و بلکه حتی بر خلاف آن رفتار می‌کند. بنابراین، آنچه حقیقت فلسفه زندگی شخص را نشان می‌دهد همان رفتار اوست که در سبک زندگی و در مقام اراده و عمل به آن می‌پردازد. پس سبک زندگی در کشف فلسفه زندگی شخص مفیدتر و صادق‌تر است تا اقوالی که به عنوان فلسفه زندگی گفته می‌شود؛ چرا که ممکن است بر خلاف آن، رفتار کند و سبک دیگری از زندگی را در پیش گیرد.

از این رو آن حضرت (علیه السلام) درباره عقاید و رفتار مردم این‌گونه می‌فرماید: الناس عبید الدنیا و الدین لعب علی السنتهم، یحوطونه ما دارت به معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون؛ افراد جامعه، بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و برای امرار معاش خود، دین را محور قرار داده‌اند- و سنگ اسلام را به سینه می‌زنند- پس اگر بلایی (همانند خطر- مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیت، …) انسان را تهدید کند، خواهی دید که دینداران واقعی کمیاب خواهند شد.(محجه البیضاء: ج ۴، ص۲۲۸؛ بحارالانوار: ج ۷۵، ص ۱۱۶، ح ۲)

امام حسین (علیه السلام) برای قضاوت توجه به عمل و رفتار را اصل قرار می‌دهد و می‌فرماید برای تشخیص فلسفه و افکار هر کسی باید به رفتارش توجه داشت؛ زیرا این رفتار و عمل است که حقیقت باورها و عقاید و بینش‌ها و نگرش‌هایش را بیان می‌کند و زندگی شخص تصویری روشن از فلسفه اوست.

ایشان بر همین اساس با توجه به رفتار مومنان و منافقان می‌فرماید: ان‌ المؤمن لا یسیء و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیء و یعتذر؛ شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمی‌دهد و عذرخواهی هم نمی‌کند. ولی فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهای زشت می‌شود و همیشه عذرخواهی می‌کند(تحف‌العقول: ص ۱۷۹؛ بحارالانوار: ج ۷۵، ص۱۱۹، ح ۲)

انسان اگر باور به خدا و علم مطلق و کامل او دارد یا در رفتار خویش صادق است، این صداقت را در همه حال خواهد داشت، نه این که گاهی رفتاری داشته باشد که نشانه‌ای از بی‌صداقتی اوست.

پس حضور و یا غیبت افراد، در رفتارش تغییری ایجاد نخواهد کرد و همواره خدا را حاضر و ناظر خویش می‌داند و غیبت موجب نارواگویی نمی‌شود. آن حضرت (علیه السلام) می‌فرماید: لا تقولن فی أخیک المؤمن اذا تواری عنک الا مثل ما تحب آن یقول فیک اذا تواری عنه الا مثل ما تحب آن یقول فیک اذا تواریت عنه؛ سخنی – که ناراحت‌کننده باشد- پشت‌سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن که دوست داشته باشی که همان سخن پشت سر خودت گفته شود.(بحارالانوار: ج ۷۵، ص ۱۲۷، ح ۱۰)

انسان باید مراقبت کند تا گرفتار هیچ‌گونه ظلم نشود و همواره عاقبت امور را بسنجد و با تدبر و تدبیر در آن بنگرد و اقدام کند. امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید: اعمل عمل رجل یعلم أنه مأخوذ بالاجرام، مجزی بالاحسان؛ کارها و امور خود را همانند کسی تنظیم کن و انجام ده که می‌داند در صورت خلاف تحت تعقیب قرار می‌گیرد و مجازات خواهد شد؛ و در صورتی که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.(بحار‌الانوار: ج ۲، ص ۱۳۰، ح ۱۵ و ج ۷۵، ص ۱۲۷، ح ۱۰)

انسان در زندگی اشتباهاتی را مرتکب می‌شود، پس باید عادت کند که اشتباهات خود را بپذیرد و از دیگران عذرخواهی کند، چنان‌که باید عادت کند پوزش دیگران هم را بپذیرد.

البته سخت است که انسانی با شرایط یک انسان معمولی چنان عمل کند که امام حسین (علیه السلام) عذرخواهی و پوزش دیگران را می‌پذیرفت؛ چنان‌که آن حضرت (علیه السلام) فرمود:

لو شتمنی رجل فی هذه الاذن، و اومی الی الیمنی، و اعتذر لی فی الاخری لقبلت ذلک منه، و ذلک أن أمیر المؤمنین (علیه السلام) حدثنی أنه سمع جدی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: لا یرد الحوض من لم یقبل العذر من محق أو مبطل؛

اگر شخصی در گوش چپم به من دشنام دهد و در گوش راستم از من عذرخواهی کند از او می‌پذیرم و گذشت می‌نمایم، چون که پدرم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد: کسی که پوزش و عذرخواهی دیگران را – چه حق باشند و چه باطل- نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.(احقاق الحق: ج ۱۱، ص ۴۳۱)

بنابراین، اگر ما نمی‌توانیم این‌گونه باشیم می‌توانیم دست‌کم، عذر دیگران را به شکلی پس از فروبردن خشم و کظم‌ الغیظ بپذیریم و از دیگران درگذریم و عفو کنیم؛ چرا که دنیا ارزشی ندارد و هر چه علیه ما شده باشد اگر در مسایل مادی باشد که ارزشی ندارد تا آدمی خود را بدان محزون و اندوهگین کند و اگر درمسایل دینی و اخروی باشد اگر به شریعت و دین آسیب نمی‌رساند باید گذشت کرد.

اصولا انسان نباید به دنیا گرایش داشته باشد به طوری که ذهن و جانش را درگیر کند و ناراحت شود که چرا دیگری دارد و او ندارد یا این که وضعیت مالی او بهتر نیست و یا قدرت و ثروت و حکومت در دست دیگری است و او از دنیا بهره‌ای نبرده است؛ زیرا حقیقت این است که دنیا خیری نیست تا بگوییم از دنیا خیری ندیدم بلکه دنیا نعمتی است که اگر به درستی استفاده کنیم خیرش را خواهیم دید.

پس دنیا نباید برای ما چیزی جز راهی برای خیر باشد. از این رو، باید درباره دنیا آن چیزی را گفت که امام حسین (علیه السلام) گفته است: قیل للحسین بن‌علی: من أعظم الناس قدرا؟ قال: من لم یبال الدنیا فی یدی من کانت؛ از حضرت امام حسین (علیه السلام) سؤال شد: با شخصیت‌ترین افراد چه کسی است؟ در جواب فرمود:‌ آن کسی است که اهمیت ندهد که دنیا در دست چه کسی می‌باشد.(تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام؛ ص ۳۴۸، س ۱۱)

انسان با بندگی خدا می‌تواند خیر دنیا و آخرت را به دست آورد و از جایی که گمان نمی‌کند خدا به او عنایت کند و از فضل خویش به او ببخشد. راه برآوردن بهترین آرزوها این است که بنده خدا شد و هر چه را خدا گفت به عنوان بنده انجام داده و مطیع محض خدا بود.

امام حسین (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: من عبد الله حق عبادته، آتاه الله فوق أمانیه و کفایته؛ هر کس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش کند، خدای متعال او را به بهترین آرزوهایش می‌رساند و امور زندگی‌اش را تأمین می‌کند.(تنبیه الخواطر: ص ۴۲۷، س ۱۴، بحارالانوار؛ ج ۶۸، ص ۱۸۳، ح ۴۴)

پس عادت نکنیم برای نعمت‌های دنیا که برای بسیاری از مردم نقمت و بلا و مصیبت می‌شود و هیچ خیری از آن نمی‌برند، دست به هر کاری بزنیم و دین و ایمان خود را از دست بدهیم. بدترین مردم، کسانی هستند که برای کسب درآمدی سوگند می‌خورند و برای قدرت و ثروتی به خدا و پیامبرش قسم می‌دهند و قسم می‌خورند در حالی که در بسیاری از موارد یا نیازی نیست یا دروغی است که باید از آن پرهیز کنند؛ چرا که هم دروغ گفته و هم سوگند دروغ خورده‌اند که دو گناه بزرگ است.

آدمی حتی نباید سوگند راست بخورد چه رسد که سوگند دروغ بخورد. امام حسین (علیه السلام) چهار علت را عامل سوگند خوردن می‌داند. آن حضرت (علیه السلام) می‌فرماید: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکی از چهار علت سوگند یاد می‌کند:

۱- در خود احساس سستی و کمبود دارد، به طوری که مردم به او بی‌اعتماد شده‌اند، پس برای جلب توجه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند می‌خورد؛

۲- و یا گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است و می‌خواهد با سوگند سخن خود را تقویت و جبران کند؛

۳- یا در بین مردم متهم است – به دروغ و بی‌اعتمادی- پس می‌خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف کند؛

۴- و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است- هر زمان به نوعی سخن می‌گوید- و زبانش به سوگند عادت کرده است.(تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام: ص ۴۲۹، س ۶)

آنچه بیان شد، تنها گوشه‌ای از سخنان آن حضرت (علیه السلام) در بیان فلسفه و سبک زندگی اسلامی است که باید آموخت و بدان عمل کرد تا حسینی شد. بر هر یک از ما فرض است تا این سخنان و مانند آن را از پیشوایان بیاموزیم و بدان عمل کنیم تا سعادت دنیا و آخرت نصیب ما شود.

منبع: پایگاه خبری تحلیلی روزنامه کیهان؛ علی یزدانپرست؛